1392/5/5 ۱۱:۰۳
کمتر شخصيت فرهنگي اي است که در سه دهه گذشته وامدار دکتر پورجوادي نباشد، گرچه گروهي خود را وامدار هيچ بني بشري نمي دانند و پيوسته طلبکارند که ما را با طلبکاران کاري يا نسبتي نيست. دکتر پورجوادي اهل فلسفه است و منطق، ولي من بي منطق. او اهل عرفان است و ادب پارسي و من تهي از ادب، پس نمي توانم درباره اين دو مقوله که پورجوادي شناخته شده به آنهاست سخني بگويم. چراکه براي ورود به هر مقوله اي بايد دانش آن فن را دارا بود و من که دانش آموخته مثلاتاريخم، بايد گذرا بر شيوه مديريت دکتر پورجوادي در مرکز نشر دانشگاهي، آن مصر معرفتي که خود باني و موسس آن بود بپردازم.
کمتر شخصيت فرهنگي اي است که در سه دهه گذشته وامدار دکتر پورجوادي نباشد، گرچه گروهي خود را وامدار هيچ بني بشري نمي دانند و پيوسته طلبکارند که ما را با طلبکاران کاري يا نسبتي نيست.
دکتر پورجوادي اهل فلسفه است و منطق، ولي من بي منطق. او اهل عرفان است و ادب پارسي و من تهي از ادب، پس نمي توانم درباره اين دو مقوله که پورجوادي شناخته شده به آنهاست سخني بگويم. چراکه براي ورود به هر مقوله اي بايد دانش آن فن را دارا بود و من که دانش آموخته مثلاتاريخم، بايد گذرا بر شيوه مديريت دکتر پورجوادي در مرکز نشر دانشگاهي، آن مصر معرفتي که خود باني و موسس آن بود بپردازم.
انقلاب که شد، متعاقبش انقلاب فرهنگي رخ داد و دکتر پورجوادي استاد دانشگاه بود و در ستاد انقلاب فرهنگي شدند رييس کميته ارزيابي کتاب هاي درسي دانشگاهي که حقيقتا وضع اسف باري داشت، در ايام تعطيلي دانشگاه ها که از پيامدهاي انقلاب فرهنگي بود مرکز نشر دانشگاهي را پي نهادند که به گفته خود: اين مرکز در بسياري از رشته ها از قبيل: رياضيات، فيزيک، شيمي کتاب درسي نداشتند و جزوه و زيراکس از متن اصلي کتاب [به زبان فرنگي]، کتاب درسي بود، بيش از صدجلد کتاب چاپ کردند. (مصاحبه دکتر پورجوادي با اميد قنبري، در زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي دکتر نصرالله پورجوادي، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383، ص42)
اين صدعنوان کتاب عمدتا کار استاداني بود که تاليف و ترجمه در ايام تعطيلي دانشگاه ها کار فرهنگي آنان بود. هدف دکتر پورجوادي از اين اقدام تحول در زبان علمي فارسي بود، زباني که در محافل علمي و ادبي به زبان قصه و شعر اشتهار داشت و گروهي از اهل فضل و علم و دانش بر اين باور بودند که زبان فارسي قابليت هاي علمي ندارد. پس کار مهم او استانداردکردن زبان علوم مختلف بود، به ويژه در حيطه علوم محض چون فيزيک و شيمي و رياضي و ... . اين اقدام دکتر پورجوادي کاري بود کارستان که نتيجه اش افزون بر آن صدعنوان تاليف و تدوين کتاب هاي درسي دانشگاهي و بالغ بر 30 عنوان کتاب در زمينه واژه نامه و واژگان در رشته هاي علمي بود، در گذشته ما واژه نامه در زمينه علوم اجتماعي و جامعه شناسي و ... داشتيم، اما در علوم محض خير. صريح تر بگويم، در آن روزگاري که فرهنگستان ها تعطيل شده بودند و کسي بهايي به عملکرد آنان نمي داد، دکتر پورجوادي خود را موظف به پرکردن خلافرهنگستان کرده بود، نه فقط در زمينه علوم محض که اين مهم را در زمينه علوم عملي و علوم انساني هم به انجام رساندند و نتيجه اقدامات و فعاليت هاي وي در مرکز نشر دانشگاهي در 24 سال (1383 – 1359) چاپ و نشر هزارو300عنوان و به روايتي هزارو400عنوان کتاب بود، به عبارتي سالي 54 عنوان کتاب که عمدتا بنا بر ضرورت و نياز، به سفارش مرکز، تاليف و ترجمه شدند و ويراستاري و چاپ و نشر هم بر عهده مرکز نشر دانشگاهي بود.
دکتر پورجوادي نه يک مرکز بلکه مصر معرفتي بنا نهادند که کارنامه درخشاني داشت براي يک مدير اجرايي آن هم در شرايط انقلابي در عرصه فرهنگي، خاصه در ايران زمين که از ديرباز مديريت قايم به فرد بود و هست، به عبارتي اين افراد هستند که با اعتبار و برنامه هاي خود مصدر کاري مي شوند و اعتبار و پويايي براي موسسه تحت مديريتي خود به ارمغان مي آورند و با رفتن خود از آن موسسه يا نهاد فعال و مايشاگويي تمام اعتبار و موفقيتي را که خود برنامه ريز و مدير اجرايي آن بودند، با خود مي برند، آن هم در ايام انقلاب که از برنامه و برنامه ريزي خبري نبود و تعبد بر تخلص پيشي گرفته بود. پس مديريت قايم به فرد دکتر پورجوادي چنان اعتباري براي مرکز نشر دانشگاهي کسب کرد که مديران پس از وي نه تنها قادر به ادامه راه و روش او نبودند، بلکه آن مصر معرفت و نيل مکرمت را نقش بر آب کردند.
يکي از اقدامات مهم وي برنامه ريزي براي انتشار چندين مجله وزين بود که انتشار دوماهانه نشر دانش نخستين گام آن بود، به ويژه در آن شرايط اجتماعي و فرهنگي که با تعطيلي دانشگاه ها عملانشريات علمي دانشگاه ها و دانشکده ها هم تعطيل شده بودند و فقر نشريه فرهنگي و علمي در مجامع علمي به خوبي حس مي شد و جز چند نشريه اي همچون جاويدان خرد و ... منتشر نمي شدند، در اين شرايط انتشار نشر دانش همچون آب گوارا، جان تازه اي بر جامعه تشنه فرهنگي ايران زمين بخشيد.
نخستين شماره نشر دانش در آذر و دي 1359 به بازار عرضه شد و چه زود با استقبال جامعه فرهنگي مواجه شد، خاصه در آن روزگار افزون بر مقالات علمي و پژوهشي نه به اين صورت امروزي که مجلات وزين و فاخر دانشکده ها و موسسات فرهنگي منتشر مي کنند که در هر شماره اش فصلي از پايان نامه دانشجويي با نام استادان راهنما و مشاور زينت بخش آن هستند و استادان و صاحبفکران و انديشمندان دانشگاهي را به پخته خواري واداشته اند به نقد آثار فاخري چون تماشاگه راز اثر استاد شهيدمرتضي مطهري (ش 5، س 1) يا سيرت رسول الله ترجمه و انشاي رفيع الدين اسحق بن محمد همداني به تصحيح شادروان دکتر اصغر مهدوي (ش 3، س2)؛ و يا به بررسي و معرفي آثاري چون: دفاعيات عين القضات همداني به ترجمه و تحشيه دکتر قاسم انصاري (ش 3، س2) يا اتحاد عاقل به معقول تاليف سيدابوالحسن رفيعي (ش 1، س3) و شرح فصول الحکم مويد الدين جندي (ش1، س3) و ... مي پرداخت و عمدتا به قلم توانا و سليس و روان دکتر پورجوادي بود و افزون بر آن نقد و نظر ديگر مولفان فرهيخته و پژوهشگران هم در نشر دانش به حليه طبع آراسته مي شد.
از دغدغه هاي ديگر دکتر پورجوادي بيان مساله و مشکلات بازار نشر ايران بود که پيوسته با مقالاتي چون: «وضع نامطلوب توليد کتاب در ايران» (ش6،س2)، «ويرايش کتاب هاي تاليفي» (ش1، س3)، «تجاوز ناشران خصوصي به حقوق ناشران دولتي» (ش 2، س3)، «آزادي و هرج ومرج در نشر کتاب» (ش1، س4)، «مساله حقوق مولفان و ناشران» (ش2، س4) از جمله مقالاتي است که دکتر پورجوادي در نشر دانش به آنها پرداخته است.
دغدغه ديگر او در مرکز نشر دانشگاهي، جايگاه و موقعيت زبان فارسي و با مقالاتي چون «قندي که ديگر به بنگاله نمي رود» (ش 5، س 3) يا برگزاري سمينارهايي درباره زبان فارسي يا سمينار «زبان فارسي، زبان علم»، به آن مي پرداخت و مي توان اين دغدغه زبان فارسي و ايراني بودن را در ايران مظلوم (مجموعه مقالات دکتر پورجوادي) به عينه ديد و لمس کرد.
نشر دانش از جمله نشريات علمي و فرهنگي مهمي است که از نيمه دوم سال 1359 – با وقفه اي کوتاه – تا 1383 جايگاه ويژه اي در بين اهل علم و ادب براي خود باز کرده بود و پس از انتشار هر شماره، بحث در محافل فرهنگي بر سر مقالات مندرج نشر دانش بود.
فعاليت نشر دانش را بايد به دو دوره مشخص تقسيم کرد: دوره اول که به صورت دو ماهانه منتشر مي شد (از نيمه دوم سال 1359 – نيمه دوم سال 1374) به مدت 15سال، اما در 1374 بنا بر دلايل نامعلومي يکباره دکتر پورجوادي از نشر آن سر باز زد، حرف و حديث و نقل و سخن در محافل ادبي و علمي درباره عدم انتشار نشريه فراوان بود و هرکسي از ظن خود سخن مي گفت، اما معترضان و ناراضيان از عدم انتشار هم کم نبودند و پيوسته در هر ديدار و ملاقاتي چه در داخل يا خارج از کشور در منتشر نشدن نشر دانش از دکتر پورجوادي شکوه و شکايت سر مي دادند.
دکتر محمدرضا نصيري اين شکوه و شکايت از طرف خود را چنين مي نويسد:
«در سفري که [دکتر پورجوادي] به دعوت دانشگاه توکيو به ژاپن آمده بود ملاقاتي دست داد. صحبت از تلاش وي در استمرار فعاليت نشر دانشگاهي بود و چاپ مجدد نشر دانش که آن روزها به دلايلي منتشر نمي شد. من دلايلي آوردم که چاپ و انتشار نشر دانش تکليفي است که برعهده ايشان است و اين نشريه مخاطباني دارد که مشتاقانه منتظر نشر آن هستند و نبايد به هر دليلي که براي شما قانع کننده است، با خواست جامعه فرهنگي مخالفت کنيد.» دکتر پورجوادي پيوسته در مقابل اينگونه شکوه مي گفتند: چه اصراري است براي نشر اين مجله؟ چنان که در جواب دکتر نصيري هم گفته بودند: چرا اصرار مي کني؟ و آنگاه دکتر نصيري مي گويد: «اصرارم به دو جهت است: اول اينکه نهالي که کاشته ايد، به بار نشسته و اکنون درختي است تناور که خشکاندن آن درست نيست، دوم اينکه اين بار از آن شما نيست، متعلق به جامعه علمي ايران است و صيانت از آن وظيفه شماست، پس هم تو شروع کردي و هم تو تمام گردان. باز با خنده گفت اصرار مکن. گفتم اصرار براي شما نيست... براي جوانان فهيم و دوستدار نشر دانش است. خنديد و گفت: بگذريم از اين سخن». (زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي دکتر پورجوادي، ص 20-19) به راستي که نشر دانش درخت تناوري بود که به بار نشسته بود و خود دکتر پورجوادي هم گويا ديگر نمي توانست بدون نشر دانش فعاليت کند. تا اينکه در بهار 1378 – با وقفه اي سه سال ونيمه – با «آغازي دوباره» به قلم پورجوادي در صفحه اول، نشر دانش به بازار آمد، اما اين بار به صورت فصلنامه، گرچه فروست سال شانزدهم را يدک مي کشيد که بيانگر تداوم دوره قبل نشر دانش بود.
نشر دانش در جرگه معدود نشريات ايراني بود که در دوره رياست دکتر پورجوادي بر مرکز نشر دانشگاهي، در آن به روي همگان اعم از دانشگاهي و غيردانشگاهي اهل قلم باز بود. از مقالات تاليفي و پژوهشي تا مقالات ترجمه، از نقد و بررسي کتاب تا مقالات علمي و ادبي، و از محاسن آن ويراستاري مقالات بود به ويژه مقالات ترجمه که سعي مي شد تا مطالب علمي از آخرين داده ها يا دستاوردهاي علمي باشد، چنان که همين امر درباره کتاب هاي ترجمه شده علمي هم اعمال مي شد. از اين رو نشر دانش يکي از بهترين مجلات تحقيقي، ادبي و فرهنگي کشور بود. نشر دانش تنها نشريه اي نبود که دکتر پورجوادي پايه ريزي و به انتشارش دست يازيده بود، افزون بر نشر دانش مجلات مختلف تخصصي چون: فيزيک، رياضي، شيمي، بهداشت، زبان شناسي، معارف، تاريخ و باستان شناسي و دو نشريه به زبان فرنگي، نخستين «ايرانيتيک» به آلماني و دو ديگر «لقمان» به فرانسه منتشر مي شد. به ويژه در ايامي که نشريه نشر دانش در محاق فراموشي و تعطيلي قرار گرفته، بخشي از مقالاتي که مي توانست در آن نشريه چاپ شود بر دوش نشرياتي چون معارف و زبان شناسي يا تاريخ و باستان شناسي افتاده بود و اين را از افزايش حجم صفحات و مقالات در اين نشريات مي توان ديد.
يکي از شاخصه هاي مديريتي دکتر پورجوادي بهره گرفتن از افراد متخصص بود و در هر رشته اي و بخشي يا دايره اي از دواير مرکز نشر دانشگاهي به خوبي وجود افراد کاردان و شايسته محسوس بود و گروه ويراستاري قوي اي که وقوف کامل به زبان فارسي داشتند و پيردير بودند و خود از مترجمان نامي بودند را به کار گرفته بود و اين مهم در امر نشريه مجلات هم به خوبي ديده مي شد. نمونه را در نشردانش که زير نظر خود او و با مديريت داخلي آقاي مشتاق، در مجله فرانسوي زبان لقمان، به سردبيري دکتر حديدي و مدير داخلي ع. روحبخشان که هر دو بزرگوار در زبان فرانسه توانا و چيره دست بودند، مي توان ديد خاصه در فرانسه نويسي و خوش قلم به آن زبان يا شخصيت هايي علمي چون دکتر علي اشرف صادقي که از همکاران مجله زبانشناسي بود و...
نکته مهم ديگر آنکه مرکز نشر دانشگاهي چون يک موسسه علمي و فرهنگي بود، سال ها يکه تاز عرصه فرهنگي و در به وجود آمدن انجمن هاي علمي و حتي فرهنگستان ها نقش اساسي داشت چراکه خبرگان علوم همه از همکاران مرکز بودند.
نخستين نمايشگاه بين المللي کتاب را دکتر پورجوادي برپا و برگزار کرد و سال بعد وزارت ارشاد اسلامي به اين مهم دست يازيد. دکتر پورجوادي در ايامي که نهادها و موسسات فرهنگي و کتابخانه هاي دانشگاهي قادر به خريد ارزي کتاب از خارج نبودند و اشتراک نشريات علمي برعهده تعويق افتاده بود و عملاکتاب و نشريه اي به کتابخانه ملي و دانشگاه ها نمي رسيد، اين نقيصه را با درايت و کارداني حل و اقدام به واردکردن کتاب و نشريات علمي کردند. موسسه اي که با مديريت دکتر پورجوادي در 1359 تاسيس و شروع به فعاليت کرد و براي دو دهه يکه تاز نهادهاي فرهنگي و انتشاراتي دانشگاهي جوابگوي بسياري از نيازهاي نهادهاي علمي و فرهنگي کشور بود و جواني پورجوادي صرف پاگرفتن و قدرتمند شدن اين مرکز گذشت. با تغيير مديريت آن از مصر معرفت و نيل مکرمت به موسسه اي عادي و معمولي بدل شد، خون دل خوردن هاي پورجوادي با رفتن او از مرکز نشر دانشگاهي به هيچ انگاشته شد. پيوسته بعد از برکناري پورجوادي اين سروده خاقاني را زير لب زمزمه مي کنم:
آن مصر معرفت که تو ديدي خراب شد
وآن نيل مکرمت که شنيدي برآب شد
آن کعبه وفا که خراسانش نام بود
اکنون به پاي پيل حوادث خراب شد
يک بار در منزل دوست مشترکمان آقاي حسن انوشه اين شعر را براي دکتر پورجوادي خواندم. از آنجا که مايل به ادامه بحث و سخن نبود فقط لبخند زهرآگيني بر لبانش نقش بست. بله من بر اين باورم که مديريت در ايران زمين قايم به فرد است و مصر معرفت ها و نيل مکرمت ها با مديريت افراد شکل مي گيرد و ساري مي شود و با رفتن آنها مصر معرفت خراب و نيل مکرمت نقش برآب مي شود.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید