1393/12/2 ۰۹:۵۳
طاقهای ضربی كه نمایان میشود. حس تاریخ میریزد، توی رگها. جدارههای قدیمی، كوچههای باریك، نامهای دیرین بر سر كوچهها همه و همه پرت میكند، خاطر را به محله میانی عودلاجان. محلهای كه میگویند نام تغییریافته «آو- دراجین» است كه در زبان تاتی بومی تهران میشود «جای تقسیم آب». برخی هم میگویند نام این محله تلفظ «عبدالله جان» است به لهجه كلیمیان. هر چه كه است امروز این محله از سكنه خالی شده و رنگ و بوی تجاری گرفته است. این روزها خیلی تلاش شده، دوباره طاقهای آن جان بگیرند. سه سال است كه كسبه درگیرودار مرمت و بازسازی هستند. چشم امید همه به این است كه عودلاجان جایی شود شبیه پاریس؛ موزهای بزرگ كه جان دارد و در آن میشود، تكاپوی آدمها را دید ولی همكلام شدن با كسبه نشان از نگرانی آنها دارد از آینده، با این حال باز میگویند كه بالاخره میشود! عودلاجان جان میگیرد. حیات و رونق به آن بازمیگردد، درست مثل قدیمها میشود. نوستالژی دست از سر آنها برنمیدارد. نمیتوانند فراموش كنند كه در عودلاجان زمانی تاریخی بوده و هیاهویی. زیبایی كه دریغ شده. حالا مردم افتادهاند به صرافت بازگشت آن خاطرهها و زیباییها. خودشان بیشتر از همه. میگویند كه مسوولان میراث فرهنگی كنار كشیدهاند. میگویند شهرداری یك روز میآید و روز دیگر نمیآید. با این همه هنوز خاطرهها كار خودشان را میكنند. خنج میكشند بر دل كسانی كه رنگ و بویی از آن روزها را حس كردهاند؛ از روزهای شكوه عودلاجان.
فاطمه علیاصغر: طاقهای ضربی كه نمایان میشود. حس تاریخ میریزد، توی رگها. جدارههای قدیمی، كوچههای باریك، نامهای دیرین بر سر كوچهها همه و همه پرت میكند، خاطر را به محله میانی عودلاجان. محلهای كه میگویند نام تغییریافته «آو- دراجین» است كه در زبان تاتی بومی تهران میشود «جای تقسیم آب». برخی هم میگویند نام این محله تلفظ «عبدالله جان» است به لهجه كلیمیان. هر چه كه است امروز این محله از سكنه خالی شده و رنگ و بوی تجاری گرفته است. این روزها خیلی تلاش شده، دوباره طاقهای آن جان بگیرند. سه سال است كه كسبه درگیرودار مرمت و بازسازی هستند. چشم امید همه به این است كه عودلاجان جایی شود شبیه پاریس؛ موزهای بزرگ كه جان دارد و در آن میشود، تكاپوی آدمها را دید ولی همكلام شدن با كسبه نشان از نگرانی آنها دارد از آینده، با این حال باز میگویند كه بالاخره میشود! عودلاجان جان میگیرد. حیات و رونق به آن بازمیگردد، درست مثل قدیمها میشود. نوستالژی دست از سر آنها برنمیدارد. نمیتوانند فراموش كنند كه در عودلاجان زمانی تاریخی بوده و هیاهویی. زیبایی كه دریغ شده. حالا مردم افتادهاند به صرافت بازگشت آن خاطرهها و زیباییها. خودشان بیشتر از همه. میگویند كه مسوولان میراث فرهنگی كنار كشیدهاند. میگویند شهرداری یك روز میآید و روز دیگر نمیآید. با این همه هنوز خاطرهها كار خودشان را میكنند. خنج میكشند بر دل كسانی كه رنگ و بویی از آن روزها را حس كردهاند؛ از روزهای شكوه عودلاجان.
عودلاجان كجاست؟
زمانی محله اعیاننشین بوده. حالا سالهای سال است به پیسی افتاده. تا همین دو سه سال پیش پاتوق معتادها بود و آشغالجمعكنها. این روزها اما یك متر و نیم آن با توافق سهجانبه شهرداری و میراث فرهنگی و كسبه در حال مرمت است. قرار است مغازههایش همه صنایعدستی شوند. موزه زنده شود. برخی میگویند ٢٠ سال طول میكشد تا به آن نقطه برسد. كسی از فردای خود خبر ندارد. شاید هم زودتر شد، شاید هرگز نشد.
با اینكه عودلاجان این روزها خیلی سر زبانها افتاده، اما شاید خیلیها حتی اسمش را نشنیده باشند؛ محلهای كه مثل بازار بزرگ پاخور مشتریها نیست اما اگر نقشه رابردارید، میبینید كه عودلاجان از غرب به خیابان ناصرخسرو، از شرق به ری، از شمال به امیركبیر و از جنوب به ۱۵ خرداد محدود است و سه محله اصلی امامزاده یحیی، پامنار و ناصرخسرو را در بر میگیرد یعنی عودلاجان در محدوده خیابانهای پامنار (از غرب)، سیروس (از شرق)، چراغ برق (امیركبیر)(از شمال) و بوذرجمهری (از جنوب) قرار داشته است؛ محلهای كه همراه با محلههای ارگ، دولت، سنگلج، بازار و چالمیدان، تهران عصر ناصری را شكل میدادند.
«گذر باغ نظامالدوله، گذر در حمام نواب، گذر شتر گلو، گذر مسجد حوض، گذر در مدرسه و كوچههای نظامالعلما، سردار، سپهدار، شاهبیاتی، معینالملك، حاجیعلی، آقا موسی تاجر، میرزا آقاجان، خدابندهلو، حاجیآقابابا، آقامحمد محمود، سهراب خان، نقارهچیها، هادی خان و محمدخان امیر.» اینها نامهایی است كه هر كدام قصههایی دارند؛ قصههای پررمز و راز. گذرهایی كه مسیو كرشیش معلم اتریشی مدرسه دارالفنون نقشه آنها را در دوران قاجار و در عهد ناصری به تصویر كشید. او كاری كارستان كرد.
گفته میشود كه مسیو كرشیش اتریشی همراه با ذوالفقار بیك و تقیخان از شاگردان مدرسه دارالفنون شروع به نقشهبرداری از تهران كردند و سرانجام موفق شدند نخستین نقشه تهران را در ۱۲۷۵ هجری قمری ترسیم كنند. در نقشه كرشیش ۲۰ كوچه و گذر عودلاجان دیده میشود كه نشان از رونق این محله دارد.
روزگار زورخانه «علیتكتك» و خانه «قمرخانم»
ساكنان این محله در روزگار قدیم بیشتر كلیمیها بودند و زرتشتیها. هنوز هم محمد سپهرین، كاسب ٣٢ساله این محله میگوید كه كلیمیها در بخشهایی از این محله ساكن هستند. آنها همیشه زندگی مسالمتآمیزی با مسلمانان داشتند. هنوز هم بیشتر مغازهای اینجا شركای كلیمی و مسلمان دارند.
او از پدرش نقل میكند كه زمانی این محله بروبیایی داشت و صفایی زورخانهای داشت به اسم «علیتك تك» كه خیلیها بعد از كار روزانه به آن سر میزدند. زورخانهای كه بعدها باشگاه ورزشی و حالا هم تبدیل به انبار شده است.
عودلاجان محله بسیاری از مشاهیر تاریخ معاصر ایران هم بوده؛ از خاندان قوام الدوله، مستوفی، نصیرالدوله بدر تاجر ثروتمند و نخستین وزیر فرهنگ دوره پهلوی گرفته تا خانه سید حسن مدرس، نماینده مجلس شورای ملی. میگویند كه آن زمان اینجا خانههای پر اتاق بسیار داشته است كه به اصطلاح به آنها میگفتند خانه قمر خانم.
حالا بیشتر آن خانهها ویران شدهاند، چند تایی هم كه ماندهاند، حال و روز خوشی ندارند. محلیها میگویند كه بیشتر عمارتهای قدیمی با درختهای چنارشان با خاك یكسان شدهاند. آنها در طرح ناجا، به بهانه پاكسازی معتادان و جمع كردن خانههای فساد یكی یكی فرو ریختند و دیگر اثری از آنها نیست. عودلاجان حالا تركیبی ناهمگون شده است بین بازسازی و ویرانی.
با اینكه خیلی از پیرمردهای محله میگویند كه زمانی اینجا نزدیك
١٦ مسجد و مدرسه داشته و چه بسیار كنیسه. روضهخوانی، زیارت خوانی و تعزیه گردانی آن هم به راه بوده. محلهای پر از باغ و خانههای باشكوه. دگرگونیهای بزرگ اجتماعی و شهری دهه ٤٠ اما كار دست محله میدهد. محلیها كه میروند، كم كم شر جای خیر را میگیرد. حالا از آن روزگار خیلی گذشته. دوباره خاطرهها آمده است سمت حمام آب منگل و محله امامزاده یحیی و تیمچه اكبریان. تیمچهای كه زمانی بانك بوده. بناها در شیش و بش مرمت و ویرانی ماندهاند. معلوم نیست كه آینده چه چشماندازی قرار است پیش روی آنها بگذارد. هرچه كه هست، امیدواری است.
شاید ٢٠سال دیگر عودلاجان محله پاخور خیلی از توریستها و جهانگردان شود. هیچكس از فردای خود خبر ندارد چه برسد به عودلاجان.
حیات امامزاده یحیی در گرو فعالیت زنان
محلههای قدیمی، زمانی برای زنان بسیار امن بودند. حالا خیلی سال است كه این محلهها برای زنان خطرناك شدهاند. خیلی از مردم، از این محلهها اسبابكشی میكنند به این دلیل كه زن و دخترشان جای امنی برای رفت و آمد داشته باشند.
حمیده توسلی، جامعهشناس و مدیر دفتر توسعه محلی عودلاجان اما آن سوی سكه را هم نشان میدهد. او میگوید كه عودلاجان را میشود به سه بخش تقسیم كرد: محله ناصر خسرو، عودلاجان میانی و محله امامزاده یحیی. ناصرخسرو و عودلاجان میانی به دلیل تجاری شدن كمتر جایی برای فعالیت و حضور زنان دارند و معمولا در این بخش زنان با مشكلات بیشتری رو به رو هستند اما در محله امامزاده یحیی خانوادهها حضور دارند. او میگوید: «ما در تحقیقات و پژوهشهای خود، مشخصات خانوادههای ساكن این محله را در آوردیم. اینكه چقدر باسواد هستند و چقدر در فعالیتهای اجتماعی حضور دارند. نتیجه تحقیق ما نشان داد كه خیلی از بانوان اینجا با همسایهها مشاركت و همزیستی دارند. فعالیت و بسیاری از مسائل محله را با هم حل میكنند. بسیاری از زنان اینجا سرپرست خانوار هم هستند.»
توسلی كه نزدیك ٩ سال است در این محله فعالیت میكند، میگوید: در عودلاجان میانی و ناصر خسرو، زنها سكونت غیر رسمی دارند. صاحب خانههای متروكه و مخروبه رفتهاند و برخی زنهای مسن در این خانه زندگی میكنند اما از آنجایی كه این محلهها زمانی پاتوق معتادان بوده و بیشتر به شكل انبار در آمده است، حضور زنان نیز كمرنگ شده. در حالی كه حضور زنان میتواند به آبادانی و استمرار زندگی در یك محله كمك كند. درست همان اتفاقی كه باعث مجزا شدن امامزاده یحیی از آن دو محله دیگر میشود.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید