حامیان واقعی هنر موسیقی / رضا مهدوی

1392/2/17 ۱۵:۴۷

حامیان واقعی هنر موسیقی / رضا مهدوی

هنر و اقتصاد هنر در صورت پذیرش متولیان امر می‌تواند در توسعه و ارائه راهكارهای نوین به دیگر بخش‌های تولید و اقتصاد مثمر به ثمر قرار گیرد.


هنر و اقتصاد هنر در صورت پذیرش متولیان امر می‌تواند در توسعه و ارائه راهكارهای نوین به دیگر بخش‌های تولید و اقتصاد مثمر به ثمر قرار گیرد.اما امروزه پس از سالیان دراز در نبود جایگاه ویژه برای تولید ملی نیازمند عزمی‌ملی هستیم.

این عزم ملی می‌باید در تمامی‌شاخه‌های صنعتی، كشاورزی، پزشكی، فرهنگی و هنری و حتی سیاسی دوشادوش همدیگر و به موازی هم با یك چشم نگریسته شوند. تولید ملی در هنر موسیقی یعنی ساختن و منتشر كردن آثاری كه به تحكیم مبانی اعتقادی و حس ملی‌گرایی اصیل (دور از ناسیونالیسم غربی یا روحیه لیبرالیستی) كمك كند. سرمایه هنری كه همانا تولید برای رسیدن به شاخص ارزیابی برای رسیدن به توسعه محوری است و در نهایت زیربنای اقتصاد هنر است به معنی مجموعه‌ای از استعدادهای خلاق، قابلیت‌های هنری، امكانات مالی و توان مدیریتی در فرایندی است كه از آهنگساز و نوازنده و ترانه سرا و خواننده و ضبط و مدیر تولید و ناشر و غیره را در میدان كاری خود تعریف می‌كند و چهارچوب‌ها را ترسیم می‌كند. شناخت از امكانات موجود و نیازهای واقعی جامعه و كوشش در جهت فراهم‌آوری هر آنچه زمینه‌ساز تولید و عرضه است و خارج از وضع موجود برای رسیدن به وضع موعود باعث می‌شود بسیاری از ضعف‌ها و كمبودها تبدیل به فرصت‌هایی شود كه زمینه‌ساز امكانات جدید برگرفته از نیروهای خلاق و كارآمد و پرانرژی شود. در اینجا بحث اصول مدیریتی انكارناپذیر است، چرا كه تجربه نشان داده یك مدیر خلاق و ژرف‌نگر همیشه توان مضاعفی را از امكانات و وضع موجود استخراج می‌كند و فضایی مملو از اعتماد سازی را چاشنی ساخته و در نهایت به سود چرخه تولید و نشر خواهد شد. به عبارتی از فضای خلق«ذهن فردی» به خلق«ذهن جمعی» برای آینده اقتصاد موسیقی از توان مدیریتی به شرط دارا بودن مشاوران و معاونان قوی تر از خود تلاش می‌كند.امروزه سرمایه‌گذاری در موسیقی چیزی شبیه به محال شده است. مباحثی چون رعایت نكردن كپی‌رایت، دانلودها، زمان طولانی سیر اخذ مجوزها، سیستم ناکارآمد پخش، همه و همه باعث فراهم نشدن یك سیستم اصولی و مدون اقتصاد موسیقیایی است.سرمایه، همیشه مفهوم مادی ندارد. اتفاقا اصل سرمایه هر فرد، خانواده و سرزمین و سرمایه معنوی اوست كه در طریق صحیح، سود مادی هم به ارمغان می‌آورد. نوسازی، از تك تك افراد آغاز و به جامعه ختم می‌شود، سرمایه‌ها نیز در ابتدای به صورت فردی، سپس خانوادگی و در نهایت تبدیل به سرمایه‌های اجتماع می‌شوند. بدین ترتیب می‌توان از خلاقیت فردی ذهنی به خلاقیت جمعی ذهنی برای ترسیم آینده‌ای بهتر سخن به میان آورد و این كار نیازمند برنامه‌ریزی و مدیریت كارآمد و دقیق است برای ثمر بخشی و تضمین مستحكم آن.مشاركت بخش دولتی و بخش خصوصی روند تولید ملی را به توزیع ملی تبدیل می‌كند. در چرخش متقابل تولید به توزیع و توزیع مجدد است كه حمایت از سرمایه‌ها را معنا می‌دهد. دولت‌ها وظیفه حمایت مادی و معنوی را دارند. اما چگونه؟ هدفمند بودن و جهت‌یابی درست حتی با كمبود بودجه و نقدیندگی‌ها می‌تواند كارگشا باشد. ساماندهی صحیح سیستم‌ها براساس دانش روز و تجربه حقیقی در میدان‌های كار و نه با تئوری‌بافی و كپی‌كاری از مدل‌های خارجی می‌توان چرخه صحیح تولید و توزیع را به راه بیندازد. مردم ایران زمین دوستدار و حامی‌هنر و هنرمندان هستند. گفتن این حرف كه مردم مدتی است خرید آثار هنری به‌ویژه موسیقیایی را از چرخه خرید سبد خانوار حذف یا محدود كرده‌اند صحیح به نظر نمی‌آید. موضوع برمی‌گردد به سیاست‌های حمایتی نظارتی كه می‌باید هر روزه شرایط را به سمت سهل و آسان شدن در وهله اول برای ناشران و در وهله دوم برای مردم بنماید.نبود تبلیغ مناسب در اشكال گوناگون، نبود یا كمبود فروشگاه‌های تخصصی، نبود سیاست‌های روشن و شفاف از صنف موسیقی، نبود تمركز قوای فكری برای چشم اندازی توسعه نگر و بسیاری نبودهای دیگر كه كافی است با اندك بی تدبیری فضای روحی روانی سرمایه‌گذاری مخدوش كند. حال اگر تمامی‌این نبودها تبدیل به بودها شود و آثار به طریق اصولی و رسمی‌در دیدگان مردم قرار گیرد و چرخه تولید و نشر اصلاح شود آیا مردم حامیان واقعی هنر نیستند؟

. تولید ملی در هنر موسیقی یعنی ساختن و منتشر كردن آثاری كه به تحكیم مبانی اعتقادی و حس ملی‌گرایی اصیل (دور از ناسیونالیسم غربی یا روحیه لیبرالیستی) كمك كند. سرمایه هنری كه همانا تولید برای رسیدن به شاخص ارزیابی برای رسیدن به توسعه محوری است و در نهایت زیربنای اقتصاد هنر است به معنی مجموعه‌ای از استعدادهای خلاق، قابلیت‌های هنری، امكانات مالی و توان مدیریتی در فرایندی است كه از آهنگساز و نوازنده و ترانه سرا و خواننده و ضبط و مدیر تولید و ناشر و غیره را در میدان كاری خود تعریف می‌كند و چهارچوب‌ها را ترسیم می‌كند. شناخت از امكانات موجود و نیازهای واقعی جامعه و كوشش در جهت فراهم‌آوری هر آنچه زمینه‌ساز تولید و عرضه است و خارج از وضع موجود برای رسیدن به وضع موعود باعث می‌شود بسیاری از ضعف‌ها و كمبودها تبدیل به فرصت‌هایی شود كه زمینه‌ساز امكانات جدید برگرفته از نیروهای خلاق و كارآمد و پرانرژی شود. در اینجا بحث اصول مدیریتی انكارناپذیر است، چرا كه تجربه نشان داده یك مدیر خلاق و ژرف‌نگر همیشه توان مضاعفی را از امكانات و وضع موجود استخراج می‌كند و فضایی مملو از اعتماد سازی را چاشنی ساخته و در نهایت به سود چرخه تولید و نشر خواهد شد. به عبارتی از فضای خلق«ذهن فردی» به خلق«ذهن جمعی» برای آینده اقتصاد موسیقی از توان مدیریتی به شرط دارا بودن مشاوران و معاونان قوی تر از خود تلاش می‌كند.امروزه سرمایه‌گذاری در موسیقی چیزی شبیه به محال شده است. مباحثی چون رعایت نكردن كپی‌رایت، دانلودها، زمان طولانی سیر اخذ مجوزها، سیستم ناکارآمد پخش، همه و همه باعث فراهم نشدن یك سیستم اصولی و مدون اقتصاد موسیقیایی است.سرمایه، همیشه مفهوم مادی ندارد. اتفاقا اصل سرمایه هر فرد، خانواده و سرزمین و سرمایه معنوی اوست كه در طریق صحیح، سود مادی هم به ارمغان می‌آورد. نوسازی، از تك تك افراد آغاز و به جامعه ختم می‌شود، سرمایه‌ها نیز در ابتدای به صورت فردی، سپس خانوادگی و در نهایت تبدیل به سرمایه‌های اجتماع می‌شوند. بدین ترتیب می‌توان از خلاقیت فردی ذهنی به خلاقیت جمعی ذهنی برای ترسیم آینده‌ای بهتر سخن به میان آورد و این كار نیازمند برنامه‌ریزی و مدیریت كارآمد و دقیق است برای ثمر بخشی و تضمین مستحكم آن.مشاركت بخش دولتی و بخش خصوصی روند تولید ملی را به توزیع ملی تبدیل می‌كند. در چرخش متقابل تولید به توزیع و توزیع مجدد است كه حمایت از سرمایه‌ها را معنا می‌دهد. دولت‌ها وظیفه حمایت مادی و معنوی را دارند. اما چگونه؟ هدفمند بودن و جهت‌یابی درست حتی با كمبود بودجه و نقدیندگی‌ها می‌تواند كارگشا باشد. ساماندهی صحیح سیستم‌ها براساس دانش روز و تجربه حقیقی در میدان‌های كار و نه با تئوری‌بافی و كپی‌كاری از مدل‌های خارجی می‌توان چرخه صحیح تولید و توزیع را به راه بیندازد. مردم ایران زمین دوستدار و حامی‌هنر و هنرمندان هستند. گفتن این حرف كه مردم مدتی است خرید آثار هنری به‌ویژه موسیقیایی را از چرخه خرید سبد خانوار حذف یا محدود كرده‌اند صحیح به نظر نمی‌آید. موضوع برمی‌گردد به سیاست‌های حمایتی نظارتی كه می‌باید هر روزه شرایط را به سمت سهل و آسان شدن در وهله اول برای ناشران و در وهله دوم برای مردم بنماید.نبود تبلیغ مناسب در اشكال گوناگون، نبود یا كمبود فروشگاه‌های تخصصی، نبود سیاست‌های روشن و شفاف از صنف موسیقی، نبود تمركز قوای فكری برای چشم اندازی توسعه نگر و بسیاری نبودهای دیگر كه كافی است با اندك بی تدبیری فضای روحی روانی سرمایه‌گذاری مخدوش كند. حال اگر تمامی‌این نبودها تبدیل به بودها شود و آثار به طریق اصولی و رسمی‌در دیدگان مردم قرار گیرد و چرخه تولید و نشر اصلاح شود آیا مردم حامیان واقعی هنر نیستند؟

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: