1392/2/11 ۱۳:۵۵
محمد حسین رجبی دوانی ، پژوهشگر تاريخ اسلام در بخشی از سخنان خود در نشست «جامعه قرآنی در گذر تاريخ؛ راهبردهايی برای امروز» به معرفی و ارزيابی عملكرد مشاهير قراء اصحاب پيامبر(ص) از مهاجرين و انصار، بعد از رحلت پيامبر(ص) پرداخت.
پنجمين پيشنشست همايش «جامعه قرآنی، بصيرت؛ رسالتها و آسيبها» تحت عنوان «جامعه قرآنی در گذر تاريخ؛ راهبردهايی برای امروز»، با سخنرانی محمدحسين رجبیدوانی، عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين(ع) و پژوهشگر تاريخ اسلام در خبرگزاری ايكنا برگزار شد. بنا بر اين گزارش، رجبی دوانی پس از تبيين جايگاه قاريان و حافظان قرآن، به معرفی مشاهير قراء اصحاب پيامبر(ص) از مهاجرين و انصار و ارزيابی عملكرد آن ها بعد از رحلت پيامبر(ص) پرداخت و گفت: از مهاجران، در صدر، اميرالمؤمنين علی(ع) را به عنوان يكی از قراء مطرح كردهاند، خلفای ثلاثه را نيز از قراء گفتهاند. همچنين طلحة بن عبيدالله تيمی، سعد بن ابیوقاص، عبدالله بن مسعود، حذيفة بن يمان مشهور به صاحب سر پيغمبر(ص)، ابوهريره، عبدالله بن صائب و سالم غلام ابیحذيفه از مهاجران و عبادة بن صامت، معاذ بن جبل، مجمع بن جاريه و مسلمة بن مخلد از انصار، مشهورترين افرادی هستند كه از آنان به عنوان قراء در بين اصحاب پيغمبر(ص) ياد شده است.
حذيفة بن يمان وی با بيان اين كه آنانی از قاريان و حافظان كه با اهل بيت(ع) همراه و همگام بودند، عملكرد بسيار مناسب و صحيحی از خود نشان دادند و عاقبت به خير شدند، اظهار كرد: حذيفة بن يمان شخصيتی است كه بعد از رحلت پيامبر(ص) جزء معدود افرادی است كه اميرالمؤمنين(ع) را به عنوان رهبر راستين اسلام به رسميت شناخت و با غاصبان بيعت نكرد و به ولايت اميرالمؤمنين(ع) و اولاد طيبين و طاهرينش معتقد بود. رجبی دوانی ادامه داد: حذيفه زمانی كه اميرالمؤمنين(ع) در مدينه به خلافت رسيد، در كوفه بود و وقتی خبر به او رسيد، به قدری خوشحال شد كه گفت او را به مسجد كوفه ببرند و بر فراز مسجد كوفه خدا را سپاس گفت كه بالاخره رهبر حق در جايگاه الهی خود قرار گرفت و بعد گفت كه من اميد ندارم باقی بمانم و اميرالمؤمنين(ع) را در جايگاه خلافت زيارت كنم. او گفت دست راست من دست اميرالمؤمنين(ع) و دست چپ از آن خودم؛ من اين گونه با اميرالمؤمنين(ع) بيعت كردم. حذيفه كسی است كه مردم كوفه را به بيعت با اميرالمؤمنين(ع) وامیدارد و چند روز بعد هم از دنيا میرود و اين آرزو به دل او ماند كه اميرالمؤمنين(ع) را هنگامی كه به كوفه میآيد زيارت كند و در خدمت او باشد.
عبدالله بن مسعود اين محقق و پژوهشگر تاريخ اسلام در مورد عبدالله بن مسعود از ديگر قراء مهاجرين گفت: وی با قرآن بسيار مأنوس بود، اما تحت تأثير حوادث ثقيفه و تبعات آن قرار گرفته بود و در عين اين كه فرد سالمی بود، اما در ترديد بود كه با اميرالمومنين علی(ع) باشد يا نه. در زمان خليفه اول و دوم، ما به آن صورت از او چيزی مشاهده نمیكنيم، ولی در زمان خليفه سوم، بالاخره به دليل اين كه قرآن را با خود داشت و حافظ قرآن بود و مكتبی داشت كه در آن شاگردانی را پرورش داده بود، قرآن به داد او رسيد و در برابر تباهیهای خليفه ايستاد و اعتراضات شديدی كرد و جانش را هم در اين راه گذاشت. رجبی دوانی افزود: عبدالله بن مسعود متولی بيتالمال كوفه بود و در برابر دستاندازیهای خويشان خليفه به بيتالمال ايستاد و هنگامی كه ديد كه خليفه حاضر به تغيير موضع نيست، بر ضد خود خليفه هم موضع گرفت و نه تنها عزل شد، بلكه احضار و مضروب نيز شد و در اثر همان ضرب و جرحی كه به او وارد شد از دنيا رفت.
سالم وی در معرفی سالم غلام ابیحذيفه، ابتدا در مورد ابیحذيفه گفت: ابیحذيفه برادر هند، زن ابوسفيان و از نخستين اسلامآورندگان صحابه و از مهاجران به حبشه بود. خود ابیحذيفه خيلی فرد مطرحی نيست، اما پسری داشت به نام محمد ابن ابیحذيفه كه از شيعيان اميرالمؤمنين علی(ع) و از طرفداران سرسخت آن بزرگوار بود و نهايتاً نيز به خاطر حب اميرالمؤمنين علی(ع) توسط پسر عمهاش معاويه دستگير شد و به شهادت رسيد. وی با بيان اينكه سالم غلام آزاد شده ابیحذيفه بود به اعتبار زياد عامه برای او اشاره كرد و گفت: احترام و ارزشی كه عامه برای او قائلند، نه به جهت قاری بودن او بلكه به سبب جايگاهی است كه نزد خلفای غاصب داشت. سالم در جريان غصب خلافت بسيار مؤثر بود و كسی است كه از سوی عمربن خطاب به صنح روانه شد تا ابوبكر كه در صنح و بيرون مدينه بود، به سرعت به مدينه بياورد تا بتوانند وارد سقيفه شوند و رقبای انصاری را از صحنه خارج كنند. بنابراين سالم برای غصب خلافت تلاش مهمی انجام داده است. وی با اشاره به ماجرای تعيين خليفه سوم عنوان كرد: عمر بن خطاب وقتی ترور میشود، در سخنانی كه برای تعيين خليفه دارد، تأسف میخورد و میگويد: ای كاش ابوعبيده جراح زنده بود كه اگر بود بدون ترديد او را خليفه میكردم و بعد هم با تأسف میگويد كه اگر سالم غلام ابیحذيفه هم زنده بود او را خليفه میكردم. يعنی به خاطر خدمتی كه سالم به خلفای اول و دوم كرده بود، خليفه سوم میشد.
طلحة بن عبيدالله تيمی رحبی دوانی در ادامه به بيان مطالبی درباره طلحة بن عبيدالله تيمی پرداخت و گفت: طلحه از سابقين در اسلام بود و خدمات فراوانی داشت و حتی به اصطلاح امروز جانباز بود. او در جنگ احد دست خود را در برابر تيرهايی كه به سمت پيامبر(ص) پرتاب میشد، سپر كرد تا تيرها به حضرت اصابت نكند و در حقيقت تيرها را به جان خريد و نگذاشت به پيغمبر(ص) اصابت كند و در اثر اصابت چندين تير به دست او، دستش دچار رعشه شده بود و تا آخر عمر حالت عادی نداشت. وی افزود: طلحه علاوه بر سابقه درخشان در دوران پيامبر(ص)، در زمان خليفه اول نيز در فتوحات مسلمانان حضور داشت و در دوره خليفه دوم هم بسيار نقش مثبتی در فتوحات ايفا كرد. رجبی دوانی ادامه داد: يكی از نكات جالب درباره طلحه اين است كه وقتی ابوبكر در بستر مرگ بود و تصميم گرفت عمر بن خطاب را به عنوان خليفه معرفی كند، بسياری از بزرگان اصحاب با رأی او مخالف بودند و عمر را برنمیتابيدند و به طلحه كه برادر زاده ابوبكر بود، مأموريت دادند تا به نزد عمويش برود و مراتب اعتراض آنها را به خليفه اعلام كند. طلحه نيز كه خود از مخالفان خليفه دوم بود، مراتب را به عموی خود گزارش داد كه با پرخاش ابوبكر مواجه شد و ابوبكر گفت تو و همه كسانی كه با خلافت عمر مخالفت میكنيد، به سبب طمعی است كه خودتان در امر خلافت داريد و من میخواهم وقتی خدای خود را ملاقات كردم و از من پرسيد چه كسی را برای رهبری مردم در نظر گرفتی، بگويم بهترين آنها يعنی عمر بن خطاب را و اين گونه ابوبكر به درخواست طلحه و ديگران جواب منفی داد. رجبی دوانی همچنين با اشاره به عضويت طلحه در شورای خلافت پس از مرگ خليفه دوم و رأی او به عثمان، گفت: وی بعد از خليفه سوم، وقتی مردم به اميرالمؤمنين علی(ع) روی آوردند، بنا به نقلی اولين كسی است كه با اميرالمؤمنين علی(ع) بيعت كرد. وقتی كه مردم برای بيعت با حضرت هجوم آوردند، طلحه جلو آمد و با همان دست لرزان با اميرالمؤمنين(ع) دست داد و میگويند كه حضرت لبخند تلخی زد و فرمود: اولين كسی كه با من بيعت كرد، دست لرزانی داشت و اين نشاندهنده اين است كه حكومت من و خلافت من تا آخر لرزان خواهد بود و متأسفانه همين امر متحقق شد. وی افزود: همين طلحه كه اولين بيعتكننده با اميرالمؤمنين علی(ع) بود، همراه با زبير كه او هم از قراء و كاتبان و حافظان قرآن است، فتنه بزرگ جمل را به پا كردند و آن هم نه بر ضد خلفای غاصب، بلكه بر ضد مولای متقيان علی(ع) و در پايان نيز البته طلحه در جنگ جمل به دست افرادی از جبهه خودشان يعنی به دست مروان حكم كشته شد و پايان كار سياهی پيدا كرد.
سعد بن ابیوقاص عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين(ع) درباره سعد بن ابیوقاص نيز كه از سابقون و از قراء مهاجر و از اصحاب با سابقه محسوب میشود، گفت: سعد بن ابیوقاص كسی است كه با خلفای ثلاثه كنار آمد، اما وقتی اميرمؤمنان علی(ع) به خلافت رسيد، حاضر به بيعت با آن حضرت نشد و به نقلی در آغاز بيعت كرد، اما هنگامی كه اميرمؤمنان علی(ع) برای مقابله با پيمانشكنان میخواست حركت كند، حاضر به اطاعت حضرت نشد و گفت كه من حاضر نيستم با كسانی كه مسلمان و اهل قرآن هستند، بجنگم و مدعی شد كه بايد شمشيری به من بدهی كه بتواند مسلمان را از نامسلمان تشخيص بدهد و با اين بهانه ايشان را همراهی نكرد. بر همين اساس او را جزء سران قاعدين میدانند. قاعدين كسانی هستند كه در فتنهای كه بروز كرده بود، جانب حق را نگرفتند و البته با باطل هم همراه نبودند و در جای خود نشستند و سعد بن ابیوقاص از آنهاست. البته عدم اعتقاد و بیمعرفتی او به اهل بيت(ع) به فرزند او سرايت كرد و فرزندش يعنی همان عمر سعد، عامل جنايت كربلا و شهادت ابا عبدالله(ع) شد.
ابوموسی اشعری رجبی دوانی درباره ابوموسی اشعری، به عنوان يكی ديگر از قراء معروف دوران پيغمبر(ص) گفت: ابوموسی اشعری آدم به ظاهر مقدس و اهل دين و تقوا است. او با خلفای ثلاثه همراهی كرد و با اميرمؤمنان علی(ع) نيز بيعت كرد. او زمانی كه امام(ع) به خلافت رسيد حاكم كوفه بود و در واقع در پايان دوره عثمان، وقتی مردم از عملكرد خليفه به ستوه آمده بودند، كوفيان حاكم خليفه سعيد بن عاص را از كوفه بيرون كرده و ابوموسی اشعری را حاكم كرده بودند و به دليل اين كه خليفه هم توان مقابله نداشت، حاكم باقی ماند تا زمانی كه اميرمؤمنان علی(ع) به خلافت رسيد و حضرت تمام حاكمان دوره عثمان را عزل و افرادی را كه صالح بودند، منصوب كرد و قصد داشت كه ابوموسی را نيز بركنار كند، اما با اصرار انقلابيون كوفی كه گفتند ما ابوموسی را قبول داريم، حضرت نيز او را ابقا كرد. وی با اشاره به فتنه جمل و فرمان امام(ع) به ابوموسی برای بسيج مردم كوفه و فرستادن آنها برای نبرد با فتنهگران گفت: ابوموسی در اينجا گستاخانه ايستاد و فرمان حضرت را اطاعت نكرد و به صراحت به كوفيان گفت: هر چند علی(ع) درخواست كرده است كه در جنگ شركت كنيد، اما من به شما توصيه میكنم در اين فتنه در خانههايتان بنشينيد و حركت نكنيد و همين موجب عزل او از طرف اميرمؤمنان علی(ع) شد. پس از آن نيز همچنان كه میدانيد، در جريان حكميت، آن خيانت را مرتكب شد و عجيب اين است كه ابوموسی اشعری بعد از صلح امام حسن(ع) وقتی كه ديد دور، دور معاويه است خود را به سرعت از حجاز به كوفه رساند و به معاويه به عنوان اميرمؤمنين سلام كرد.
ابوهريره اين محقق و پژوهشگر تاريخ اسلام از ابوهريره به عنوان يكی ديگر از قاريان مشهور قرآن نام برد و گفت: ابوهريره در جعل حديث، گوی سبقت را از همگان ربوده بود؛ يعنی نه تنها از قرآن نتوانسته بود بهره بگيرد، بلكه بر عليه قرآن وارد عمل شده و دست به جعل حديث زد. او بيش از اصحاب باسابقه پيغمبر(ص) و در واقع چندين برابر اصحاب باسابقه پيغمبر(ص) از آن بزرگوار حديث نقل میكند؛ در حالی كه بهره او از مصاحبت با پيغمبر(ص) به دو سال نمیرسيد، اما از كسانی كه بيست سال و يا بيشتر با پيغمبر(ص) مصاحبت داشتند، از ايشان حديث نقل میكند كه اين نشان دهنده جاعل بودن اوست. وی در اين بخش اين پرسش را طرح كرد كه «چه اتفاقی میافتد كه گروهی از قاريان و حافظان قرآن اين گونه دچار اعوجاج میشوند و مگر اينان با قرآن مأنوس نيستند و مگر قرآن را در خود ندارند؟» و در پاسخ گفت: اين افرد قرآن را در خود دارند و بسيار هم آن را تلاوت میكنند، اما وقتی كه قرآن را از مسير الهی تعيينشده توسط خود قرآن فرا نمیگيرند يا حاضر نيستند تفسير قرآن را از اهل آن دريافت كنند، اينگونه دچار اعوجاج میشوند. اين محقق و پژوهشگر ادامه داد: اين افراد مفسر حقيقی و راستين قرآن را رها میكنند و به همين دليل در دام تفسير به رأی میافتند و با برداشتهای غلط و نابهجای خود اين گونه دچار انحراف میشوند و جالب است كه بسياری از همين قاريان وقتی از اهل بيت(ع) دور میشوند، آلوده به دنيا و دنيازده هم میشوند؛ در حالی كه هنوز هم قرآن را علم كردهاند و اين آفتی است كه امروز هم ممكن است برخی از اهالی قرآن را تهديد كند. ما قاريانی را در تاريخ اسلام سراغ داريم كه چنان دنيازده شده بودند كه حاضر بودند حق را رها كنند و جانب باطل را بگيرند. رجبی دوانی بيان كرد: با اين مواردی كه خدمت شما عرض كردم، میتوان گفت كه از ميان قراء قرآن، فارغ از خود اميرالمومنين(ع)، فقط حذيفة بن يمان و تا حدودی عبدالله بن مسعود سالم باقی ماندهاند و سايرين هيچ كدام از ديد ما عاقبت درستی پيدا نكردهاند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید