1392/4/29 ۱۴:۵۵
«وقتي عكس ديدار هنرمندان با آقاي عارف منتشر شد، ديدم دو نفر كه در رديف اول نشستهاند، از كساني هستند كه در چهار سال گذشته به شكلهاي مختلف براي آقاي شمقدري خوشخدمتي كردهاند. با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟
«وقتي عكس ديدار هنرمندان با آقاي عارف منتشر شد، ديدم دو نفر كه در رديف اول نشستهاند، از كساني هستند كه در چهار سال گذشته به شكلهاي مختلف براي آقاي شمقدري خوشخدمتي كردهاند. با خودم گفتم پس آن رفتارها چه بود؟ تويي كه وقتي بسياري از سينماگران قبول نميكنند داور جشنواره شوند، داوري را ميپذيري، چرا الان حس ميكني دوران جديدي آغاز شده و باز بايد در صف اول باشي؟»اينها جملههاي بهمن فرمانآرا است در گفتوگوي اخيرشان با روزنامه اعتماد. تنها كسي كه در عكس مورد نظر در رديف اول نشسته و داوري جشنواره فجر را هم پذيرفته بوده من هستم: ماني حقيقي. آقاي فرمانآرا سوال مهمي را مطرح كردهاند و من پاسخ دادن به ايشان را وظيفه خود ميدانم، حتي اگر ايشان ترجيح بدهند اين سوال بيپاسخ بماند تا حرف آخر را خودشان زده باشند. در جشنواره فيلم فجر سال گذشته، من در بخش فيلمهاي اول داور بودم. پذيرفتن اين دعوت كار آساني بود و از اين تصميم همچنان خوشحالم. اهالي سينما ميدانند كه من، مثل آقاي فرمانآرا، و مثل اكثريت قريب به اتفاق كارگردانهاي سينماي ايران، جواد شمقدري را مديري ضعيف و بيصلاحيت ميدانم. اما برخلاف آقاي فرمانآرا، به نظر من ماهيت جشنواره فجر از شخصيت مديراني كه مسووليت اجرايي آن را به عهده ميگيرند متمايز است. جشنواره فجر متعلق به فيلمسازان و فيلمدوستان ايران است. مديران دولتي، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، صرفا حكم مزاحماني را دارند كه خود را به اين رويداد الصاق ميكنند تا از حواشي آن براي خود امتيازي دست و پا كنند. آنها ميآيند و ميروند و فراموش ميشوند. ما ميمانيم و فيلمهايمان. بنابراين، تحريم جشنواره فجر صرفا به اين دليل كه فلان مدير در حال حاضر پشت فلان ميز نشسته، از نظر من منطقي نيست. اينكه بيرون گود بنشينيم و دستهايمان را آلوده نكنيم و مهمترين رويداد سينمايي كشور را دودستي به جواد شمقدري تقديم كنيم، اشتباهي ساده و بيدردسر است. اينكه با تفرعن به چنين اشتباهي بباليم، نيازمند شكل خاصي از بيتدبيري است كه حتي از بهمن فرمانآرا هم بعيد است. ولي اينكه بخواهيم اشتباه، بيتدبيري و تفرعنمان را چماقي بر سر كساني كنيم كه مثل ما فكر نميكنند، ديگر واقعا نشانه چيزي نيست جز توهمي پدرسالارانه و مضحك. راحت و صريح بگويم: شمقدري كه سهل است، اگر روزي يكي شبيه طالبان هم به معاونت سينمايي كشورمان منصوب بشود، من باز هم داوطلب داوري در جشنواره فيلم فجر ميشوم و باز هم، با اشتياق و سماجت، اجازه نميدهم مشتي مديرِ نالايق جوايز اين جشنواره ملي را بين نوچههاي خود تقسيم كنند. تواناييهاي من در چونان مقطعي محدود خواهد بود: من يك نفرم، و براي چنين كاري به كمك نياز خواهم داشت. همكارانم ميتوانند، به فراخور تحليلها و باورهاي شخصيشان، به ياري من بيايند يا نيايند. اگر آمدند خوشحالم ميكنند و اگر نيامدند به انتخابشان احترام ميگذارم. ولي اينكه يكي از آنها – كسي مثل بهمن فرمانآرا – اين تصميم من را شكلي از «خوشخدمتي» بخواند، زشت و پرت و غيرمنصفانه است. آنگاه بايد كار را كنار گذاشت و وقت را براي نوشتن اين سطور تلف كرد. بهمن فرمانآرا براي چندمين بار ثابت كرده كه قادر به تفكيك اختلافات شخصي از قضاوتهاي كلان هنري و اخلاقي نيست، و اين، براي هنرمندي در آستانه هفتاد سالگي، هم حيرتآور است و هم بياندازه رقتانگيز.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید