1404/5/6 ۱۲:۱۳
اندیشههای فلسفی و به ویژه فلسفه علم گاستون باشلار (1962-1884) فیلسوف، دانشمند و ادیب فرانسوی در ایران چندان شناخته شده نیست. عمده آثاری كه از این متفكر چندوجهی ترجمه شده به تتبعات ادبی او اختصاص دارد. با اینهمه باشلار، فیلسوف علمی درجهیك و نماینده برجسته سنت فلسفه علم فرانسوی است كه با آن سنت فلسفه علمی كه در ایران شناخته شده، تفاوتهای اساسی دارد.
نوید عقلانیت رهاییبخش
سعید فرجی: اندیشههای فلسفی و به ویژه فلسفه علم گاستون باشلار (1962-1884) فیلسوف، دانشمند و ادیب فرانسوی در ایران چندان شناخته شده نیست. عمده آثاری كه از این متفكر چندوجهی ترجمه شده به تتبعات ادبی او اختصاص دارد. با اینهمه باشلار، فیلسوف علمی درجهیك و نماینده برجسته سنت فلسفه علم فرانسوی است كه با آن سنت فلسفه علمی كه در ایران شناخته شده، تفاوتهای اساسی دارد. در گفتوگوی حاضر فرهاد قربانزادهربطی، پژوهشگر و مترجم حوزه فلسفه درباره نگاه خاص و متفاوت باشلار به علم و تاریخ تحولات آن صحبت میكند.
*******
شما در مقدمهای كه بر ترجمه كتاب «دیرینهشناسی عقل علمی میشل فوكو» اثرگری گاتینگ نوشتید، به سهم علمی گاستون باشلار و ژرژ كانگیلم در شكلگیری اندیشه فوكو اشاره كردید. گاتینگ هم فصل اول كتاب خود را به ردیابی ریشههای فكری فوكو و بازاندیشی در آرای كانگیلم و باشلار اختصاص داده است. میخواهیم در این گفتوگو، سراغ گاستون باشلار، فلسفه علم و معرفتشناسی او برویم.
گاستون باشلار و ژرژ كانگیلم در فرانسه، پرچمداران سنت فكریای بودند كه در آن، علم نه به مثابه ابزار سلطه عقل، بلكه بهمثابه میدان تكوتای تضادها و گسستهای معرفتی فهمیده میشد. میشل فوكو این سنت فكری را نخستین الگوی فرانسوی در نقد تاریخی خرد مینامد. نقد خرد در فرانسه، برخلاف همتای آلمانیاش، به واسطه قرابت با تاریخ علم، مسیر دیگرگونهای را پیمود. به این ترتیب، فلسفه، به مدد تاریخ علم توانست روشنگری را نه به عنوان پروژهای تمامشده، بلكه بهمثابه پرسشی باز و پرابلماتیك واكاود. در این چشمانداز، مفهوم «عقلانیت» هرگز خصلتی جهانشمول، متصلب و پیوسته نداشت؛ برعكس، عقل همواره مشروط، پیشایندی، واگسسته، و چنگاچنگ با تاریخِ خطاها و گمانهزنیهایش بود. آثار باشلار و كانگیلم، با نگاهی نقادانه، خردی را به چالش میكشند كه خود را خودبنیاد میپندارد اما در عمل با تاریخ جزماندیشی و سلطه گره خورده است. وفق این خوانش، خرد، تنها در صورتی میتواند رهاییبخش باشد كه بتواند از قید و بندهای خود برهد، بنابراین باشلار، نوید عقلانیتی رهاییبخش را ارزانی میدارد.
گویا برای فهم جایگاه باشلار در تاریخ فلسفه علم، ناگزیر باید او را به عنوان فیلسوفی درنظر بگیریم كه با رهیافتی متهورانه، عقل علمی مدرن را به محك نقد كشید و كوشید تصویری تازه از رابطه علم، فلسفه، تاریخ و خرد علمی ترسیم كند. جایگاه ویژه باشلار در فلسفه علم چه بود؟
گاستون باشلار با رد همزمان تجربهگرایی و عقلگرایی بهطور مشخص از قید «آزمونپذیری فیصلهبخش» و «ابطالپذیری قطعی» فراتر رفت. او همسو با كوایره، كوهن و كولین، به یك معنا «موج سوم فلسفه علم» را رقم زد. باشلار پژوهشهای دقیق خود را در صورتبندی دانش علمی و اومانیستی آغاز كرد؛ دانشی كه به باور او، نه صرفا از راه تورم و انباشت دادهها، بلكه در سایه نبردی تحقق یافت كه به غلبه بر موانع معرفتشناختی قراردادی در حوزه ادراك، عقاید و تفكراتِ فروكاهندهای منجر شد كه جملگی میخواستند خود را به نحو متصلب و مطلق استقرار بخشند. او درصدد یافتن نگرش فلسفی كاملا بازی بود كه بتواند برآیندی از انقلابهای فكری تاریخیای را به دست آورد كه موجب تمایز تجربهها و دانشهای بشری شدهاند. مایكل پن در كتاب «فرهنگ اندیشه انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته» مصداق مجسم این نگرش فلسفی باشلار را در قالب «فلسفه نه» صورتبندی میكند. باشلار متعلق به سنت معرفتشناختی فرانسوی بود. آنژل پاسكال در كتاب «فلسفه تحلیلی در فرانسه» تعبیر جالبی دارد و معتقد است وقتی تاثیر عظیم برونشویگ را به یاد میآوریم كه «جزمگرایی منطقسالار» راسل و «شكاكیت تجربی» هیوم را به یك چوب میراند، درمییابیم كه چرا در سنت فلسفی فرانسه، تجربهگرابودن یا منطقگرابودن همان و محكومكردن خود به فیلسوفنبودن همان! اینجاست كه میتوان از كار فكری باشلار به موج سوم فلسفه علم تعبیر كرد. باشلار از دو نوع عقلانیت سخن میگوید. نوع اول عقلانیتِ پیشاتجربی است. از نظر وی عقلانیت پیشاتجربی عقلانیتی ایستگراست كه با نگاهی كلنگر احكام جهانشمول و قطعیتپذیری را برای همه زمانها و همه مكانها و در باب هرگونه تجربهای صادر میكند و بهنحوی متقن، اجماع همه افراد در مورد مسائل واحد را ادعا میكند. باشلار با طرد این نوع عقلانیت ایستگرا همواره ایدهآلهای فلسفی و پیشاتجربی عقلانیت را به بوته نقد میكشد. این عقلانیت از نگاه باشلار در «جستوجوی چندگونگی» است كه نمایانگر اندیشه علمی بوده و با نوع دیگر عقلانیت تفاوت دارد كه در «جستوجوی گونه» است. این عقلانیت كه هدف آن افزودن بر غنای درك ماست عقلانیتی یكپارچه است كه براساس آن اجماع در مورد مسائل هر حوزه صرفا به محافل دانشمندان منحصر میشود كه نشان از تخصصیشدن اجماع دارد. این عقلانیت باید از صبغهای دیالكتیكی برخوردار باشد تا بتواند ساختاری را انتخاب كند. با این همه عقلانیت مورد پذیرش باشلار چیزی فراتر از یك رویكرد دیالكتیكی صرف است. او این عقلانیت را تحت عنوان «عقلانیت كاربردی» معرفی میكند كه برمبنای آن شناخت ساختارهای خرد نه در اصول انتزاعی بلكه در كاربست انضمامی خرد امكانپذیر است. این عقلانیت كاربردی دارای موقعیتی مركزی است كه به همان اندازه كه از تجربهگرایی اولیه فاصله دارد از خردگرایی سادهانگارانه نیز دوری میگزیند.
چگونه میتوان درك عمیقتری از عقلانیت كاربردی باشلار به دست آورد؟
عقلانیت كاربردی باشلار خصلتا تاریخی است. اتین بالیبار، فیلسوف پساماركسیست فرانسوی، معرفتشناسی گاستون باشلار را ضدتجربهباورانه و تاریخی میداند. از نظر باشلار خرد را با تأمل روی علم و علم را با تأمل روی تاریخ آن میتوان شناخت. پس صورتبندی نظامهای تاریخی صبغهای تاریخی دارد. آلكس كالینیكوس، نظریهپرداز ماركسیست انگلیسی در كتاب «درآمدی تاریخی بر نظریه اجتماعی» درخصوص روش تاریخی باشلار میگوید كه وی علوم مختلف را به مثابه نظامهایی از مفاهیم میداند كه تاریخاً سر و شكل مییابند و راه خود را پیدا میكنند. به تعبیری، این تاریخ علم است كه به پدیدههای علمی جهت میبخشد. در اینجا مثال تكاندهنده آنری پوانكاره فیلسوف علم فرانسوی را یادآور میشویم كه معتقد بود اگر تاریخ علم اراده میكرد كه تلگرافِ بیسیم، پیش از تلگراف با سیم كشف شود، امروز تلگراف با سیم، صورت تكاملیافته تلگراف بیسیم بود! بنابراین تاریخ علم ما را به تاریخ پیشرفت پیوندهای عقلانی در حوزه دانایی رهنمون میسازد. البته باشلار به كرات تاكید میكند كه چیزی به اسم تاریخ علم وجود ندارد، بلكه ما صرفا با تاریخهای متعددی مواجهیم كه در مورد عملكردهای علمی مختلف در حیطههای گوناگون وجود دارند. حوزه دانایی واجد دیالكتیكی تاریخی است. این دیالكتیك همواره در حال نو شدن بوده و بهطور دایم خود را بازتولید میكند. پس میتوان گفت معرفتشناسی باشلار همواره خود را از دام انتظام و دستگاهمندی میرهاند و بهطور مستمر از سر گرفته میشود. لذا همین ناتمامی بنیادین معرفتشناسی، مدلولی است بر پیشرونده بودنِ آن. نیل به حیطههای عقلانیت یگانه هدف عمدهای است كه باشلار به عهده فلسفه میگذارد و معتقد است فلسفه نمیتواند با توسل به تأمل در تاریخ علم، به كشف ادراكی واحد و یكنواخت از عقلانیت امیدوار باشد، چراكه عقلانیتی كه فلسفه در تلاش برای كشف آن در تاریخ علم است، چندان استوارتر و یكپارچهتر از خود تاریخ نیست.
به معرفتشناسی باشلار اشاره كردید. عناصر اصلی معرفتشناسی باشلار را بیان فرمایید.
توجه باشلار به تاریخ بسط و توسعه علوم، موجبات فراهمآوردن الگویی اساسی برای تغییرات علمی را سبب میشود. این مدل كه دربردارنده تاكید او بر طبیعت پیشرفت علمی است، بر محور چهار مقوله معرفتشناختی میگردد: گسستهای معرفت شناختی Epistemological Breaks، موانع معرفتشناختی Epistemological Obstacle، تاریخچههای معرفتشناختی Epistemological Profiles و كنشهای معرفتشناختی Epistemological Acts
گسست معرفت شناختی یعنی چه؟
اصطلاح گسست معرفتشناختی باشلار را نباید بهطور دفعی و غیراصولی به تفاوت میان معرفتشناسی علمی و تخیل شاعرانه ترجمه كنیم، منظور باشلار از اصطلاح گسست معرفتشناختی، گسستی از روالهای تفكر پیشاعلمی بود، گسستی كه در وهله اول اساس پیشرفت به سوی مفهومپردازی متناسب درباره یك دوره خاص را نشان میدهد. این گسست متضمن روشی است كه در آن معرفت علمی از تجارب و باورهای معرفت عامیانه فاصله گرفته و حتی به نزاع با آنها برمیخیزد. معرفت عامیانه یارای نیل به شناخت را ندارد، بلكه درك آن از شناخت صرفا در اطفای حوایج و نیازمندیهای آنی خلاصه میشود. به عبارتی همهچیز را صرفا از لحاظ سودمندی آن میشناسد و به همین دلیل امكان شناخت و اندیشهورزی را زایل میكند. باشلار حكم به تخریب مبانی معرفت عامیانه میدهد و بر تاسیس معرفتشناسی تعقلی و استدلالی با گذار از معرفتشناسی پوزیتیویستی سادهانگارانه تاكید میورزد. او با مثالی ساده كه در زمینه شیمی بیان میكند، مقدمات این حركت از روش مستقیم به روش غیرمستقیم و اولویت تفكر بر قوه ادراك حسی را باز مینماید. در قالب علم شیمی، شیشه، شباهت بسیاری به سولفید روی دارد. اما این مقایسه هیچگاه در ساحت معرفت عامیانه روی نمیدهد، زیرا هیچگونه تشابه آشكاری میان این دو ماده وجود ندارد و تمایل نهادینه شده معرفت عامیانه به ادراك حسی و تجربی، اجازه اندیشهورزی در باب امكان شباهت میان این دو ماده را نمیدهد. حال آنكه بر هیچ شیمیدانی ساختار بلوری مشابه شیشه و سولفید روی پوشیده نیست. علم ابژههای تجربه را تحت مقولههای جدیدی دستهبندی میكند كه مولفهها و روابط آن برای فهم عامیانه و ادراك متداول قابل حصول نیست و از همین مجرا گسست علم با تجارب روزمره آغاز و تقویت میشود. این مثال ناظر به گسست از معرفت عامیانه با اتكا به زبان علمی نسبتا پیچیده و مورد فهم در ساحت علمی خاصی بود كه نشان از پایان عصر مشاهده مستقیم در قلمرو علم شیمی داشت. اما باشلار علاوه بر این معتقد است گسست علمی حتی به واسطه كاربرد الگوهای مبتنی بر زبان و مفاهیم معرفت عامیانه نیز امكانپذیر است. به اعتقاد باشلار تعیین وزن اتمی در دوران استیلای ذهنیت پوزیتویستی، مستلزم به كارگیری ترازویی فوقالعاده دقیق بود. اما در قرن بیستم برای جدا كردن ایزوتوپها و وزنكردن آنها نمیتوان مستقیما عمل كرد، بلكه باید از شیوه فنی غیرمستقیمی استفاده كرد. یا در همین راستا از مدل «قطره آب» نیلز بور درباره هسته اتمی سخن میگوید. بور با ترسیم پروتونها و نوترونهای تشكیلدهنده قطره آب، نشان میدهد كه دمای آن هنگام افزودهشدن یك نوترون افزایش مییابد و وقتی ذرهای از هسته ساطع میگردد، آب بهطور جزیی «تبخیر میشود.» این مدل به بهترین شكل ممكن ما را در فهم فرآیند شكافت یاری میكند با وجود این نباید به سبب كاربرد مفاهیم روزمره در آن گمراه شویم. باشلار هنگام استفاده از واژههایی چون قطره آب، دما و تبخیر آنها را در گیومه قرار میدهد. این مفاهیم به گونهای بازتعریف شدهاند كه ناظر به معنایی كاملا متفاوت از معنای موردنظر در باور عامیانه باشند. پیشنهاد استفاده از ترازو برای سنجش وزن اتمی همانقدر ابلهانه است كه بخواهیم برای سنجش دمای هسته اتم از دماسنج استفاده كنیم. در اینجا با دو خوانش متفاوت از گسست معرفتشناختی آشنا شدیم كه در اولی فاصلهگرفتن از معرفت عام و در دومی دوری از آموزههای كلاسیك و مفهومپردازی سابق مدنظر بود. اصطلاح گسست معرفتشناختی حاكی از آن است كه چیزی را باید درهمشكست همچون حصاری كه باید فرو ریخته شود. باشلار از همین مجرا راه به مقوله موانع معرفتشناختی میبرد. مانع معرفتشناختی مفهوم یا روشی است كه از گسست معرفتشناختی جلوگیری میكند و سد راه آن میشود. این موانع بازماندههایی از شیوههای اندیشهورزی گذشتهاند كه فارغ از اهمیت آنها در زمان خودشان، سد راه پویشهای علمی جدید نوین میشوند.
طبق صورتبندی شما از بحث، گسست معرفتشناختی، چیزی است كه باید پدید بیاید و آنچه جلوی شكلگیری آن را میگیرد، مانع معرفتشناختی است. مصادیق موانع معرفتشناختی را تشریح بفرمایید.
باشلار در مورد موانع معرفتی گوناگونی سخن میگوید. اولین مانع معرفتی كه توجه باشلار را به خود جلب میكند، «تجربه بدوی» است. تجربه بدوی تجربهای است مقدم بر نقد و مافوق نقد و حاصل حسگرایی خیالبافانه. این تجربه فارغ از صورت علمی مجرد و دستگاهمند است. آمیختگی آن با خواستههای ناخودآگاه تداعیكننده دوران معاشقه انسان با طبیعت است. اما ذهن علمی در ضدیت با طبیعت شكل میگیرد و بازتاب شهوت آدمی برای تسخیر طبیعت و استیلای بر آن است. اعتبار و ارزش خللناپذیری كه ما برای عناصر اربعه قائل میشویم و بیكم و كاست آنها را میپذیریم، ریشه در این مانع معرفتشناسانه دارد. روشهای علمی سابقا موفق نیز ممكن است در نقش موانع معرفتشناختی ظاهر شوند. فیالمثل تاكید بر مشاهده مستقیم كه در قرن هفدهم خود یك گسست معرفتشناختی سرنوشتساز از علم ارسطویی به شمار میرفت، در قرن هجدهم و هنگام توسعه نظریههای اتمی به مانعی معرفتشناختی بدل شد. یكی از عمدهترین منابع برای موانع معرفتشناختی، خودِ فلسفه سنتی و گرایش آن به تقدیس ویژگیهای پیشایندی و اتفاقی یك دوره تاریخی است. موانع واقعگرا، نوع دیگر موانع معرفتشناختی را تشكیل میدهند. ویلیام كمبل میگوید وقتی به واژه «واقعی» برخورد میكنیم، باید توجه داشته باشیم كه آن واژه همواره نشانه خطر پریشانی و آشفتگی اندیشه است. باشلار با مثالهایی كه از عصر كیمیاگری و تمایل سیریناپذیر بشرِ آن دوره به یافتن طلا میزند، میل به واقعیتگرایی را به لحاظ روانكاوی به حالات غریزی نسبت میدهد و عقده خست یا Harpagon و فلسفه آزمندی را، مضمر در میل طمعكارانه بشر به متراكمساختن بیشترین میزانِ دارایی در كمترین حجم ممكن، در قالب فلزات گرانبهایی مانند طلا میداند. مانع دیگری كه باشلار در همین راستا از آن نام میبرد، مانع «جاندارپنداری» یا Animism است. جاندارپنداری حاكم بر معرفت عامیانه بدوی كه مردم را به تبیین جهان برمبنای فرآیندهای حیاتی (جنس، گوارش و...) وامیداشت مانعی بر سر راه بسط و توسعه فیزیك محسوب میشد. دیگر مانع معرفتشناختی از نگاه باشلار «لیبیدو» است. از نظر باشلار، جنسیتزدهكردن پدیدهها توسط ناظران، كه ریشه در ناخودآگاه جنسی آنها دارد، سد راه گسست معرفتشناختی میشود. لازم به تذكر است كه باشلار در استفاده از اصول روانكاوی، هیچ تعهدی به فروید ندارد و تنها مفاهیم كلی فروید را به عاریت میگیرد. باشلار مثالی از سابقهاش در تدریس شیمی ارایه میدهد و میگوید من با تعلیم درس شیمی ملاحظه كردهام كه در مورد واكنش اسید و باز، تقریبا همه شاگردان به اسید نقش فاعلی و به باز نقش مفعولی نسبت میدادند. با اندكی كاوش در ناخودآگاه، درخواهیم یافت كه باز، مادینه است و اسید نرینه. باشلار پس از بازنمایی موانع معرفتشناختی به سراغ مقوله دیگری میرود. از نظر باشلار نگرشهایی كه مفاهیم و روشهای معینی را به موانع معرفتشناختی بدل میكنند، صریحا به واسطه افرادی كه آنها را محدود میكنند، تدوین نشدهاند بلكه در سطح پنداشتهای تلویحی یا عادات شناختی و ادراكی عمل میكنند. درنتیجه باشلار طرحی را برای بسط و توسعه مجموعهای از تكنیكها ارایه میدهد كه آگاهی ما را در شناخت نیات و مقاصد آنها یاری میكند. او از تكنیكهایی صحبت میكند كه ما را به «روانكاوی خرد» رهنمون میكنند. هدف باشلار در استفاده از این اصطلاحات و علائم، افشای ساختارهای نیمهآگاهانه و ناخودآگاه اندیشه است. موانع معرفتشناختی و روانكاوی خرد، مفاهیمی هستند كه قرابت بسیاری با مفهوم تاریخچه معرفتشناختی دارند.
تاریخچه معرفت شناختی یعنی چه؟
تاریخچه معرفتشناختی عبارت است از تحلیل ادراك یك فرد از مفهومی علمی، تحلیلی كه نشان میدهد این ادراك تا چه میزان عناصر برگرفته از مراحل متعدد توسعه تاریخی یك مفهوم را شامل میشود. باشلار تاریخچهای از تصور شخصی خود درخصوص جِرم را بیان میكند كه بنابه تشخیص او از مجرای دیدگاه عقلگرایانه كلاسیك تسلط یافته است. منظور از جرم در اینجا همان اصطلاح اولیه مورد استفاده در مكانیك قرن هجدهم است. قابل ذكر است كه این مفهوم از مولفههای تجربهگرایانه و اثباتگرایانه نیرومندی برخورداراست. تعریف جرم به لحاظ عملیاتی، چیزی است كه در مقیاسهای مختلف قابل اندازهگیری است. در این تاریخچه معرفتشناختی به میزان بسیار محدود اما قابلتوجهی به ادراك خام كودكانه از جرم برمیخوریم كه كمیتی مشخص از یك ماده را تجسم میكند. فزونتر، تصورات عمیقا انتزاعی و عقلانیشده از نظریه نسبیت و مكانیك كوانتومی نیز به همین میزان از سهم مشابهی برخوردارند.
اهمیت تاریخچه معرفت شناختی در چیست؟
تاریخچه معرفتشناختی ارایهكننده سندی از موانع معرفتشناختی است، موانعی كه تفكر علمی یك فرد را مسدود میكنند. اما باشلار در مواجهه با آن دسته از عناصر مثبت و با اهمیتِ یك تاریخچه كه در عین حال تناسب چندانی با دستاوردهای علمی معاصر ندارند، به رد مطلق آنها نمیپردازد، بلكه او طیف عظیمی از عناصر وابسته به تاریخچههای معرفتشناختی از قبیل اجزای فلسفی و عامیانه را به مثابه امری معتبر در سطوح مختلف حیات و تجربه بشری مد نظر قرار میدهد. عدم كفایت علمی، متلازم با فقدان اعتبار نیست. باشلار پیچیدگی یك تاریخچه معرفتشناختی را نشان میدهد كه طبق آن یك فلسفه منفرد نمیتواند تبیینكننده همهچیز باشد. برای رسیدن به طیف فكری تمامعیار و بسطیافته پیرامون یك حوزه معرفتی، ضرورتا بایستی به دستهبندی مجموعه وسیعی از فلسفهها بپردازیم. قدردانی شكوهمندانه باشلار از گستره غیرعلمی و شاعرانه تجربه بشری در مجموعهای از آثار وی به ویژه «روانكاوی آتش» مشهود است. این كتاب در حقیقت موانع معرفتشناختی مرتبط با تصور بشری از آتش را بهطور تفصیلی تجزیه و تحلیل میكند. باشلار در این كتاب به معرفی عقدههایی مرتبط با آتش از قبیل عقده پرومته، آمپدوكل، نووالیس و هوفمن میپردازد.
كنش معرفت شناختی از دید باشلار به چه معناست؟
مفهوم كنش معرفتشناختی از نظر وی، خنثیكننده مفهوم مانع معرفتشناختی است. نظر به اینكه موانع معرفتشناختی به واسطه سكون و ركود آرای قدیمی سد راه پیشرفت علمی میشوند، كنشهای معرفتشناختی با جهشهای حاصل از نبوغ علمی همخوانی دارند كه تكانههایی را بر مسیر توسعه علمی وارد میكنند. بنابراین در تاریخ اندیشه علمی كه ملغمهای از مثبتها و منفیهاست، مثبتها میمانند و منفیها حذف میشوند. كسی كه خود را محدود و مقید به زیست در انسجام عالم بطلمیوس میكند و زمین را ثابت و مركز جهان میداند، ارزشی در حد یك مورخ دارد و بس و از دیدگاه علم مدرن چیزی كه منفی است باید از دیدگاه روانكاوی معرفت كاویده شود و اگر گرایش دارد كه دوباره ظهور كند، باید حذف شود. بنابراین كنش معرفتشناختی صرفا یك تغییر نیست بلكه ارزشی است مثبت كه نشانگر اصلاح و بهبود اظهارات علمی ماست، از این رو ظاهرا ارزشهای متفاوتی وجود دارند كه با رویدادهای مختلف تاریخ علم سازگار شدهاند. درنتیجه باشلار معتقد است نوشتن تاریخ علم، متفاوتتر از نوشتن تاریخ سیاسی یا اجتماعی است. در مورد تاریخ اجتماعی و سیاسی كمال مطلوب، روایت عینی امور واقع است. این شكل آرمانی مستلزم عدم قضاوت مورخ است در صورتی كه مورخ برای بیان ارزشهای گذشته از ارزشهای زمان خود بهره بجوید ما حق داریم او را متهم به پذیرش «افسانه پیشرفت» كنیم، اما در مورد تاریخ علوم طبیعی پیشرفت افسانه نیست. علم امروزی نمایانگر نقدی بیچون و چرا نسبت به گذشته است و مورخ علم در استفاده از معیارها و ارزشهای علم امروزی برای قضاوت پیرامون علم گذشته اختیار تام دارد.
گاستون باشلار میكوشد مقولههای اپیستمولوژیك را در بستری تاریخی به تصویر بكشد. تاریخ به روایت باشلار، چگونه تاریخی است؟
بهتر است بگوییم تاریخ باشلار، چگونه تاریخی نیست. تاریخ باشلاری تاریخی آمیخته به زمانپریشی نیست. تاریخ به روایت او، آنگونه كه كانگیلم نیز تصریح میكند، نمیكوشد علوم گذشته را برحسب مفاهیم امروزی دریابد، بلكه نیاز به درك علوم گذشته با مفاهیمی متعلق به آن دوران وجود دارد. ضمنا در این نوع تاریخنگاری هیچگونه پنداشتی دال بر كفایت خللناپذیر علوم امروزی به چشم نمیخورد. دستاوردهای كنونی كه با توسل به آنها امكان ارزیابی علوم گذشته فراهم میگردد، دقیقا به خاطر علمی بودنشان، در جایگاهی قرار میگیرند كه نهتنها امكان تصحیح آنها توسط پیشرفتهای علمی آتی وجود دارد، بلكه حتی میتوانند از علوم آتی نیز فراتر روند. از نظر كانگیلم، ارزیابی ما از گذشته برحسب زمان حال بهرهگیری از یك محك جهانشمول نیست، بلكه تاباندن گزینشی نور بر گذشته است.تاریخ و فلسفه علم باشلار ناظر به تكثر روشهاست. به باور وی هرقدر بیشتر علم را بشكافیم، علم بیشتر میبالد و رشد میكند. باشلار در چارچوب رویكرد اپیستمولوژیك خود، بهویژه در نقد سنت فلسفه تحلیلی انگلیسیزبان، بر اهمیت مسالهآفرینی به عنوان مبنای اصلی نظریهپردازی تاكید میورزد. در این چارچوب، نظریه نه محصول پاسخگویی مستقیم به مسائل قطعی، بلكه حاصل بازگشایی، بازتعریف و صورتبندی مجدد مسائل حلنشدهای است كه در نظریههای پیشین نادیده گرفته شده یا بهدرستی پاسخ نیافتهاند، لذا هر قدر پروبلماتیك یك علم بیشتر باشد سنتز علم مطمئنتر خواهد بود. باشلار نیز از همین سنت فكری تبعیت میكند و با ارائه پاسخهای متعدد به مساله واحد به اعتبار روش خود میافزاید.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید