1392/2/22 ۱۴:۲۶
کتاب «سیسال با تاریخ» مجموعه مقالاتی است که صادق آیینهوند، محقق تاریخ اسلام در 30سال گذشته به صورت پراکنده در مجلات و نشریات مراکز پژوهشی و برخی روزنامهها با موضوع تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی منتشر کرده است.
سهند ستاری : کتاب «سیسال با تاریخ» مجموعه مقالاتی است که صادق آیینهوند، محقق تاریخ اسلام و استاد تاریخ اسلام دانشگاه تربیتمدرس، در 30سال گذشته به صورت پراکنده در مجلات و نشریات مراکز پژوهشی و برخی روزنامهها با موضوع تاریخ و فرهنگ و تمدن اسلامی منتشر کرده است. آیینهوند در این کتاب کوشیده تا موضوعاتی نظیر تاریخاسلام، زن در تاریخ اسلام، تولید علم در تمدن اسلامی، ادبیات اسلامی و غیره را نقد و بررسی کند. آنچه در ادامه میآید گفتوگویی است که به بهانه چاپ این کتاب با صادق آیینهوند انجام دادهایم.
***
رویکرد شما در نگارش این کتاب چه بود؟ آیا همانطور که خودتان تاکید دارید، در این کتاب صرفا با رویکردی تاریخی و تمدنی به سراغ فرهنگ و احوال جامعه اسلامی رفتهاید؟ نقش بهرهمندی از باور، فرهنگ و تمدن اسلامی را در کار خود چگونه ارزیابی میکنید؟ همانگونه که در مقدمه نوشتهام، این کتاب مجموعهمقالاتی است که بر نسق یک کتاب تنظیم شده است. کتاب از دو بهره فارسی و عربی و در هشت بخش،نگاشته شده است شامل بخش های تاریخ اسلام، سیره معصومان، تاریخ از نگاه متفکران مسلمان، زن در تاریخ اسلام، تولید علم در تمدن اسلامی، اجتماعیات، ادبیات اسلامی، چهرهها و نخبهها و در آخر، بخش هشتم که به عربی دراسات تاریخیه فی الحضاره الاسلامیه [پژوهشهایی تاریخی در تمدن اسلامی] به زبان عربی است. در شیوه کار ما «تاریخ» به معنای «امر واقع» داوری امین در تفسیر رویدادها و سنجه آنها دور از جفا و کاستی است. راههای شناخت گوناگوناند: برتر از همه آن راهها «راه وحیانی» است که فراتر از حد و توان علم، عمل میکند. علم فقط میتواند بخشی از سازوکار آن را به ما بشناساند و نه همه آن را. در این راه بخشهایی که فراتر از توان هضم ماست به کمک صادق مصدّق، قابل باور و یقین است. از راه شناخت وحیانی که بگذریم این علم است که در حوزهها و محورهایی با رویکردهای متفاوت برای شناخت هستی کمک میکند و آنها عبارتاند از: علوم برهانی؛ علوم عرفانی؛ علوم محض؛ علوم انسانی؛ علوم اجتماعی [به معنای Knowledge و Science]. این علوم، هر کدام راه و ابزار و سازوکاری دارند که باید از راهشان رفت تا به نتیجه رسید. آنچه من در این کتاب بیان کردهام آن است که هر کدام را از راه خود دنبال کردهام و به راهکارهایشان وفادار ماندهام.بنابراین تعارضی بین باورها و فرهنگ و تمدن نیافتهام. ولی میتوانم بگویم که به این نتیجه رسیدهام که بدون تسامح و مدارا با دانشمندان، تمدنی شکل نمیگیرد و من این را در همه تمدنهای گذشته اسلامی مثل عباسی، فاطمی، حمدانی و دیلمی دریافتهام.
شما عصرهایی را که برای تاریخ اسلام پر از بلا بوده و امت اسلامی را به خود مبتلا کرده، به عصر ارتداد و عصر فتنه (جمل، صفین، نهروان) و عصر ابتلای مومنان (عصر بنیامیه) تقسیم کردهاید. با توجه به این تقسیمبندی، زنان در کدامیک از این اعصار نقش پررنگتری داشتهاند؟ به نظر شما آیا ارتباطی میان اقتدا به سیره نبوی و حضور زن در عرصههای اجتماعی وجود داشته است؟ آیا عملکرد و رفتار با زنان در ادوار تاریخ صرفا در ارتباط مستقیم با اسلام تعریف میشود یا مولفههای دیگری نیز تاثیرگذارند؟ این حوادث به مقتضای شرایط و شأنیت و حیثیت و مناسبات هر عصری شکل میگیرد و اگر در عصر دیگری هم تکرار شود، یک امر ویژه است. در حقیقت هر عصری اقتضایی مخصوص به خود دارد .در تاریخ زیاد نمیتوان مشابهسازی کرد زیرا آن مسیری لغزنده و راهی ناسنجیده است. ولی آنچه برای ما قابلتوجه است، این است که سیره نبوی بهعنوان اسلام، معیاری برای همه مسلمانان قابلاتکا و اعتماد است. در نهایت باید گفت که این سیره را باید بر قرآن عرضه کرد و سیرهای قرآنی نوشت و در این کار هم نمیتوان صرفا به اقوال مفسران و محدثان تکیه کرد؛ باید اصطلاحشناسی کرد و بر اساس فیلولوجی و ترمشناسی تاریخی بر مبنای محتوا و منطق امر واقع عمل کرد.
با این کار، ما از تفسیرهایی که مبنای قرائتهای گوناگون شده و غالبا در یک مرحله ویژه گذار از جاهلیت به اسلام تحتتفسیر «مُخضرمان» موجود در جامعه که آنها نیز در لباس «صفوه» و «نخبه» بهعنوان صحابی به مرجعیت انتخاب شده بودند و بخشی از برداشتهای تحمیلی آمیخته با عرف و سنت جاهلی و اسلامی را به عنوان قرائتی مسلط و با مرجعیت خودشان و با مسوولیت خلیفگان بر جامعه املا کردند، اجتناب کردهایم.این نگاه «مذکرمحور» که از حال و هوای رییسان قبیلهها حکایت داشت عملا سرنوشتی مطابق با سلیقه جاهلی را برای زنان رقم زد و فقیهان خلافت هم آن را پشتیبانی کردند. مرجع در اینجا وارثان علم و حکمت نبوی نبودند، بلکه داعیان صحابی و تابعی بودند.در نتیجه بین معامله با زنان در سیره نبوی و علوی، با اموی و عباسی فاصلهای افتاد. البته مولفههای دیگری را هم که حاصل باورها و رسوبات ذهنی و فرهنگی تمدنهای آریایی، بینالنهرینی، قبطی و رومی و یونانی و هندی بود نیز باید دخیل دانست.بهتدریج با انبوه شدن ابعاد و زوایای هر فرهنگ و تمدن گاه بین متن و حاشیه جابهجایی صورت میگیرد و گاه حاشیه از متن هم مقدستر میشود. خلوص دینی این انباشتها در تمدنهای دینی زمانی روشن میشود که با دقت فراوان واکاوی جامع انجام پذیرد و میزان خلوص و ناخالصی را جدا کنیم، آنگاه روشن میشود که معنی دین چیست و دیندار کیست و چه کسی در «حاشیه» قرار دارد و چه کسی در «متن» است. آیا «تمدن اسلامی» باید گفت یا «تمدن مسلمانان» که این خود بحثی طولانی دارد و جایش اینجا نیست.
شما در این کتاب مسالهای را مطرح میکنید مبنی بر اینکه جهان اسلام در عصری کردن فهم دین ناموفق بوده است. سپس مدعی هستید که نسل سوم از دین فاصله نگرفته، بلکه نگرش یا دیدگاهش بر حسب اقتضای عصر و مناسبات زمانی تفاوت پیدا کرده است و این تفاوت را به منطق تحول صورتها ارجاع میدهید. نسبت میان این دو فرضیه را چگونه تحلیل میکنید؟ درست است. «عَصرنَه» اصطلاحی است که به معنای عصریکردن فهم دین به تناسب اقتضائات عصر و معنای آن چشمپوشی از هیچ زاویهای از دین نیست بلکه تجدید معنایی است به مقتضای فهم عصر. من بر این باورم که جهان اسلام در این کار کمتوفیق بوده است.ما اگر «زمان»، «نسل» و «اقتضائات» را در نظر بگیریم و برای هر کدام صورت و سیرتی منظور بداریم، طبیعی است که نسلها بر حسب دسترسی به فحوای پیامها و پیامآوران، میزان شک و یقینشان باید کم و زیاد شود، یعنی هرچه به پیام نزدیک باشند باید با یقین عجین گردند، ولی حتی در عصر اول و دوم و در نسل اول و دوم هم جز در کمتر از نیمشان، این شرط به شیوه کارکردی ظاهر نشد بنابراین این نسل که ما آن را نسل 47 اسلام میشناسیم، درعین اینکه به پیامبر وحی و امام و هدایت دسترسی ندارند اما ایمانشان استوار و یقینشان پایدارتر است. چراکه خود فهمی مستقیمتر از عصر اول دارند. به قول مالکاشتر اگر در سابقه دینی پیشی نداریم، در فهم دینی پیشگام هستیم. بحث بین سه نسل هر عصر، نسل مالک، نسل وارث و نسل موسس است که چالش ایجاد میکند و بر حسب اقتضا به فهم جدید نیاز پیدا میشود، نه تغییر و ترک. اگر ما در فهم دینی نتوانیم این نسل را به اقناع برسانیم، باختهایم، این نسل تارک نیست، پرطلب است.پس تحول در فهم جدید ثوابت و جوهرهاست، نه ایجاد ثوابت و جوهرهایی جدید. پس هر دو فرضیه میتوانند درست باشند؟ و با هم تعارض نداشته باشند. پس باید گفت «سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر» به این معناست که در فهم و درک دین و به اقتضای عصر و نیاز نسل باید نوآوری کرد، نه کنارافکنی.
در این کتاب دو تکنگاری درباره آیتالله طالقانی و علامه شهیدی وجود دارد علت انتخاب این دو متفکر معاصر اسلامی برای بخش پایانی کتاب چه بوده است؟ این دو شخصیت از حیث اخلاق، علم، آزادگی و مناعت طبع و درک درست زمان و زمانه خویش، سرآمد، الگو و از نامآوراناند. کمتر کسی را در قرن معاصر همانند این دو نفر میتوان یافت. من این را از بن دندان میگویم و از حیث مقایسه تاریخیای که انجام دادهام، به این نتیجه دست یافتهام. با تاکید بر این یافتهها و با توجه به نیاز نسلمعاصر به داشتن الگو برای پیشرفت و تکیه به ریشه خود، چنان دیدم که شمهای از اوصاف فرصتساز هر دو را در مقابل فرصتسوزی و فرصتطلبی دیگران که بر شانههای مردم یا دیگران برآمده و خویشتن را قهرمان میخوانند، به این نسل نشان دهم تا بدانند کسانی هم در این دیار برآمدهاند و از تبار این مردماند و بدون تکیه به مردم و بهرهجویی از آنان، بلکه با اعتماد و مردمدوستی و تکریم و تقدیر خلق خدا، با تکیه بر خدای بزرگ و اعتماد به خویش به تعالی رو کردهاند و سوختهاند و روشن کردهاند؛ کمترین بهرهها را برده و بیشترین سودها را رساندهاند؛ خیر از آنها میجوشیده و باران رحمت و کرامتشان بر مردم برکات رسانده و خود بینیاز از همه در کمال استغنا به اندکی قناعت کرده و دریچههای رحمت را بر مردم گشودهاند؛ در حال قوت و قدرت به همانسان رفتار کردهاند که در حال دوری از قدرت؛ در حقیقت گردنفرازان متواضعاند. اینها الگوی مردماند و کاش روزگار همه توان خویش را به کار گیرد و بار دیگر چون این نامداران را به بشریت هدیه کند که روزگار ما سخت نیازمند این انسانهاست ولی افسوس: عمر بسیار بباید پدر پیر فلک را / تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید!
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید