گفت‌وگو با پیروز مجتهدزاده: نارضایتی‌های عمومی‌ آغاز جنبش مشروطیت بود

1392/5/14 ۱۱:۲۴

گفت‌وگو با پیروز مجتهدزاده: نارضایتی‌های عمومی‌ آغاز جنبش مشروطیت بود

مسعود لقمان: چهاردهم امرداد، سالروز جنبش مشروطیت ایران است؛ جنبشی که در یک فرآیند چند دهه‌ای، سرفصلی نوین در تاریخ ایران گشود و نگاه انسان ایرانی را به خود، جهان پیرامون و سرنوشتش به کل دگرگون کرد.

 


مسعود لقمان: چهاردهم امرداد، سالروز جنبش مشروطیت ایران است؛ جنبشی که در یک فرآیند چند دهه‌ای، سرفصلی نوین در تاریخ ایران گشود و نگاه انسان ایرانی را به خود، جهان پیرامون و سرنوشتش به کل دگرگون کرد. به این مناسبت با «پیروز مجتهدزاده»، جغرافیدان، پژوهشگر و کارشناس مسائل تاریخی- سیاسی گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.پیروز مجتهدزاده که دارای دکترای جغـرافیای سیاسی و ژئـوپولیتیک از دانشگاه لنـدن و همچنین دکتری جغرافیای سیاسی خلیج فارس از دانشگاه آکسفورد است، بیش از 30 عنوان کتاب به زبان‌های پارسی و انگلیسی منتشر کرده است. او با این کتاب‌ها و همچنین مقالاتش تلاش دارد تا از منظری دیگرگونه به این تاریخِ سیاه و سپید شده بنگرد تا از خلال این تأملات، ایران را و آنچه بر آن رفته است، به درستی بیابد؛ نه آنچه که دلخواه تاریخ‌نویس است.

 

 شرایط ایران در آستانه‌ جنبش مشروطه‌خواهی چگونه بود که منجر به شکل‌گیری این نهضت شد؟
به گمان من، نخستین بارقه‌های پیدایش ایده‌های مشروطه‌خواهی در ایران، همزمان بود با سرایت ایده حکومتِ ملت در قالب تشکیل «دولت»‌هایی که به ریاست یک نخست‌وزیر، امور را به دست گیرند.
از اواسط حکومت فتحعلی‌شاه قاجار، این مفهوم در ایران به آزمون گذاشته شد. نخست‌وزيران کارآمدی چون حاجی ابراهيم کلانتر، قائم‌مقام فراهانی، حاج ميرزا آقاسی، ميرزا تقی‌خان اميرکبير و میرزا آقاخان صدراعظم نوری در اين دوران چهره گشودند و از سوی شاه قاجار مأموریت یافتند که با تشکیل کابینه، دولتی متشکل از منشیان مختلف به اداره امور کشور پردازد؛ ولی همگی آنان به وضع دلخراشی به دست فتحعلی‌شاه و ناصرالدين‌شاه قاجار کشته و نابود شدند؛ جز اينکه حاج ميرزا آقاسی در آخر کار، از بيم جان، متواری و پنهان شد. با قتل امیرکبیر و در بدر کردن صدراعظم نوری، و ادعای اینکه خود همه چیز را می‌داند و نیازی به وزیر و وزرا ندارد؛ ناصرالدین‌شاه، این دوره اولیه شکل‌گیری دولت مدرن در ایران را به پایان برد.
بازهم من گمان بر این دارم که نقطه آغاز جنبش مشروطیت نقطه اوج نارضایتی‌های عمومی‌ در ایران بود در واکنش به دو مسئله پراهمیت و توأمان. یکم: دیکتاتوری و ستمکاری قاجاری توأم با «بی‌خبری» و بی‌اعتنایی قاجار نسبت به تحولات زمانه؛ به ویژه در رابطه با گذر یک قرن از پدید آمدن مفاهیم جدید سیاسی و مدیریت کشوری عصر مدرنیته. دوم: از حد و اندازه گذشتن دخالت‌های روس و انگلیس در امور داخلی ایران در رژیم کاپیتولاسیون که منجر به تزلزل حاکمیت ملی در بسیاری از امور داخلی و روابط خارجی شد و اغلب در کنار دیکتاتوری‌های قاجاری، دیکتاتوری‌های برنامه‌ریزی شده از خارج نیز به مردم ایران تحمیل کرده بود. این وضع، به خصوص در تهران (پایتخت) و تبریز (ولیعهدنشین) که مراکز اصلی مدیریت سیاسی کشور ایران بودند، خودنمایی داشت. در تهران و جنوب، زورگویی‌های دربار توأم بود با تاخت‌وتازهای سفارت انگلیس در کار حاکمیت ملی در خوزستان و فارس و ... و در گردش امور روزمره کشور که جمعی را به ستوه آورده بود و در تبریز نیز زورگویی‌های دولتی همزمان بود با تاخت‌وتازهای سفارت روس که زمینه‌ را برای گسترش استعمار روسی در شمال کشور فراهم می‌ساخت. جنبش اعتراضی که در قبال این وضعیت در تبریز و تهران و شمال شکل می‌گرفت در اوج گسترش و پیروزی، خواستار تأسیس عدالتخانه شد تا از این راه، بنیاد ظلم و ستم و زورگویی برافتد. همین جنبش که خواهان گسترش قانونی دادگری و عدالت در کشور شد- دانسته یا ناخودآگاه- راهی در پیش گرفت که نمی‌توانست به بروز اندیشه‌های دموکراسیِ پارلمانی ختم نشود.


 و این شورِ شکل‌گیری دموکراسیِ پارلمانی، چگونه عینیت یافت؟
پس از صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین‌شاه در امردادماه 1285، اولین مجلس شورای ملی در همان سال در تهران تشکیل شد. دو سال بعد، محمدعلی‌شاه قاجار، مجلس تازه تاسیس را به توپ بست و مشروطیت نیم‌بند را واژگون کرد. این اقدام، واکنش بزرگ مردم ایران را سبب شد. همه اقشار ملت ایران، از جمله روحانیون درگیر انقلابی گسترده شدند برای بازگرداندن مشروطیت. حرکت مردم در تبریز و گیلان و اصفهان و دیگر مراکز جمعیتی کشور، حقیقتا بروز یک انقلاب تمام‌عیار را واقعیت بخشید. با حرکت سران جنبش‌های یادشده، ستارخان، باقرخان، یپرم‌خان، سپهدار تنکابنی، سردار اسعد بختیاری و شمار دیگری از همگنان، سرانجام نیروهای استبداد صغیر درهم شکسته شد. سرداران شمال و جنوب در تهران، محمدعلی‌شاه را که به سفارت روس پناهنده شده بود، خلع کردند و پسر خردسالش «احمد» را به جای او نشاندند و زمینه را برای تشکیل مجدد مجلس شورای ملی فراهم کردند. این مجلس که در آبان‌ماه 1288 تشکیل شد، در حقیقت مجلس شورای اعیان و اشراف و وابستگان دربار قاجاری بود؛ نه یک مجلس شورای ملی واقعی؛ چون هنوز مفهوم «ملت ایران» در جامعه ایرانی جانیفتاده بود.


با توجه به آرمان‌های نهضت مشروطیت، آیا این جنبش را در راه رسیدن به این خواست‌ها، کامیاب ارزیابی می‌کنید یا ناکام؟
هر دو. جنبش مشروطیت که برای رفع ستم‌های درباری و استعمار خارجی، خواهان تأسیس عدالتخانه بود، به گونه‌اي در این راه موفق شد؛ ولی انقلاب مشروطیت که خواهان دموکراسی ملی در ایران بود، به این نتایج نرسید؛ چون پیش‌شرط رسیدن به هر گونه مفهومی ‌از دموکراسی در عصر مدرنیته وابسته به موجودیت «ملت» و «حاکمیت ملی» در شکل حکومت ملت پایه (Nation-State) بود که با ادامه نظام «ممالک محروسه» یا ملوک الطوایفی و کاپیتولاسیون قدرت‌های خارجی در کشور نمی‌توانست عملی شود. این مفاهیم بايد تا به قدرت رسیدن رضاخان میرپنج در سال 1300 به تاخیر افتد.
به گفته دیگر، انقلاب مشروطیت حکومت استبدادی را پایان داد؛ ولی نه در براندازی ملوک‌الطوایفی و تشکیل کشور «ملت پایه» که لازمه اصلی رسیدن به مشروطیت و دموکراسی بود، توانست کاری کند و نه در کوتاه کردن تجاوزکاری‌های خارجی نسبت به حاکمیت ملی که در لوای کاپیتولاسیون همچنان ادامه داشت؛ یعنی در حقیقت انقلاب مشروطه در تأسیس یک مجلس شورای ملی در کشوری بدون ملت موفق شد؛ ولی در دو مورد عمده و اساسی در راه «ملت مستقل» شدن ایران و در راه «مشروطه و دموکراتیک» اداره کردن کشور کاملا شکست خورد.


دستاوردهای غایی نهضت مشروطه‌خواهی ایرانیان چه بود؟
اقدامات واقعی برای جاانداختن آرمان‌های راستین مشروطه‌خواهی، بی‌تردید بايد حالتِ مبارزه‌ای قهرآمیز با دو مانع اصلی پیدا کند. یکم: مبارزه با کاپیتولاسیون خارجی و قدرت‌طلبان وابسته به دستگاه قاجاری که حتی مجلس شورای ملی را به اختیار خود گرفته بودند و با نیروهای کاپیتولاسیون مماشات داشتند. به گفته دیگر، در قبال واقعیت بخشیدن به آرمان‌های اصیل مشروطه‌خواهی، براندازی ملوک‌الطوایفی و تأسیس یک کشور یکپارچه، شرط اول بود. از سوی دیگر، آرمان‌های اصیل مشروطه‌خواهی در تاسیس کشور یکپارچه و نظام ملت پایه (Nation-State) جز بازگشت به دیکتاتوری با حفظ ظاهرِ نظام پارلمانی، راه ديگری وجود نداشت و اين دیکتاتوری را يک افسر قزاق به نام رضاخان ميرپنج به وجود آورد.
رضاخان در مطالعه دقیق شرایط به این نتیجه رسید که می‌تواند در هماهنگی با سید ضیاءالدین طباطبایی، سیاستمدار انگلوفیل (طرفدار سیاست‌های انگلیسی) که آن هنگام نفوذ فراوانی در کشور داشت، در یک کودتای نظامی ‌در تاریخ سوم اسفند 1299 دولت را به دست آورد. او سه ماه بعد از کودتا، با مرخص کردن سیدضیاء بر هرگونه رابطه انگلیسی مُهر پایان نهاد و با توسل به زور، توانست روند سرعت‌گيرنده تجزيه‌طلبی را متوقف کند؛ به مقابله با دخالت‌های مستقیم بریتانیا، به ویژه در خوزستان، پرداخت و توانست يکپارچگی سرزمينی و وحدت ملی ایران را واقعيت بخشد. او که می‌خواست جمهوری برقرار کند در سال 1302 پست نخست‌وزیری را از آنِ خود کرد و در سال 1304 تاج برسر نهاد و به عنوان سردودمان پهلوی، خود را شاه ايران خواند و از همان اوان با اعمال زور، امنيت ملی را واقعيت بخشيد و شالوده اقتصادی نوين را پديد آورد و در سال 1316 هر دو پدیده نیرومندی را که از واقعیت یافتن ایران یکپارچه در حکومت ملت پایه با حاکمیت ملی، مانع می‌شد برانداخت. وی در همان سال هم نظام ممالک محروسه را منحل کرد و ایرانِ ملت پایه را به 10 استان با مرزهای مشخص تقسیم کرد و همچنین کاپيتولاسيون را لغو کرد و حاکمیت ملی کشور ملت پایه جدید ایران را به دنيا اعلام کرد: نظامی ‌که در ادبيات جغرافيای سياسی ايران به «حکومت متمرکز» معروف شده است. وی در همان سال (1935) از دنيا خواست که از آن پس از اين کشور جديد به نام باستاني‌اش «ايران» ياد کنند و از به کار گرفتن نام «پرشيا» که در ادبيات سياسی غرب در آن دوران، يادآور امپراتوری فرتوت و از هم پاشيده عصر قاجاری بود، خودداری ورزند. همه جهان به اين خواسته ايرانی احترام گذاشتند؛ جز چرچيل که همچنان ايران را پرشيا می‌خواند تا کلمه ايران که در نگارش لاتين شباهت زيادی با کلمه عراق، کشوری که توسط استعمار بريتانيا، سرهم شده و در اختيار استعمار بريتانيا بود، به اشتباه گرفته نشود. نظام‌های نژادپرست بعثیِ عراق نيز همان روش و سياست پدرخواندگان استعماری خود را در پيش گرفتند و ترجيح دادند کشور باستانی و نوين ايران را همچنان «فارس» قلمداد و نکوهش کنند.


 چرا آن آزادی‌خواهی، میهن‌دوستی، تجددطلبی‌ و ژرفای اندیشه‌ای که سرلوحه نوشتار و کردار روشنفکران و کنشگران مشروطه بود در روشنفکران دوره‌های بعدی دیده نمی‌شود؟
در بازتاب اقداماتی که برای واقعیت بخشیدن به آرمان‌های مربوط به تاسیس ایران ملت پایه نوین، مستقل و آماده پذیرفتن مفاهیم واقعیِ مشروطه‌خواهی از راه انحلال سلسله قاجاریه و تعطیل چهره ملوک‌الطوایفی مشروطیتِ اَشراف صورت گرفت، بدیهی است که دشمنی‌های ژرفِ دو نیروی اصلی صاحب قدرت در ایران، یعنی اشراف و وابستگان دستگاه قاجاری و سیاست خارجی استعماری انگلیس که با عقد قرارداد 1919 ادامه سلسله قاجار را تضمین کرده بودند، تحریک شد. اقدامات صورت گرفته در واقعیت بخشیدن به یکپارچگی سرزمینی و استقلال سیاسی ایران، اقدامات مهم و سرنوشت‌سازی بود که در ساختن ايران امروز، تاثير قاطع و غير قابل انکاری داشت و انکار آن فقط می‌تواند حاصل کینه‌توزی‌های کسانی باشد که در نتیجه این اقدامات قدرت و ثروت و مکنت ناشی از ستم به ایران و ایرانی را از دست دادند.
افراد مورد اشاره از وابستگان قاجاری در راه انتقام گرفتن، ایران و میهن‌دوستی ایرانی را زیر پا گذاشتند. از رویدادهای امرداد 1332 این افراد در قالب روشنفکری که در محترمانه‌ترین شکل فقط می‌تواند «روشنفکری سنتی» تعریف شود، فرورفتند و از روی کینه‌ورزی و انتقام‌جویی‌های سنتی خود و وارونه کردن تاریخ رویداد‌های امرداد 1332، تضاد و تناقض‌های فراوانی را در روند ملت‌سازی ایران سبب شدند که تاثیراتش بر شکل‌گیری فرهنگ سیاسی ایران کنونی غیر قابل انکار است. نیروی مخربِ «انتقامجویی» قبیله‌ای، که این روشنفکران سنتی بر فضای تفکر سیاسی جامعه ما حاکم کردند، سیاست را که عبارت است از «به کار گرفتن ابتکار برای مدیریت بهینه جامعه» دچار عصبانیت و عصبیت ملت‌براندازی کرد که ملت ایران را حداقل برای نیمه دوم قرن بیستم به دو دسته متضاد سیاسی تقسیم کرد و رویارویی مخرب ناشی از آن، به واژگون شدن یکپارچگی سیاسی ملت ایران واقعیت بخشید و سرانجام اگر پایانی بر این انتقامجویی‌های قبیله‌ای بر اساس شناخت حقایق در راستای بازگشت به حاکمیت مطلق قانون، تدبیر نشود، ایران و ایرانی از گرداب این سرگردانی تاریخی رهایی نخواهد یافت.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: