1392/5/12 ۱۷:۳۹
قاضی انسانی بود مثل باقی انسانهای روی این کره خاک که روزی به دنیا آمد و روزی هم از دنیا رفت. گمان میکنم صمد بهرنگی بود که حرف توی دهان ماهی سیاه کوچولو گذاشته بود، که زندگی و مرگ ما مهم نیست مهم تاثیری است که زندگی ما بر دیگران میگذارد. قاضی هم تاثیری گذاشت بر نسلهای بعد از خود که هرگز از بین نمیرود و تا زبان فارسی هست و کتاب هست نام قاضی هم هست. نام قاضی روی معتبرترین کتابهای منتشر شده در این دیار حک شده. حقوق خوانده بود و و حساب و کتاب میفهمید و به ادبیات علاقه وافری داشت.
قاضی انسانی بود مثل باقی انسانهای روی این کره خاک که روزی به دنیا آمد و روزی هم از دنیا رفت. گمان میکنم صمد بهرنگی بود که حرف توی دهان ماهی سیاه کوچولو گذاشته بود، که زندگی و مرگ ما مهم نیست مهم تاثیری است که زندگی ما بر دیگران میگذارد. قاضی هم تاثیری گذاشت بر نسلهای بعد از خود که هرگز از بین نمیرود و تا زبان فارسی هست و کتاب هست نام قاضی هم هست. نام قاضی روی معتبرترین کتابهای منتشر شده در این دیار حک شده. حقوق خوانده بود و و حساب و کتاب میفهمید و به ادبیات علاقه وافری داشت. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتابهایی از او منتشر کرده بود که پایه و اساس کتابخوانی خیلیها بود. از جمله خاطرات خوش قاضی در دوران دانشجویی آشنایی او با پروین اعتصامی بود که همواره از او به نیکی یاد میکرد. همیشه به شوخی میگفت من ترجمه را با ولگردی شروع کردم که گویا تلمیحی بود به ترجمه کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو. جزیره پنگوئنها. کتاب را یک سال بعد از کودتای 28مرداد منتشر کرد که در آستانه آن قرار داریم؛ کودتایی که شاه با حمایت بیگانگان و یاری اراذلواوباش نام قیام ملی بر آن گذاشت و تا آخرین سال حکومت خود مدام با یادآوری قیام ملی حضور اراذلواوباش عربدهکش جاننثارش جشن میگرفت. عربدهکشها و رجالههایی که موقع فریاد جاویدشاه تا ته حلقشان پیدا بود و البته تاریخ ثابت کرد که آن عربدهها به بادی بندند و قاضی هر بار از آن سخن میگفت بغض راه گلوی بریدهاش را میگرفت. کتاب شازده کوچولو را هم ترجمه کرده بود نوشته سنت اگزوپری که سه روز پیش سالگرد مرگش بود. یکی از پرخوانندهترین کتابها که هنوز هم با وجود دهها ترجمه از آنکه بعضی از آنها از بزرگان ادبیات کشورمان هستند هنوز ترجمه قاضی را مثل ورق زر میبرند. محمد قاضی با دنکیشوت سروانتس شاهکاری ترجمه کرد که کسی را یارای نزدیکشدن به آن نبود، مگر هم وقت و هم پولش زیادی کرده باشد. این اواخر مترجمی به صرافت افتاده بود به بهانه اینکه قاضی کار سروانتس را از زبان فرانسه ترجمه کرده و دون کیخوته اسپانیایی را دون کیشوت به خورد ما داده، آن را دوباره ترجمه کرد و حاصل کارش ته انبار ناشر طمعکار خاک میخورد. قاضی طبعی آرام داشت و همیشه طرفدار اعتدال بود. درباره خودش که این اعتدال و تواضع را بسیار رعایت میکرد. اما در نصایحش از سقراط نقل میکرد که با نادان تواضع کردن همچنان است که حنظل را آب دادن، چندانکه آب بیشتر یابد بار تلختر دهد. یکی از درسهایی که از ایشان یاد گرفتم این بود که کار خودم را بکنم و کاری به کار دیگران نداشته باشم. دیگر اینکه اگر کسی از کارم ایراد گرفت به جای آنکه برآشفته شوم و بروم سراغ فیها خالدون پرونده کَس و کارش و ارزیابی حد و اندازهاش، ببینم ایرادی که گرفته درست است یا نه. اگر درست بود بپذیرم و تشکر کنم، اگر هم ایراد به جا نبود بخوانم و از کار خودم لذت ببرم. حتما دوستان اهل فن یادشان نرفته که دانشجویی با حجب و حیا مطلبی نوشته بود و ایرادی از ترجمه کمون پاریس گرفته بود. در شماره بعد مجله الان یادم نیست دنیای سخن بود یا آدینه که حالا هر دو جزو تاریخ مطبوعات هستند، مقالهای نوشتند و حرف آن دانشجوی زبان فرانسه را تایید کردند که ایرادش به جا و درست بوده. قول دادند اگر فرصت تجدید چاپ بود اصلاح کنند و از او خواستند اگر باز از این اشتباهات دیدند یادآوری کنند. البته نه فرصت تجدید چاپ پیش آمد و نه فرصت حیات استاد. انسان پاک و نیکاندیشی بود و یاد ندارم و نشنیدهام بد کسی را خواسته باشد. اگر از دستش برمیآمد کمکی کند دریغ نمیورزید. چند تنی را بسیار میستود، بهآذین و ابراهیم یونسی و احسان طبری و ابراهیم صهبا و عمران صلاحی عزیز!
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید