1394/2/22 ۰۹:۳۵
بعضى اصلاً معتقد هستند در همه قرآن ناسخ و منسوخ واقعى وجود ندارد، و تازه اگر هم باشد، هرجا که ما مىگوییم ناسخ و منسوخ، معنایش این است که این دومى ضد اوّلى باشد و الا اگر دستور اول و دوم به گونهاى است که مىتوانند توضیحدهنده و تفسیرکننده یکدیگر باشند و مىتواند هر دو دستور در کنار همدیگر باشند، دلیل ندارد که ما یکى را لغو دیگرى تلقى کنیم و نباید هم تلقى کنیم. اینهایى که گفتند این آیه ناسخ آن آیات است، نه اینکه مثلاً از پیغمبر شنیدهاند که پیغمبر فرمود این آیه آن آیات را نسخ کرد، بلکه استنباطشان به این شکل است، طورى از این آیات استنباط کردند که دیدند بر ضد آن آیات است، بعد هم گفتند این آیات بعد از آن آیات آمده است پس ناسخ آنهاست. و تازه ما آیات دیگرى هم داریم که بعد از اینها آمده است. پس به این دلیل هم نمىتواند ناسخ باشد. این آیات مىتواند در کنار آن آیات باشد بدون اینکه کوچکترین تنافى و تضادى میان این آیات و آن آیات وجود داشته باشد.
ناسخ و منسوخ
عمده آیاتى که به آنها استدلال مىشود و مىگویند آیات سیف و آیات جهاد است و هیچ قید و شرطى ندارد، همین آیات سوره برائت است. مىتوان این آیات سوره برائت را بالخصوص خواند. هر اشکالى باشد در این آیاتاست. اگر مفهوم اینها روشن شود، دیگر [مسئله] حل شدهچون در غیر سوره برائت هرچه هست همان آیاتى استکه جنگ را مشروط و محدود مىکند. فقط این آیات استکه [افرادى] خیال کردند که اینها بدون قید و شرط جنگ را جایز دانسته و آیات گذشته را نسخ کرده است.
از این گذشته، دلیل دیگر بر اینکه این آیات نمىتواند ناسخ آن آیات باشد مطلبى است که علماى اصول در ناسخ و منسوخ و همچنین در عام و خاص دارندکه حرف حسابى است؛ مىگویند درست است که هر قانون کلى و هر عامّى استثناءپذیر است و مىشود برایش یک استثناء ذکر کرد، یعنى عام به حسب طبیعت خودش استثناءپذیر است، قانون است و استثناءپذیر، و همچنین یک قانون مىتواند موقت و براى یک زمان محدود باشد، در زمان بعد آن را لغو کنند و قانون دیگرى به جایش بگذارند، قانون محدود هم مانعى ندارد و ناسخ و منسوخ هم معنایش این است که یک قانون را موقتاً براى یک زمانى مىآورند، براى زمان دوم لغوش مىکنند؛ ولى این در همه عامها و در همه قوانین از نظر زمان نیست. بعضى از عامها هست که اساساً ابا دارد از تخصیص، یعنى آهنگ این عام آهنگى است که نمىشود استثنایش کرد.
قضیه معروفى هست که مىگویند یکى از شازدههاى معروف خراسان عمل زشتى را مرتکب مىشد. یک آدم سادهاى بود که مىرفت بالاى مثلاً منبر و جزء حرفهایش این بود که لعن مىکرد؛ مثلاً مىگفت: «بر کفترباز لعنت، بر بُجُلباز لعنت، بر چىباز هم (که کار آن شازده بود مىگفت) لعنت!» مردم که مىدانستند این شازده اهل آن کار است، قهراً ذهنشان متوجه او مىشد. شازده براى اینکه این حرف را از او بگیرد، آمد محرمانه او را دید، یک پولى به او داد و گفت: خواهش مىکنیم همین یک کلمه را تو نگو. گفت بسیار خوب. بعد از این وقتى که لعن مىکرد، بر چىباز را مىگفت و بعد مىگفت: «الّا شازده فلان کس!» آن «الّا شازده» را تصریح مىکرد: بر همه لعنت الّا شازده!
حال بعضى از عامها هست که اصلاً «الّا» بردار و استثناءبردار نیست. برخى امور استثناء برمىدارد؛ مثلاً روزه واجب است الّا بر مریض؛ معنایش این است که روزه بر سالمها واجب است. روزه واجب است الّا بر مسافر؛ یعنى روزه بر سالم حاضر واجب است. این اشکال ندارد که اول بگوید روزه بر همه واجب است، بعد استثنایى بیاورد که آن محدود مىشود به یک حدى که آن حدش هم معقول است. وقتى گفتیم روزه بر سالم واجب است، مىبینیم معنى معقولى دارد؛ اما اگر گفت: «انّ الله لا یُحبُّ المُعتدین:۱ خدا تجاوزکار را دوست نمىدارد»، این نمىتواند استثناء بپذیرد: مگر اینکه تجاوزکار مثلاً عالم باشد. تجاوز از هر کسى زشت است نه اینکه خداوند تجاوزکاران جاهل را دوست نمىدارد، ولى تجاوزکاران عالم را دوست مىدارد. این آهنگ آهنگى نیست که استثناءپذیر باشد. یا بگوییم: خدا تجاوزکاران را دوست نمىدارد مگر مسلمانان را. آهنگ آهنگى نیست که بشود استثناء برایش قائل شد.
در زمان هم همین طور است. یک قانون ممکن است محدود به یک زمان باشد، مثل مسائلى که بیشتر به جنبههاى سیاسى مربوط است؛ مانند اینکه به مسلمانها دستور مىدهند: اى مسلمانان، در مقابل این تجاوزات کفار صبر کنید؛ بعد از مدتى مىگوید: «اُذن للّذین یُقاتلون بأنّهُم ظُلموا:۲ اجازه داده شد…» این «اجازه داده شد» یعنى تا حالا اجازه نداده بودیم. پس آن اجازه ندادن و ممنوع بودن تا حال را نسخ کرد. این مانعى ندارد که بگوییم در یک مدتى به آنها اجازه ندادند از خودشان دفاع کنند به خاطر مصالح واجبتر و لازمترى، از حالا اجازه دادند؛ اما شما مىگویید آیه «لا اکراه فى الدّین قد تبیّن الرُّشدُ منالغىّ»۳ نسخ شده. اصلاً این آیه آهنگش آهنگ نسخپذیرى است؟ آهنگ آهنگى است که این نمىتواند مال یک زمان باشد؛ آهنگ آهنگى است که این یک امر جاودانه است. مىگوید: «در امر دین اجبار نیست؛ زیرا راه درست از راه نادرست واضح و روشن است.» قرآن اول بیاید بگوید: «لا اکراه فى الدّین [: اجبار در دین نیست] به دلیل اینکه شمامنطق دارید (قد تبیّن الرُّشدُ من الغىّ). خلاصه حرفش این است: «به دلیل اینکه شما منطق دارید، اجبار یعنى چه؟» این چیزى که دلیل برایش ذکر کرده و دلیلش هم این استکه چون شما منطق دارید، اجبار نیست، بعد بیاید بگوید این را نسخ کردیم، این در یک مدت زمان [جارى بود،مثلاً ] شما ده سال منطق داشتید، از این ده سال به بعد دیگرمنطق ندارید! «قد تبیّن الرُّشدُ من الغىّ» چیزى نیست که بگوییم منسوخ شدنى است، یعنى مربوط به یک سال و دو سال و پنج سال و ده سال است.
یا وقتى مىگوید: «و لا یجرمنّکُم شنآنُ قوم على ألّا تعدلوا اعدلوا هُو أقربُ للتّقوى:۴ دشمنیها شما را وادار به بىعدالتى نکند، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر است.» آیا این مىتواند یک امر محدود و منسوخ باشد؟ مثل این است که بگوییم قرآن فرموده: «اللهُ لا اله الّا هُو الحىُّ القیّومُ لا تأخُذُهُ سنهٌ و لا نوم»۵ بعد بگوییم یک آیه آمد این را نسخ کرد. این نسخپذیر نیست. این یا از همان اول ـ العیاذ بالله ـ دروغ بوده یا اگر راست است، جاودانه راست است. دیگر «اللهُ لا اله الّا هُو الحىُّ القیُّومُ لا تأخُذُهُ سنهٌ و لا نوم» چیزى نیست که بگوییم این براى مدت ده سال درست بود، از آن به بعد، دیگر به جاى «لا اله الّا هُو الحىُّ القیّوم»، بگوییم مع الله الههاى دیگرى هم هست، خدا حىّ قیوم نیست! «لا تأخُذُهُ سنهٌ و لا نوم» درست نیست، «تأخُذُهُ سنهٌ ونوم!» این اصلاً نسخپذیر نیست.
آهنگ آیات قرآن درباره اینکه صلح از جنگ بهتر است، آهنگ آیات قرآن راجع به اینکه «اُدعُ الى سبیل ربّک بالحکمهو الموعظهالحسنه»۶ در راه خدا از طریق حکمت و موعظه حسنه مردم را دعوت کن، نسخپذیرنیست. همین طور آیات قرآن راجع به اینکه «فمن شاء فلیُؤمن و من شاء فلیکفُر».۷ به انتخاب افراد واگذاشته است: هر کس مىخواهد، ایمان انتخاب کند هر کس مىخواهد، کفر انتخاب کند.
همچنین آیه قرآن که مىگوید: «و لو شاء ربُّک لآمن من فى الارض کُلُّهُم جمیعاً أ فأنت تُکرهُ النّاس حتّى یکونوا مُؤمنین:۸ اى پیغمبر! خدا اگر مىخواست مردم را مجبور بر ایمان کند که اراده او مافوق همه بود و بالاجبار ایمان را برمردم تحمیل مىکرد؛ سنت الهى این نیست که ایمان را به اجبار بر مردم تحمیل کند؛ پس تو مىخواهى به زور مردمرا مؤمن کنى؟ (چون پیغمبر حرص خیلى شدیدى بر ایمان مردم داشت) هر کس مىخواهد، ایمان بیاورد هر کس مىخواهد، ایمان نیاورد.» این آهنگ آهنگى نیست که بگوییم نسخپذیر است. این نشان مىدهد که سنت الهى بر این است که مردم ایمان را انتخاب و اختیار کنند.
خلاصه پاسخ
پس اینکه این افراد گفتند این آیات منسوخ است، گذشته از اینکه آن آیات ناسخ مفهومش غیر از این چیزى است که اینها مىگویند و آیاتى که اسمش را ناسخ گذاشتند، با این منسوخها در کنار یکدیگر قرار مىگیرند و تضادى میان اینها وجود ندارد، اشکال دیگرى اینجا هست و آن این است که آن آیاتى که شما آنها را منسوخ فرض کردید، قابل منسوخ شدن نیست.
پینوشتها:
۱٫ بقره، ۱۹۰٫ ۲٫حج، ۳۹٫ ۳٫ بقره، ۲۵۶٫
۴٫ مائده، ۸٫ ۵٫ بقره، ۲۵۵٫ ۶٫ نحل، ۱۲۵٫
۷٫ کهف، ۲۹٫ ۸٫ یونس، ۹۹٫
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید