گفت‌وگو با امر مقدس

1404/2/31 ۱۰:۵۰

گفت‌وگو با امر مقدس

متون مقدس ادیان از جمله قرآن كتاب مقدس مسلمانان را به شیوه‌ها و با رویكردهای گوناگونی می‌توان خواند و تفسیر كرد و از منظرهای مختلف به آنها پرداخت. تفسیر عرفانی و رازورزانه قرآن نگاهی است كه همواره از عارفان و اهل تصوف مورد توجه بوده و ایشان با این رهیافت به تاویل و تفسیر داستان‌ها و حكایت‌های قرآن پرداخته‌اند.

«تا نجوای خدا با او» در گفت‌وگو با دكترسیدمرتضی مبلغ قرآن پژوه

محسن آزموده: متون مقدس ادیان از جمله قرآن كتاب مقدس مسلمانان را به شیوه‌ها و با رویكردهای گوناگونی می‌توان خواند و تفسیر كرد و از منظرهای مختلف به آنها پرداخت. تفسیر عرفانی و رازورزانه قرآن نگاهی است كه همواره از عارفان و اهل تصوف مورد توجه بوده و ایشان با این رهیافت به تاویل و تفسیر داستان‌ها و حكایت‌های قرآن پرداخته‌اند. سید مرتضی مبلغ را بیشتر به عنوان اهل سیاست می‌شناسند اما تخصص و كار اصلی او عرفان وفلسفه و قرآن‌پژوهی است. او به تازگی كتاب «تا نجوای خدا با او» را نوشته كه تفسیری عرفانی به شیوه‌ای متفاوت، یعنی«تفسیر عرفانی قرآن با قرآن» از سه داستان موسی (ع) بر پایه متن قرآن است. به این مناسبت با او در مورد ویژگی‌ها و جنبه‌های مختلف این كتاب گفت‌وگویی كردیم كه از نظر می‌گذرد:

*******

‌در ابتدا برای گشایش بحث بفرمایید چرا برای تفسیر عرفانی از داستان شروع كرده‌اید؟ آیا انتخاب داستان برای این كار ویژگی خاصی داشته است؟

ببینید، داستان‌ها، به ویژه رمان‌های مدرن كه ساختار دیالوگ و چندگویی دارند به شكل محسوس و نامحسوس در ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان‌ها ایفای نقش می‌كنند. این امر به ویژه در داستان‌های مقدس به ساختار روایی خاص و محتوای انسانی عمی‌شان، جدی‌تر و عمیق‌تر است. ساختار روایی و محتوای انسانی داستان‌ها در متون مقدس امكان‌های ما برای تفسیر و فهم ماهیت وحی و متن مقدس را گسترش می‌دهد. این داستان‌ها علاوه بر منابع سرشار و زاینده برای الهام‌های هنری و ادبی و نقش گسترده و عمیق در ابعاد دیگر حیات انسانی، به سنت تفسیر متون مقدس نیز امكان گشودگی و افق‌گشایی بیشتری می‌دهند. به بیان دیگر داستان‌ها در متون مقدس، به ویژه قرآن می‌توانند از جنبه‌های متعددی امكان‌های فهم ما از حقایق پنهان شده در متن را به‌طور مستمر توسعه دهند و افق‌هایی را كه در چشم‌انداز ما نیستند، مكشوف سازند.

‌شما از نقش زبان و اهمیت آن در داستان‌ها و تفسیر عرفانی سخن گفته‌اید. منظورتان از این نقش و نسبت آن با داستان‌های مقدس و تفسیر عرفانی چیست؟

بله، می‌دانیم كه در دوران معاصر، پارادایم تحلیل زبانی وجه غالب را در فلسفه‌های معاصر به خود اختصاص داده است. پارادایم حاكم پیش از آن، بر اساس معرفت‌شناسی و نفی متافیزیك استوار بود. فلسفه تحلیل زبانی در ابتدا منظر معرفت‌شناسی را تقویت كرد و حتی جان تازه‌ای به آن بخشید، اما به تدریج طرح نظریه «بازی‌های زبانی» و «زبان افعالی» توسط ویتگنشتاین و برخی دیگر، و ظهور فلسفه‌های هستی شناختی كه بر خلاف پارادیم معرفت‌شناسی، زبان صرفا ابزار بازنمایی مقولات مفهومی و بیان معانی ذهنی نیست، بلكه پژوهش‌های جدید در ابعاد و اعماق لایه‌های زبان و نسبت آن با هستی و معنای حیات انسان و تجربه‌های زیسته او به تدریج پرده از سطح دیگری از مفاهیم و معانی ذهنی، بلكه در بازنمایی حقیقت و مهم‌تر از آن در انشا و تولید حقیقت نیز ایفای نقش می‌كند.

داستان‌ها و روایت‌های دینی نیز نه تنها پیوند عمیق و دقیقی با زبان دارند، بلكه اساس آنها را از زبان استعاری و نمادها و مشافهات و گفت‌وگوها تشكیل می‌دهد. با روایات متون مقدس كه بر محور گفت‌وگوها و استعاره‌ها و نمادها هستند، باب‌های تقرب به حقایق دینی و تجربه‌های عرفانی گشوده می‌شود. «زبان دینی» نیز كه بیشتر در قالب روایت‌ها و داستان‌ها بازنمایی می‌شود، عینا محور تقرب به حقیقت است.

البته آنچه فلسفه‌های زبانی و هستی‌شناسی و هرمنوتیك فلسفی معاصر در باب زبان و روایات و متون مقدس مكشوف ساختند، به نحو شگفت‌انگیزی از دیرباز در سنت كمتر رایج تفسیر عرفانی و باطنی قرآن از آن بحث شده و در منظر سنت و تفسیر عرفانی، عالم هستی چیزی جز «كلمه‌ها» نیست و كلمه نیز عینا همان «زبان» است.

در این منظر، زبان یا كلمه‌ها نه تنها همان موجودات و حقایق عالمند، بلكه زبان منشأ و خالق حقایق و موجودات نیز هست. هستی دارای امتداد گسترده و واجد مراتب و جهان‌های مختلف است. و بین مراتب و جهان‌های مختلف تناظر برقرار است و هر واژه یا كلمه گرچه با همان نام در همه جهان‌ها حضور دارد، اما در هر جهان حقایق و موجودات ویژه همان جهان را بازنمایی می‌كند.

‌منظور شما از تفسیر عرفانی چیست و این شیوه از تفسیر چه تفاوتی با سایر شیوه‌های تفسیری دارد؟

خب، می‌دانیم كه شیوه‌های مختلفی برای تفسیر قرآن وجود داشته و دارد. از جمله شیوه «تفسیر ادبی و بلاغی» به لحاظ آنكه قرآن از جنبه بلاغت هم معجزه است. همچنین شیوه «تفسیر روایی» كه عمدتا مبتنی بر روایات منتسب به پیامبر(ص) و ائمه‌(س) و صحابه است. و از اینها مهم‌تر شیوه تفسیر مبتنی بر متن كه با عنوان «تفسیر قرآن با قرآن» مشهور است و نماد آن تفسیر المیزان است. اما شیوه تفسیر عرفانی با همه اینها متفاوت است. سایر تفاسیر عمدتا تفسیر ظاهری قرآن‌اند، اما بنا به صراحت قرآن و روایات، قرآن علاوه بر ظاهر، باطن، بلكه باطن های مختلفی دارد. بسیاری از آیات قرآن مستقیما و صرفا به امور باطنی و ملكوتی ارجاع می‌دهند. بسیاری از آیات نیز هر دو جنبه ظاهری و باطنی را در بر دارند. حتی آن دسته از آیاتی كه به ظاهر صرفا به امور ظاهری پرداخته‌اند نیز دارای ابعاد باطنی و ملكوتی هستند. «تاویل» یا تفسیر عرفانی و باطنی نیز درصدد دست یافتن به باطن و حقایق باطنی مندرج در آیات، به ویژه آیاتی كه مستقیما از امور باطنی و ملكوتی سخن می‌گویند، است. تاویل هم به معنی «بازگشت یا بازگرداندن به اول و اصل یا حقیقت» است. لذا منظور از تفسیر عرفانی یا تاویل، تفسیری مبتنی بر این انگاره الهیاتی و زبان‌شناختی است كه متن «لایه‌های معنایی» تو در توی طولی و عرضی دارد و این لایه‌های معنایی با هم ارتباط هستی شناسانه دارند، همچنین نوعی سلسله مراتب حقیقی یا هستی شناسانه میان لایه‌های معنایی برقرار است، به این ترتیب كه لایه‌های مخفی‌تر یا بطون عمیق‌تر معنایی متن به سطوح یا مراتب بالاتری از حقیقت و هستی راه می‌برند و با آن یكی‌اند و لایه ظاهری معنایی نیز به نازل‌ترین مراتب معنا اشاره دارد.

‌همانطور كه در مقدمه ذكر شد، در تاریخ عرفان و تصوف ما عرفا و صوفیان همواره تفسیرها و تاویل‌هایی عرفانی از داستان‌ها و حكایات قرآن و از آیات و روایات ارایه داده‌اند. كار شما در كتاب حاضر چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با این تفاسیر دارد؟

تفاسیر عرفانی موجود با همه اهمیتی كه دارند از یك مشكل جدی و اساسی رنج می‌برند، یعنی فقدان انسجام منطقی و توضیح معقول یافته‌های عرفانی و باطنی و اتكا و استناد همه‌جانبه به متن قرآن. علی‌رغم اهمیت و ضرورت فوق‌العاده تفسیر عرفانی كه طی آن می‌توان به گشودن لایه‌های تو در توی حقایق باطنی مندرج در آیات قرآن دست یافت، این مشكل جدی و اساسی باعث شده است كه بسیاری از فقها یا اهل حدیث و حتی سایر مفسران قرآن، تفسیر عرفانی را مصداق تفسیر به رای و فهم بی‌منطق و غیراصولی قرآن دانسته و آن را نقد كرده‌اند.

در بسیاری موارد دیده می‌شود كه تفسیر یا تاویل اهل تصوف و حتی گاهی اصحاب عرفان نظری از آیه‌های قرآن، بر شهود یا ذوق شخصی ایشان مبتنی شده است و فاقد مبنای مشترك و قابل فهم برای دیگرانی كه مخاطب این تفاسیرند، می‌باشد. نداشتن تبیین كافی برای آوردن برخی مشاهدات و مكاشفات در معنای آیات موجب شده است ماهیت تفسیر باطنی، استحسانی و پراكنده گویانه و گاه تناقض‌گویانه تلقی شود. این در حالی است كه می‌توان برای تفاسیرعرفانی و باطنی ماهیت مستقل و روشمندی در نظر گرفت كه بر اساس انسجام و نوعی رابطه علی و معلولی میان سطوح معنا عمل می‌كند.

اما در كتاب حاضر علاوه بر آنچه در خصوص بنیادهای الهیاتی و زبان شناسانه تفسیر باطنی ذكر كردم، از یك شیوه روشمند و واجد انسجام معنایی، به ویژه روش تفسیر عرفانی قرآن با قرآن كه بر اساس متن قرآن است، استفاده شده است. این روش بر این پیش‌فرض بنا شده است كه متن قرآن یك كل منسجم را تشكیل می‌دهد و می‌توان معنای الفاظ را با ارجاع الفاظ مشابه در متن به همدیگر بهتر فهمید. همچنین می‌توان معنای رخدادها را با بازخوانی تطبیقی روایت‌های مختلف از یك رویداد، به صورت منظم‌تر و دقیق‌تر بازسازی كرد. به این ترتیب، این روش هر چه بیشتر از تفاسیر پراكنده و ذوقی قرآن در ادبیات عرفانی فاصله گرفته و به سوی نوعی انسجام منطقی مبتنی بر متن جلو رفته است. برخی سازوكارهای استفاده از این روش بدیع و تو در تو را در پیشگفتار كتاب آورده‌ام كه برای پیشگیری از اطاله كلام شما را به آنجا ارجاع می‌دهم.

‌نوشته‌اید كه تفسیر عرفانی-باطنی كه در كتاب دنبال شده، مبتنی بر متافیزیكی است كه می‌گوید حقیقت یا امر باطنی بی‌نهایت جلوه و مظهر دارد و كار تفسیر باطنی گشودن این حقایق و نورافكندن بر آنهاست. لطفا در این باره توضیح دهید.

همانطور كه پیشتر اشاره كردم، جهان هستی مراتب مختلفی دارد و همه موجودات عالم طبیعی جلوه‌های باطن و ملكوت عالم هستی‌اند. همچنین همه جهان‌های عالم هستی در طول و عرض یكدیگرند و با یكدیگر تناظر دارند. قرآن نیز بر همین اساس به تبیین و بازنمایی حقایق عالم پرداخته است. كار تفسیر باطنی نیز كشف مداوم حجاب‌ها و گشودن حجاب‌های بعدی و سیر در مراتب نامتناهی همان حجاب‌ها و گشودن افق‌های جدید است. همانطور كه اشاره شد، این متافیزیك زبان را نه تنها از اساس با كشف مراتب حقیقت پیوند می‌دهد و شیوه‌های بیان و ادبیات را راهی برای بیان حقایق می‌داند، بلكه برای آن شان مهم انشاء و تولید حقیقت نیز قائل است. بنابراین تفسیر عرفانی-باطنی راه را برای امكان تفسیرهای متفاوت باز می‌كند. اما از آن مهم‌تر همزمان معیارهای متنی، معنایی، منطقی و انسجام بخش را برای جلوگیری از بی‌نظمی و سلیقه‌ای و شخصی شدن تفاسیر، پیش رو می‌گذارد. این شیوه تفسیری در واقع نوعی اخلاق تفسیر یا اخلاق معرفت را نیز در تاویلات عرفانی به همراه می‌آورد.

‌شما در كتاب حاضر برای نشان دادن تفاسیر عرفانی از قرآن سراغ داستان‌های قرآنی زندگی حضرت موسی(ع) رفته‌اید. برای مخاطبانی كه كتاب را نخوانده‌اند، بفرمایید كدام داستان‌ها را انتخاب كرده‌اید.

من در این كتاب دو داستان از «تجربه وحیانی» حضرت موسی، یكی رفتن موسی به كوه طور و مكالمه خداوند با او و اعلام نبوت و رسالت به او و مكالمه متقابل موسی با خداوند و...، و دیگری وعده خداوند با موسی در میقات و حضور چهل شبانه روز او در آنجا و مكالمه متقابل خداوند و موسی با یكدیگر و دریافت تورات توسط موسی و... را مورد بررسی و تفسیر باطنی قرار داده‌ام. همچنین یك داستان دیگر از حضرت موسی كه ماجرای تلاش موسی برای رسیدن به بنده خاص خداوند (خضر) و همراهی موسی با او برای رسیدن به علم لدنی و مقام تاویل را بیان می‌كند.

‌چرا این داستان‌های خاص را انتخاب كرده‌اید؟

این سه داستان، تجارب وحیانی و روحانی حضرت موسی را كه جنبه باطنی و ملكوتی دارد، به نحو نسبتا مفصل روایت كرده‌اند. پیشتر به اهمیت داستان‌های مقدس به ویژه در قرآن و ابعاد مهم آن در تصویر‌سازی‌ها و بازنمایی حقایق باطنی مندرج در آنها اشاره كردم. داستان‌های قرآن علاوه بر این نقش‌ها، از اهمیت بسیار مهم دیگری هم برخوردارند و آن تصویر‌سازی و بازنمایی نحوه مواجهه جهان انسانی و بدنمند با جهان خدایگانی و مطلق است. در اینجا مساله صرفا این نیست كه حقایق باطنی و عرفانی داستان را چگونه باید فهمید و مكشوف ساخت، بلكه مساله پیچیده‌تر و شگفت‌انگیز‌تر است. زیرا در این داستان‌ها این دو جهان با حفظ ویژگی‌های خود، در هم تنیده می‌شوند و زبان عرفی و طبیعی انسانی با زبان استعاری و ملكوتی آمیخته می‌شود. مثلا همان موسایی كه كفش به پا دارد و با بدن خود در حال حركت است به آتشی می‌رسد كه خدا از درون آن ندا می‌دهد. یا همان موسایی كه با ویژگی‌های جسمی و طبیعی خود در كوه طور حاضر می‌شود، با سخن خدا مواجه می‌شود و انواع تجلیات باطنی و ملكوتی را دریافت می‌كند و این دو جهان در هم تنیده و یكی می‌شود. علاوه بر بازنمایی حقایق ملكوتی و روحانی در این داستان‌ها، نمایش شگفت‌انگیز آمیختگی و یكی شدن این دو جهان و ابعاد و حقایق باطنی آن نیز از ویژگی‌های این داستان‌ها است. لذا هر سه ماجرا پر از نكات و اسرار و حقایق باطنی هستند و تك تك جزییات این روایت‌ها سرشار از مایه‌های معناشناسانه برای برداشت‌هایی فراتر از دلالت‌های اولیه هستند. در واقع خود متن با شیوه روایتگری كه انتخاب كرده و روند رخدادها و جزییات تصاویر و صحنه‌پردازی‌ها، همه با هم، خواننده را به سوی فرارفتن از جهان طبیعت انسانی به سوی جهان یا جهان‌های روحانی و ملكوتی دعوت می‌كند.

‌شما در كتاب ذكر می‌كنید كه خدای عارفان با خدای فیلسوفان متفاوت است. این تفاوت درچیست و خدایی كه در این داستان‌ها با موسی سخن می‌گوید، چه ویژگی‌هایی دارد؟

ببینید، الهیات فلسفی و كلامی عمدتا الهیات تنزیهی است و الهیات تنزیهی خواه ناخواه خدا را برا فراز جهان و متعالی از آن ترسیم می‌كند و بدینگونه پیوند بین خدا و جهان و مخلوقات منقطع می‌شود. الهیات تنزیهی می‌گوید «این التراب و رب الارباب» یعنی خاك و خاكیان را چه نسبتی با پروردگار است؟ و به همین لحاظ خداوند به عنوان عقل محض و موجود مطلق از جهان و از ساحت عمل انسانی دور نگه داشته می‌شود. اما الهیات عرفانی به ویژه الهیات داستان‌ها در قرآن، تصویر متفاوتی از خدا و انسان و جهان و پیوند بین آنها ترسیم می‌كند. داستان‌های قرآن از همان ابتدا راه خود را از الهیات فلسفی و كلامی جدا می‌كنند. داستان‌ها از اساس، یك امر انسانی و گفت‌وگویی است و در واقع در آنها داستان انسان روایت می‌شود. الهیات عرفانی داستان‌ها بر اساس تجربه‌ها و حالات و عواطف و تطورات انسانی مشترك و همدلی تاسیس می‌شود. داستان‌ها از ابتدا فضایی برابر برای همه طرف‌ها می‌سازد، حتی شخصیت‌های منفی نیز در همان زمینی بازی می‌كنند كه شخصیت‌های مثبت حضور دارند و خواننده همه را در یك صحنه نمایش یكدست مشاهده می‌كند. از این مهم‌تر، خدا در این داستان‌ها همزمان با اینكه متعالی و مطلق است، با شخصیت‌های داستان، همچون موسی، مادر موسی، هارون و دیگران سخن می‌گوید. به صدا و درخواست آنان گوش می‌دهد، به آنان دلگرمی می‌دهد و... و مدام با شخصیت‌های داستان همراه و در حال تعامل و كنش و واكنش است.

انسانی كه امروز داستان‌های روایت شده در 14 قرن پیش را می‌خواند، با موسایی كه قرن‌ها پیش از آن داستان‌ها می‌زیسته است، هم‌ذات‌پنداری می‌كند و آنها از طریق تجربه‌های انسانی شان به همدیگر پیوند می‌خورند. منبع و منشأ این پیوند، همین متن مقدس است كه به عنوان گفتار و روایت خداوند، جهان‌هایی مشترك میان انسان‌ها می‌سازد و خودش نیز در این جهان‌ها حضور مستقیم و فعال دارد. این ویژگی داستان‌ها و الهیات عرفانی فهم متفاوت و عمیقی از جهان و انسان و معنای زندگی و از نسبت و مسوولیت ما در برابر خدا و در برابر انسان‌های دیگر در تاریخ و در زمان كنونی و در برابر سایر موجودات پدید می‌آورد.

ضرورت و اهمیت نگاه باطنی-عرفانی به قرآن به‌طور خاص و متون مقدس به نحو عام در روزگار ما چیست؟

بله، سوال مهمی است. ما همواره به بازنگری در نظام‌های الهیاتی به عنوان بنیادی برای معنای انسان بودن و نظریه‌های سیاسی مبتنی بر آن نیازمندیم. مادامی كه انسان و طبیعت با یكدیگر در تعاملند، به بنیادی برای وحدت میان انسان و طبیعت و جهان نامتناهی فراتر از انسان متناهی نیازمندیم. بنیادی كه «من» را به همه «دیگران» متصل سازد. اینكه این بنیاد چه باشد و نسبت انسان با دیگرهای متناهی و نامتناهی‌اش را چگونه تعریف كند، به سراسر نظم اخلاقی و سیاسی و حقوقی ما اثر می‌گذارد. در جهان معاصر، نظریه‌ها و نظم‌های سیاسی عمدتا بر اساس الگوهای الهیاتی شكل گرفته‌اند كه انسان‌ها را بر اساس قوم و مذهب و فرهنگ و رنگ و جنسیت دسته‌بندی می‌كنند و خدا را به عنوان وجود مطلق و دست نایافتنی، از جهان خود حذف می‌كنند. این الگوهای الهیاتی این امكان را فراهم كرده‌اند كه در یك شبیه‌سازی ساده شده، انسان آرمانی با خدای متعالی جایگزین شود و همان اوصافی را كه خدای متعالی و قادر مطلق دارد، در قیاس با انسان‌های غیرآرمانی به دست بیاورد و در امتداد آن، مفاهیم اخلاقی بنیادی اساسا از دایره بحث‌های الهیاتی حذف شود. به این ترتیب به راحتی بر اساس این الگوهای الهیاتی و تصویر آرمانی از انسان، تفوق سیاسی و سلطه و كشتار و انواع خشونت انسان بر انسان و طبیعت موجه می‌شود. این الگوهای الهیاتی حتی اگر به صورت مصرح در شكل‌گیری نظم و نظام‌های سیاسی آشكار نباشند، دست كم به صورت پیش فرض‌های ناگفته و پنهان در نضج گرفتن آنها حضور دارند. اما الهیاتی كه در تفسیر عرفانی با تكیه بر متن قرآن به دست می‌آید، هم امكان فهم قرآن را به شیوه متفاوت و بدیعی فراهم می‌كند، هم قابلیت‌های زیادی برای تامل و بازنگری در مفاهیم بنیادی اخلاق و سیاسی و امر اجتماعی در بر دارد. داستان‌ها به ویژه بر اساس روش تفسیر عرفانی می‌توانند برای خواننده‌های مختلف خود، سطوح مختلفی از دلالت‌های اجتماعی و اخلاقی را بازنمایی می‌كنند و از این جهت ظرفیت بالایی نیز برای بحث‌های اخلاقی درباره سطوح مختلف استدلال اخلاقی و تعاملات اجتماعی دارند. نواندیشی دینی در ایران معاصر، بلكه در جهان اسلام نیز در عین اینكه افق‌های جدیدی در فهم تاریخی- انتقادی از نهاد دین و ماهیت تجربه‌های عرفانی- وحیانی گشوده است، اما اغلب از اهمیت و ظرفیت رویكردهای عرفانی به متن قرآن و امر قدسی غفلت كرده است. لذا رویكرد عرفانی روشمند و منسجم-نه ذوقی و شخصی- به متن قرآن می‌تواند افق‌های نوینی در مشاهده و فهم عمیق نظام الهیاتی قرآن بگشاید و به بازگشایی معضلات الهیاتی و پاسخگویی به مسائل، نیازها و اضطراب‌های جهان معاصر مدد رساند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: