اندیشه مطهری با تحول همراه بود / سیدعلی میرموسوی٭

1394/2/13 ۱۰:۲۰

اندیشه مطهری با تحول همراه بود / سیدعلی میرموسوی٭

مطهری در مجموع به سنتی تعلق داشت كه از دوران مشروطیت آغاز شده و از آن با عنوان نواندیشی دینی می‌توان یاد كرد. مطالعات عمیق او در حوزه فلسفه اسلامی و تسلط به مباحث كلامی و آشنایی با فقه و اصول، او را در موقعیتی قرار داده بود كه بتواند از دانش‌های مختلف اسلامی در این راستا بهره برد. افزون بر این آشنایی با دستاوردهای علوم انسانی جدید به ویژه در حوزه فلسفه غرب، زمینه استفاده از این یافته‌ها را برای او فراهم می‌كرد، همنشینی با اساتید برجسته دانشگاه نیز او را یاری می‌كرد. از نظر فقهی دست پرورده مكتب فقهی آیت‌الله بروجردی بود ولی در فلسفه از علامه طباطبایی، در مباحث عرفانی و سیاسی از امام خمینی و در امور اخلاقی و معنوی از حاج میرزاعلی‌آقا شیرازی تاثیر پذیرفته بود.

 

مطهری در مجموع به سنتی تعلق داشت كه از دوران مشروطیت آغاز شده و از آن با عنوان نواندیشی دینی می‌توان یاد كرد. مطالعات عمیق او در حوزه فلسفه اسلامی و تسلط به مباحث كلامی و آشنایی با فقه و اصول، او را در موقعیتی قرار داده بود كه بتواند از دانش‌های مختلف اسلامی در این راستا بهره برد. افزون بر این آشنایی با دستاوردهای علوم انسانی جدید به ویژه در حوزه فلسفه غرب، زمینه استفاده از این یافته‌ها را برای او فراهم می‌كرد، همنشینی با اساتید برجسته دانشگاه نیز او را یاری می‌كرد. از نظر فقهی دست پرورده مكتب فقهی آیت‌الله بروجردی بود ولی در فلسفه از علامه طباطبایی، در مباحث عرفانی و سیاسی از امام خمینی و در امور اخلاقی و معنوی از حاج میرزاعلی‌آقا شیرازی تاثیر پذیرفته بود. با وجود این، رویكرد ایشان در برخورد با موضوعات و مباحث بیشتر كلامی بود به این معنا كه در پی توضیح و تبیین و دفاع از آموزه‌های دینی بوده ولی از فلسفه و فقه نیز در بحث‌های خود یاری می‌جست.

پروژه فكری مطهری را در مجموع می‌توان اصلاح فكر دینی دانست ولی دریافت درست پروژه فكری او نیازمند توجه به زمینه‌ها و شرایطی است كه اندیشه مطهری در بستر آن شكل گرفت. این شرایط را می‌توان به دو بخش تقسیم كرد: نخست زمینه‌های ایدئولوژیك و ذهنی و دوم زمینه‌های عملی و سیاسی. او در زمانه‌ای می‌زیست كه از یك سو ایدئولوژی ماركسیستی روبه‌رشد بود و از سوی دیگر جریان اسلام‌گرایی، به ویژه اسلام سیاسی، در حال شكل‌گیری و بسط بود. در این ارتباط می‌توان از تقابل و دوگانگی نواندیشی دینی و افراطی‌گری و یا رادیكالیسم یاد كرد. افزون بر این در بخشی از نیروهای مذهبی نیز نوعی برداشت‌های واپس گرایانه و خرافی از مذهب رواج داشت. این نوع برداشت‌ها به رشد گرایش اسلام‌ستیزانه‌ای دامن می‌زد كه در بخشی از روشنفكران در حال شكل‌گیری و با نوعی باستان‌گرایی همراه بود. نسل جوان و جدید در تكاپوی این ایدئولوژی‌ها و برداشت‌ها با انبوهی از پرسش‌ها روبه‌رو و تشنه دریافتی روزآمد از اسلام بود. از نظر عملی نیز اقتدارگرایی عصرپهلوی و جلوگیری از مشاركت و فعالیت سیاسی احزاب و گروه‌ها به تدریج فضا را رادیكال و انقلابی می‌كرد. افزون براین رواج برخی مظاهر تجدد كه با تضعیف شعایر دینی همراه بود، نوعی دین گریزی را در نسل جوان تحصیلكرده در پی داشت.

در چنین شرایطی پروژه اصلاحی مطهری چند هدف را دنبال می‌كرد: نخست فهمی سازگار با مقتضیات زمان و مكان از اسلام را جست‌وجو می‌كرد كه پاسخگوی نیازهای انسان مسلمان در روزگار كنونی باشد. بر این اساس او به نوعی، خواهان آشتی و پیوند سنت و تجدد بود. دوم اینكه پیرایه زدایی از فهم دینی و بازگشت به دریافتی ناب از دین را در سرداشت. در این راستا می‌توان از مبارزه با تفاسیر قشری و خرافی از دین یاد كرد. در نهایت او در پی پاسخ به انتقادات و شبهاتی الحادی بود كه از سوی روشنفكران اسلام‌ستیز مطرح می‌شد. افزون بر این مطهری دغدغه‌های سیاسی نیز داشت و در این عرصه نیز اصلاحات را پی می‌گرفت.

یكی از بحث‌های مهم در پروژه فكری او عقلانی‌سازی اجتهاد بود. همچنان كه در جای دیگر یادآورشده‌ام عقلانی‌سازی اجتهاد به معنای كوشش در جهت برجسته ساختن نقش عقل در استنباط احكام و سازگار كردن برداشت‌های فقهی با یافته‌های عقلی است. اصلاح نهاد دین و سازمان روحانیت نیز بخش دیگری از پروژه فكری او بود و بی تردید در صورت تداوم حیات، همین پروژه را ادامه می‌داد. آثاربر جای مانده از او به خوبی تلاش در راستای پروژه بیان شده را نشان می‌دهند. با وجود تفاوت بین آثار مكتوب یا قلمی و شفاهی یا سخنرانی‌های ایشان، به غیر از درسگفتارها، آنها را به سه بخش می‌توان تقسیم كرد: نخست آنچه جنبه توضیحی و تفسیری داشت و در راستای ارایه بینش و جهان بینی اسلامی نگاشته بود؛ مانند مجموعه «جهان‌بینی اسلامی» یا شرح بر «اصول فلسفه و روش رئالیسم». دوم آثاری كه جنبه دفاعی داشت و در دفاع از بینش اسلامی  یا پاسخ به مسائل مهم یا شبهات نگاشته بود؛ مانند «انسان و سرنوشت»، «عدل الهی»، «حماسه حسینی»، «مساله حجاب»، «نظام حقوق زن در اسلام». سوم آثاری كه جنبه انتقادی یا ردیه داشت كه در مخالفت با برخی مكاتب فكری زمانه خود نگاشته بود مانند «نقدی بر ماركسیسم».

هر اندیشمند در جریان رشد فكری خود دچار تحول می‌شود و به بیانی اندیشه جدی و صادقانه با تغییر و دگرگونی همراه است. مطهری نیز از این اصل مستثنی نبود. به طور كلی زندگی فكری ایشان را می‌توان به سه دوره تقسیم كرد: نخست دوره تكوین شخصیت فكری او كه از آغاز تحصیل تا هنگام مهاجرت به تهران و تدریس در دانشگاه را در بر می‌گیرد، دوم دوره نظریه‌پردازی و تولید اندیشه، سوم دوره ایدئولوژی پردازی و فعالیت سیاسی در سال‌های منتهی به انقلاب. در دوره دوم به نظر می‌رسد اندیشه ایشان به تدریج متناسب با تعمیق بینش او از جهان جدید دچار تحول شد. در این دوره همچنین او با دوگانه رادیكالیسم و نواندیشی دینی مواجه بود و در تقابل با گرایش نخست و در تقویت گرایش اخیر كوشش می‌كرد. تفاوت دیدگاه ایشان در دهه ٤٠ در بحث‌های جهاد و بردگی با آنچه در دهه ٥٠ درمورد آزادی مطرح می‌كرد را می‌توان به عنوان نمونه‌ای از این تحول یاد كرد. در اندیشه سیاسی نیز می‌توان گذار از مشروطه به جمهوری اسلامی را به ایشان نسبت داد.

اما ایدئولوژی نظام در چارچوب گفتمان اسلام سیاسی شكل گرفت و گرایش‌های گوناگون چپ، محافظه‌كار، فقاهتی و غیر فقاهتی، دموكراتیك و اقتدارگرا در پدید آمدن آن سهیم بودند. البته در نهایت گرایش فقاهتی نقش برجسته‌تری یافت و دست بالا را پیدا كرد. مرحوم مطهری نیز در پردازش این ایدئولوژی و تدارك بنیان‌های فكری انقلاب سهیم بود ولی نمی‌توان این نقش را بی بدیل و منحصر دانست. در این عرصه او گرایش میانه و فقاهتی را نمایندگی می‌كرد و در پی ارایه برداشتی دموكراتیك و مردم سالارانه از نظام جمهوری اسلامی بود. در این راستا او با دو جریان مرزبندی داشت: نخست، جریان چپ به ویژه چپ مذهبی كه تحت تاثیر ادبیات ماركسیستی به تفسیر آموزه‌های اسلامی می‌پرداختند. مرحوم محمد نخشب و شریعتی اندیشمندان برجسته این جریان بودند كه گروه‌های رادیكال همچون مجاهدین خلق و فرقان تحت تاثیرافكارآنان شكل گرفتند. استاد مطهری نسبت به این گروه‌ها بسیار احساس خطر می‌كرد، زیرا معتقد بود آنان با برداشتی بسیار سطحی و انحرافی از اسلام و تندروی‌های جاهلانه در راه خطرناكی گام بر می‌دارند. دوم، جریان محافظه كار كه با تفسیری اقتدارگرایانه از اسلام، الگویی بسته و غیر دموكراتیك از حكومت دینی ارایه می‌كردند. براین اساس مطهری تفسیری نوگرایانه از انقلاب اسلامی داشت و آن را حركتی در راستای تحقق آرمان‌ها و ارزش‌های والای بشریت همچون آزادی، برابری و استقلال می‌دانست كه با تعالیم دینی نیز همسویند.

پس از انقلاب و در پی توصیه‌های امام(ره) به مطالعه آثار ایشان، گرایشی جدی در نسل جوان به مطالعه این آثار پدید آمد و دوره‌های مطالعاتی تدوین شد. بسیاری از افراد از جمله خود من در این چارچوب بیش از یك بار تمامی آثار ایشان را مطالعه كرده‌اند. البته این مطالعه‌ها با رویكردی ایدئولوژیك انجام شد و در غیاب نگاهی نقادانه انجام می‌شد. با وجود این به نظر می‌رسد شخصیت مطهری آن‌گونه كه شایسته بود به جامعه معرفی نشد و البته دراین موضوع برخورد گزینشی با آثار ایشان نیز موثر بود. از این رو رویكرد انتقادی مطهری نسبت به برداشت‌های رایج دینی كه با مقتضیات زمان و مكان ناسازگار است، چندان مورد توجه قرار نگرفت. بهترین راه برای فهم میزان شناخت درست از مطهری، بررسی برداشت‌هایی است كه در افكار عمومی جامعه از ایشان وجود دارد. امروز متاسفانه مرحوم مطهری با افرادی مقایسه می‌شود و از آنان به عنوان مطهری زمان یاد می‌شود كه هیچ نوع نسبت فكری با او ندارند. بنابراین می‌توان ادعا كرد روش و شیوه تفكر مطهری به جز در بین سطح معدودی از فرهیختگان ناشناخته مانده است. اگرچه نام و آوازه مطهری پابرجاست، ولی راه و رسم او چندان پیرو راستینی ندارد.

٭ استاد علوم سیاسی دانشگاه مفید قم

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: