ايرانيان و عقلانيتِ معطوف به اصلاح سياسي / محمود صدري (روزنامه نگار)

1392/5/10 ۲۲:۳۳

ايرانيان و عقلانيتِ معطوف به اصلاح سياسي / محمود صدري (روزنامه نگار)

جهان هيچگاه از مشغله‌هاي انقلاب و اصلاح فارغ نبوده است. ايران و محيط منطقه‌اي آن، يعني اعراب خاور ميانه و شمال آفريقا، عثماني‌هاي ديروز و ترك‌هاي امروز، مردمان شبه قاره هند و افغانستان و آسياي مركزي و قفقاز –البته با اشكالي متفاوت- نيز در همين مشغله غوطه‌ورند. ايران و محيط منطقه‌اي آن، مسيري كمابيش يكسان اما با ابزار مادي و انديشه‌اي متفاوت را پيموده‌اند و به تبع همين ميراث چندوجهي، پديده‌هاي انقلاب و اصلاح در آنها، يكي نيست.

 جهان هيچگاه از مشغله‌هاي انقلاب و اصلاح فارغ نبوده است. ايران و محيط منطقه‌اي آن، يعني اعراب خاور ميانه و شمال آفريقا، عثماني‌هاي ديروز و ترك‌هاي امروز، مردمان شبه قاره هند و افغانستان و آسياي مركزي و قفقاز –البته با اشكالي متفاوت-  نيز در همين مشغله غوطه‌ورند. ايران و محيط منطقه‌اي آن، مسيري كمابيش يكسان اما با ابزار مادي و انديشه‌اي متفاوت را پيموده‌اند و به تبع همين ميراث چندوجهي، پديده‌هاي انقلاب و اصلاح در آنها، يكي نيست.

ايرانيان، ترك‌ها و هندي‌ها بيشتر اهل جذب و استحاله انديشه‌ها و رويه‌هاي بيروني بوده‌اند و لاجرم معطوف به اصلاح و در عين حال تمسك گاهگاهي به انقلاب سياسي يا جنبش اجتماعي و فرهنگي. به همين علت فرآيند انقلاب و اصلاح با رجحانِ اصلاح، در آنها ديرپاست و معطوف به عقلانيت. اين عقلانيت در هندوستان رخت بروكراتيك پوشيده و با ايجاد سازو كارهاي قانوني، كفه اصلاحات را در برابر راديكاليسم سنگين كرده است. شبه قاره هند سه پاره است. هندي‌ها در حال تكميل فرآيند عبور از سوسياليسم معتدل پيشين به كاپيتاليسم معتدل هستند. پاكستاني‌ها در كار حل مناقشه ديرپاي افراطي‌گري مذهبي با عملگرايي سياسي و خويشاوندي با غربند و بنگلادشي‌ها همانند سه دهه پيش با فقر و توسعه‌نيافتگي دست و پنجه نرم مي‌كنند و متفاوت با 30 سال پيش، روزنه‌هايي به سوي تغيير گشوده‌اند. عقلانيت در تركيه سيماي كارآمدي به خود گرفته و با افزايش قدرت اقتصادي، انگيزه نظم‌پذيري و اصلاح‌طلبي را افزايش و انگيزه‌هاي راديكال را كاهش داده است. عقلانيت در ايران در قالب مصلحت سنجي سياسي ظاهر شده و در پي هر حركت راديكال، جامعه را به مدار اعتدال بازگردانده است. اين نيروي پيوسته، بارها موجب بازتوليد نظم‌هاي پيشين در پي تغييرات راديكال شده است. انديشه حسرت گذشته، كه علي‌الظاهر واپسگرايانه است، در واقع ترجمان همين عقلانيت و

برآمده از اراده معطوف به اعاده نظم و پرهيز از راديكاليسم است. مصلحت سياسي در ايران هنوز به استواري صورت‌هاي ديگر عقلانيت، يعني كارآمدي و سازوكارهاي بروكراتيك، نيست؛ اما به عنوان محللِ منازعه سياسي، كاركرد موثري داشته و دارد.

مردمان شمال آفريقا عمدتا اهل اقتباس فرهنگي و سياسي بوده‌اند و اين رويه آنان را به متن فرآيند جهاني انقلاب و اصلاح كشانده و سياست و اقتصاد و فرهنگ‌شان همواره پويا و البته آكنده از تشنج بوده است. لبنان از اين حيث بيشتر در چارچوب سنتِ شمال آفريقا عمل كرده است تا مطابق خاستگاه خاورميانه‌اي. حتي گفتمان‌هاي سنتي و ديني اين منطقه متاثر از معرفت‌شناسي و روش‌شناسي غربي است. شمال آفريقا از روزگار حضور مسلمانان در اسپانيا، با غرب همنشين بوده و اين همنشيني موجب اقتباس‌هاي عميق شده است. مهم‌ترين اقتباس نيز پديده انقلاب است كه اساس و ماهيتِ آن غربي است و با معادل‌هاي شرقي و اسلامي اعتراضِ سياسي يكي نيست.

اعراب خليج فارس هنوز به جريان جهاني انقلاب و اصلاح نپيوسته‌اند و با صرف نظر كردن از قطر و تا حدودي كويت و عمان، مي‌توان گفت تنها رشته‌اي كه اعراب خليج فارس را با جهان بيرون پيوند زده، مصرف نعمات مادي جهان توسط مردمان اين منطقه است. اما قطري‌ها صداي پاي دگرگوني را شنيده‌اند و سوداي بازيگري منطقه‌اي موثر در سر دارند. از اين كشور كوچك صدايي از جنس انديشه انقلابي يا اصلاحي شنيده نمي‌شود؛ اما صداي ديپلماسي و تكنولوژي-ولو كاملا وارداتي- بلند است.

سوريه و عراق در اين ميان وضع خاص دارند. اين دو كشور از جنبه انقلاب و اصلاح با غرب خويشاوندي بيشتري دارند تا با سنت اسلامي. زيرا سنت انقلابي حزب بعث از معبر انديشه‌هاي راديكال فرانسوي و روسي وارد اين دو كشور شده، و حتي راديكاليسم ديني، با لفظ « الثوره» قرابت بيشتري دارد تا با معادل‌هاي اسلامي آن. در سنت اسلامي، جنبش‌هاي دگرگوني‌طلبانه ملهم از مفاهيم سه گانه امر به معروف و نهي از منكر و النصيحه لائمه المسلمين است كه نشانه‌اي از راديكاليسم در آن ديده نمي‌شود. آنچه از اين الگوي سه گانه نقد اسلامي مستفاد مي‌شود، بيشتر از جنس آزادي بيان و دلالت زباني حاكمان است تا شورش بر آنان. آنچه اين روزها در سوريه مي‌گذرد بيانگر تلاقي دو گرايش معارض در چارچوب گفتمانِ واحد«الثوره» است و تحولات عراق از راه دشوار اين كشور براي وداع با اين پديده خبر مي‌دهد.

گزاره‌هاي بالا همگي پي‌رنگ‌هاي اوليه‌اند و نيازمند تحقيق و هنوز نمي‌توان براي تبيين دوگانه مهم انقلاب و اصلاح به آنها تكيه كرد. اما به عنوان ماده خامِ تجربيات تاريخي و مشاهدات ميداني، قابل اعتنا هستند. اما در مورد جايگاه ايران در اين منظومه با قدري اطمينان مي‌توان گفت ايرانيان  از حدود 180 سال پيش كه در پي جنگ‌هاي ايران و روس، چشم‌شان به واقعيت خودشان و جهانِ پيرامون گشوده شد، در كشاكش دائمي بين انقلاب و اصلاح به سر برده‌اند و به جز در مقاطعي استثنايي كه ظاهرا چاره‌اي به جز بر هم زدن نظم سياسي نبوده، همواره در قالب عقلانيتِ معطوف به اصلاح سياسي عمل كرده‌اند. شايد اين روزها درباره عيار خردورزي و اعتدال درباره انتخابات اخير اغراق شده باشد، اما تامل در آنچه گذشت، و تجسم ديگر صورت‌هاي ممكن و محتمل الوقوع، اين اغراق را موجه مي‌كند و اين ادعاي جسورانه را روا مي‌دارد كه ايران به راهي بسيار متفاوت با گذشته قدم نهاده و تفكر اصلاحي و راديكال‌ستيزِ آن گامي به پيش نهاده است.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: