رضا برنجکار : طرفداران سهروردی به صدرا گرایش یافتند

1392/5/6 ۱۵:۰۱

رضا برنجکار : طرفداران سهروردی به صدرا گرایش یافتند

شیخ شهاب‌الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی ملقب به شیخ اشراق، شیخ مقتول یا شیخ شهید، فیلسوف معروف و نامدار ایرانی است که مکتب فلسفی اشراق را بنا نهاد و این مکتب پس از مرگش گسترش یافت.هشتم مرداد در تقویم کشور روز بزرگداشت شیخ اشراق بنیانگذار حکمت اشراقی است، به همین مناسبت با رضا برنجکار، استاد دانشگاه تهران و مؤلف کتاب‌«حکمت و اندیشه دینی» درباره حکمت و فلسفه در اندیشه شهاب‌الدین سهروردی و تفاوت مکتب فکری وی با دیگر مکاتب فلسفه اسلامی گفت‌وگو کردیم.



 شیخ شهاب‌الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی ملقب به شیخ اشراق، شیخ مقتول یا شیخ شهید، فیلسوف معروف و نامدار ایرانی است که مکتب فلسفی اشراق را بنا نهاد و این مکتب پس از مرگش گسترش یافت.هشتم مرداد در تقویم کشور روز بزرگداشت شیخ اشراق بنیانگذار حکمت اشراقی است، به همین مناسبت با رضا برنجکار، استاد دانشگاه تهران و مؤلف کتاب‌«حکمت و اندیشه دینی» درباره حکمت و فلسفه در اندیشه شهاب‌الدین سهروردی و تفاوت مکتب فکری وی با دیگر مکاتب فلسفه اسلامی گفت‌وگو کردیم.
 ***
 *در ابتدا توضیح دهید که حکمت در اندیشه سهروردی چه معنایی دارد و چه پیوندی با فلسفه داشته است؟
-به نظر می‌رسد که حکمت سهروردی همان فلسفه اوست به این معنا که متد و روش عقلی را در بر دارد، وی برای هر بحثی استدلال عقلی دارد، اگر به ظاهر کتاب‌ها و آثار او توجه کنیم، فرق چندانی با کتاب‌های فلسفی دیگران ندارد اما اصطلاحاتش متفاوت است. برخی از این اصطلاحات از ایران باستان اقتباس شده چون «نور الانوار»، اما با این وجود وی همه اینها را در فلسفه به کار برده است.


*به واقع اصطلاحات فلسفی او از ایران باستان اقتباس شده؟
-خود او ادعا دارد که اصطلاحاتش را از ایران باستان اقتباس کرده و بیان کرده که من این اصطلاحات را از فلسفه‌های قدیم ایران گرفتم اما این اصطلاحات را در کتاب‌های رسمی افرادی چون ابن سینا و فلاسفه مشاء نمی‌یابیم. با این حال چون ما دسترسی به بسیاری از این فلسفه‌های باستانی نداریم، نمی‌توانم قطعی بگویم که این ادعا درست است یا خیر. هر جای فلسفه سهروردی را نگاه می‌کنیم به طور مثال در «حکمت‌الاشراق» اوج فلسفه را می‌یابیم که در هر بحثی یک استدلالی با اصطلاحات جدید خودش مطرح است.


*بنابراین تمام حکمت و فلسفه او استدلالی است؟
-نکته همین جاست که با وجود اینکه مطالب عمیق فلسفی او از استدلال گرفته شده اما وی در بساری از مسایل معتقد است که مسایل را از ریاضت بدان دست یافته است سهروردی خود در صفحات آخر «حکمت‌الاشراق» می‌گوید که اگر کسی چهل روز ریاضت نکشد حتی به تعبیری پرهیز غذایی نداشته باشد، نمی‌تواند به عمق این مباحث پی ببرد، چرا که ظاهر این مطالب استدلالی است اما خودش با استدلال به آنها نرسیده و از طریق شهود بدان‌ها دست یافته و بعدها آن را استدلالی کرده است.


*چه تفاوتی بین مکتب فکری اشراق و مشاء وجود دارد؟
- تفاوت اندیشه سهروردی در حکمت اشراق با مشاء این است که سهروردی معتقد است در مقام ثبوت یا گردآوری یا شکار حقیقت، هم عقل کاربرد دارد و هم شهود اما نقش شهود و قلب پررنگ‌تر از عقل است اما به تعبیر فلسفیون در مقام اثبات آنجا که عقل و استدلال در کار است، مقام اثبات و داوری در کار است نه شهود، لذا ظاهر این فلسفه عقلی است. به تعبیر شیخ اشراق در باطن این قضیه و پشت صحنه همه چیز شهود حضور دارد و نقشش پررنگ‌تر از عقل است.


*آقای دکتر! برخی اعتقاد دارند که فلسفه شیخ اشراق، افلاطونی است. آیا موافق هستید؟
-بله برخی معتقدند که شیخ اشراق فلسفه‌اش افلاطونی است اما اینجا یک اشکال وجود دارد البته وی خودش در مقدمه حکمت‌الاشراق از افلاطون به عظمت و بزرگی یاد می‌کند و او را به ارسطو ترجیح داده است، بنابراین این نکته تأیید می‌شود همینطور اینکه برخی مباحث افلاطون چون نظریه مُثُل توسط سهروردی در فلسفه اسلامی دوباره احیاء شد. بنابراین سهروردی از افلاطون با عظمت یاد می‌کند.


*خب آیا افلاطون هم با شهود قلبی به این مدارج رسیده است؟
- این سؤال جای بحث دارد، خود مفسرین و صاحب‌نظران درباره این پرسش پاسخ‌های گوناگون داده‌اند اما آن نظریه‌ای که بیشتر به واقع نزدیک است و بیشتر مفسران هم بر آن بحث کرده‌اند، این است که درست است افلاطون از شهود اسم می‌برد اما منظورش از شهود، شهود عقلی بوده نه شهود قلبی فلذا او هیچ ریاضت و سیر و سلوکی را پیشنهاد نداده و ریاضت‌هایش همه عقلی است مثل هندسه، ریاضیات و نجوم، بنابراین از این جهت که بگوییم سهروردی پیرو افلاطون بوده و ابن سینا پیرو ارسطو، حکمت اشراق ادامه افلاطون و حکمت مشاء ادامه ارسطو است، یک مقدار اشکال وجود دارد. بنابراین برخی نظریات افلاطون چون مُثُل را سهروردی پذیرفته و از او با عظمت یاد کرده اما روش شهودی و اشراقی که سهروردی مطرح کرده در مقابل کشف حقیقت افلاطون قرار دارد.


*از این منظر آیا می‌توان سهروردی را مبتکر یک نظریه جدید در فلسفه نامید؟
-بله وی مبتکر نظریه‌ای است که ما در مقام ثبوت باید به شهود مراجعه کنیم و همین جا تفاوت نظریه سهروردی و افلاطون مشخص می‌شود.


*منظور از «اشراق» در اندیشه و حکمت سهروردی چیست؟
-منظور از اشراق، اشراق حقیقت است او معتقد است که با روش‌های استدلالی و عقلی نمی‌توان همه چیز را کشف کرد چرا که عقل تنها تا یک حدی می‌تواند به حقایق دست یابد بنابراین از طریق اشراق می‌توان به ماورا و بالاترین چیزها دست یافت، اشراق بر وجود کسی که ریاضیت کشیده می‌تابد و بنابراین انسان باید ریاضت بکشد و حقیقت بر او اشراق شود پس از آن می‌تواند با استدلال آن مطلب را بیان کند.


*اندیشه‌های سهروردی پس از خودش توسط چه کسانی ادامه پیدا کرد؟
-از مفسرینی که بر اندیشه‌های او کار کرده یا بر آثارش شرح نوشتند می‌توان به شمس‌الدین محمد شهروزی اشاره کرد که وی یکی از مهم‌ترین شرح‌ها را بر آثار سهروردی دارد، افرادی زیادی بودند که ناشناخته ماندند اما نکته اینجاست که حکمت اشراق آنگونه که انتظار می‌رفت استمرار پیدا نکرد.


*علتش چه بود؟
-من تصور می‌کنم علت اساسی آن این است که بعد از شیخ اشراق، ملاصدرا همان نظریه او را که در کنار استدلال به شهود توجه داشت به همراه آیات، روایات و کلام و عرفان ابن عربی و بحث‌های وحدت وجودی او ترکیب کرد. به تعبیر دیگر هر آنچه سهروردی بیان کرده بود با اضافاتی مطرح کرد لذا آنها که گرایش اشراقی داشتند یا مشایی محض نبودند، به سمت ملاصدرا رفتند و استمرار سهروردی را در ملاصدرا دیدند، البته اینها با هم تفاوت‌های بنیادینی داشتند اما مشترکاتشان نیز زیاد بود بنابراین یکی از مهمترین علل ادامه نیافتن فلسفه سهروردی طرح مباحث و فلسفه ملاصدرا بود.


*در نهایت آیا فکر می‌کنید امروزه نیاز به باز نشر و شرح اندیشه‌های سهروردی وجود دارد؟
-بله قطعاً البته سهروردی در مقایسه با بسیاری دیگر از اندیشمندان شناخته شده‌تر است افرادی هستند که حتی بر ملاصدرا نیز اسبق‌اند و برخی معتقدند که صدرا از اینها بهره برده یا کسانی چون رجبعلی تبریزی و قاضی سعید قمی و خیلی‌های دیگر که ناشناخته‌اند و باید به دنبالشان بگردیم، اینها باید اندیشه‌هایشان احیاء شود و نقاط قوتشان استفاده و دیدگاه‌هایشان نقد شود بنابراین فلسفه، زمینِ تقلید نیست باید اندیشه‌های دیگران را نقد و از نکات مثبتشان استفاده کرد، باید از اندیشه بزرگانی چون سهروردی نیز استفاده کرد.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: