گفتگو با تنها بازمانده هفتم تیرماه 1360

1392/4/6 ۲۲:۰۵

گفتگو با تنها بازمانده هفتم تیرماه 1360

در فرودگاه مهرآباد محمد منتظری دو هواپیما را پر از نیرو کرده بود.به بهشتی گفت اینها را برای تولد قذافی به لیبی می‌برم. شهید بهشتی به او گفت محمدجان، این کار را نکن، غیرقانونی است. منتظری از دکتر بهشتی رنجید و حالت قهر به خودش گرفت. روزنامه‌ای داشت به نام ندای مستضعفین و در آن به شهید بهشتی فحش می‌داد تا اینکه روزی بهشتی تا محمد را می‌بیند، می‌گوید محمدجان، سلام علیکم و او را بغل می‌کند...

فاروق مقصودی: از فردای انقلاب اسلامی حوادث و اتفاقاتی رخ داد که به‌شدت موازنه نیروهای طرفدار انقلاب را تحت تاثیر قرار داد. در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ لانه جاسوسی (سفارت ایالات متحده) از سوی دانشجویان موسوم به خط امام تسخیر شد و دولت موقت مهندس مهدی بازرگان کناره‌گیری کرد. در بهمن‌ماه همین سال ابوالحسن بنی‌صدر به‌عنوان نخستین رئیس‌جمهور ایران انتخاب شد. در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عراق با رهبری صدام حسین و با ارتشی مکانیزه و مدرن به ایران هجوم آورد و آتش جنگی هشت ساله را برافروخت. این آخری تحولات بسیاری را در عرصه ساختار قدرت در جمهوری جدید اسلامی موجب شد. ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری اسلامی ایران خلع شد. این امر – همچنان که در قانون اساسی آمده است - با رای عدم کفایت سیاسی مجلس شورای ملی (اسلامی) و بازپس‌گیری تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری وی توسط امام خمینی(ره) صورت گرفت. طرفداران وی از فردای این برکناری ستیز عریان خود با نظم جدید را آغاز و در بسیاری نقاط امنیت را مختل کردند. یکی از مهم‌ترین اقدامات این مخالفان - که گروه مجاهدین خلق (منافقین) مسوولیت آن را برعهده گرفت – انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود که بر اثر آن بسیاری از اعضای شورای مرکزی و اصلی حزب به شهادت رسیدند. در آستانه سی‌وسومین سالگرد این واقعه در مقتل شهدای هفتم تیر واقع در منطقه سرچشمه تهران، با محمدحسن اصغرنیا، یکی از بازماندگان و جانباز ۶۰ درصد انفجار دفتر حزب به گفت‌وگو نشسته‌ایم. وی در این گفت‌وگو به نحوه آشنایی خود با شهید بهشتی و عضویت در حزب جمهوری اسلامی می‌پردازد. همچنین اصغرنیا اصرار دارد حزب جمهوری اسلامی منحل نشده بلکه به اصطلاح «فتیله» را پایین کشیده است.

***

برای شروع کمی از خودتان بگویید و اینکه چگونه با دکتر بهشتی آشنا و عضو حزب جمهوری اسلامی شدید؟

من متولد ۱۳۲۸ رشت هستم. تحصیلات متوسطه خود را در دو دبیرستان شاهپور سابق رشت و دین و دانش قم گذراندم. بعد وارد دانشگاه تهران شدم.

در همین ایام در کلاس‌های تفسیر قرآن دکتر بهشتی شرکت می‌کردم و به همین دلیل دو بار در هفته ایشان را می‌دیدم؛ شنبه و پنجشنبه. در خلال همین کلاس‌ها، من و همفکرانم اخبار روز و تحولات جاری دانشگاه‌ها و کشور را به دکتر بهشتی می‌رساندیم و ایشان هم در لابه‌لای تفسیرهای خود از این اخبار استفاده می‌کرد.

در یکی از همین جلسات خدمت‌شان گفتم مجاهدین خلق در دانشگاه‌ها جزوه‌ای پخش کرده‌اند و در آن به این ترتیب از شما اسم آورده شده که جنابعالی برای خانه خود یک لوستر ۲۲ هزار تومانی خریده‌اید.

جالب اینکه این شهید بزرگوار در مقابل این قبیل تخریب‌ها فقط لبخند می‌زد و همیشه این عبارت قرآنی را یادآور می‌شد: «خداوند خود از کسانی که ایمان آورده‌اند دفاع می‌کند.»

بعد از انقلاب دکتر بهشتی و چهار نفر از همفکرانش اولین نهاد مدنی در ایران اسلامی را تاسیس کردند. در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷ دکتر محمدجواد باهنر، آیت‌الله موسوی‌اردبیلی، آیت‌الله دکتر بهشتی، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و رهبر فعلی جمهوری اسلامی آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، تاسیس و شکل‌گیری حزب جمهوری اسلامی را اعلام کردند. من هم چون از شاگردان و علاقه‌مندان شهید بهشتی بودم از همان اوایل در خدمت حزب جمهوری بودم. بعد از مدتی دولت بنی‌صدر پیشنهاد استانداری سمنان را به من داد. این موضوع را با شهید بهشتی در میان گذاشتم و ایشان هم ضمن تایید، طی دستخطی موضوع را به مشورت جمعی در حزب حوالت داد.

در سمنان ما با مشکلات زیادی مواجه بودیم. گذشته از این، فعالیت مجاهدین خلق در این استان بسیار بود.

 چرا؟

 شاید این امر به این موضوع برمی‌گشت که سمنان محل تولد افرادی مثل نصیری-  رئیس ساواک قبل از انقلاب- و هژبرمنش بود. یادم هست که دفتر مشاوران بنی‌صدر نظرسنجی‌ای در سمنان ترتیب داده بود که یکی از سوالات آن به این مضمون بود: «بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به وسیله کدام یک از این چهار نفر ترور خواهد شد؟ ۱‌- بهشتی، ۲‌- هاشمی، ۳‌- رجایی، ۴‌- باهنر». من در هیات دولت این موضوع را با بنی‌صدر در میان گذاشتم. هدفم از بیان این موضوع این بود که متوجه شوید در چه فضا و موقعیت و شرایط زمانی‌ای بودیم. در سال‌های اوایل انقلاب موضوع جنگ مطرح بود که به دنبال خود مسائل و مشکلاتی را ایجاد کرد و گروه‌های معارض بر فعالیت خود افزودند. استان سمنان هم به دلیل موقعیت جغرافیایی و نزدیکی به تهران خیلی زود تحت تاثیر این قبیل مباحث قرار ‌گرفت. مثلا حتی بر دیوار خانه‌های روستاها ما شعار «مرگ بر بهشتی» را می‌دیدیم.

بنی‌صدر چون حریف حضرت امام(ره) نبود سعی می‌کرد ستون‌های انقلاب اسلامی را به زانو درآورد و در این راه دو کار عمده کرد: ترور شخصیتی و ترور فیزیکی. در طول تاریخ هم به همین صورت بوده است و واقعه کربلا نمونه اعلای آن است. خب بنی‌صدر هم روزنامه‌ای به نام انقلاب اسلامی داشت که جعفری نامی مدیرمسوولش بود و در آن انواع و اقسام تهمت‌های ناجوانمردانه را به دکتر بهشتی وارد می‌کرد. مثلا مطلبی چاپ کرده بودند که بهشتی ۱۹ میلیون تومان به حساب دویچه بانک خود در هامبورگ واریز کرده، بعدا معلوم شد که این پول را ایشان به جهاد سازندگی داده‌ تا در قروه کردستان صرف ساخت درمانگاه شود.

شما هر چقدر آزاده‌تر و راست‌قامت‌تر باشید بیشتر سیبل دشمن قرار می‌گیرید. دکتر بهشتی هم که راست‌قامت و آزاده جاودانه بود چون به دسته و گروه خاصی وابسته نبود، نه‌تنها مورد هجمه دشمنان و مخالفانش قرار می‌گرفت بلکه حتی از ناحیه هم‌لباس‌های خودش هم مورد هجوم بود ولی بهشتی کسی نبود که با این هجمه‌ها تضعیف شود. او مجلس خبرگانی را اداره کرده بود که قانون اساسی را تدوین و تصویب کرد. لذا ترور شخصیتی جواب نداد و مخالفانش تصمیم به ترور فیزیکی وی گرفتند.

 در مورد خود واقعه هفتم‌تیر و انفجار دفتر مرکزی حزب توضیح دهید.

برای این کار باید برگردیم به ۳۲ سال پیش یعنی به هفتم تیرماه ۱۳۶۰. در آن موقع افرادی از مجلس، دولت، قوه مجریه و کسانی که سمپات بودند، به دفتر حزب رفت و آمد داشتند. آن شب هم حدود ۱۰۰ نفر در جلسه حزب حاضر شدند. من هم از سمنان در جلسه شرکت کردم. فضای سالن بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر گنجایش داشت. بر اثر انفجار، ۷۳ نفر شهید شدند و ۲۷ نفر زنده ماندند. از بازماندگان دو نفر- مرحوم آیت‌الله فردوسی‌پور و مرحوم مختار علیزاده - فوت کرده‌اند.

موضوع جلسه همیشه از قبل مشخص بود لذا از قبل قرار بود موضوع این جلسه هم تورم باشد و همچنین قرار بود از آقای کاظم‌‌پوراردبیلی، وزیر وقت بازرگانی و همکارانش جهت پرسش درباره مساله تورم دعوت شود. این را داخل پرانتز بگویم که یکی از خاصیت‌های حزب، همین مساله پرسشگری آن است.

به هر حال برای بحث درباره این واقعه باید به آن زمان و مکان برگردیم. ما رئیس‌جمهور نداشتیم و آقای بنی‌صدر با رای عدم کفایت سیاسی از کار برکنار شده بود. امام هم حکم تنفیذش را پس گرفتند. در این شرایط تمام طرفداران وی اعلام جنگ مسلحانه کردند. روز ششم تیرماه ۱۳۶۰ آیت‌الله خامنه‌ای که در مسجد ابوذر سخنرانی داشتند، با انفجار یک بمب مورد سوءقصد قرار گرفتند. معتقدم تمام کسانی که در جلسه آن شب حزب شرکت کردند، آگاه بودند و می‌دانستند که وارد میدان خطر می‌شوند.

خلاصه دکتر بهشتی در آن جلسه گفت: درست است که موضوع جلسه تورم است ولی ما اکنون مساله مهم‌تری داریم و آن، اینکه دولت بلاصاحب است و وضعیت به‌گونه‌ای است که دنیا می‌گوید ایران رئیس‌جمهور ندارد. شما نمایندگان مجلس کاری کنید کسی رای بیاورد که حداقل رایی بیشتر از بنی‌صدر- رای بنی‌صدر چیزی بیش از ۱۱ میلیون بود- بیاورد. در همان جلسه آقای بهشتی اعلام کرد کاندیدای ما حزبی نیست و آقای رجایی را برای احراز پست ریاست‌جمهوری برگزیده‌ایم.

نکته دیگری که از آن شب یادم می‌آید، این است که ایشان گفت مواظب افراد و عوامل نفوذی باشید. مورد دیگر تاکید ایشان بر اتحاد و انسجام ملی بود. چیز دیگری که مطرح کردند، این بود که اختلافات داخلی را به بیرون نکشیم. در همین اثنا بود که گویی رعد و برقی شد و سالن از جا کنده شد و زیر آوار قرار گرفتیم.

 چرا حزب منحل شد؟

حزب جمهوری اسلامی هیچ‌وقت منحل نشد.

 یعنی این اشاراتی که ناظر بر انحلال حزب مطرح شده است را قبول ندارید؟

نه. اینها دروغ است. در حزب جمهوری اسلامی بعد از شهادت دکتر بهشتی، دکتر محمدجواد باهنر به‌عنوان دومین دبیرکل انتخاب شد. ایشان هم در قضیه انفجار دفتر نخست‌وزیری در تاریخ هشتم شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسید. حزب که بنده هم آن زمان جزو شورای مرکزی‌اش بودم آیت‌الله خامنه‌ای را به‌عنوان سومین دبیرکل انتخاب کرد. الان هم ایشان را به‌عنوان دبیرکل حزب می‌شناسیم.

آن موقع آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای پیش امام(ره) رفتند و به ایشان گفتند هر کسی که کارش مشکل پیدا می‌کند، تقصیرش را گردن حزب می‌اندازد لذا شما اجازه دهید ما فعالیت حزب را کم کنیم و به اصطلاح فتیله حزب را پایین بیاوریم یعنی حزب وجود دارد ولی کار اجرایی نمی‌کند. آنهایی که می‌گویند حزب منحل شده است، اشتباه به عرض می‌رسانند. من طی نامه‌ای به یکی از آقایانی- همه او را می‌شناسند- که این‌گونه گفته‌اند، خاطرنشان کردم که سند خود را دال بر انحلال حزب جمهوری اسلامی ارائه کنید!

پس حزب منحل نشده است، فعالیتش را کم کرده است. اگر انحلالی صورت نگرفته است، پس چرا بعد از گذشت بیش از دو دهه هیچ فعالیتی از آن نمی‌بینیم؟

همین جلسه‌ای که امروز- اول تیر 1392 - تشکیل شد و برخی از بازماندگان حزب جمهوری اسلامی ایران در آن شرکت کردیم، اعلامی بر این است که هنوز حزب را دوست داریم و به فعالیت آن علاقه‌مندیم.

 ولی من هنوز جواب سوالم را نگرفتم! اگر با این تعریف که حزب نهاد یا ساختاری است که در پی دستیابی به قدرت است و سعی دارد از این قدرت جهت نیل به اهداف و آرمان‌های خود بهره‌برداری کند، پیش برویم، حزب جمهوری اسلامی در این تعریف قرار نمی‌گیرد. در واقع براساس این تعریف فعالیت‌های حزب جمهوری اسلامی قطع شده است.

من را طلافروش فرض کنید. وقتی می‌بینم قیمت طلا آنقدر تلاطم دارد که نمی‌توانم به فعالیت خود ادامه دهم، کرکره را می‌کشم پایین تا ببینم وضع چگونه می‌شود. در دیدار اخیری که با آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی داشتم، ایشان گفت درصددم حزب را احیا کنم. پس حزب منحل نشده است، کرکره را پایین کشیده است.

 مشکل من با دیدگاه شما اینجاست که حزب با تلاش جهت دستیابی به قدرت زنده است، در حالی که این امر در مورد حزب جمهوری اسلامی صدق نمی‌کند.

حزب جمهوری اسلامی در پی قدرت نبود.

 پس در پی چه بود؟

شهید بهشتی جمله‌ای دارند به این مضمون: اگر عاقبت ما در این معبد- حزب را معبد می‌داند- جز شهادت باشد، ضرر کرده‌ایم.

 اگر حزب به سمت احیای دوباره برود، آیا حزب جمهوری اسلامی با همان اقبال دوران اولیه خودش مواجه خواهد شد؟

اکنون را با ۳۴ سال پیش نمی‌توان مقایسه کرد. آن‌موقع مردم ذهنیت بدی نسبت به حزب و کار حزبی داشتند چون احزابی مثل حزب توده به یادشان می‌آمد. کاری که دکتر بهشتی انجام داد این بود که این ذهنیت را عوض کرد و این امر را برای مردم جا انداخت که می‌توان حزب درست و حسابی داشت و کار سالم حزبی کرد. لذا معتقدم باید اعتماد مردم به تشکیلات حزبی را تقویت کنیم و این نمی‌شود مگر با شناخت زمانه و فرزند زمانه خود بودن. بهشتی این‌گونه بود و توانست، ما هم باید راه او را ادامه دهیم.

 اگر موافق هستید به شاخص‌ترین چهره این واقعه یعنی دکتر بهشتی بپردازیم. اگر بخواهید به‌خصوصیات شهید بهشتی اشاره کنید، چه چیزی را در شخصیت ایشان برجسته‌تر می‌بینید؟

یکی از خصوصیات بارز دکتر بهشتی مرحمت توام با قاطعیتش بود. مثلا محمد منتظری یکی از شهدای انفجار دفتر حزب بود. یادم هست در فرودگاه مهرآباد منتظری دو هواپیما را پر کرده بود و به دکتر بهشتی گفت اینها را برای تولد قذافی به لیبی می‌برم. شهید بهشتی به او گفت محمدجان، این کار را نکن، غیرقانونی است. منتظری از دکتر بهشتی رنجید و حالت قهر به خودش گرفت. روزنامه‌ای داشت به نام ندای مستضعفین و در آن به شهید بهشتی فحش می‌داد تا اینکه روزی در راهروی کاخ دادگستری منتظری و شهید بهشتی به صورت اتفاقی همدیگر را می‌بینند. شهید بهشتی تا محمد را می‌بیند، می‌گوید محمدجان، سلام علیکم و او را بغل می‌کند. بر اثر همین حرکت دکتر بهشتی تمام آن دلخوری‌ها و کدورت‌ها فراموش می‌شود و از بین می‌رود. یک مورد هم در مورد قاطعیت دکتر بهشتی ذکر کنم. من این مورد را از مرحوم مروی، رئیس دادگاه انتظامی قضات و امام جماعت مسجد قبا شنیده‌ام. مرحوم مروی گفت دکتر بهشتی من را صدا کرد و دستور داد می‌روید فلان مرکز استان و آن حاکم شرع آنجا را علنا محاکمه می‌کنید، پرسیدم آقای دکتر به چه مناسبت؟ گفت درسته که او رئیس دستگاه قضایی آن شهر و حاکم شرع است ولی گزارش شده وقتی تردد می‌کند راننده‌اش کیفش را حمل می‌کند. این قاضی دیگر از عدالت خارج شده است. به این ترتیب شهید بهشتی این حاکم شرع را عزل می‌کند.

چیزی که در سی‌وسومین سالگرد این واقعه می‌خواهم بگویم این است که ما اگر هی فیلم بگیریم و بنویسیم، خشک و خالی که باشد اثری ندارد. باید ببینیم که چرا بهشتی روی جوان‌ها تاثیرگذار بوده است؟ چون کردارش گویاتر از گفتارش بود. هر جوانی را که می‌دید با او گرم می‌گرفت. هیچ‌وقت عبوس و اخمو نبود. همیشه چهره‌اش خندان بود هرچند که دلش غمگین بود.

شاید شما تعجب کنید شهید بهشتی کلا ۵۳ سال زندگی کرده ولی در همه این سال‌ها یک دقیقه بیکار ننشست.

خلاصه درسی که می‌توان از دکتر بهشتی و بهشتیان گرفت این است که باید زمان‌شناس باشیم. یکی از لوازم اصلی فرزند زمانه بودن این است که زبان روز را بدانیم. بهشتی فرزند زمانه خود بود چون زبان روز را بلد بود. درس دیگری که باید از او فراگرفت این است که باور کنیم دولت‌ها بدون حزب و کادرسازی حزبی دوام نمی‌آورند. علاوه‌بر اینها این نکته را هم باید در زندگی سیاسی ایشان برجسته کرد و از آن آموخت و آن، اینکه ایشان به‌عنوان دبیرکل حزب جمهوری اسلامی همیشه آماده مناظره و مباحثه با دیگر گروه‌ها و افراد بود. مناظرات ایشان با افرادی مثل فرخ نگهدار و نورالدین کیانوری را باید در این راستا دید.

مهم‌تر از همه اینها باید متذکر شوم دکتر بهشتی بیش از آنکه حرف بزند، عمل می‌کرد و این نیاز امروز ماست؛ چراکه بیش از آنکه عمل کنیم حرف می‌زنیم.

 چرا امروز این‌گونه شده است؟

یک دلیل آن این است که ما مردم را باور نداریم. ایرانی‌ها مردمانی نرم‌تر از موم و تیزتر از شمشیر هستند. در همین انتخابات اخیر هم این مساله را دیدیم. انسان به تعبیر الکسیس کارر موجودی ناشناخته است ولی من معتقدم ایرانی‌ها موجودی مرموز و ناشناخته‌تر هستند یعنی مسائل را به ذهن می‌سپارند و ممکن است بعد از مدتی واکنش نشان دهند.

اگر بهشتی هنوز جذابیت دارد به این دلیل است که مردم را می‌شناخت. هنوز که هنوز است گروه‌ها و افرادی هستند که اگرنه با جسم بهشتی اما با فکر و راه بهشتی مشکل دارند. باید به بهشتی رجعت کرد و از او یاد گرفت و آموخت. بهشتی کسی بود که در بند لباس نماند و در اکثر حوزه‌های اجتماعی فعالیت کرد. دکتر بهشتی مربی و اصلاحگر بود.

 شما به‌عنوان کسی که علاقه خود را به حزب جمهوری هنوز حفظ کرده‌اید، در این راستا چه کار کرده‌اید؟

بنده با همکاری برخی از بازماندگان واقعه هفتم‌تیر بنیاد جهت (جانبازان هفتم‌تیر) را راه‌اندازی کرده‌ایم. آن موقع از موضع حزبی دیده‌بانی می‌کردیم و این روزها هم همین دیده‌بانی را ادامه می‌دهیم. آن زمان اگر عاملی نفوذی وارد دستگاه یا اداره‌ای دولتی می‌شد حزب جمهوری اسلامی به وزارتخانه مربوطه تذکر می‌داد.

علاوه‌بر این فعالیت خود را از حوزه کارهای دولتی و با محوریت دولت خارج کرده‌ایم و به هیچ جایی وابسته نیستیم و وامدار کسی نبوده و نخواهیم شد. معتقدم راه گرامیداشت و زنده نگه‌داشتن نام بهشتی و یارانش هم همین است.

ما امروزه گروه‌هایی سیاسی داریم که چون برد سیاسی خود را از دست داده‌اند، دارند از شهدا و خون شهدا سوءاستفاده می‌کنند. به همین جهت است که معتقدم این مکان به کارگاهی تبدیل شود که بازماندگان و خانواده‌های شهدای هفتم تیر روایتگر زندگی و منش کسانی که در این مقتل شهید شده‌اند، باشند.

چه ‌بسا اگر این مجموعه به نهادی خصوصی واگذار شود، سرمایه‌گذاری بیشتر شده و جوانان و نسل امروز جذب این مرکز شوند.  

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: