1404/2/21 ۱۰:۱۰
هویت سطوح و معانی مختلفی دارد تا جایی كه به انسان ایرانی باز میگردد، دستكم سه لایه یا وجه اساسی را میتوان تشخیص داد، ایرانی بودن، مسلمان بودن یا بهطور خاص شیعه بودن و در نهایت مدرن بودن یا به تعبیر برخی مدرنیت.
چهار هویت تاریخی ایرانیان
محسن آزموده: هویت سطوح و معانی مختلفی دارد تا جایی كه به انسان ایرانی باز میگردد، دستكم سه لایه یا وجه اساسی را میتوان تشخیص داد، ایرانی بودن، مسلمان بودن یا بهطور خاص شیعه بودن و در نهایت مدرن بودن یا به تعبیر برخی مدرنیت. اما این لایهها و مولفههای گوناگون چطور در كنار یكدیگر مینشینند و چه تاثیری بر یكدیگر و بر كلیت شخصیت انسان ایرانی دارند؟ جامعهشناسان در این زمینه چه نظری دارند؟ انسان ایرانی چگونه با عناصر هویتی خود در طول تاریخ با این تعارضات كنار آمده و به انسجام و همبستگی اجتماعی رسیده است؟ دكتر سعید معدنی، جامعهشناس از پژوهشگرانی است كه در این زمینه تحقیق میكند و در همین زمینه مقالهای در همایش كنكاشهای مفهومی و نظری درباره ایران دارد كه قرار است در خردادماه سال جاری به همت انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شود. به این مناسبت با او گفتوگویی صورت دادم كه از نظر میگذرد.
*******
در ابتدا بفرمایید كه آیا اصولا این فرض یا تعبیر را قبول دارید كه انسانها در عصر جدید هویتهایی چندگانه دارند و اگر پاسختان به این پرسش مثبت است، علت یا علل آن را چه میدانید؟
هویت مفهوم پیچیدهای است و ما انواع هویت داریم. هویت فردی، هویت ملی، هویت جمعی مثل محلی و قومی، هویت دینی و همچنین هویت تاریخی كه عناصر بیشماری در آن دخالت دارند. حتی جنگها و هجوم بیگانگان به یك سرزمین كه با خود فرهنگ یا فرهنگهای جدید میآورند نیز هویتسازند. ایران به خاطر موقعیت جغرافیایی كه داشته و دارد از جمله سرزمینهایی است كه بیگانگان زیادی به آن حمله كرده و حتی بعضا مدتی هم حكومت كرده و فرهنگ خود را به این جامعه تحمیل كردهاند.
در این مورد میتوانید موارد و مثالهایی تاریخی را ذكر كنید تا مستندتر به بحث ادامه دهیم؟
برای مثال فرهنگ هلنی با حمله اسكندر به ایران و سپس با حكومت بازماندگان اسكندر یعنی سلوكیان، بخشی از عناصر آن فرهنگ در قسمتهایی از این سرزمین بهجا ماند یا حمله اعراب یا مغول و بعدها حضور و هجوم كشورهای اروپایی كه همزمان با گسترش مدرنیته بوده در ایران تاثیرگذار بودند. حمله اعراب با توجه به شرایط تاریخی تاثیر عمیقتری داشت. دین ما عوض شد و مردم به تدریج از روی اشتیاق یا از ترس تیغ تیز شمشیر به اسلام روی آوردند. البته در قیاس با برخی كشورها ایرانیان توانستند تا حدودی فرهنگ نیاكان خود را در مقابل هجوم عربها حفظ كنند. شما ایران را با مصر مقایسه كنید. كشور كهن مصر با آن تمدن درخشان باستانی كه حتی عدهای از مردمشناسان و فرهنگشناسان این كشور را گهواره تمدن میدانند و برخی متخصصان تا مدتها معتقد بودند كه تمدن از مصر به سایر نقاط جهان پخش شده، اما امروز از آن مصر باعظمت چیزی باقی نمانده. لباس و زبانشان عربی شده و دینشان اسلام. اما به تعبیری ایرانیان مسلمان شدند ولی عرب نشدند. نه لباسشان عربی شد و نه زبانشان. زبان فارسی ققنوسوار از زیر خاكستر حمله عرب به همت شاعران و ادیبانش جان سالم به در برد و به حیات خود ادامه داد. به تعبیر احمد شاملو زبان فارسی مشتی واژگان عربی را گرفت و در خود هضم و تقویت كرد و ماندگار شد. از زمان اولین حكومت ایرانی یعنی طاهریان تا آخرین یعنی قاجار و پهلوی، زبان فارسی زبان رسمی بسیاری از دربارها بوده است.
اما برخی این اشكال را میگیرند كه زبان فارسی، زبان علمی نبوده یا توان و گنجایش زبان علمی مثل زبان عربی در دوره موسوم به تمدن اسلامی را نداشته، نظرتان چیست؟
این نظر كاملا اشتباه است. نمیتوان گفت اینكه زبانی علمی نبوده پس گنجایش و توان را نداشته. شما تصور كنید اگر پیامبر اسلام (ص) در شبه جزیره عربستان ظهور نمیكرد و در پرتو آن زبان عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش پیدا نمیكرد آیا میتوانستیم بگوییم زبان عربی توان و گنجایش علمی شدن را ندارد. این مساله كمی پیچیده است و بستگی به هژمونی و سلطه هم دارد كه در دورههایی از تاریخ زبانهایی به زبان علمی تبدیل شدهاند مثل زبان یونانی در دوره باستان، زبان عربی در دوره موسوم به تمدن اسلامی، زبان انگلیسی در زمان حال. بقیه زبانها یا در سایه قرار گرفتهاند یا برخی مثل زبان تركی و فارسی فرصت عرض اندام نداشتهاند. حتی جالب آنكه در دوره پس از اسلام حاكمان ایرانی و حاكمان امپراتوری عثمانی زبان عربی را زبان قرآن و وحی و مقدس دانسته و یادگیری آن را در مكتبخانهها و محیط حوزوی نسبت به زبان خود یعنی فارسی و تركی در اولویت میدانستند. لذا به باور من تلاش نكردند كه زبان فارسی یا زبان تركی را زبان علمی كنند تا به زمان ملیگرایانی مثل آتاترك و رضاشاه میرسیم كه سعی كردند با ایجاد فرهنگستان در تقویت زبان ملیشان بكوشند.
در مورد انسان ایرانی چه میتوان گفت؟ آیا درست است كه در شكلگیری شخصیت ایرانی در دنیای امروز مولفههای متفاوت و بعضا متعارضی نقش دارند؟
بله، درست است. همه ملتهای قدیمی و كهن با چنین مسالهای دست و پنجه نرم میكنند و تعارض بیپایانی دارند. در كتابی میخواندم مثلا مردم مالزی و به ویژه مسلمانان برخی فرهنگشان، فرهنگ بومی و كهن است، بخشی فرهنگ اسلامی است و در كنار آن فرهنگ مدرن هم حضور دارد. بالطبع ایران هم مانند بسیاری از این كشورها با تعارضات و تناقضات فرهنگی مواجه است، فقط تفاوت در آن است كه در كشور ما همیشه سنت در مقابل مدرنیته قرار گرفته و باعث كندی پیشرفت جامعه شده است كه من از آن با عنوان «هراس از مدرنیته» نام میبرم. در كشور ما سنت همیشه اكثریت عموم مردم را به همراه داشته و با كمك غربستیزان و تفكرات دینی - سنتی در تقابل با مدرنیته بوده است. چه قانون مشروطه و مدرن شدن حكومت باشد، چه امكانات فنی جدید مثل مدارس نوین، به ویژه در مقابل وسایل ارتباط جمعی و گسترش آن همیشه گارد گرفتهاند. از همان روز نخست كه رادیو، گرامافون، تلویزیون، ویدیو، ماهواره و امروزه اینترنت آمده همیشه مانعتراشی و مخالفت كردند و میكنند. هنوز ماهواره در ایران ممنوع است و ایران جزو معدود كشورهایی است كه اینترنت در آن فیلتر است. به این ترتیب اگرچه در ژاپن و مالزی و تركیه هم سنتگرایان چه مذهبی و چه غیرمذهبی حضور دارند، اما مثل ایران قدرت تودهای قوی نداشتند، لذا مخالفتهایشان مانع پیشرفت و مدرن شدن این كشورها نشده، اما ترویج «مدرنیته هراسی» در ایران همواره مانعی در جهت كاهش این تعارضات فرهنگی شده است. با این فرض كه مدرنیته و مدرن شدن سرنوشت محتوم همه جوامع است و نمیتوان بدون مدرنیته و دستاوردهایش در جهان امروز زیست، در نتیجه ایران با این ممنوعیتها و مخالفتها به سختی و كندتر به سوی مدرن شدن حركت كرده است. یادم هست در دهه ۶۰ در ایران داشتن دستگاه ویدیو ممنوع بود و داشتن این دستگاه زندان یا مجازات شلاق داشت. در همان زمان در برخی كشورها در كلاس درس برای تفهیم مطالب درسی از ویدیو استفاده میشد.
همانطور كه میدانید درباره هویت كتاب آثار و مقالات زیادی گفته و نوشته شده است. بفرمایید از نظر شما این عناصر و مولفههای هویتی برجسته ایران كدامند؟
اجازه دهید این پاسخ را از زاویه دیگری بحث كنیم. به عبارتی آن نظریه پرتكرار نسبتا قدیمی كه در ایران سه نوع فرهنگ ایرانی، اسلامی (شیعه) و مدرن را نام میبرند فعلا تكرار نكنیم و از موضع دیگری به بحث بپردازیم. یكی از راههای شناخت هویت جامعه نگاه و برداشت دیگری (بیگانگان) است. مثلا ما با شنیدن داستان فراعنه یاد مصر میافتیم یا با شنیدن آیین شینتو یاد ژاپن، بودایی یاد چین و تبت و الی آخر. به باور من وقتی خارجیها چهار عنصر هویتی را میشنوند بیش از هر عنصر هویتی دیگر یاد ایران میكنند. این چهار عنصر عبارتند از: آیین زرتشت، شیعه، زبان فارسی و نوروز. جالب اینكه هر كدام از این عناصر در مقاطعی از تاریخ موجب همبستگی و انسجام ملی ما شده است و هنوز هم كموبیش هویتی انسجامبخش دارند.
در مورد این چهار عنصر هویتی كه اشاره و بیان كردید كه موجب انسجام اجتماعی ایرانیان شده، ممكن است در مورد هر كدام توضیحی بدهید؟
همانطور كه میدانیم سلسله ساسانیان یكی از منسجمترین حكومتهای ایران باستان است كه یكی از دلایل مهم آن حكومتی شدن دین زرتشت است. زمانی كه كنستانتین اول در روم به مسیحیت گروید و این دین را رسمی اعلام كرد، این گرایش و ترویج مسیحیت، موجب همبستگی و انسجام و اتحاد رومیان شد. شاید گفته شود این ماجرا چه ربطی به ایران دارد؟ دقیقا رسمی شدن آیین زرتشت در ایران اقدامی در راستای اقدام امپراتوری رقیب بوده است، از این زمان بود كه آیین زرتشت كه قبلا بیشتر از سوی مردم و حاكمان كم و بیش به شكل گرایش داوطلبانه بود رنگ و بوی اجبار به خود گرفت و حتی بعضا زرتشتیان نسبت به سایر ادیان موقعیتی برتر داشتند. مثلا دكتر منوچهر محسنی در یكی از كتابهایش گفته كسی كه علم طب میخواند ابتدا روی غیر زرتشتیان طبابت كرده و بعد از كسب تجربه پیروان زرتشت را درمان میكرد.
به این ترتیب آیین زرتشت در این زمان كه بیش از هزار تا دو هزار سال از تاسیس و ترویج آن میگذشت، دین رسمی ایرانیان شد. طبیعی است كه ابتدا نقش انسجامبخشی در مقابل دشمنان ایران آن زمان بازی میكرد، اما بعدها افراط در ریاكاری دینی گسترش پیدا كرد تا آنجا كه خود پادشاهان و فرزندانشان در ردیف مقدسات قرار گرفتند.
به این ترتیب دو دین زرتشتی و مسیحی، حكومتی شدند و برای دو امپراتوری همبستگی میهنی فراهم آوردند، اما بعدها هر دو دین سرنوشت شومی پیدا كردند. امپراتوری روم به قرون وسطای سیاه اروپا منجر شد و در ایران آنقدر حاكمان نالایق و فاسد ساسانی پشت دین پنهان شدند و جامعه را فساد گرفت كه مردم از دین زرتشت خسته شدند و با حمله مسلمانان دین و آیین ایرانیان عوض شد.
شما به شیعه هم اشاره كردید لطفا درباره شیعه و كاركرد انسجامبخش تاریخی آن توضیح دهید.
وقتی در زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی اعراب ساكن سرزمین حجاز به مرزهای ایران نزدیك شدند، فكر نمیكردند كه این حكومت چند صد ساله و به ظاهر قوی به این سادگی شكست بخورد، اما این اتفاق افتاد. بخش مهمی از این شكست از ناامیدی مردم از حكومت و دینشان بود كه حالا بازیچه اربابان دین و قدرت شده بود.
با آمدن اعراب زندگی ایرانیان شدیدا دگرگون شد. اما به تدریج كه حاكمان عرب ساده زیست جایشان را به حكومتهای فاسد بنیامیه و بنیعباس دادند بخشی از جامعه ایرانی از تغییر دین در جامعه ناراضی بودند. لذا قیامهایی مثل قیام بابك خرمدین برای بازگشت به ایران قبل از اسلام بود. برخی مثل مختار و ابومسلم گرایشهای شیعی داشتند كه علیه بنیامیه قیام كردند، تلاششان بازگشت دوره سادهزیستی پیامبر(ص) و خلفای راشدین بود. در نهایت اكثریت ایرانیان به تدریج در عرض ده قرن به شیعه گرویدند و امروز شیعه یكی از موضوعات هویتی ایرانیان شده است.
مذهب شیعه كه مذهبی منشعب از اسلام است امروزه در چهار كشور جمهوری آذربایجان، بحرین، عراق و ایران اكثریت دارد. در این میان ایران مهمترین كشور شیعه است. این مذهب در فرازهایی از تاریخ ایران اسلامی موجب اتحاد و انسجام مردمان این سرزمین در مقابل بیگانگان شده است. اولین حكومت شیعه در تاریخ ایران آل بویه در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم بود. سه برادر به نامهای علی، حسن و احمد از منطقه دیلم و روستای بویه برخاستند. هر كدام از برادرها بخشی از ایران آن زمان را در تصرف داشتند. احمد - حاكم كرمان و خوزستان- به بغداد حمله كرد. این حمله اولین تقابل ایرانی شیعی در مقابل عباسیان عرب اهل تسنن است. وی بغداد را فتح كرده و خلیفه مستكفی را بركنار و المطیع را جایگزین وی میكند. به بیان دیگر به شكل تحقیرآمیز به خلیفه میگوید نماینده ما اینجا باش. این نبرد ۱۲ سال طول میكشد و برای اولینبار یك جبهه متحد شیعی را به نمایش میگذارند. در دوره آل بویه است كه عزاداری برای امام حسین (ع) آزاد و روز عاشورا از سوی حكومت روز تعطیل اعلام میشود. همچنین خواندن زیارت عاشورا كه در آن به قاتلان امام حسین (ع) لعن و نفرین فرستاده میشود، ترویج مییابد. بدین ترتیب شیعه جان تازهای میگیرد. ولی باید منتظر باشیم تا حدود پنج قرن بعد از منطقه تركزبانان حكومت دیگری از راه برسد كه صفویه نام دارد تا از شیعه و شیعهگری ابزاری برای همبستگی و انسجام مردمی بسازد.
سلسله صفویه در قرن دهم و یازدهم هجری حكومت كردند. آنان نه تنها مروج شیعه اثنیعشری بودند، بلكه همانند ساسانیان سرزمین ایران را برای اولینبار پس از قرنها یكپارچه كردند. بیشك مذهب شیعه عامل مهم این همبستگی ملی در تقابل با حكومت رقیب یعنی عثمانی اهل تسنن بود. بعد از صفویه تقریبا تمامی حكومتها در ایران شیعه بودند و شیعه بودن یكی از عناصر هویتبخش و انسجامبخش ایران بوده كه اوج آن انقلاب اسلامی۵۷ به رهبری یك مرجع شیعه و همچنین حضور و همبستگی مردم در جنگ ایران و عراق بوده است. اگر چه جنگ به ظاهر بین دو كشور و بین ملت بود، اما وجود پیشانیبندها با نام امامان شیعه همچنین پرچمهای درج شده با نام امامحسین (ع) و خواندن دایمی زیارت عاشورا و دعای توسل نشان پررنگتری از همبستگی شیعی مذهب در جنگ ایران و عراق داشت.
زبان فارسی چگونه نقش انسجامبخش برای ایرانیان داشت. در این مورد هم توضیح مختصری بدهید.
زبان فارسی سومین عامل انسجام و همبستگی عامه ایرانیان به ویژه در یكصد سال اخیر شده است. احتمالا در آینده در قیاس با بقیه، نقش پررنگتری در پیوند ملی ایرانیان خواهد داشت.
گفتیم كه اعراب تازه مسلمان در دو قرن نخست به هر سرزمینی كه میرسیدند زبان مردم را به عربی تغییر میدادند. به بیان دیگر سرزمینهای كهنی كه امروزه لبنان، سوریه، مراكش، مغرب، مصر، اردن و... نامیده میشوند، عرب نبودند، اما با آمدن اعراب مسلمان زبانشان عربی شد. ولی ایران عرب نشد. آن دویست سال نخست را كه زرینكوب از آن به عنوان «دو قرن سكوت» نام میبرد، اعراب مسلمان درصدد تحمیل عربیت به ما بودند، اما توفیق كامل حاصل نشد.
در دوره عباسیان با مرگ هارون دو فرزند برای كسب تاج و تخت با هم جنگ میكنند. مامون در طوس از مادر ایرانی و امین از مادری عرب در بغداد است. مامون در قیاس با برادرش فردی دانا، باهوش و كاردان بود كه بخش مهمی از عصر ترجمه در قرون نخست اسلام را مدیون ایشان هستیم. مامون قصد حمله به بغداد را دارد فرمانده لشكر مامون طاهر معروف به طاهر ذوالیمینین است. وی پس از كشتن امین و فتح بغداد، به نیشابور برمیگردد و در اولین نماز جمعه یادی از خلیفه نمیكند كه این عمل سنگ بنای یك حكومت نیمه ایرانی به نام طاهریان شد. طاهریان در جهت احیای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در این سرزمین كه دو قرنی مورد تاخت و تاز اعراب و تسلط زبان عربی بود شاعر معروف حنظله بادغیثی را به دربار میآورند تا زبان فارسی احیا و ترویج یابد. حكومت بعدی یعنی صفاریان همچنین و حتی دربارهای ترك زبان مثل غزنویان همزبان فارسی را نشر و ترویج میكنند. اما اوج احیای شعر و زبان فارسی دربار سامانیان در ماوراءالنهر است كه زبان فارسی امروز را بیشك مدیون ایشان هستیم. اگرچه به دلیل گستره زبان عربی در میان امت اسلام قدرت و تسلط با زبان عربی است، اما زبان فارسی به حیات خود ادامه میدهد. این زبان به همت ادیبان و شاعران سختكوش همچون مولوی، نظامیگنجوی، فردوسی، حافظ، سعدی و هزاران هزار شاعر ساكن فلات موسوم به فلات ایران تقویت شده و روز به روز قوی و قویتر میشود.ادبیات فارسی در كنار مذهب شیعه - با رنگ و بویی از دین زرتشت- رشته پیوند هویت ایرانی میشود تا وارد عصر مدرن، انقلاب مشروطه و نظام پهلوی میشویم. در این زمان در بسیاری از كشورها زمزمه ملتسازی، ملیگرایی و نظام نوین دولت - ملت رواج به گوش میرسد. ایران نیز از این رهگذر بینصیب نیست. در عراق زبان عربی، در فرانسه زبان فرانسوی، در تركیه زبان تركی، در روسیه - و ایضا شوروی سابق- زبان روسی و مانند آن، برای ارتباط در سطح ملی و پیوند اجتماعی استفاده میشود. در ایران هم به واسطه اینكه زبان فارسی گذشتهای قوی داشته ودر بیشتر دربارها و در میان اهل سواد زبان ارتباطی بوده در نتیجه با ایجاد و گسترش سیستم مدارس عمومی نوین در پهلوی اول جهت تحكیم وحدت ملی، زبان ملی در مدارس زبان فارسی میشود و رضاشاه به كمك زبان فارسی از ما یك ملت میسازد و زبان فارسی به عنوان یك زبان میانجی در میان همه اقوام موجب همبستگی ملی ما میشود. اما این اتفاق متاسفانه در افغانستان نمیافتد و الان این كشور از قومگرایی بیهوده افراطی رنج میبرد.
شما درباره نوروز به عنوان یكی دیگر از عناصر هویتی و در عین حال انسجامبخش ایرانیان در نزد جهانیان نام بردید. به نظر نوروز متفاوت از بقیه است، نظرتان چیست؟
بله، متفاوت است. همانطور كه حال و هوای شیعیان ایرانی چند هفته به عاشورا مانده تغییر میكند و ایرانی علاقهمند به امام حسین (ع) خود را برای انجام مراسم عزاداری حسینی آماده میكند، برای نوروز هم چنین حسی وجود دارد. مردم ایران قرنهاست كه چند هفتهای به عید نوروز مانده حال و روزشان دگرگون میشود. اما همانطور كه گفتید تفاوت نوروز با شیعه و زرتشت و حتی زبان فارسی در آن است كه اینها بنیانگذار، متولی و مروج خود را دارند، اما نوروز اینگونه نیست. این پدیده در لایههای زیرین جامعه موجب انسجام و همبستگی انسان ایرانی شده است. در اولین دید و بازدید نوروزی مردم به دیدن خانوادههایی میروند كه در سال گذشته فردی را از دست دادهاند كه به آن نوعید میگویند. عید فصل زدودن كدورتهاست. عید در بسیاری از شهرها و روستاها اسباب شادی جمعی و كمك به همنوعان است.
نوروز از توفانهای سهمناكی عبور كرده است. بسیاری حتی به اراده خواستهاند آن را نابود كنند، اما نابود نشده و این مهمان هر ساله ایرانیان با سختجانی و صبوری به حیات خود ادامه داده است. حمله اعراب و دگرگونی فرهنگی جامعه ما موجب از یاد رفتن بسیاری از اعیاد و جشنهای ایران باستان شد، اما نوروز ماند. گویی نوروز با همه ادیان و با همه انسانها سازگار است. وقتی انقلاب ۵۷ به پیروزی رسید برخی انقلابیون سرمست از فتح و ظفر با بسیاری از جشنهای كهن از جمله چهارشنبهسوری و نوروز به مخالفت برخاستند. عدهای تندرو پیشنهاد دادند به جای تعطیلات عید، دهه فجر تعطیل رسمی شود! اما این مخالفتها گوش شنوایی نداشت و مردم به جشن نوروز خود ادامه دادند حتی در زمان جنگ و در حین تشییع شهدای وطن. حكومتیان مجبور شدند به آن شعائر مذهبی اضافه كنند مثلا دعای «یا مقلبالقلوب ...» معروف همراه نوروز شد. تجربه انقلاب اسلامی۱۳۵۷ نشان داد نوروز برای بقا و ماندگاری سختجانتر از این حرفاست، زیرا یكی از عناصر انسجامبخش و هویت ایرانی نزد جهانیان است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید