این موج دائرة المعارف نویسی را کم شتاب کنیم / حسن انصاری

1392/5/16 ۱۳:۳۱

این موج دائرة المعارف نویسی را کم شتاب کنیم / حسن انصاری

موج دائرة المعارف/ دانشنامه نویسی در کشور ما از چند دهه پیش آغاز شد و به ویژه در دو دهه گذشته شدت و توسعه بیشتری یافته است.دائره این دائرة المعارف نویسی ها در آغاز بیشتر حوزه های فرهنگ و تاریخ عمومی تمدن اسلامی و ایرانی بود اما به ویژه در یک دهه گذشته مؤسسات و نهادهای مختلف دانشگاهی و غیر دانشگاهی و البته به دلائل و انگیزه های مختلف هر موضوع کوچک و بزرگی را دستاویز ارائه پروژه هایی برای تدوین دائرة المعارفهای مختلف کرده اند و عملاً هم تاکنون مجلدات مختلفی با عناوین گوناگون به بازار نشر ایران راه یافته است.

 

 

 

موج دائرة المعارف/ دانشنامه نویسی در کشور ما از چند دهه پیش آغاز شد و به ویژه در دو دهه گذشته شدت و توسعه بیشتری یافته است.دائره این دائرة المعارف نویسی ها در آغاز بیشتر حوزه های فرهنگ و تاریخ عمومی تمدن اسلامی و ایرانی بود اما به ویژه در یک دهه گذشته مؤسسات و نهادهای مختلف دانشگاهی و غیر دانشگاهی و البته به دلائل و انگیزه های مختلف هر موضوع کوچک و بزرگی را دستاویز ارائه پروژه هایی برای تدوین دائرة المعارفهای مختلف کرده اند و عملاً هم تاکنون مجلدات مختلفی با عناوین گوناگون به بازار نشر ایران راه یافته است.

برخی از این دائرة المعارفها به روشنی اهدافی ایدئولوژیک را دنبال می کنند و با این تصور گام در این راه گذاشته اند که تنها از طریق نوشتن یک دائرة المعارف می توانند گستره و اهمیت موضوع مورد نظر خود را به نمایش بگذارند. برخی از این موضوعات به مسائل و عناوین دینی و مذهبی مربوط است و برخی دیگر جنبه های ملی، ناسیونالیستی و حتی گاه قومیتی دارد. روشن است که در بسیاری از این موضوعات دامنه بحثها متناسب با عنوان دائرة المعارف و اهداف و ظرفیتهای دائرة المعارف نویسی آن طور که عموماً در مفهوم جهانی آن سراغ داریم نیست و آن اهداف با نوشتن آثاری تحقیقی از لونی دیگر و نه ضرورتاً دائرة المعارف نویسی نیز فراهم خواهد بود.

برخی از دائرة المعارفها آشکارا چیزی بیشتر از یک فرهنگنامه کوچک نیستند و برخی دیگر بیشتر به قاموس های سنتی شباهت دارند تا فرهنگنامه ها و یا دائرة المعارف ها. گاه حتی دیده می شود که موجهای خبری و رسانه ای عده ای را به تدوین دائرة المعارفهایی با موضوعاتی محدود تشویق کرده است و البته نباید تأثیر مسئله تخصیص بودجه ها و انگیزه ارائه توجیهاتی برای دستیابی به این بودجه ها را هم از نظر دور داشت.

سخن من در این یادداشت در این باره البته نیست. آنچه من در پی بیان آن هستم بیشتر مخاطبش چند دائرة المعارفی است که همینک در ایران در حال تدوین است و دائرة آن مطالعات اسلام شناسی و ایران شناسی است. به نظرم تمایزی عمده در این میان بین دائرة المعارفهای وطنی با نمونه های مشابه تدوین شده در مجامع آکادمیک غربی دیده می شود. در دائرة المعارفهای مشابهی که در موضوعات شرقشناسی، اسلام شناسی و ایران شناسی محل گفتگو در غرب در طول چند دهه گذشته نوشته شده و ویرایشهای مختلف آن چاپ شده چندین تمایز عمده دیده می شود: نخست اینکه نویسنده های مقالات بسیار متنوعند و طیف وسیعی از محققان را شامل می شوند. عموماً سعی بر آن است که مقاله به شخصی داده شود که پیشتر تحقیقی مستقل در همان موضوع و یا در در حول و حوش آن موضوع و لو در حد رساله دکتری تدوین کرده باشد. بدین ترتیب چنین نیست که یک نویسنده و لو توانایی انجام کار را هم داشته باشد در یک مجلد دهها مقاله را در موضوعات مختلف و گاه بی ارتباط با هم نوشته باشد. حتی اگر همه آن مقالات هم به نحوی با هم مرتبط باشند، بسیار بعید است که تنها یک نویسنده پیشتر درباره همه آن موضوعات مطلبی و مقاله ای علمی منتشر کرده باشد. اگر اصل بر این باشد که هر مدخل را متخصص ویژه خود بنویسد طبعاً نباید در یک مجلد دائرة المعارف شاهد آن باشیم که نویسنده ای گاه تا چند ده مقاله نوشته باشد و دهها صفحه هر مجلد را به خود اختصاص داده باشد. روشن است که امروزه تخصصها در جهان آکادمیک امری پذیرفته شده و مسلّم القبول است و دوران خود علامه فرض کردن سپری شده است. گاه مشاهده می شود دائرة المعارفی از نویسنده ای دو مقاله هم زمان در فقه و حدیث و نیز زبان شناسی منتشر کرده؛ این طبعاً با عرف علمی بیگانه است.

از دیگر سو، ضرورت دیگری از سوی ارباب دائرة المعارف نویسی در ایران مغفول واقع شده و آن اینکه دائرة المعارف نویسی باید محصول و نتیجه روند و سنت استوار و پیوسته پژوهشهای علمی باشد و نه بالعکس. در مجامع آکادمیک در غرب دائرة المعارفها را به منظور آشنایی اولیه و سهل الوصول طبقات مختلف (بسته به دامنه مخاطب دائرة المعارف ها) نسبت به کلیاتی در موضوعات و مدخلهای ارائه شده تدوین می کنند و نه آنکه دائرة المعارف نویسی خود موضوعیتی در زمینه های پژوهش داشته باشد و غایت و هدف اولیه پروژه های پژوهشی باشد. فی المثل در مورد دائرة المعارف اسلام، طبع لیدن قرار بر این بوده که منبعی سهل الوصول برای آشنایی اولیه و کلیاتی البته دقیق و مفید و مستند و صرفاً برای آشنایی با موضوعات مختلف و در چارچوب کلی شناخت فرهنگ و تمدن اسلامی به دست مخاطبان که طیفی از دانشجویان و البته استادان و محققان در حوزه های مختلف تاریخ و تمدن و فرهنگ اسلامی و مسلمانان را شامل می شود به دست دهند و طبعاً این دانشنامه بدین ترتیب کارویژه ای خدماتی دارد.

 پژوهشگری، متخصص در حوزه جغرافیای تاریخی فی المثل عُمان است و البته متخصص فقه و کلام اباضی نیست اما به دلیل آنکه در موضوعات مورد بررسی خود سر و کارش با اباضیان این منطقه می افتد ناچار است آشنایی اولیه ای با آنان پیدا کند و کجا بهتر از یک دائرة المعارف که مقدمات و کلیاتی را درباره اباضیه به دست می دهد. در برابر، کسی که متخصص فقه و کلام اباضی است اگر با نام شهر و محلی در کارش برخورد کرد که نیاز به آشنایی اولیه با آن دارد با رجوع به دائرة المعارف اسلام اطلاعات اولیه و البته درست، دقیق، متقن و گزیده را در رابطه با شهرهای مختلف اباضی نشین کشور عمان از این طریق به دست می آورد؛ اطلاعاتی که توسط محققی نوشته شده که کارش جغرافیا و جغرافیای تاریخی عمان است. هر دوی این پژوهشگران پیشتر کارهای مستقلی در رابطه با موضوع مورد توجه خود فراهم کرده اند و آنگاه به دعوت ارباب دائرة المعارف ها جهت تدوین گزیده ای از نتایج تحقیقاتشان و آن هم تنها در چارچوب آشنایی کلی و البته مستند به تحقیقات دقیقتری که پیشتر فراهم کرده اند اقدام می کنند.

بنابراین دائرة المعارف نویسی جایگزین و جانشینی برای روند انجام تحقیقات پایه ای و دراز دامن و دقیق و تک نگارانه در موضوعات مورد بحث نیست. متأسفانه در چند دائرة المعارفی که اینک در ایران در همین موضوعات منتشر می شود شاهد این هستیم که جای همه چیز در این چارچوب به هم خورده است: در بسیاری از موارد، نویسندگان مداخل مختلف در این نوع دائرة المعارفها پیشتر تحقیقات مستقلی و با هدف تک نگاری در آن زمینه ها ندارند و در بهترین حالت تنها تخصص در تدوین مقالات پیشنهاد شده را دارند. طبیعی است با توجه به توضیحی که آمد این امر گرچه لازم است اما کافی نیست. اگر نویسنده مدخل پیشنهادی توانایی لازم را هم در تدوین مقاله داشته باشد اما پیشتر تحقیقی شایسته و متناسب در آن موضوع به طور خاص انجام نداده باشد به هر حال ناچار است برای تدوین آن مقاله، تحقیقات وسیعتری را انجام دهد که در نهایت اگر همه آنچه را که در روند تحقیقش بدان دست یافته است بخواهد در ذیل آن مدخل دائرة المعارفی منتشر کند دیگر آن مقاله با اهداف اولیه دائرة المعارفها سازگار نیست؛ چرا که مقاله به جای آنکه ارائه گزیده ای از تحقیقات و با هدف ارائه اطلاعات درست و دقیق و در عین حال گزیده و بدون ورود در جزئیات باشد نوشته ای خواهد شد تفصیلی که شایسته دائرة المعارفها نیست.

 

در فرض دیگر، نویسنده مدخل پیشنهادی اگر بخواهد بدون تحقیقات تفصیلی و ورود به جزئیات مقاله ای دائرة المعارفی بنویسد روشن است که نهایتاً موفق خواهد بود مقاله ای در حد کلیاتی بنویسد که لزوماً از دقت لازم برخوردار نیست و اساساً تغییر چندانی در میزان معرفت ما به موضوع مورد بحث ایجاد نخواهد کرد و این البته گرچه شاید از نقطه نظر دائرة المعارفی و اهداف آن که مخاطب عامتری را در نظر دارد بد نباشد اما دیگر نمی توان ادعا کرد که مقالات دائرة المعارفی در کشور بر فراز تحقیقات و پژوهشهای علمی و تاریخی جای گرفته اند؛ کما اینکه عموماً با چنین ادعاهایی روبرو هستیم. این نویسنده در واقع حاصل تحقیقی را ارائه نداده و تنها به ذکر گزیده ای و کلیاتی در موضوع بسنده کرده است. شاید این شیوه گاه برای مداخلی که اهمیت کمتری دارند کافی باشد و سدّ ضرورت کند اما در مورد مداخلی با اهمیت و دائره مفهومی عمیقتر البته کافی نیست.

 

 در واقع علت آنکه در دائرة المعارفهای مشابه غربی از محققان مختلف و متنوع و به ویژه کسانی که رساله های دکتری خود را در موضوعی خاص نوشته اند و یا چندین مقاله در ژورنالهای معتبر انتشار داده اند دعوت می شود همین است که نوشته های آنها حاصل تحقیقات پیشینی باشد و برای تدوین مقاله نیازمند انجام تحقیقاتی از نقطه صفر نباشند. طبیعی است که در آن صورت آنچه نویسنده مورد نظر و با این پیشینه می نویسد نوشته ای است گزیده، دقیق و مستند که در حد پرداختن به کلیات نیست. اگر نویسنده ای در طی دوران انتشار و تدوین یک مجلد از دائرة المعارف بخواهد برای تدوین ده بیست مقاله با موضوعات مختلف و البته گاه مطلقاً بی ارتباط که طبعاً پیشتر هم نوشته های تحقیقی مستقلی بابت تک تک آنها ننوشته و ارائه نداده تحقیقاتی گسترده برای تدوین هر مقاله انجام دهد نه تنها توانایی آن را نخواهد داشت که اگر بر فرض نزدیک به محال چنین توانایی خاص را هم داشته باشد طبعاً می خواهد جزییات تحقیقات خود را در مقاله دائرة المعارفی ارائه دهد که در آن صورت ما از اهداف دائرة المعارفها دور شده ایم و موزون بودن و هماهنگ بودن مقالات را در یک مجلد بر هم زده ایم.

واقعیت این است که دائرة المعارف‌ها باید حاصل روند تحقیق و پژوهش باشند و نه بالعکس. باید پژوهشهای تاریخی و تحلیلی و متن شناسی در جای دیگر و در طی تحقیقات دانشگاهی و انتشار کتاب ها و مقالات آکادمیک انجام پذیرفته باشد و بعد محصول آن تحقیقات که حاصل کوششهای فردی و در عین حال به هم پیوسته است در کار گروهی دائرة المعارف نویسی مجال ظهور و بروز یابید. متأسفانه همینک در کشور ما این روند معکوس است: تصور می شود دائرة المعارف نویسی اوج و نمونه اعلای پژوهش است و بی نیاز به تحقیقات پیشینی. غفلت اصحاب و ارباب دائرة المعارف نویسی در ایران از این موضوع ریشه در غفلت از این مسئله دارد که اصولاً هر پژوهشی تاریخی مستند است به دریافت و کشف و بررسی دشواره /ها در چارچوب پروژه های تحقیقاتی. بسیاری از دامنه های پژوهشی، مسائل متن شناختی و تصحیح متون و تلاش برای دستیابی به متن اولیه است که اصلاً جز با شیوه ای ویژه و تفصیلی و با ورود به جزییات قابل پی گیری نیست. در پژوهشهایی که پروبلماتیک های مشخصی را دنبال می کنند، مسئله موثوقیت منابع و نیز شیوه و رویکرد معرفتی و علمی و مکتب های تاریخ نگری حرف اول را می زند.

نخست باید منابع را شناسایی کرد و از موثوقیت آنها بحث نمود و نیز اینکه دقیقاً چه رویکردی در مطالعه تاریخی محل نظر است؛ رویکرد تحلیل تاریخی؛ پدیدارشناسانه و یا رویکردی جامعه شناختی و دیگر مبانی و دستاوردهای علوم اجتماعی. از چه مکتبی و از چه مبانی تئوریکی بهره می گیرید و با چه چارچوبی و چه مقدماتی وارد بحث می شوید؟ همه این مسئله ها در تدوین مقالات دائرة المعارفی غائب است و نمی تواند محل عنایت باشد. از اینجاست که می گویم مقالات دائرة المعارفی باید محصول پژوهشهای پیشینی باشند؛ پژوهشهایی با ورود به جزییات مسائل، دقتهای متنی و آماری و نیز بررسی جزیی ترین موارد و نمونه ها در مسائل و منابع متنی و یا میدانی.

حال اگر جای این دو نوع متفاوت پژوهش و میزان اهمیتی که به هر یک از آن دو می دهیم با هم عوض شد و تمام تلاشها و امکانات معطوف به تدوین مجلدات دائرة المعارفی شد باید به حق پرسید پس چه نهاد و چه نیروی انسانی می خواهد زمینه ها و پایه های تحقیقات بنیادی را به سامان برساند و در آن صورت چگونه می توان متوقع بود که مقالات دائرة المعارفی شناخت ناقدانه و نقادی تاریخی ما را از تاریخ تمدن و فرهنگ ایرانی و اسلامی می تواند قوام بخشد و افزون کند؟ به نظر می رسد که ما متأسفانه اینجا هم مثل بسیاری چیزهای دیگر شیپور را از سر گشادش می نوازیم.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: