داریوش شایگان: داود خان آکتور سینمای ایران است

1392/4/26 ۱۴:۳۴

داریوش شایگان: داود خان آکتور سینمای ایران است

روز سه شنبه 25 تیر 80 سالگی داود رشیدی بازیگر و کارگردان با سابقه تئاتر و سینما با حضور داریوش شایگان، علی نصیریان، سید محمد خاتمی، اکبر زنجانپور و جمعی از بزرگان عرصه فرهنگ و هنر به همت مجله بخارا برگزار شد.


روز سه شنبه 25 تیر 80 سالگی داود رشیدی بازیگر و کارگردان با سابقه تئاتر و سینما با حضور داریوش شایگان، علی نصیریان، سید محمد خاتمی، اکبر زنجانپور و جمعی از بزرگان عرصه فرهنگ و هنر  به همت مجله بخارا برگزار شد.


پیش از این در زمینۀ تئاتر و سینما، مجله بخارا شب‎های نصرت کریمی، بهرام بیضایی، محمد علی کشاروز، امیر هوشنگ کاوسی و در عرصه سینمای جهان شب‎های آندره وایدا، بونوئل و فاسبیندر را برگزار کرده است.
در ابتدای مراسم دکتر داریوش شایگان از روزهای آشنایی و دوستی خود با داود رشیدی چنین حکایت کرد:
«من اینجا امشب به عنوان دوست صحبت می‎کنم. و داود یک دوست استثنایی من است و دوستی ما هم برمی‎گردد به شصت و شش سال پیش. به این خاطر وظیفۀ خودم می‎دانستم که چند کلمه‎ای راجع به این دوستی بگویم و ثانیا به زمینۀ فرهنگی داود در ژنو اشاره کنم. برای اینکه ما از سال 1954 تا سال 60 و 61 ( میلادی) در ژنو بودیم. ما شب و روز با هم بودیم. و من شاهد رشد او بودم و دیدم چگونه در واقع حرفۀ داود شکل یافت و چگونه داود اولین نمایشش را اجرا کرد. چه کسانی را می‎دیدیم. اصلاً وضع ژنو در دهۀ 50 میلادی چگونه بود.


خود ژنوی‎ها می‎گویند که سال 50 میلادی عصر حماسۀ ژنو است. برای اینکه دانشگاه ژنو بهترین استادان را داشت و ما از لحاظ فرهنگی اغلب کنسرت‎های خوبی داشتیم. فرانسوی‎ها می‎آمدند و تئاتر داشتند.


ولی من اولین باری که داود را دیدم در مدرسه سن لویی تهران بود. این مدرسه ته خیابان لاله‎زار در کوچۀ خندان بود. مدرسه‎ای بود که تحت نظارت کشیش‎های لازاریس اداره می‎شد. این دبیرستان در دوران قاجاریه تأسیس شده بود. یعنی فکر می‎کنم اواخر سطلنت ناصرالدین شاه و اوایل سلطنت مظفرالدین شاه. ولی به هر حال این دبیرستان معروف است چون چند تن از نخبگان و بزرگان ایران آنجا بودند. از جمله صادق هدایت. نیما یوشیج و علی اکبر سیاسی که بعدها شد رئیس دانشکده ادبیات تهران و یکی از ارکان دانشگاه تهران نیز آنجا درس خواندند. فکر می‎کنم  سال 1325 بود که دیدیم جوانی وارد شد و گفتند که از ترکیه می‎آید. چون پدرش مرحوم آقای عبدالرحیم رشیدی دیپلمات بود و مدت سه سال در ازمیر قنسول ایران بود. و داود هم طبیعتاً در آنجا درس خوانده بود. موقعی که من با او صحبت کردم فهمیدم که ترکی هم بلد است. شروع کردم با او به ترکی استانبولی صحبت کردم. در چنین موقعیتی بود که من با داود آشنا شدم و پس از مدرسه مدتی با هم ارتباط نداشتیم تا آن که داود رفت فرانسه و من هم رفتم انگلیس. چهار پنج سالی انگلیس بودم . آن موقعی که ما می‎رفتیم فرنگ، یا باید مهندس می‎شدیم یا دکتر. طبیعتاً ما هم تصمیم گرفتیم که دکتر بشویم که چندان هم دوام نیاورد. ولی یک چیزی را به ما می‎گفتند که بسیار مهم بود. به ما می‎گفتند بروید درس بخوانید و برگردید و به مملکتتان خدمت کنید و مفهوم خدمت همیشه در ذهن من بود. »


سپس دکتر شایگان در ادامه سخنانش به تداوم دوستی‎اش با داود رشیدی در ژنو پرداخت: « در ژنو بود که یک دیگر را می‎دیدیم و دوستی‎مان شروع شد. و چون من هم تئاتر علاقه داشتم با داود دربارۀ تئاتر گفت و گو می‎کردیم و در همین گفت و گوها بود که من متوجه شدم که داود یک آکتور مادرزاد است. یعنی سرنوشتش رقم خورده و آکتور خواهد شد. برای این که هم طنز عجیبی داشت، دوم اینکه خیلی خوشمزه بود، خیلی هم بازیگوش بود و خیلی خوب هم دیگران را تقلید می‎کرد. و من شاهد بودم که داود وارد تئاتر شد» دکتر شایگان به کارگردانی رشیدی در عرصه تئاتر اشاره کرد ،« وقتی داود رشیدی در انتظار گودوی بکت را در جشن هنر شیراز به روی صحنه برد، یک اتفاق نادر هنری بود و از حیث اجرا شاهکاری بود که همه را به حیرت واداشت.»

 

علی نصیریان:
شاملو، جلال آل احمد و سودابه گنجه‎ای به تماشای ما می آمدند
سپس نوبت به علی نصیریان رسید که ضمن تشکر از مجله بخارا برای برپایی این مراسم، از تئاتر و داود رشیدی سخن گفت:
« در اواسط دهۀ سی یک جریان جوان و نوی تئاتری بود که از تئاتر لاله‎زار مجزا بود و تفاوت داشت. پیش از 28 مرداد 1332، عده‎ای از ما که در آن زمان جوان بودیم و به دنبال سبک و شیوۀ پیشرفته و مترقی تئاتر بودیم، رفتیم به کلاس. به تئاتر سعدی که عبدالحسین نوشین اداره‎اش می‎کرد. عبدالحسین نوشین عضو مرکزی حزب توده بود، در واقع مخفی بود و فرار کرده بود ولی خانمش لورتا و حسین خیرخواه و خاشع بودند و تئاتری درست شده بود با کمک عبدالکریم امینی در همین خیابان آبان سابق به نام تئاتر سعدی و اولین کارش هم نمایش «بادبزن خانم ویندرلی » بود. ما سال 31 آنجا رفتیم و شاگرد شدیم. یکی از استادانی که آنجا بود و ما توانستیم محضرش را درک کنیم آقای خیرخواه بود. بعد مصادف شد با 28 مرداد 32. و چون تئاتر متصف بود به چپ، تئاتر را آتش زدند و تئاتر به هم خورد و ما هم به گوشه و کنار فرار کردیم. بعد رفتیم هنرستان هنرپیشگی. تنها مدرسه تئاتر که در آن زمان وجود داشت. این گروه جوان بود که گفتم به دنبال تئاتری نو بود از همین جا شروع شد. »


علی نصیریان در ادامه به آشنایی با شاهین سرکیسیان اشاره کرد که عاشق تئاتر بود، تئاتر مدرن و به ویژه شیفتۀ چخوف و افزود، «جریان تازه تئاتری از خانه ایشان شروع شد. جوان بودیم و خیلی تازه نفس و آرزومند کار و بسیار هم بی‎امکان. سرکیسیان امکانی نداشت جز یک آپارتمان اول خیابان رشت. طبقۀ چهارم که شامل سه اتاق بود، یک اتاق به مادرش تعلق داشت و یکی هم اتاق خواب خودش بود و یکی هم نشیمن و ناهارخوری که مجموعاً اتاقکی بود و تعدادی آدم را آنجا جمع می‎کرد و ما در آنجا تمرین می‎کردیم. آثار آرتور میلر و پیراندللو  و ایبسن را. ولی موفق نبودیم. تنها دلخوشی ما این بود که این اتودهایی را که می‎کردیم یک عده آدم مثل شاملو، جلال آل احمد و سودابه گنجه‎ای می‎آمدند و نگاه می‎کردند و اظهار نظر می‎کردند. تا آن که به ما گفتند حالا که شما توانایی ندارید این کارها را بازی کنید بروید به سراغ چیزهای ساده‎تر. مثلاً تئاتر ایرانی. و پیشنهاد کردند که ما قصه‎های هدایت را بخوانیم و یکی دو تا قصه را اتود کردیم و به نتیجه رسیدیم. و بردیم دفتر آقای خانلری و ایشان هم خیلی پسندیدند و ما را به باشگاه دانشگاه بردند. و این شروع حرکت ما بود. »


علی نصیریان سپس درباره تأسیس هنرهای دراماتیک چنین گفت،« در دهۀ سی بود که یک سری از فرنگ برگشته‎ها رفتند به هنرهای دراماتیک، کسانی مثل منوچهر انور، خجسته کیا، پری صابری، حمید سمندریان و داود رشیدی. منوچهر انور و خجسته کیا اولین فرنگ رفته‎ها بودند که خیلی به ما یاد دادند و ما خیلی از اینها یاد گرفتیم و با تئاتر دنیا آشنا شدیم. از جمله کسانی که خیلی از نظر اجرایی فعال بودند حمید سمندریان بود و بعد از او هم داود رشیدی. داود رشیدی یکی از فعال‎ترین فرنگ رفته‎ها بود. مدام کار می‎کرد . و در همین دوران بود که با داود رشیدی آشنا شدم و داود به من پیشنهاد کار کرد. نمایشنامه‎ای بود به نام کاپیتان قراگز که خیلی هم از نظر مفاهیم و موضوع و شخصیت‎ها به جامعۀ ما می‎خورد و این هوشمندی آقای رشیدی بود که این کار را انتخاب کرد. کارهای آقای رشیدی محدود به یک جا نبود. خیلی وسیع و گسترده کار می‎کرد. او از اعضای شورای تئاتر بود. و بعد از انقلاب هم در فیلم‎های سینمایی کار کرد.


لُب کلام می‎خواهم بگویم این فرنگ رفته‎هایی که آمدند خیلی به ما کمک کردند. آنها در واقع یکی از ارکان موج جدید تئاتر بودند. و داود یکی از آنهاست. در انتظار گودویی که داود کار کرد، یک نقطه عطف در تئاتر ایران است. نقطه عطف جدی. در آن زمان شما بکت بیاورید و آن هم در انتظار گودو که یکی از مهمترین کارهای تئاتر جدید بود. خیلی اهمیت دارد. و داود رشیدی از این آمدن و رفتن و این مدت عمر نهایت بهره را برد در خدمت به جامعه و در خدمت به ملتش و فرهنگش و هنرش. و به نظر من داود باید راضی باشد. علاوه بر آن داود معلمی کرد و شاگردان بسیاری داشت و هر جا هم که رفت و هر جا هم که مدیریت داشت ، خوب عمل کرد . همیشه راهگشا بود. همیشه دوستی خوب و مهربان و با فرهنگ بود. و من شخصاً از داود رشیدی بسیار چیزها یاد گرفتم و از اینجا لازم است که تشکرخودم را به محضرشان تقدیم کنم.»

 

اکبر زنجان پور:
همه کسانی که در انتظار گودو را دیدند، می‎دانند که شاهکار صحنه بود
اکبر زنجانپور سخنران بعدی مجلس بزرگداشت 80 سالگی داود رشیدی بود. وی با شاهکار خواندن «در انتظار گودو » رشیدی گفت «قرار است از داود رشیدی حرف بزنیم. آدم وقتی در سن شصت هفتاد سالگی است و به عکسهای دوران کودکی خود در دوران مختلف نگاه می‎کند، مثل عکسهای دوران بیست سالگی، هیچ شباهتی پیدا نمی‎کند. یک آدم دیگری است و آدم نمی‎تواند بگوید کدام یکی از این عکسهاست. ولی خوب در ذهنیت خودمان و در تنهایی خودمان، خودمان را دنبال می‏‎کنیم.


من روزی که آقای رشیدی را از نزدیک دیدم، جوان بود و قبراق. و خب همه کسانی که در انتظار گودو را دیدند، می‎دانند که شاهکار صحنه بود. و او در اولین فیلمش، فرار از تله، هم خیلی خوب ظاهر شد. ما وقتی جوان هستیم سخت کار می‎کنیم چون شعف داریم. برای آینده شعف داریم. ولی یواش یواش که به دوران کهولت نزدیک می‎شویم همه چیز فرق می‎کند.»


پیام عزت‎الله انتظامی که به علت درد پا نتوانسته بود در این مراسم شرکت کند توسط علی دهباشی قرائت شد:
«هشتاد سالگی دوست دیرینم هنرمند عزیز تئاتر و سینما را که در عرصه هنر و موقعیت مدیریت فرهنگی و هنری خوش درخشیده است تبریک و تهنیت می‎گویم و امیدوارم سلامت و پایدار باشد. عزت الله انتظامی/  25 تیر ماه 92 »
سپس هوشنگ گلمکانی در جایگاه سخنرانان قرار گرفت:
« من قصد سخنرانی ندارم فقط یک نکته‎ای را باید درباره نقش و تأثیر آقای رشیدی در سینمای ایران و در بازیگری ایران می‎گویم. البته با یک مقدمه‎ای. اولین بازیگران سینمای ایران تئاتری بودند. نگاه تئاتر ایران در آن سالها یک جور نگاه سنتی بود به نمایش. حتی چپ‎های تئاتر ایران هم اگر نگویم نگاه سنتی ولی باید بگویم نگاهی کلاسیک به تئاتر داشتند و هنوز تئاتر مدرن ، یا درست تر بگویم تئاتر آوانگارد به ایران نیامده بود. در اواخر دهۀ سی و اوایل دهۀ چهل چیزی بود که زنده یاد دکتر کاوسی نام فیلمفارسی را به آن داده بود. تئاتری‎ها هم که به هر حال آدم‎‌های جدی‎تری بودند در آن سالها از سینمای فارسی رویگردان شدند. در سال 48 با فیلم گاو موجی نو شروع شد و دوباره تئاتری‎ها با سینما آشتی کردند. اما وقتی که آقای رشیدی فیلم فرار از تله را بازی کرد و چه آدم مناسبی هم ایشان را انتخاب کرد، جلال مقدم که او هم یک مقدار حال و هوایش با سینمای آن زمان فرق داشت و خودش هم آدم غیرمتعارف و آوانگاردی بود، لااقل از نظر روحیه آوانگارد بود، یک نقطۀ عطف بود. به این دلیل که آقای رشیدی کسی بود که از فرنگ آمده بود . تئاتر را در فرنگ تحصیل کرده بود و وقتی وارد سینما شد اسمش با در انتظار گودوی ساموئل بکت گره خورده بود. و حضور آقای رشیدی عیار بازیگری را در سینمای ایران بالا برد. و با آن پیشینه وزن و اعتبار بیشتری به سینمای ایران داد. ممنون آقای رشیدی از این کاری که کردید در تاریخ سینمای ایران».


سپس علی دهباشی از جعفر والی که در جمع تماشاگران حضور داشت، خواست که چند کلمه‎ای درباره کار با داود رشیدی سخن بگوید و والی گفت:
« چه سعادتی است که آدم دربارۀ دوستش حرف بزند. من با داود و خانواده داود پیش از آنکه به ایران بیاید آشنا شدم. بعد هم آمدیم به اداره تئاتر. آن موقع ما مشغول تئاتر بودیم و من می‎توانم بگویم که اولین بار این فرصت کار با او وقتی نصیب من شد که از من خواست تا در نمایشنامه‎ای با عنوان «می‎خواهی با من بازی کنی» بازی داشته باشم. و من آنجا نقش یک دلقک را بازی کردم و خودم از این بازی خیلی راضی بودم، آنقدر که بعد از این کار دلم می‎خواست دلقک سیرک بشوم.  بعد هم داود نمایشنامه‎ای را کار کرد به نام کاپینان قرگز و من آنحا در نقش گیری گوری ظاهر شدم. و من بارها به داود توصیه کردم که بیا این نمایش را دوباره کار کنیم و لی از آنجا داود هیچ وقت خودش را تکرار نمی‎کند حاضر نشد. کار کردن با داود یک دنیا شور و هیجان و انرژی بود. و من این سعادت را داشتم که با داود کار بکنم و خودش این را می‎داند که خیلی دوستش دارم.»


سپس مرضیه برومند از آشنایی‎اش با عرصه تئاتر، کار برای کودکان و تأثیر داود رشیدی در عرصۀ برنامه‎های کودک حکایت کرد:
« می‎خواهم چیزهایی را خیلی سریع برایتان بگویم. من از بچگی تئاتر بازی می‎کردم . در دبیرستان از قضا با سوسن تسلیمی هم کلاس شدم. از کلاس هفتم. تئاتر کار می‎کردیم. اکثراً با هم می‎نوشتیم. من کارگردانی می‎کردم ، سوسن بازی می‎کرد. کم کم در منطقه آموزش و پرورش کار کردیم، بعد هم کم کم سر از برنامه‎های تلویزیون درآوردیم. برنامه جوانان و تا اینجا اقای رشیدی هنوز وارد زندگی ما نشده بود. خواهرم احترام برومند مجری تلویزیون بود. گوینده بود. مجری برنامه کودک بود. خیلی هم مجبوب بود و همه او را می‎شناختند و خوب باعث افتخار ما بود. از بچگی هم الگو بود برای ما. و اسم داود رشیدی را هم در نشریات آن زمان می‎دیدیم .


به هر حال داود رشیدی عضو خانوادۀ ما شد و ما روزگاران خیلی خوبی را در خدمت داود رشیدی گذراندیم. شوهر خواهر بسیار خوبی است. خیلی شیرین است. خیلی بانمک است و خیلی هم همراه است.


اما من می‎خواهم راجع به یک وجه از داود رشیدی صحبت کنم که شاید تا امروز مغفول مانده است. و آن تأثیری است که داود رشیدی بر بخش کودک تلویزیون گذاشت. شاید کمتر کسی بداند که اگر ما الآن برای کودکان برنامه‎های تلویزیونی داریم و در گذشته برنامه‎های درخشانی داشتیم ، به دلیل توجهی بود که داود رشیدی به برنامه‎سازی برای کودکان نشان داد و به این خاطر مرهون داود رشیدی هستیم. »


مرضیه برومند در ادامه سخنانش به واحد نمایش تلویزیون در زمان مدیریت داود رشیدی اشاره کرد:
« در زمان مدیریت داود رشیدی بود که سلطان صاحبقران ساخته شد، دایی جان ناپلئون، قصه‎های مثنوی ساخته علی حاتمی، خانه قمرخانم و حتی کارهای مردم پسندتر مثل خانه بدوش، مراد برقی و تلخ و شیرین ساخته شد.
و داود رشیدی برد که ما را که تازه از کانون پرورش جدا شده بودیم به تلویزیون برد تا یک گروه داشته باشیم و مخصوص بچه‎ها کار کنیم. کارهایی مثل پنبه دانه، کلاه و شال و اره، کدو قلقلی، دزد و رنگ قرمز، خرس و کوزه عسل و گلباران و... تولید شد. و اگر امروز برنامه‎هایی مثل کلاه قرمزی، هادی و هدی، خانه مادر بزرگه، مدرسه موشها و ... ساخته می‎شود، براساس زمینه‏ای است که داود رشیدی فراهم کرد و اینجاست که باید بگویم داود رشیدی به گردن همه ما حق دارد.»


در بخشی دیگر از مراسم پیام انجمن بازیگران خانه سینما توسط آقای دهکردی قرائت شد:

« به نام خداوند زیبایی ها و مهربانی ها

امشب به فخری افزون و انکار ناپذیر ، در کنار شما سرآمدان و فرهیختگان ِ ادب ، هنر و فرهنگ ِ با عزت ِ کشورمان ، به بهانه و شکرانه ی زادروز ِ به جهان پای نهادن ِ مردی بزرگ ، در کنار هم قرار گرفته ایم .

مردی آن گونه بزرگ ، که بی تردید تنها و تنها او می توانست در سال های پرتلاطم ِ جاری بر جان و پیکره ی سینمای کشورمان ، نا خدا و سکانداری مقتدر ، مدیر و مدبر در صنف و خانواده ی بازیگران باشد .

هنرمندی بی بدیل ، که در اوج توانمندی و بی نیازی ، با در بر داشتن اعتباری بسیار والا وهمراه داشتن انبوه افتخارات ِ هنری ، فرهنگی و علمی خویش ، بر آسایش ِ خیال و ، خلوت و ، آرامش ِ در خانه نشستن ، پشت کرده ، روح و جان و توانش را به یکباره ، عاشقانه و پدرانه رهن دردمندی ها و دل نگرانی های فرزندانش در انجمن بازیگران سینمای ایران کرده است .

 

و بی شک ، این ، گوهری است ، که در این روزگار کیمیاست .
امشب با همت والا و ستودنی ِ صاحبان ِ ارزشمند قلم ، بنیاد وزین موقوفات دکتر محمود افشار ، با یاد و گرامی داشت دکتر ایرج افشار ، و نام پر افتخار نشریه ی باوقار بخارا ، فرزندان ، شاگردان و یاران ِ این هنرمند ِ بی تکلف و ماندگار ، مجال ِ آن را یافتند تا به رسم دیرینه ، در برابر ِ جایگاه ِ مرشد و معلم خود ، به احترام و تکریم ، تمام قد ایستاده ، زیباترین و صمیمانه ترین شادباش ها را تقدیم ایشان داشته و سلامتِ وجود فرخنده ، نازنین و مبارکشان را از خداوند ِ زیبایی ها و مهربانی ها آرزو کنند .

بی تردید ، ثبات و سربلندی ِ سینمای پرافتخار امروز ِ میهنمان ، مدیون ِ تلاش و از خود گذشتگی ِ مردانی است اینچنین ، که روح تلاش جمعی و اعتبار صنفی را سر لوحه ی خود قرار داده اند .
مردانی که متعلق به خود نیستند ،
مردانی از جنس هنر و متعلق به فرهنگ .

 

اینک بازیگران ایران ، با افتخار ِ تمام ، تعظیم می کنند ، در برابر ِ همیشه و همواره رئیس خود ، در برابر عالیجناب استاد داود رشیدی .

شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران»
و اتابک نادری مدیر تئاتر شهر نیز از سوی هنرمندان تئاتر شهر حضور پیدا کرد و سالگرد تولد داود رشیدی را شادباش گفت.
همچنین سید محمد خاتمی و احمد مسجد جامعی در بخشی از مراسم حضور یافتند.
یکی دیگر از بخش‎های این مراسم پخش فیلمی مستند از داود رشیدی بود ساختۀ رسول صدر عاملی و شهریار علیحدی.


از جمله شخصیتهای شرکت کننده در شب داود رشیدی می‎توان از : محمد علی سپانلو، فخرالدین فخرالدینی، جعفر مدرس صادقی،جواد مجابی، آسیه جوادی،محمدرضا اصلانی، سودابه فضائلی، سرمد قباد، توفیق سبحانی، پوران صلح کل، منصور ضابطیان، فرزانه قوجلو، داریوش اسدزاده، ابوالحسن داودی، محسن میرزایی، محمدعلی اینانلو، قدرت الله مهتدی، دکتر اکبر ساعدی، جعفر والی، اسماعیل شنگله، ناهید طباطبائی، فاطمه قاضیها، مهندس حائری، عظیم زرین کوب، نگار اسکندرفر،گلبرگ برزین، محمد ناصری پور، محمود بصیری .


در پایان جلسه داود رشیدی با حضور محمدعلی منصوری از کتابش رونمایی کرد و کیک تولد خودش را برید.

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: