گزارش دبا از رونمایی کتاب آقا مجتبی تهرانی

1392/4/18 ۱۴:۳۹

گزارش دبا از رونمایی کتاب آقا مجتبی تهرانی

مراسم رونمایی کتاب «حاج آقا مجتبی» (گذری بر زندگی آیت‌الله‌العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی) با حضور محمدرضا زائری، علی اکبر اشعری، مصطفی شاه‌محمدپور (ناشر کتاب) و دکتر محسن اسماعیلی در فروشگاه مرکزی شهرکتاب برگزار شد. محسن اسماعیلی اولین سخنران نشست بود که مطالب خود را در قالب این یادداشت ایراد کرد.

 

مراسم رونمایی کتاب «حاج آقا مجتبی» (گذری بر زندگی آیت‌الله‌العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی) با حضور محمدرضا زائری، علی اکبر اشعری، مصطفی شاه‌محمدپور (ناشر کتاب) و دکتر محسن اسماعیلی در فروشگاه مرکزی شهرکتاب برگزار شد. محسن اسماعیلی اولین سخنران نشست بود که مطالب خود را در قالب این یادداشت ایراد کرد.


۱-    بازگویی و بازخوانی خاطرات زندگی کسانی که می‌توانند الگوی دیگران باشند، کاری بسیار ضروری و موثر است. تاثیر ارائه نمونه‌های عملی، نسبت به طرح مباحث نظری برای جلب توجه و تحریک مخاطبان، به اقدام و برداشتن قدم‌های بلند معنوی، قابل مقایسه نیست. حتی اگر مخاطبان مردان عرصه اندیشه و استدلال باشند، برای آنان نیز «دیدن» و در مرحله بعد، «شنیدن» و حتی «خواندن» نمونه‌های عملی بسیار تحریک‌کننده‌تر از نشستن و اندیشیدن و استدلال کردن است. فاصله این دو، فاصله «یافتن» و «بافتن» است. چه بسیار کسانی که بدون داشتن پشتوانه‌های فکری و نظری، تنها با دیدن یک مصداق عینی و عملی، ره صد ساله را یک‌شبه پیموده‌اند.


۲-    ثبت خاطرات اسوه‌ها به دو شیوه ممکن است، البته هر شیوه را مزایایی است و خطراتی. شیوه نخست آن است که خود آنان، داستان زندگی خویش را بازگو کنند. از موفقیت‌ها و کامیابی‌ها بگویند و از شکست‌ها و ناکامی‌ها. این شیوه از آن جهت که به واقع نزدیک‌تر است، بهتر است. هرکس خود بهتر می‌داند که چه کرده و چه دیده است و چرا؟ واسطه‌ای در کار نیست و مخاطب از سرچشمه که معمولا زلال و گوارا‌تر است سیراب می‌گردد. اما مشکل آن است که اینان کمتر رضایت به این کار می‌دهند. آنان که اهل صدق و بشارتند، حداکثر به اشارت بسنده می‌کنند و اگر هم غیر از این باشند که دیگر «اسوه» نیستند و اعتمادی به گفته‌هایشان نیست. آنان که همانند مراد ما به جایی رسیده‌اند و اسرار حق آموخته‌اند، مهر کرده و دهان خویش دوخته‌اند. از خوف «تزکیه نفس» و یا هویدا کردن اسرار سخن نمی‌گویند. شیوه دیگر هم آن است که حواریون و اصحاب، و گهگاه آنان که از روی حسن اتفاق تک‌مواجهه‌ای با آنان داشته‌اند، شمه‌ای واگویند از آنچه دیده‌اند. در اینجا دیگر از آن محظورات قبلی خبری نیست، و بیننده می‌تواند آنچه را از دیگران دیده است، بی‌دغدغه بگوید اما در این طریقه نیز رهزن خطرناک هست. مخاطب از یک‌سو نگران درغلتیدن راوی در وادی دلداگی و شیفتگی است. اگر هم مرید نخواهد از نمد مراد کلاهی برای خویش بسازد، احتمال آن کم نیست که در اثر عشق، جز خوبی لیلی نبیند و در دام گزافه‌گویی و تملق درافتد. و از سوی دیگر مخاطب حق دارد نگران ناتوانی راوی از توصیف واقعیت و ادای حق حقیقت باشد. راوی به اندازه فهم و معرفت خویش رفتار اسوه را می‌فهمد و تفسیر می‌کند، او برداشت خاص خودش را از حادثه بازگو می‌کند، و این چقدر می‌تواند فاصله داشته باشد با «حاق حق»!


اشاره به همین دو خطر متعارف است؛ فرموده امیر مومنان علی (ع) آنجا که فرمود: ستودن بیش از استحقاق، تملق است و کمتر از استحقاق، ناتوانی در گفتار است یا رشک بردن (الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عی او حسد – نهج البلاغه، حکمت ۳۴۷)


۳- من بار‌ها و بار‌ها مترصد فرصتی بودم که فراز و نشیب زندگی حضرت استاد به رشته تحریر درآید. نمی‌دانم چندبار، اما به کرات و دفعات از ایشان خواهش کردم که این تمنا را اجابت فرماید. هربار به بیانی و استدلالی گفتم که در این کار چه خیر کثیری نهفته است. اما او نیز همیشه عذر می‌آورد که «آنچه شما می‌گویید، درست است. اما زندگی من چیزی ندارد که گفتنی باشد و به درد کسی بخورد.» و می‌افزود که «شما خطای در تطبیق بر مصداق کرده‌اید»! در پس این فروتنی که از اعماق جانش صورت می‌گرفت، صد البته ردپای شهرت‌گریزی و هراس از خودستایی نیز آشکارا دیده می‌شد؛ چنانکه یک‌بار به این هم اشاره کرد. اما با این‌همه من دست‌بردار نبودم. بقیه هم می‌گفتند که اگر قرار باشد کسی بتواند او را به این کار راضی کند، آن کس من بودم. تکرار و اصرار من سرانجام به نتیجه رسید و یک‌بار موافقت فرمودند؛ «البته مشروط بر اینکه تا زنده هستم بازگو نشود» خیلی شاداب و مسرور شدم. با خود فکر می‌کردم که تابوی یک محال عادی را شکسته‌ام و به نسل‌های بعدی خدمتی کرده‌ام، یگانه و جانانه.
جلسه بعد در محضرشان بودم اما بار دیگر استنکاف کردند. به کنایه پرسیدم: بازهم استخاره فرمودید؟ گفتند: «نه. اما فکر کردم، دیدم با علاقه و اشتیاقی که شما به این کار دارید، و با شرطی که من گذاشته‌ام، نتیجه این می‌شود که شما دعا کنید من زود‌تر بمیرم تا این‌ها منتشر شود!» این مزاح با تبسم و لطافتی همراه بود که هنوز هم شیرینی آن را فراموش نکرده‌ام. دیگر نمی‌دانستم چه بگویم و چگونه اصرار کنم.


۳- این چنین بود که ما و شما از «خاطرات حاج آقا مجتبی» به روایت خودش برای ابد محروم ماندیم و نمی‌دانم که این محرومیت تا چه اندازه جانسوز و زیانبار است. بار‌ها از دو لب مبارکش شنیدم که دست بر سینه‌اش می‌گذاشت و می‌فرمود: «چیزهایی در اینجا هست که باید با من به خاک برود» و من بدون تشبیه در افقی دوردست، علی را می‌دیدم که آهی از اعماق جان می‌کشید و با اشاره به سینه‌اش به کمیل می‌گفت: بدان که در اینجا علمی گرد آمده است، اگر برای آن عاملانی بیابم «ان هاهنا لعلما جما و اشار بیده الی صدره لو اصبت له حمله» (نهج البلاغه – حکمت ۱۴۷)


۴- به رغم شرح تاسف‌باری که از محرومیت ابدی از «خاطرات حاج آقا مجتبی» به روایت خودش، داده شد، دو نقطه از نور امید هنوز در جان من و دیگر مشتاقان آن بزرگوار سفر کرده، به حق سوسو می‌زند، و می‌توانند مشتی باشند از خروار، و نمی‌ از یم. یکی خاطراتی است که بسان دُرهایی ازهم گسسته، هر یک به مناسبتی، اکثرا ناخواسته و از سر ناچاری، گفته یا دیده می‌شد. او خوب می‌دانست که من شکارچی دلباخته این لحظه‌ها هستم. برای همین تا به خود می‌آمد، مهربانانه، و‌ گاه ملتمسانه (آری، جدا ملتمسانه) رو به من می‌کرد و می‌گفت: تو را به خدا، این‌ها را ننویسی. برخی مواقع هم آشکارا نهی می‌کرد و حکم می‌دادند که همین جا دفنش کن و برو! من هیچ‌گاه نخواستم و نتوانستم از خواسته‌اش سرپیچی نمایم؛ چه برسد به آنجا که حکم می‌کرد.


اما ‌ای کاش به این ضعف حافظه مبتلا نبودم، و یا حداقل به این وسوسه و وسواس در نقل از او گرفتار نبودم تا امروز بتوانم مخاطبان خویش را از جرعه‌های بیشتری سیراب کنم. با این حال، به لطف خدا موارد بسیاری در این سال‌های دراز پیش آمد که از حسن اتفاق و در اثر گفتگو فراموش می‌کرد تا مرا از نوشتن آنچه گفته بود، باز بدارد. و من بلافاصله پس از خروج از محضرشان، با دقت تمام و محافظت تام آن‌ها را می‌نوشتم. خدا کند فرصتی و توفیقی برای تنظیم و نشر آن پدید آید.


دیگر نقطه امید، چنانکه گفته شد، خاطراتی است که دیگران از استاد به یادگار دارند؛ چه آنان که توفیق رفیق راه‌شان بوده و ایام خوشی را در محضر او گذرانده‌اند، و چه آنان که از بخت خوش، اگر نه همیشه، که گهگاه و به بهانه‌ای به حضورش رسیده‌اند.


کتاب «خاطرات حاج آقا مجتبی» از همین قسم است؛ گوشه‌هایی و نمونه‌هایی از آنچه کسانی دیده‌اند و گفته‌اند. این کتاب البته با شتاب، آن هم شتاب فراوان، فراهم آمد تا بتواند در اربعین آن‌که در اربعین رفت، به بازار بیاید. به همین دلیل تنها از آنان که در آن روزهای پردرد فراق در دسترس بودند، و می‌توانستند به گفتگو بنشینند بهره‌ای برده شد، و احیانا در اندک مواردی نیازمند تصحیح و یا تکمیل است.


۵- همین جا باید فروتنانه دست تمنا به سوی همه کسانی دراز کنم که در بیش از نیم قرن عمر تعلیم و تربیت و استاد، نکته‌ای از او در خاطر دارند، و می‌توانند با واگویه‌های خویش روزنه‌ای دیگر به سوی شخصیت آن عالم ربانی بگشایند. استدعا می‌کنم آنچه خود دیده‌اند را با دقت کامل، شفا‌ها یا کتبا، بازگو کرده و از جمله، از طریق پایگاه اطلاع‌رسانی موسسه مصابیح‌الهدی به یادگار بگذارند.

 

دومین سخنران مراسم رونمایی کتاب «حاج آقا مجتبی»، علی اکبر اشعری رئیس باغ کتاب تهران و از شاگردان و نزدیکان آن مرجع بزرگوار بود. اشعری در ابتدای سخنانش گفت: پس از رحلت ایشان، هنوز فرصت آن را نداشته‌ام که به خودم بیایم و آنچه را که در طول بیش از ۴۰ سال از آشنایی با حضرت آیت‌الله تهرانی به خاطر دارم، به رشته تحریر دربیاورم و یا هر بار که قصد این کار را داشته‌ام، به دلیلی که نمی‌دانم چیست، موفق به این کار نشده‌ام.
وس سپس با ذکر آیاتی از قرآن که در بحث‌های اخلاقی، مورد توجه حاج مجتبی تهرانی بوده است، گفت: یکی از موضوعاتی که حضرت استاد به آن می‌پرداخت، مباحث اخلاقی بود. ایشان از اولین روزهایی که در ماه مبارک رمضان، مباحث اخلاقی را در محل انجمن اسلامی معلمان در کنار مجلس شورای اسلامی آغاز کردند، به اهمیت تزکیه نفس توجه داشتند.


اشعری در این‌باره افزود: حضرت ابراهیم (ع) پس از اتمام بنای خانه خدا، دست به دعا برداشتند و خداوند در جواب درخواست حضرت ابراهیم، ماموریت تزکیه نفوس را برای پیامبران قائل شد. و به هرحال می‌دانیم که علما نیز وارثان پیامبران‌اند. از این مطلب به اینجا می‌رسم که بگویم حتی در بحبوحه انقلاب اسلامی که شور انقلابی‌گری همه جوانان را فراگرفته بود، وقتی عده‌ای در محضر ایشان تقاضا می‌کردند که به اقتضای شرایط انقلابی روزگار، بحثی را شروع کنند، ایشان‌‌ همان بحث اخلاق را پیش می‌کشیدند. در این رویکرد، دو نکته نهفته است. یکی اینکه با گذشت سی و چند سال از انقلاب، وقتی به حاصل این جلسات (چه کسانی که در جلسات حضور داشتند و چه کسانی که از آن محروم بودند) نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که چقدر جای چنین جلسات و شنیدن‌ها و عمل کردن‎ها خالی است. نکته دیگر اینکه، همه کسانی که با حضرت آیت‌الله مانوس بودند، بر این نظر اتفاق داشتند که ایشان هیچ حرفی را نمی‌زدند که خودشان ابتدا به آن عمل نکرده باشند.


حاج آقا مجتبی در خیلی از مسائل سرنوشت‌ساز انقلاب نقش داشت
علی اکبر اشعری ادامه داد: تزکیه و ظرفیت بالای اخلاقی حاج آقا مجتبی، از ایشان فردی ساخته بود که انس و مجالست با وی برای هر کسی مفید و مطلوب بود. تاثیر دیگر ایشان را به گونه‌ای دیگر شرح می‌دهم. من از سال ۵۱ که با استاد آشنا شدم، یک‌بار هم نشد که ببینم وقتی از ایشان سوالی می‌پرسیم و نظری می‌دهند، ما در دل خودمان قانع نشویم و بعدا نفهمیم که حرف ایشان درست از آب درآمده است. درواقع امروز می‌فهمیم که نسبت روشن و قابل فهمی بین بصیرت و اخلاق وجود دارد. به همین دلیل است که وقتی در هر موضوعی – به‌خصوص در مسائل اجتماعی و سیاسی - گفتگویی با ایشان می‌کردیم و حتی برخی گله‌مند می‌شدند، بعد از گذشت زمانی می‌فهمیدیم که تحلیل ایشان درست بوده است.


اشعری با اشاره به اهمیت ثبت خاطرات درباره حاج آقا مجتبی گفت: قطعا از لابلای خاطرات ایشان، بخشی مهم از تاریخ معاصر ما آشکار خواهد شد، چون حضرت استاد هم به طور مستقیم در خیلی از مسائل سرنوشت‌ساز انقلاب نقش داشتند و هم بسیاری از بزرگان انقلاب از ایشان تاثیر پذیرفته بودند. بنابراین من مطمئنم که اگر روزی خاطرات کاملی از ایشان ثبت و منتشر شود، خواهیم دید که بخش عمده‌ای از تاریخ انقلاب، متاثر از شخصیت حاج آقا مجتبی بوده است.


وی افزود: نکته دیگری که از خاطرات برداشت می‌شود، سبک زندگی و مراودات ایشان با دوستان و هوادارانشان است. حاج آقا مجتبی حتی نسبت به افرادی که در جلسات عمومی‌شان حاضر می‌شدند، نقش یک واعظ و پنددهنده را نداشتند و دقیقا مانند یک پدر و مربی عمل می‌کردند؛ به طوری که همه احساس می‌کردند حاج آقا مجتبی با آن‌ها نزدیک‌ترین رابطه را دارد و نمی‌دانستد که این رابطه دوستانه و نزدیک را با همه داشته است.


اشعری به ضرورت ثبت خاطرات دوره‌های مختلف درباره زندگی و مراودات آن عالم فقید اشاره کرد و گفت: امیدوارم هرچه زودتر خاطرات کاملی از ایشان گردآوری شود تا هم بخشی از تاریخ مکتوب کشورمان باشد و هم به عنوان گوشه‌ای از رفتارهای یک اسوه‌ دینی معاصر برای همگان قابل استفاده باشد. خوشبختانه ایشان چنان در قلب‌ها رسوخ کردند که خیلی‌ها تشنه شنیدن زوایای ناگفته زندگی‌شان هستند.


امثال ایشان روز به روز کمتر می‌شوند
سخنران بعدی نشست رونمایی کتاب «حاج آقا مجتبی»، حجت‌الاسلام محمدرضا زائری بود. وی گفت: واقعیت این است که امسال ماه رمضان و شب‌های احیا، آن صدهزار نفری که با تیپ‌ها و ظواهر مختلف به مسجد جامع تهران می‌آمدند تا با نفس حاج آقا مجتبی گرم شوند، جای ایشان را خالی احساس می‌کنند. حاج آقا مجتبی با اقشار و تیپ‌های مختلف مردم ارتباط معنوی داشتند. یک‌بار وقتی در بیمارستان بستری بودند، پرستاری با ظاهری عادی، به خدمت این مرد بزرگ که مرجع تقلید تهران بود، آمد و گفت: فقط برای من دعا کنید. و حاج آقا بدون اینکه ناراحت شوند، او را نگاه کردند و تبسمی کردند. در آنجا من به دوستانم گفتم که معلوم نیست این خانم چه کرده و خدا با دل او چه کرد که باید در روزهایی که معلوم نیست حاج آقا چقدر زنده بماند، از ایشان بخواهد برایش دعا کند؛ از مرد بزرگی که مرجع تقلید تهران بود و امام راحل پس از شهادت آقا مصطفی خمینی گفته بود: «اگر مصطفای ما رفت، مجتبی هست.»


زائری در ادامه گفت: ما امروز به احترام کسی در شهرکتاب مرکزی جمع شده‌ایم که امثال ایشان روز به روز دارند کم می‌شوند و ما این کمبود را در شهر خودمان کاملا احساس می‌کنیم. بچه‌های ما امسال عزادارند که در ماه رمضان پای کدام منبر بروند. ایشان مردی ساده و صمیمی بودند که گاهی در بازار، باربر‌ها گاری‌هایشان را با بی‌اعتنایی به ایشان می‌زدند که کنار برود. و ما امروز کتاب «حاج آقا مجتبی» را داریم تا از آن در زندگی‌مان استفاده کنیم.
این روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای افزود: یکی از حق‌هایی که آقای اشعری به گردن من دارد، این بود که دست مرا گرفت و به مجلس حاج مجتبی برد. به راستی هر کس که با ایشان ملاقات می‌کرد، فکر می‌کرد حاج آقا مجتبی با هیچ کس دیگری چنین رابطه نزدیک و دوستانه‌ای نداشته است. امروز جوانان شهر ما نیازمند این آغوش محبت هستند. کسی درباره ایشان نوشته است: «من در حال ترک نماز بودم که در مسجد حاج آقا مجتبی حاضر شدم و ایشان یک لحظه بدون اینکه مرا بشناسند، نگاه عمیقی به من کردند و گفتند: بالاخره آمدی؟ منتظرت بودم؟» امثال این افراد بسیار بودند که تشنگی‌هایشان را، سوال‌هایشان را و نیاز‌هایشان را نزد ایشان می‌بردند. استاد ۴۰ سال در تهران همین کار را می‌کردند و امروز خلاشان کاملا احساس می‌شود. به مدت ۴۰ سال هر کس از هر جایی که خسته می‌شد و می‌برید، می‌دانست که می‌تواند به مسجد جامع برود و درددل و سوالش را بگوید و با تبسم و خوشرویی پاسخ بشنود. امروز کجا باید پاسخ بگیریم؟


حتی تورق تصادفی کتاب هم برای مخاطبان قابل استفاده است
محمدرضا زائری درباره گردآوری کتاب نیز گفت: خوشبختانه انتشارات مصابیح الهدی کتاب‌های متعددی را از آیت‌الله مجتبی تهرانی منتشر کرده و کتاب حاضر نیز از جهت ظاهر و محتوا قابل تحسین است. می‌توان گفت از معدود کتاب‌هایی است که به جایگاه مرجعیت و سنت اختصاص دارد و اینطور شکیل و زیبا منتشر شده است؛ از طراحی جلد مجید زارع گرفته تا صفحات داخلی کتاب، همه دوستان همت کردند و مخاطب می‌تواند از این کتاب غنی استفاده کند.


این مولف و پژوهشگر اضافه کرد: کتاب «حاج آقا مجتبی» اثری تخصصی نیست ولی کتابی جامع است که مخاطب را با منش و سلوک حاج مجتبی تهرانی آشنا می‌کند. حتی تورق تصادفی کتاب هم برای مخاطبان قابل استفاده است و می‌توانند نکاتی خواندنی را از آداب نشستن بر سر سفره هفت سین و لحظه تحویل سال تا نحوه تعامل با همسایه و فامیل و... در آن مطالعه کنند.


اگر می‌خواستند دیده شوند، امروز تا این اندازه دیده نمی‌شدند
حجت الاسلام زائری، شخصیت حاج آقا مجتبی را شخصیتی تکرارناپذیر توصیف کرد و گفت: ایشان همواره پرهیز داشتند که مطلبی درباره‌شان منتشر شود و حتی نسبت به درج اخبار سخنرانی‌هایشان هم حساس بودند. دوست نداشتند خبر یا عکسی از ایشان چاپ شود و من فکر می‌کنم همین پرهیز‌ها بوده که باعث شده امروز اهمیت و ارزششان به چشم بیاید. ایشان قطعا اگر می‌خواستند دیده شوند، امروز تا این اندازه دیده نمی‌شدند.
وی در پایان گفت: در یک دیدار که دیگر یقین داشتیم پس از آن ایشان را نخواهیم دید، خدمتشان رسیدم. چون اجازه نمی‌دادند دستشان را ببوسیم، از روی پتو، پایشان را بوسیدم و به‌شان گفتم «بعد از این روح شما بیشتر دست ما را خواهد گرفت.» قطعا امروز وقت و شرایط بهتری خواهند داشت که دست ما را بگیرند و امیدوارم همه کسانی که در این جلسه جمع شده‌اند، از برکت توجه ایشان بهره‌مند شوند.


این کتاب معرف حاج آقا مجتبی نیست
سخنران پایانی برنامه، مصطفی شاه‌محمدپور مدیر انتشارات مصابیح‌الهدی بود که در سخنانی گفت: موسسه مصابیح‌الهدی یا دفتر حفظ و نشر آثار حاج آقا مجتبی تهرانی، با گنجینه عظیمی روبروست؛ به طوری که ما هر روز به همدیگر می‌گوییم ۳۰ سال عقب هستیم. انتشار دروس مختلف اعم از اخلاق و عرفان و معارف اسلامی، شرح احادیثی که حاج آقا در مسجد برای بازاری‌ها می‌گفتند و... مجموعه بزرگی است که در برنامه‌ریزی ما قرار دارد و امیدواریم آثار به مرور منتشر شوند. طبق وصیتی که ایشان داشته‌اند، ناظر آثارشان دکتر محسن اسماعیلی هستند که حاج حسین آقای تهرانی (فرزند آن مرحوم) نیز – طبق وصیت - این نظارت را صورت می‌دهند.


وی افزود: من جزو آخرین کسانی هستم که به ایشان پیوستم و امروز توفیق خدمت‌گزاری در دفتر حفظ و نشر آثارشان را دارم. کتاب «حاج آقا مجتبی» حاصل ۱۰۰ ساعت مصاحبه با دوستان و آشنایان ایشان است که از آن میان هزار نکته دارای پیام، استخراج شد و به صورت فشرده کار کردیم و سپس به ویرایش و چیدمان مطالب رسیدیم. مسئولیت انتخاب و ویرایش مطالب برعهده آقایان مطیعی، جعفرآبادی و زائری بود. ضمنا باید بگویم که این کتاب به هیچ‌وجه معرف حاج آقا مجتبی نیست و غرضمان این بود که مخاطبان عام، آشنایی اولیه با ایشان پیدا کنند و یا کسانی که ایشان را از قبل می‌شناسند، با کتاب انسی بگیرند و تجدیدخاطره‌ای کنند. امیدواریم کتابی که کارهای ابتدایی‌اش با مسئولیت آقای زائری انجام شده، به صورت مشروح، علمی و مستند چاپ شود تا بتواند حق مطلب را درباره زندگی و ابعاد اجتماعی و سیاسی حاج آقا مجتبی ادا کند.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: