پاسخ دکتر سعید معیدفر به سه سئوال: جامعه ایرانی دچار شکاف های بسیاری شده است

1392/4/26 ۱۴:۴۸

پاسخ دکتر سعید معیدفر به سه سئوال: جامعه ایرانی دچار شکاف های بسیاری شده است

آسیب چیست و منظور از آسیب های اجتماعی کدام است ؟ آیا تا کنون وضعیت آسیب های اجتماعی در ایران را بررسی کرده اید؟ می دانید که چگونه است؟ ارزیابی ها چگونه است؟ اصولاً معتقد به وجود آسیب های چند لایه هستید یا خیر ؟ اینها سئوالاتی است که در حوزه آسیب های اجتماعی مطرح است. برخی به آنها پاسخ داده اند و برخی از کنار آن گذاشتند.

 

آسیب چیست و منظور از آسیب های اجتماعی کدام است ؟ آیا تا کنون وضعیت آسیب های اجتماعی در ایران را بررسی کرده اید؟ می دانید که چگونه است؟ ارزیابی ها چگونه است؟ اصولاً معتقد به وجود آسیب های چند لایه هستید یا خیر ؟ اینها سئوالاتی است که در حوزه آسیب های اجتماعی مطرح است. برخی به آنها پاسخ داده اند و برخی از کنار آن گذاشتند. پاسخ های دکتر سعید معیدفر جامعه شناس ایرانی را به  سه سئوال مهم این حوزه می خوانید:

 

تعریف شما از آسیب چیست و منظور از آسیب های اجتماعی کدام است ؟
تخصص من بیشتر در حوزه مسائل اجتماعی ایران است. حوزه مسائل و آسیب های اجتماعی از همدیگر مجزا هستند، اگر چه در جهاتی به هم نزدیک می شوند ولی در جهاتی از هم فاصله می گیرند. اگر بخواهم تعریفی از آسیب های اجتماعی ارائه کنم، می شود گفت که جامعه انسانی دارای ساختارها و کارکردهای ویژه ای است که بر اساس آن روابط بین انسان ها تنظیم می شود و افراد می توانند درجامعه حین برآورد نیازهای فیزیولوژیک و به عبارتی نیازهای اساسی شان این نیازها را از طریق روابط اجتماعی تأمین کنند، چون انسان یک موجود اجتماعی است و به دلیل ضعف هایی که نسبت به موجودات دیگر دارد، زندگی اجتماعی می تواند تا حدی این ضعف ها را برطرف کند و انسان بدین وسیله بتواند بر مشکلات محیطی خود فائق آید.


زندگی اجتماعی گاهی دارای مشکلاتی هم هست، به قول جامعه شناسان زمانی که در عملکرد این ساختارها مشکلاتی به وجود بیاید و انسان ها در تنظیم روابط شان با همدیگر درگیر مشکلاتی بشوند این خودبه خود می تواند آسیب های اجتماعی را ایجاد کند، یعنی بعضاً تنازعاتی را در روابط اجتماعی ایجاد کند و یا فرد را در تأمین نیازهایش با مشکلات و موانعی روبرو کند. بنابراین می توان گفت آسیب های اجتماعی عبارت است از شرایطی که در جامعه فرد قادر نیست نیازهای خودش را برآورده سازد و هم چنین در تعامل اش با دیگر انسان ها دچار مشکل می شود و این روابط به جای تأمین نیازها و تعادل فرد او را درگیر نوعی عدم تعادل و یا مشکل می کند. در واقع بین آسیب ها و مسائل اجتماعی تفاوت وجود دارد. فرض بر این است که همه جوامع در همه شرایط اجتماعی درگیر آسیب ها هستند، امروز ما دیگر نمی توانیم جامعه کاملی را در نظر بگیریم که در آن آسیب وجود نداشته باشد. حتی در جوامع ابتدایی هم بر طبق مطالعه انسان شناسان معمولاً آسیب های اجتماعی وجود داشته اگر چه در مقیاس امروزی این آسیب ها گسترده تر و پیچیده تر شده اند اما آسیب های اجتماعی جنبه های نازل مشکلات یک جامعه اند و فرض بر این است که می توان از طریق درمان اجتماعی آن ها را تا حدی کاهش داد، به همین دلیل هم به آن ها آسیب گفته شده است، چون مثل یک بیماری که فرد با آن مواجه می شود و به پزشک مراجعه می کند آسیب ها هم عملاً آن جنبه های بیمارگونه جامعه هستند به همین دلیل باید جامعه شناسان و مشاورانی باشند که برای کاهش این آسیب ها راهکارهایی را ارائه کنند. این راهکارها در برنامه ریزی های اجتماعی می تواند باعث کاهش آسیب و بهبود اجتماعی شود، اما مسائل اجتماعی، جنبه های حاد آسیب ها هستند. زمانی که دیگر به شیوه های فردی و یا مشاوره های کوتاه قابل حل نیستند و برای مواجهه با آن ها نیاز به یک نوع اجماع در میان جامعه شناسان، برنامه ریزان و مدیران اجتماعی وجود دارد. مسائل اجتماعی، آسیب هایی در جامعه هستند که از محدوده های نهادی خارج شده اند و تأثیر آنها بر روی جامعه سایه افکنده است. در چنین شرایطی مثل زمانی که جسم درگیر بیماری هایی پیچیده ای شده که این بیماری ها از طریق مراجعه به پزشک قابل درمان نیستند و حتی به صورت یک اپیدمی است که نیاز به اجماع پزشکان دارد. برای حل مسائل اجتماعی نیاز به یک اقدام جمعی می باشد. آسیب های اجتماعی را باید به دو بخش تقسیم کرد؛ آسیب هایی که تأثیرات درون نهادی دارند و می شود با راه حل های کوتاه مدت و نسبتاً در سطوح محدود آن ها را مرتفع کرد و کاهش داد و آسیب هایی که به حد مسأله اجتماعی رسیده اند و برای مواجهه با آن ها نیاز به اقدامات دسته جمعی و اجماع در میان نخبگان و برنامه ریزان و مدیران و رهبران اجتماعی داریم، به آن حدی هستند که تأثیرات شان کلیت جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. آثار متعددی بر جامعه دارند و تأثیر آنها صرفاً در بخشی از عملکرد جامعه نیست بلکه بقیه بخش های جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می دهند. آسیب هایی که در مقیاس مسائل اجتماعی باشند مستلزم یک عزم ملی و راهکارهایی در سطح کشوری هستند.


وضعیت آسیب های اجتماعی در ایران را چگونه ارزیابی می کنید ؟ اصولاً معتقد به وجود آسیب های چند لایه هستید یا خیر ؟
در ایران در دهه های گذشته به طور خاص اتفاقاتی افتاده که باعث گسترش آسیب های اجتماعی چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ کمّی شده است. جامعه شناسان معتقدند که جوامع در حال توسعه از زمانی که وارد دنیای مدرن شده اند، در شرایط در حال گذار درگیر مشکلات و آسیب های فراوانی شده اند که البته می تواند چند مرحله داشته باشد. در مراحل اولیه ممکن است این آسیب ها شدت نداشته باشند اما در مراحلی این آسیب ها گسترده می شوند.


صرف نظر از پیشینه طولانی این آسیب ها در جامعه ایران از دوره تغییرات بنیادین در ساختار چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور، یعنی از آغاز ورود به قرن جدید شمسی. بعد از تحولات عصر مشروطه به طور محسوس تغییرات عظیمی در عرصه های مختلف بوجود آمده ، در آغاز این تغییرات آثار چندانی نداشته اند اما می شود گفت بیشتر تأثیرات این تغییرات گسترده در حوزه های سیاسی و اقتصادی بوده اما به تدریج بعد از وقوع تحولات عظیمی مثل انقلاب اسلامی در ایران تقریباً این تغییرات به کل جامعه گسترش پیدا کرده است، در قبل از انقلاب تغییرات بیشتر در شهرهای بزرگ متمرکز بود اما پس از انقلاب کار زیادی شد در این که مناطق محروم و روستاهای کشور در معرض تغییرات قرار بگیرند،برای مثال آموزش به دورترین نقاط کشور هم کشیده شد، همان طور که امروز ملاحظه می کنید ما دانشگاه های متعددی در دورترین نقاط کشور داریم در حالی که قبل از انقلاب در چند مرکز استان و پایتخت ما چند دانشگاه داشتیم و به عبارتی انقلاب موج تغییرات را با خودش به دورترین نقاط جامعه کشانده است.


از طرف دیگر نقش دولت اگر در گذشته بیشتر محدود به شهرهای بزرگ و پایتخت بود ، امروز در دورترین نقاط کشور تأثیرات مدرن شدن و نوسازی را ما از طریق دولت شاهد هستیم. می توان گفت از بعد از انقلاب سرعت و گسترش تغییرات به لایه های عمیق تر جامعه هم کشیده شده است، این تغییرات در حوزه های آموزشی، اقتصادی، گسترش رفاه و بردن آب و برق به دورترین نقاط کشور بوده است. با توجه به تأثیراتی که بر جای گذاشته جامعه ما را از یک ساختار سنتی که پیشتر در شهرها تغییراتی در آن به وجود آمده بود به جامعه ای که شیوه زندگی اش در حال عوض شدن است و سطح آگاهی هایش رو به افزایش است کشانده است، یعنی هم واقعیت های ذهنی و هم واقعیت های عینی آن به شدت در دورترین نقاط کشور تغییر پیدا کرده است.


همان طور که اشاره کردم انقلاب تأثیر به سزایی در این تغییرات داشت چون در قبل از انقلاب موانع زیادی در راه گسترش نوسازی و تغییرات وجود داشت، خصوصاً قشرهای مذهبی تر جامعه از این تحولات دورتر بودند، عملاً انقلاب این نوع مشروعیت را ایجاد کرد که آن ها هم وارد فرایند مدرن شدن بشوند. امروزه می توان گفت قشری نمانده که وارد این تغییرات نشده باشد یا بخش هایی از جامعه نیست که وارد این تغییرات نشده باشد و همه این تغییرات در فناوری و در سطح زندگی و تفکر و اندیشه از طریق گسترش دانشگاه ها را احساس کرده اند. ما دیگر منطقه ای جدا از این تغییرات را نداریم. اما آن طور که جامعه شناسان پیش بینی می کنند هر چه این تغییرات گستره بیشتری می یابند و همه بخش ها را در برمی گیرند و شدت آن ها بیشتر می شود موجب جابه جایی های ساختاری در جامعه می شود، این جابه جایی ها تا مدت های مدیدی می توانند آسیب زا باشند.


بر اساس این مقدمه باید بگویم که ما تقریباً در سه دهه گذشته درگیر شکاف های عظیم اجتماعی شده ایم این شکاف ها به دلیل تغییراتی که اتفاق افتاده در همه عرصه ها امروز در بحرانی ترین وضعیت خودش قرار دارد. ما شکاف های اقتصادی عظیمی را داریم و این شکاف ها در بعد ذهنی از انقلاب آغاز شده، انقلابی که پای طبقات متوسط و محروم را باز کرده و سطح انتظارات آن ها را به شدت افزایش داده است. و آن ها را به سمت عدالت خواهی و به سمت مساوات و داشتن معیارهای یک زندگی عالی در کنار سایر طبقات برخوردار کشانده است. بنابراین انقلاب، انفجاری از انتظارات در همه لایه های جامعه ایجاد کرده است.


سطح انتظارات در جامعه ما هم چنان در حال افزایش است و این در حالی است که تغییرات در سطوح اقتصادی جامعه ما گرچه تغییراتی در دورترین نقاط و سطحی از رفاه ایجاد شده اما میزان این تغییرات به مراتب پایین تر از میزان انتظاراتی است که در سطح جامعه ایجاد شده است، در واقع این گونه نیست که کارهایی که جمهوری اسلامی برای کاهش شکاف های اقتصادی انجام داده توانسته باشد شکاف اقتصادی را در جامعه ترمیم کند بلکه تأثیرات انقلاب در انفجار سطح انتظارات به قدری عظیم بوده که به هیچ وجه قابل مقایسه با تغییراتی که برای گسترش رفاه حتی در مناطق محروم ایجاد کرده نیست. این فاصله شدید بین سطح انتظارات و واقعیت های اقتصادی جامعه و تغییراتی که در این زمینه ایجاد شده آن قدر زیاد بوده که ما هر چه جلوتر آمدیم این شکاف ها نه تنها کمتر نشده بلکه بیشتر هم شده است.


بنابراین امروز در حال حاضر می توانیم شکاف بین طبقات محروم و برخوردار را به راحتی ببینیم، شاید بحران های سیاسی ما هم تا حدی ناشی از شکافی باشد که به طور نامحسوس در جامعه ما وجود دارد یعنی در شرایطی که امروز طبقات محروم روند سیاسی جامعه را رقم می زنند و خواست های شان در تعارض با خواست های طبقات متوسط و بالاست. این شکاف بسیار عظیم است، می تواند بحران ساز باشد و بسیار فراتر از یک آسیب است. شکاف های دیگری در جامعه داریم که در طی دهه های گذشته اتفاق افتاده که یکی از خاستگاه هایش انقلاب است و خاستگاه دیگرش تحولاتی است که در دنیا اتفاق افتاده و آن شکاف جنسی است. امروز زنان به سرعت به حقوق از دست رفته شان و تفاوت های عظیمی که بین آنها و مردان بوده پی می برند و این زنان را به رقابت با مردان برمی انگیزاند. این شکاف در جامعه ما موجود است و زنان به طور محسوس و نامحسوس در تلاش برای استیفای حقوق شان در مقایسه با مردان هستند. در این زمینه ما هم در عرصه قانون گذاری و هم در عرصه عرف جامعه مشکلات فراوانی داریم و این می تواند در جای خودش برای تحولات جامعه هم مؤثر و هم بحران زا باشد.


شکاف های دیگری مثل شکاف های قومی داریم، ما یکی از کشورهای چند ملیتی هستیم که هر کدام از ملیت ها با کشورهای هم جوارشان دارای مشترکات فراوانی هستند، ایران بزرگ قبلاً مجموعه این ها را به صورت کامل داشت ولی ایران امروز در مقیاس جغرافیایی فعلی اش به خصوص در مرزهای خودش اقوام مختلفی را دارد که با آن سوی مرزها دارای اشتراکات فرهنگی و قومی هستند، فقدان سیاست های چند فرهنگی در جامعه خصوصاً در کشورهایی که چنین ویژگی هایی را دارا هستند می تواند بحران ها را تشدید کند و آسیب های اجتماعی از این بعد را تشدید کند. امروزه علیرغم کارهای بسیاری که انجام شده هم چنان مناطق محروم عمدتاً در حاشیه های کشورقرار دارند و این ها اگرچه تغییرات جدی ای را تجربه کرده اند ولی کماکان فاصله شان با اقوام مرکزی ایران بسیار زیاد است و این خودش باعث منازعات بالقوه و بعضاً بالفعلی است که می تواند برای کشور مسأله ساز و بحران ساز باشد.
شکاف نسلی را داریم ، امروز جوانان از مسائل جدی جامعه ما هستند و اگر خوب دقت کنیم علیرغم حجم بسیار گسترده ای که در جامعه ما به دلیل رشد بی رویه جمعیت در اوایل انقلاب دارند اما از نظر جایگاه به شدت با طبقات سنی میانه و سالمند فاصله دارند، این گروه هم استقلال کمتری دارند و هم موقعیت اقتصادی، اجتماعی کمتر و فروتری دارند و هم در جهت بروز منویات خودشان مشکل دارند، جوان ها همیشه پیشتاز تغییرات هستند بنابراین جوانان به شدت به سمت تغییر و دگرگونی رغبت دارند در حالی که طبقات کهنسال و میانسال کمتر به دنبال تغییر هستند. اگر جامعه در اختیار جوانان بود طبعاً متناسب با انگیزه ها و سطح فکر آنها تغییر می کرد ولی از آنجا که امروز مدیریت جامعه هم در سطوح سیاسی بالا و هم در سطوح پایین و هم در خانواده در اختیار گروه های سنی میانه و سالمندتر هست بنابراین این ها فاقد تأثیر هستند و این امر باعث شده این ها دچار نوعی سرخوردگی، بیگانگی سیاسی اجتماعی و تضاد با گروه های سنی میانه و سالمند باشند، این هم می تواند بسیار خطرناک باشد.
شکاف بین نخبگان سیاسی و اجتماعی بسیار مهم است، ما امروز به دلیل گسترش آموزش عالی در همه نقاط کشور با فرهیختگانی روبرو هستیم که دارای سطح عالی تحصیلات و به تناسب آن آمادگی برای ورود به عرصه های اقتصادی و اجتماعی کشور هستند و پتانسیل لازم را دارند، اما متأسفانه امکان برای این مشارکت بسیار ضعیف است. در جامعه ما عرصه مشارکت بسیار بسته است بنابراین بین نخبگان سیاسی و اجتماعی فاصله عظیمی ایجاد شده و این هم بسیار خطرناک است. این شکاف های اجتماعی مثل گسل زلزله هستند که هر لحظه ممکن است منفجر شوند. مجموعه این شکاف های اجتماعی زمینه های فراوانی را برای گسترش آسیب ها به لحاظ کمی و کیفی ایجاد کرده اند. پیش بینی جامعه شناسان هم همین بود که در واقع شکاف های اجتماعی و تحولات عظیمی که پس از انقلاب سرعت گرفت همه این ها می توانند دامنه مسائل و آسیب های اجتماعی را افزایش دهند. ما امروز در شرایطی هستیم که بسیاری از آسیب های اجتماعی ما به سر حد مسائل اجتماعی رسیده اند. آسیب های اجتماعی بیشتر سطوح مشهودتر هستند و امروز می توان گفت این سطوح مشهود به لایه های عمیق تری رفته و بحث چند لایگی بوجود آمده و به معنای این است که امروز گاهی اوقات مواجهه با آسیب نه تنها آن را حل نمی کند بلکه تشدید هم می کند. این نشان می دهد که آسیب ها ریشه های عمیقی پیدا کرده اند و تا ریشه های عمیق تر مورد توجه قرار نگیرند سطوح ظاهری شان هم قابل درمان نیستند. امروز درماندگی مسئولین جامعه و نخبگان اجتماعی و جامعه شناسان در مواجهه با آسیب های اجتماعی نشان دهنده ریشه های عمیق تر و لایه های ضخیم تری است که آسیب ها در جامعه ما پیدا کرده اند.


آیا جامعه شناسی ایران را در تعریف و یا رویکرد به آسیب های اجتماعی موفق ارزیابی می کنید؟ اگر نه مشکل را در کجا می دانید ؟
جامعه شناسی علمی است که تلاش کرده با درک فرایندهای مدرن شدن و علل و پیامدهای آن و هم چنین درک تغییرات اجتماعی و آثار و عوامل آن ها به درمان بخشی از مشکلاتی که جامعه در روند مدرن شدن پیدا می کند کمک کند. اگرچه همه کار جامعه شناسی این نیست اما به هر حال بخش عمده ای از کارش به این مهم اختصاص دارد. خوشبختانه جامعه شناسی در ایران سابقه ای طولانی داشته است، حداقل از زمانی که رشته ای به این نام در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در دهه 1330 تأسیس شده و بعداً تأسیس مؤسسه و مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دهه 1340که بسیار در مطالعه مشکلات اجتماعی کارهای بزرگی انجام داده حتی با همکاری نهادهای بین المللی و آثار بسیار شگرفی را تولید کرده، خصوصاً در همان دهه 40 که دورانی است که تغییرات در جامعه ما شتاب پیدا می کنند و بعدها هم تأسیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و بعد هم مراکز مختلفی که در سراسر کشور جامعه شناسی را به عنوان یک رشته تدریس می کنند. در این زمیینه تعداد دانشجویان بسیار زیادی در سطوح مختلف داریم، می شود گفت جامعه شناسان در این مدت کارهای بسیاری انجام داده اند، از طریق پایان نامه ها، تحقیقات و مطالعاتی که انجام داده و پیش بینی هایی که کرده اند، انجمن جامعه شناسی طی دو دهه فعالیت اش چندین سمینار و همایش را برای آسیب ها و مسائل اجتماعی داشته است. همه این ها حاکی از آن است که جامعه شناسی طی این مدت بیکار نبوده و مطالعه و تحقیق می کرده و یافته های خودش را ارائه کرده است. اما در واقع طی این مدت جامعه شناسی مشکلات جدی ای هم داشته، خصوصاً پس از انقلاب، قبل از انقلاب در دهه 40 رابطه وثیقی با مراکز صنعتی و سیاسی کشور داشته است. در دهه 40 رابطه مناسبی بین صنعت و دانشگاه و کارفرما وجود داشت به همین دلیل است که در آن دهه ما شاهد تأثیرات بسیار خوبی در حوزه جامعه شناسی و صنعت و جامعه شناسی و آسیب های اجتماعی هستیم. در آن دوره برنامه ریزان و مدیران جامعه و خصوصاً سازمان برنامه و بودجه ارتباط نزدیکی با این رشته از طریق مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی داشتند، نتیجتاً محصولات مطالعات جامعه شناختی به سرعت مورد استفاده واقع می شد. اما متأسفانه از دهه 50 و خصوصاً پس از انقلاب این رابطه، رابطه ای بسیار ضعیف بوده است.


در این دوره نتایج این علم در عمل به کار گرفته نشده ، تحقیقاتی که توسط نهادهای دولتی سفارش داده می شود شکل زینتی داشته و در حد یک سمینار بوده است. اگر این نتایج به کار گرفته می شد جامعه شناسان ضعف های خود را درمی یافتند و بر اساس این یافته ها می شد تغییری در واقعیت و محیط داشته باشیم و برای کاهش آسیب ها از آن ها استفاده کنیم که تا حدی آسیب ها تعدیل شوند، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. به دلیل سوءمدیریت در جامعه، مشکلات آماری در جامعه، عدم ارتباط وثیق بین دانشگاه و صنعت جامعه شناسان امروز به جدیدترین نتایج تحقیقات و یافته های علمی و نظریه ها در حوزه آسیب ها و مسائل اجتماعی مجهزند اما این ها نمی توانند آن ها را به موفقیت کامل برسانند. در جامعه ما فضای ابهام آلود و بی اعتمادی و نگرانی از حرف زدن وجود دارد و به همین دلیل معلوم نیست که جامعه شناس آن چیزی را که در جامعه مطالعه کرده دقیقاً رصد شده باشد.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: