گفت‌وگو با «عبدالحسین فرزاد» به بهانه ترجمه مجموعه شعری از «غاد السمان»

1394/1/22 ۰۹:۰۰

گفت‌وگو با «عبدالحسین فرزاد» به بهانه ترجمه مجموعه شعری از «غاد السمان»

سید فرزام حسینی: «غاد السمان» شاعره سوریایی – متولد دمشق- تمام عمرش را، تا همین حالا كه زنده است، از عشق و آزادی نوشته است. السمان اهل سوریه، گرچه به قول خودش در تبعید پاریس به سر می‌برد و سقف آسمانش از آهن است، اما دل در گرو جهان عرب دارد و رویای سوریه‌ای آزاد را در سر می‌پروراند. السمان شاعری كه كلماتش متعهد به آزادی اعراب است، حتی گاهی كه از عشق می‌سراید، «عاشق آزادی» است و دمی از حقوق ملت عرب و فلسطین كوتاه نمی‌آید. السمان را به نوعی می‌توان جزو شاعران «مقاومت» دسته‌بندی كرد، در كنار شاعر بزرگی همچون «محمود درویش».

 

شعر السمان را می‌توان در ادبیات مقاومت دسته‌بندی كرد

سید فرزام حسینی: «غاد السمان» شاعره سوریایی – متولد دمشق- تمام عمرش را، تا همین حالا كه زنده است، از عشق و آزادی نوشته است. السمان اهل سوریه، گرچه به قول خودش در تبعید پاریس به سر می‌برد و سقف آسمانش از آهن است، اما دل در گرو جهان عرب دارد و رویای سوریه‌ای آزاد را در سر می‌پروراند. السمان شاعری كه كلماتش متعهد به آزادی اعراب است، حتی گاهی كه از عشق می‌سراید، «عاشق آزادی» است و دمی از حقوق ملت عرب و فلسطین كوتاه نمی‌آید. السمان را به نوعی می‌توان جزو شاعران «مقاومت» دسته‌بندی كرد، در كنار شاعر بزرگی همچون «محمود درویش». باری، در ایران ما شناخت‌مان از شعر السمان كمی تا قسمتی خوب است، در مجموع جهان شعری‌اش را خوانده‌ایم و می‌شناسیم و با این شاعره مهم عرب آشنایی لازم را داریم. السمان به همراه آدونیس از بزرگ‌ترین شاعران حال حاضر عرب محسوب می‌شوند كه شعرشان هنوز هم بین شعردوستان و جهانیان خریدار دارد و خوانده می‌شود. السمان علاوه بر شاعری، البته رمان‌نویس مشهوری هم در جهان هست و چند رمان معتبر دارد كه در این گفت‌وگو درباره آنها هم می‌خوانیم، همچنین سال‌هاست كه در روزنامه «الحوادث» ستونی را می‌نویسد كه یكی از ستون‌های معروف و پرخواننده این روزنامه محسوب می‌شود. اما اصل ماجرا، بهانه چاپ مجموعه شعر تازه‌ای از السمان در ایران است كه طبق معمول باقی مجموعه شعرهای این شاعره، در ایران توسط دكتر «عبدالحسین فرزاد» ترجمه و به تازگی منتشر شده است؛ «عاشق آزادی». این مجموعه تلفیقی از زبان غنایی و اعتراضی السمان است، روبه معشوق از جهان سفر كرده‌اش، از آزادی می‌گوید و رویا. از عشق می‌گوید و سرزمین‌های آزاد وطنش را طلب می‌كند. به بهانه این مجموعه و مسائلی دیگر پیرامون شعر و زندگی السمان با دكتر فرزاد به گفت‌وگو نشستیم. عبدالحسین فرزاد -عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب- علاوه بر كسوت استادی، جایگاه معتبری در زمینه نقد ادبی و ترجمه از ادبیات عرب هم دارد. در این گفت‌وگو علاوه بر پرداختن به السمان، به مسائل روز ادبیات عرب نیز پرداختیم كه لاجرم بخشی از آنها با فضای ادبی ما گره خورده است، با هم می‌خوانیم:

***

 پیش از اینكه به كتاب السمان برسیم، به نظرم بهتر است به عنوان مقدمه صحبتی داشته باشیم از فضای شعر امروز عرب. آقای فرزاد، پس از نسل درخشان شاعرانی همچون درویش، قبانی، آدونیس و السمان، نسل جدید شعر عرب همان پویایی و قدرت را دارد؟

بله، شعر عرب بعد از نسل این بزرگان هم به قوت و پویایی خودش ادامه دارد، ولی نكته‌ای اساسی در این میان ظهور كرده و آن هم این است كه رمان عرب كم كم در حال پیشی گرفتن از شعر عرب است. این اتفاقا به ویژه در كشورهای جنوب دریای مدیترانه، مانند مراكش، الجزایر و مصر در حال رخ دادن است. در این كشورها می‌بینم كه رمان‌های زیادی چاپ می‌شود كه قابل تحسین‌اند، این رمان‌ها كم كم به زبان فارسی هم ترجمه و منتشر می‌شوند. اگر قرار باشد رمان‌نویسان امروز عرب را -به ویژه زن‌ها كه جلو افتاده‌اند از مرد‌ها- فهرست كنیم، تعدادشان خیلی بیشتر از شاعران می‌شود. من مقاله‌ای برای بزرگداشت دكتر «آذرتاش آذرنوش» كه به زودی چاپ می‌شود، نوشته‌ام و در آن به مساله زنان عرب به تفصیل اشاره كرده‌ام. غربی‌ها با توجه به مساله حجاب و سختگیری‌هایی كه در كشورهای عربی وجود دارد، زنان عرب را هدف قرار داده‌اند تا بتوانند یك جوری جذب‌شان كنند، اما نكته جالب اینجاست كه رمان‌نویسان زن عرب تمام‌شان در عین حالی كه با مردسالاری افراطی كه در كشورهای عربی دیده می‌شود، مبارزه می‌كنند، در دفاع از فلسطین هم ایستاده‌اند و به غرب می‌گویند: «نه!». در رمان‌‌هایشان مرتب می‌بینید كه به این مسائل اشاره دارند و در عین قبول مردسالاری‌های رایج در كشورشان، معتقدند كه این‌ سختگیری‌ها ربطی به اسلام ندارد، در خیلی از كشورهای دیگر غیر اسلامی هم وجود دارد، روی چنین مسائلی به خوبی تاكید دارند. به این ترتیب رمان‌نویسان زن عرب، آرمان فلسطین و مبارزه با امپریالیسم را در آثارشان دوباره مطرح كرده‌اند. جالب است كه بدانید یكی از همین نویسندگان كتابی نوشته بود با نام «شارون و مادر شوهرم»، بخشی‌اش از این كتاب به گمانم در ایران هم ترجمه شده، نویسنده می‌گفت مادر من سال‌ها در این سرزمین زندگی كرده بود، ولی شارون او را آواره كرده و حالا سرگردان است، چون با جاهای جدید خو نمی‌گیرد، بعد راجع به خاطراتش صحبت می‌كند و روایت جالب توجهی هم دارد... غرض اینكه هر چقدر امپریالیسم به ظاهر برای زنان عرب دل می‌سوزانند، آنها فریبش را نمی‌خورند و بر آن می‌تازند. این مسائل باعث شده كه رمان عرب، به‌ویژه رمان زنان عرب در تمام دنیا مطرح و حتی ترجمه شود. به نظر من ادبیات پسااستعماری در كشورهای عربی بسیار پررنگ و قابل قبول است. حتی در بین رمان‌نویسان مرد مانند «طیب صالح» و «عبدالرحمان منیف» این بحث پسااستعماری وجود دارد. رمان عرب در حال تجربه شكل‌های تازه است. رمان‌های پسااستعماری اعراب می‌تواند در جهان بسیار مورد توجه قرار بگیرد و خواننده پیدا كند، همان‌طوری كه تا همین حالا هم پیدا كرده است.

 

 فكر می‌كنید علت رویكرد اعراب به رمان چیست؟ رمان در میان آنها باب نبود و بیشتر به شعر توجه داشتند، اما همین طوری كه شما گفتید حالا دیگر تعداد رمان‌نویسان‌شان از شاعران‌شان بیشتر است...

من فكر می‌كنم روشنفكران حال حاضر عرب نسبت به روشنفكران نسل‌های گذشته آگاهی بیشتری پیدا كرده‌اند و سرنخ‌هایی را كه كشورهای دیگر می‌دهند را پی می‌گیرند. در حال حاضر در رمان مجال بیشتری برای بیان درد‌ها و مشكلات‌شان می‌بینند، چرا كه رمان بیشتر خوانده می‌شود، ولی مخاطبان شعر پیچیده پسامدرن خیلی كم شده است. شعر امروز فضایی برای اندیشیدن -كه در شعرهای شاملو و آدونیس می‌دیدم- ندارد یا درست‌تر اینكه كمتر دارد. همین الان كه با هم صحبت می‌كنیم اگر تعداد رمان‌نویسان ایران را بعد از انقلاب و بعد از جنگ بخواهیم درصدی حساب كنیم نسبت به پیش از انقلاب بیشتر شده، درست است كه تعداد شاعران هم بالا رفته اما درصد رمان‌نویسان بیشتر است. من هم اولین رمانم را یك هفته پیش دادم برای انتشار. احساس كردم در دوره‌ای زندگی می‌كنم كه شعر برای ایجاد فضای اندیشیدن كافی نیست، علتش هم این است كه ظرفیت‌های زیادی وجود دارد، مثل رسانه‌ها كه بچه‌ها بیشتر به سمت آنها می‌روند، بنابراین اگر شعر قدری پیچیده باشد، اینها از آن می‌رمند ولی به سمت رمان می‌آیند، حتی اگر پیچیده باشد. نكته دقیقا همین است، رمان حالا دیگر برد بیشتری دارد.

 

 با تمام این اوصاف، ادبیات مقاومت عرب هم از شعر به رمان منتقل شده است؟

دقیقا. یعنی الان رمان عرب شده رمان مقاومت؛ شما وقتی تمام این رمان‌ها را می‌خوانید، آن نخ و شیرازه‌ای كه در همه‌شان وجود دارد مبارزه مستقیم با امپریالیسم و صهیونیسم است. ممكن است مستقیم نام نبرند، ولی شما به راحتی حس می‌كنید. البته خب بعضی‌هاشان آشكارا هم نام می‌برند، مثل خانم «سحر خلیفه» كه دقیقا در رمان «بهار داغ» آن درگیری‌های بعد از پیمان اسلو -كه به آن انتفاضه دوم می‌گوییم- را منتقل كرده است. خانم خلیفه در رمان مساله یورش به غزه و قتل عام را منتقل می‌كند و روایت بی نظیر و دردناكی از آن ارایه می‌دهد، حتی السمان در «عاشق آزادی» می‌گوید: «كشتی مستی ست كه همه سرنشینانش/ خود را ناخدا می‌پندارند/ نامش لبنان است/ باری این كشتی مست در كدام بندرگاه/ به امنیت خواهد رسید/ در حالی كه همه سرنشینان ناخدایند...». بنابراین ادبیات پسامدرن را در همه این آثار می‌بینیم. شعر عرب هم جایگاه خودش را دارد البته...

 

 همین را می‌خواستم بپرسم، شعر عرب همان‌طور كه شما گفتید هنوز پویاست، اما ما شاعران جوان عرب را نمی‌شناسیم، چرا ترجمه نمی‌شوند؟

علتش این است كه در سرزمین‌های ما مهم‌ترین هنر هنوز شعر است؛ شاعران ما شهسواران فرهنگ مملكت بوده‌اند، شاعرانی مثل «متنبی» شاعر بزرگ عرب، «ابوالعلاء معری» و... در ایران هم فردوسی، حافظ و سعدی... را داشتیم. اینها غول‌های ادبیات مشرق زمین‌اند، كسی در سرزمین‌های ما نمی‌تواند به راحتی شاعر باشد و به شعرش اعتنا بكنند، به این سادگی نیست. در زمان شاه هم وقتی تعداد شاعران نو‌پرداز را حساب می‌كنید، تعدادشان سر به ٥٠٠ هزار می‌زند، ولی فقط چند نفرشان مطرح می‌شوند. آنهایی هم مطرح شدند و مورد توجه قرار گرفتند ریشه در شعر كلاسیك ما داشتند، مانند آتشی و اخوان. حتی شاملو هم به خاطر زبان حماسی‌اش مورد توجه قرار گرفت به نظر من: «در آوار خونین گرگ و میش/ دگرگونه مردی آنك...». این است كه شاعران جوان به این سادگی شعرشان را مورد عنایت قرار نمی‌گیرد. چند سال پیش در نمایشگاه كتاب یكی از دانشجویانم را دیدم كه مجموعه شعرهایی از اخوان و شاملو خریده بود، گفتم چرا كتاب فلان شاعر جوان را نخریدی و باز هم رفتی سراغ اخوان؟ گفت استاد به این دلیل كه اینها هنوز شعار می‌دهند و به شعر نرسیده‌اند. شعار زمانی تبدیل به شعر می‌شود كه شاعر پختگی خاص خود را پیدا كرده باشد.

 

 جوانان شعر عرب هم همین طورند؟

بله، آنها هم همین طور هستند. حتی شاعری مثل «احمد مطر» كه جزو شاعران نسل جوان‌تر محسوب می‌شود و شاعر خوبی هم هست، باز شعرهایش را كه نگاه می‌كنیم‌‌ همان شعار‌ها را می‌بینیم، ولی خب آدونیس و السمان شعار نمی‌دهند، شعرشان پختگی دارد، مخاطبان از شعارزدگی می‌رمند. شما شعرهای «قیصر امین‌پور» را نگاه كنید، شعرهای جوانی‌اش بیشتر شعار است، اما بعد از «آینه‌های ناگهان» قیصر می‌شود یك شاعر متفكری كه دارای زیربنای فكری-الهی است و در عین حال حماسی هم هست.

 

 نقبی هم بزنیم به غاده السمان؛ فكر كنم غیر از ترجمه‌های شما از خانم السمان، فقط یك كتاب دیگر منتشر شده، درست است؟ چرا؟

علتش این است كه من در حقیقت به زبان شعر این‌ها را ترجمه می‌كنم؛ ترجمه كسان دیگر این طور نیست، البته به جز آقای «احمد پوری» كه ایشان هم به زبان شعر ترجمه می‌كنند. ترجمه‌های دیگر شاعرانه نیستند، زبان فارسی‌شان انگار ضعیف است....

 

 كمتر هم رفته‌اند سراغ السمان، علت این مساله چیست؟

السمان در شعر عرب وضعیت فروغ فرخزاد در شعر ایران را دارد؛ یعنی در عین اینكه زبان ساده‌ای دارد ولی پیچیدگی مفهومی و معنایی خاص خودش را دارد. دیگران این را درك نمی‌كنند، بنابراین نمی‌توانند واژه مناسبی را كه در برابر تركیب‌های شعری بگذارند. یك بار سر كلاس شعری را كه من ترجمه كرده بودم، یكی از بچه‌ها با ترجمه كس دیگری آورد و با هم مقایسه‌شان كردیم. سر كلاس بچه‌های دانشكده دكتری ادبیات بود، دیدیم برداشتی كه از ترجمه او می‌شود، خیلی سطحش پایین است، نتوانسته بود در طیف عاطفی شعر قرار بگیرد. ولی ترجمه من به بافت واژه‌ای شعر السمان اشاره می‌كند و از دل آن بیرون می‌آید، این بافت را خیلی‌ها درك نمی‌كنند، در صورتی كه در زبان‌شناسی بافت كلمات و جمله‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد و باید در ترجمه مورد توجه قرار بگیرد. من ادبیات عرب را از ١٦ سالگی ترجمه و مطالعه كرده‌ام و به خوبی آن آشنایی دارد، چرا كه همیشه با عرب‌ها سر و كار داشته‌ام، بنابراین واژه‌هایی را كه این‌ها به كار می‌برند من در طیف خاص خودش ترجمه می‌كنم.

 

 انگار السمان در شعر عرب جایگاه فروغ را دارد، این همسانی چگونه است؟ آیا به لحاظ هستی‌شناسی است؟

نگرش این دو شاعره به زن و مرد مشابه است؛ هر دو جنس - مرد و زن- برایشان انسان است و برابر و در عین حال كه هر دو ادعای سیاسی بودن ندارند، به‌شدت سیاسی هستند. حالا چون السمان سن‌اش بیشتر از فروغ است - چون فروغ در جوانی فوت كرد- رویكردهای سیاسی‌اش را در لابه‌لای شعرهای فمینیستی‌اش هم مطرح كرده. نكته جالب اینكه السمان در حالی كه فمینیست خوانده می‌شود، ولی معتقد است كه آزادی از نوع غربی را برای زن نمی‌خواهد. من با السمان مصاحبه‌ای كرده‌ام و او عین این جمله را آنجا گفته است: «من به آزادی غربی برای زن اعتقادی ندارم. آزادی زن در معنی انسانی‌اش در كشورهای خود ما هم پیاده شده و قابلیت پیاده شدن دارد.»

 

 شعر السمان هم مثل شعر فروغ با زیست ما گره خورده، با زیست خاورمیانه‌ای...

دقیقا همین است.

 

 السمان به اندازه نزار قبانی و آدونیس در جامعه ادبی مقبولیت دارد؟

اگر شما سایت‌های ادبی عربی را ببینید، دو طیف وجود دارند كه شعرهای السمان را مبادله می‌كنند؛ یك گروه دختر و پسرهای عاشق جوان هستند كه شعرهای عاشقانه السمان را برای هم می‌نویسند، گروه دیگری هستند كه بحث مبارزه ادبیات مقاومت را با صهیونیسم مطرح می‌كنند و نیز بحث وطن‌پرستی السمان را، این شعر را بار‌ها دیده‌ام: «هنگامی كه به بیروت سفر می‌كنم پشیمانم/ و هنگامی كه به بیروت سفر نمی‌كنم باز هم پشیمانم/ زندگانی در بیروت طاقت‌فرساست/ و زندگانی بدون بیروت نیز طاقت‌فرساست/ گریزگاه كجاست؟ / در حالی كه اندوه فراروی من و پس پشت من است. . . ». این شعر‌ها را تمام كسانی كه به تبعیدگاه ناخواسته رفته‌اند، به خاطر جنگ‌های داخلی بیروت به سوریه و هر جای دیگر، از این شعر‌ها زیاد استفاده می‌كنند و می‌خوانند. السمان به طور رسمی با این شعر‌ها جزو شاعران مقاومت قرار می‌گیرد، حتی جزو شاعران مقاومت فلسطین، چون راجع به فلسطین هم شعرهای زیادی نوشته است. بنابراین السمان از نظر شاعری در ردیف «سمیح القاسم» است، البته در ردیف محمود درویش نیست...

 

 به لحاظ شعرهای عاشقانه هم جایگاه منحصربه‌فردی دارد؟

بله، از این نظر كه جایگاهش بعد از نزار قبانی است.

 

 ایشان رمان‌نویس مشهوری هم هستند گویا؟

 بله، رمان‌هایش به زبان‌های دیگر ترجمه شده است. من چند تا از رمان‌هایش را به بچه‌های دكترای دانشكده عربی داده‌ام، «كابوس‌های بیروت» را هم كه رمان مشهور السمان است به فارسی ترجمه كرده‌ام.

 

 هنوز چاپ نشده، درست است؟

بله، چاپ نشده. فقط یك ویرایش ساده می‌خواهد تا برسد به چاپ.

 

 فضای داستان‌هایش ایشان چگونه است؟

«كوچ بندرهای قدیمی»، «بیروت ۷۵» این دو رمان خیلی شگفت‌انگیز است؛ در رمان دوم ایشان جنگ‌های داخلی بیروت را پیش‌بینی كرده و به این خاطر السمان را جزو پیشگویان عرب می‌دانند چون به آدونیس می‌گویند، پیشگوی عرب، به این دلیل كه جنگ‌های لبنان را در شعر‌هایش پیش‌بینی كرده بود. السمان هم در «بیروت ۷۵‌» اش بعضی از درگیری‌های فلسطین را حتی پیش‌بینی كرده است. به هر حال حتی روس‌ها هم بعضی از رمان‌هایش را ترجمه كرده‌اند. كسی به نام پروفسور شاگال از او بسیار تعریف كرده، علتش هم این است كه زیربنای رمان‌هایش آن حس شاعرانه را دارند، «نجیب محفوظ» هم بار‌ها السمان را به خاطر رمان‌هایش تحسین كرده است. دكتر «قاضی شكری» كتابی نوشته درباره السمان با این عنوان: «غاده السمان بدون بال». آنجا در حقیقت یك روانكاوی خیلی عمیقی است در آثار السمان كه بیشتر به رمان‌هایش پرداخته است و نشان‌دهنده قوت رمان‌های اوست، رمان‌هایش ما را به یاد رمان‌های «امبرتو اكو» می‌اندازد. اوایل سال آینده من این رمان را چاپ خواهم كرد.

 

 از طرفی دیگر ایشان گویا ستون ثابتی دارند در روزنامه الحوادث...

بله، تحت عنوان «لحظات رهایی».

 

 این ستون در چه بابی است؟

اگر شما به كتاب‌های من توجه كرده باشید -من به مقدمه خیلی اهمیت می‌دهم- در تمام مقدمه‌های كتاب‌هایم دقیقا به مسائل روز می‌پردازم. السمان هم در ستون لحظات رهایی به مسائل روزی كه از نظر خودش مهم بوده می‌پردازد و مورد بررسی‌شان قرار می‌دهد. آقای «جهاد فاضل»، منتقد عربی كه در‌‌ همان الحوادث می‌نویسد، وقتی من شعرهای السمان را ترجمه كردم، ایشان نوشت كه ایرانی‌ها ثابت كردند كه شعر را بیشتر از عرب‌ها می‌فهمند، چون عرب‌ها شعر السمان را درك نكردند ولی ایرانی‌ها به خوبی درك كرده‌اند و می‌دانند شعر السمان قوی‌تر از رمان‌های اوست. حقیقت هم همین است، شعر السمان شعری غریزی است، ایرانی‌ها استادند در شعر غریزی، شعر فروغ هم غریزی است.

 

 با این اوصاف السمان باید الان یكی از روشنفكران مهم عرب باشد؟

بله، همسرش هم مرحوم دكتر داغوا كه فوت كرد، استاد دانشگاه و پژوهشگر بزرگی بودند و صاحب یكی از نشریات بزرگ عرب. همسری كه مانع السمان نمی‌شد و همیشه تشویقش می‌كرد. السمان در جهان عرب به عنوان یك روشنفكر اصطلاحا گستاخ كه با كسی تعارف ندارد و ملاحظه كسی را نمی‌كند شناخته می‌شود، حتی خود غربی‌ها را هم می‌كوبد. از آسمان پاریس با عنوان «آسمان فلزی پاریس» یاد می‌كند، آسمان پاریس برای او آسمانی مثل دمشق و بیروت و ایران نیست كه ستاره داشته باشد و زیبا باشد، برای او فلزی است. به قول سهراب هم جای غرب را «رویش هندسی سیمان‌ها» می‌بیند. شهر آنها را بی‌روح و خودش را تبعیدی می‌داند. روشنفكر متعهدی كه به آرمان فلسطین پایبند است. به من همیشه می‌گوید خوش به حال تو كه به زبان «عمر خیام» صحبت می‌كنی، كاش من هم فارسی بلد بود و رباعیات خیام را به فارسی می‌خواندم. . .

 

 به عنوان سوال آخر، شما در مقدمه این كتاب، با حالت برافروخته‌ درباره وضعیت سیستان و بلوچستان نوشته‌اید و از وضعیت اسفبار مردمش شكایت كرده‌اید، در این باره توضیح دهید لطفا.

چون پدرم پارسال فوت كرده بود و من‌‌ همان موقع روی این كتاب كار می‌كردم، پدرم غصه سیستان و بلوچستان را همیشه در دل داشت، غصه دریاچه هامون را. همین شهر سوخته‌ای كه امروز شما می‌بینید اوایل انقلاب پاسگاهی داشت كه ژاندارم‌ها آنجا را داشتند ولی ر‌هایش كرده و رفته بودند. پدرم نامه نوشتند و دوندگی كردند كه چرا حواس‌تان به اینجایی كه هشت هزار سال تاریخ دارد، نیست؟ با وجود اینكه سنی هم ازش گذشته بود آن قدر پیگیری كرد تا وادار شدند آنجا پاسگاهی دوباره تاسیس كنند و بعد ایشان خیلی ناراحت بود كه افغانی‌ها جلوی رود هیرمند را گرفته‌اند و آبش را گردانده‌اند روی مزارع تریاك. دولت هم كوششی نمی‌كند، اصلا معتقد بود به افغانی‌ها نفت بدهیم تا این آب را ول كنند سمت سیستان و هامون. پدرم كه فوت كردند، من باید رسالتش را ادامه می‌دادم، من صحبت‌های خودم را قبلا هم با شما كرده‌ام، در مقدمه كتاب هم آوردم تا رسانگی حرف‌هایم بیشتر شود، هدف ما از چاپ كتاب این است كه باری از روی دوش مردم برداشته شود یا به گوش مسوولان مملكت برسد، رسالت اهل قلم این است كه به دولت مسائلی را كه در گوشه و كنار كشور وجود دارد و دولت بركنار از آنها مانده، یادآوری كنند تا كمكی باشد برای دولت، ما می‌خواهیم به دولت كمك كنیم. دولت هم باید به حرف ما توجه كند.

روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: