1393/11/8 ۰۸:۵۴
بخش نخست این نوشتار که درباره درستی دانش دریایی حکیم توس است، هفته گذشته در همین صفحه به چاپ رسید. اینک بخش پایانی و دنباله سخن که مستند به دلایل تاریخی و شواهد مکتوب جغرافیانویسان است. گفتنی است که این مقاله از جلد بیستم پژوهشهای ایران شناسی برگرفته شده که به یادبود ادیب وایرانشناس گرانمایه، مرحوم دکتر محمدامین ریاحی در مجموعه نامواره دکتر محمود افشار (آفریننامه دکتر ریاحی) به چاپ رسیده است.
اشاره: بخش نخست این نوشتار که درباره درستی دانش دریایی حکیم توس است، هفته گذشته در همین صفحه به چاپ رسید. اینک بخش پایانی و دنباله سخن که مستند به دلایل تاریخی و شواهد مکتوب جغرافیانویسان است. گفتنی است که این مقاله از جلد بیستم پژوهشهای ایران شناسی برگرفته شده که به یادبود ادیب وایرانشناس گرانمایه، مرحوم دکتر محمدامین ریاحی در مجموعه نامواره دکتر محمود افشار (آفریننامه دکتر ریاحی) به چاپ رسیده است.
دریای کام شیر
افراسیاب از مرز چین و ختن به نزدیک و ساحل دریایی آمده است که در شاهنامه فردوسی «آب زره» نام دارد. این «آْب زره» یعنی مطلق دریا؛ همانگونه که حمزه اصفهانی نام دریای پارس را «زراه کاسیر» (دریای کام شیر) نامیده است و این دریا یا این «آب زره» یا «این زره» همان است که گرشاسب در گرشاسبنامه اسدی طوسی هم از آن گذشته و همان است که کیکاووس و رستم هم برای رفتن به هاماوران (یمن) از آن گذشتهاند و همان دریایی است که کیخسرو خود به دنبال افراسیاب از مُکران آغاز سفر دریایی میکند و در پایان سفر در کرانه این دریا (یعنی کرانههای سند) به ساحل میرسد و از آنجا به گنگدژ میرود.
دریای زره یا «آب زره» همان دریای عمان است که مکران بر ساحل آن قرار دارد و پهنه آن به دریای سند میرسد. و همان دریایی است که در دوران تاریخی نئارک (نئارکوس= نئارخوس) یونانی ـ سردار اسکندر ـ از سند به سوی بابل، از آن گذشته و در دوران اشکانی و ساسانی و دوران اسلامی دریانوردان و بازرگانان از آن گذشتهاند. همان دریایی است که وصفش در کتاب سلیمان سیرافی (معروف به سلیمان تاجر) آمده است که از بندر سیراف (بندر طاهری بوشهر) بدانجا سفر کرده و از آنجا به شرق آفریقا و سپس به دریای چین رفته است.
نکته اینجاست که افراسیاب برای فرار از چنگ کیخسرو سپاهیان ایران، از تختگاه خود در ماوراءالنهر قدیم و نزدیک مرز چین، بیرون میآید و از راه دریا به سوی گنگدژ میرود:
سوی گنگدژ بادبان برکشید
ز نیک و ز بدها سر اندر کشید
چو آنجا شد ایمن بخفت و بخوَرد
برآسود از روزگار نبرد
خانه مقدس
اما گنگدژ، همان «گنگدژ هوخت» است که معبد و پرستشگاه ایرانیان و تختگاه مهتران و فرمانروایان زابلستان یعنی «نیمروز» بوده است و همان است که نزدیک بلخ و نوبهار بعدی و بامیان و بدخشان و درههای اطراف آن بوده است و همان است که به قول طبری، پایتخت لهراسب کیانی بوده و گرشاسب و «بخت نرسه» سالار آن سرزمین بودهاند و همان است که در سُریانی آن را «بیت. ام. کدس» (یعنی خانه مقدس) گفتهاند.
افراسیاب برای رفتن به گنگدژ، از مرز چین به ساحل دریای سند و کرانه رود سند آمده، در نزدیکی مصب رود سند و در کرانههای ایران زمین آن روزگار، یعنی در سواحل بلوچستان به کشتی نشسته است.
کیخسرو به دنبال افراسیاب است و با رستم جهانپهلوان این اراده را در میان میگذارد و میگوید همه چین و ماچین و مکران را سپاه میفرستم و چین و ماچین را به زیر فرمان میآوریم و اگر چرخ گردون و خواست یزدان بخواهند، سپاه را از آب زره میگذرانم.
کیخسرو میخواهد افراسیاب را در محاصره نیروهای خود بگیرد تا دیگر از هیچ سوی نتواند از چنگ او فرار کند. آشکار است که امکان رفتن از زابلستان به گنگدژ در آن روزگار از راه خشکی در آن موقعیت وجود نداشته است. پس لشکریان کیخسرو باید از راه آب زره به گنگدژ برسند؛ اما آب زره نیز از زابلستان دور است و باید از مکران زمین بگذرند و پادشاه مکران را اگر نافرمانی کند، مطیع سازند.
بدین گونه است که کیخسرو به مکران و به ساحل آب زره (دریای عمان) میرسد و آماده سفر از دریای «آب زره» به سوی دریای سند میشود و ترتیب این مسافرت طولانی دریایی را چنان که در صدر مقال خواندیم، میدهد. روشن است که دریای زره یا «آب زره» دریاچه هامون سیستان نیست و دریای عمان است و کیخسرو از راه مکران و دریای عمان و دریای سند به شمال افغانستان و غرب چین و مرز چین که افراسیاب در گنگدژ در آن منطقه پناه برده، سفر کرده است. و آنچه فردوسی در باب «مکران»، «آب زره» «گنگدژ» و راه دریایی آنها گفته است، درست با جغرافیای طبیعی این مناطق تطبیق دقیق دارد.
لشکرکشی کیکاووس به هاماوران
در شاهنامه از لشکرکشی کیکاووس (جدّ کیخسرو) به هاماوران (یمن) و دربند افتادن او و لشکرکشی رستم به هاماوران برای نجات کیکاووس و بازگرداندن او به ایران نیز ابیاتی وجود دارد که مورد انتقاد و ایراد برخی محققان اروپایی واقع شده است و پس از این، آن ایرادات و پاسخ آنها را خواهید خواند؛ اما «فم الاسد» که در سفر دریایی کیخسرو آمده است:
به جایی کشیدی ز راه خرد
که ملاح خواندیش «فمّ الاسد»
سخن حکیم خراسان، در گذشتن کیخسرو از «آب زره» است که با این بیتها شروع شده:
چو آمد به نزدیک آب زره
گشادند گردان میان از گره
همه کارسازان دریا به راه
ز چین و ز مکران همی برد شاه
به خشکی بکرد آنچه بایست کرد
چو کشتی به آب اندر افکند مرد
و پس از چند بیت:
به شش ماه کشتی برفتی بر آب
کزو ساختی هر کسی جای خواب
به هفتم که نیمی گذشتی ز سال
شدی کژّ و بی راه باد شمال
سرِ بادبان تیز برکاشتی
خله پیش ملاح نگذاشتی
که ملاح خواندیش «فمالاسد»
«فمالاسد» دهانه شیر یا «دهن شیر» معنی میدهد، امروزه هم در زبان قایقرانان رود کارون ـ بهمنشیر زبانزد است و در اصطلاح دریانوردان دریای پارس دهانه فو = فاو در آغاز ورود اروندرود به خلیج فارس شهرت دارد.
در چند متن قدیمی بازمانده از حدود هزار سال پیش، نشانی از واژه فارسی «دهان» و «دهان شیر» و «دهنه شیر» را بازمییابیم که هر سه واژه برای اعلام جغرافیایی دریایی به کار رفته است. در سفرنامه ابودلف بن مسعر بن مهلهل الخزرجی که در آغاز قرن چهارم در ایران سفر کرده است، «فمالبواب» آمده است. در حدودالعالم من المشرق الی المغرب «دهنه شیر» ذکر شده است. حمدالله مستوفی اینگونه گردابهای دریایی را «فمالاسد» یا «دهان شیر» و «دردور» نامیده است. این سخن فردوسی درست است و «فمالاسد» مصطلح دریانوردان زمان او بوده و گردابی در دریای عمان و دریای سند بوده است.
سفر دریایی به هاماوران
اما در سفر دریایی کیکاووس و رستم به هاماوران (یمن) و بازگشت آنها به ایران نیز در نوشتههای نویسندگان اروپایی که در ترجمه و طبع و نشر شاهنامه دستی داشتهاند یا درباره فردوسی و شاهنامهاش مطلب نوشتهاند نیز ایراد و انتقاداتی به سخن فردوسی دیده میشود و از تجربه نداشتن فردوسی از دریانوردی ونداشتن حکایت کردهاند؛ اما این حکایتها و این انتقادات و ایرادات درست نیست و سخن فردوسی درست است و دانش جغرافیایی دریایی فردوسی شایسته هیچ گونه تردید و چون و چرا نیست.
با انتقال حکومت از پیشدادیان به کیانیان، صحنه حوادث داستانی اساطیری از سراندیب (سریلانکای کنونی) به هاماوران (یمن) کشیده میشود و کیکاووس شهریار کیانی در طول سفر خود از نیمروز (زابلستان = سیستان و بلوچستان) گذشته، به ساحل مکران میرسد و تصمیم میگیرد به هاماوران (یمن) حمله کند:
بزد کوس و برداشت از نیمروز
شده شاددل شاه گیتی فروز
از ایران بشد تا به توران و چین
گذرکرد از آن پس به مکران زمین
کیکاووس فرمان میدهد تا زورقها و کشتیهای بسیار بسازند و شاه و سپاهیانش بر آنها سوار شده، آبهای زره را پشت سرگذاشته و یک هزار فرسنگ راه را طی میکنند تا سرانجام به خشکی میرسند:
بیاندازه کشتی و زورق بساخت
بیاراست لشکر بدو در شناخت
خبر شد بدیشان که کاووس شاه
برآمد ز آب زره با سپاه
همانا که فرسنگ بودی هزار
اگر پای را رأی کردی شمار
و چون به خشکی میرسند:
به دست چپش مصری و بربر است
رهش در میانه بدان سو در است
به پیش اندرون، شهر هاماوران
به هر کشوری در، سپاهی گران
در این بیتها فردوسی سخن از رفتن کیکاووس از نیمروز (سیستان و بلوچستان) به مکران میکند. سرزمین مکران را میشناسیم و میدانیم که قطعه خاک وسیعی است در جنوب بلوچستان امروزین و خود ناحیتی بلوچنشین و بلوچ زبان بوده است و بندر مهمش امروز در ساحل دریای عمان بندر چاه بهار است. فردوسی گفته است:
گذر کرد از آن تا به مکران زمین
راه مکران از توران و چین؟
برای برخی از نویسندگان اروپایی این سؤال پیش آمده است که: چگونه کیکاووس برای رفتن به مکران نخست به توران و چین رفته است و سپس به مکران بازآمده است؟
جواب این پرسش این است که اصولاً سرزمین چین بنابر آنچه در عُرف نویسندگان قدیم و مردمان باستان بدان اطلاق میشده است، سرزمینهای شرق ایران و شمال شرق ایران زمین بوده است که به لحاظ فرهنگ و تمدن غنی و پرارزش قدیم یعنی تمدن کهنسال چین که در منتهیالیه مرزهای شمال شرقی ایران زمین بزرگ دنیای باستان قرار داشته است، قلمرو فرهنگی و فکری چین به حساب میآمده است؛ یعنی مناطقی که بعد از خاک افغانستان امروزین در دامنه هندوکش و هیمالیا قرار داشته و در منتهی الیه شمال شرق ایران آن روزگار بودهاند، منطقه چین محسوب میشدهاند و آن قسمت از آسیای مرکزی و آسیای میانه که محل سکونت و آمد و رفت اقوام تورانی بوده است، سرزمین توران نامیده میشده است.
بنابراین کیکاووس از نیمروز (سیستان) برای تمشیت کارهایش، برای تهیه سپاه و لشکر و ابزار و آلات جنگی به اطراف کابل و شمال خراسان امروز سفر کرده و از راه بلوچستان و از مرزهای سیستان و بلوچستان امروز به نواحی خلیج گوادر و پسابندر فرود آمده و بر ساحل دریای عمان آماده سفر دریایی گشته است.
«برآمد ز آب زره با سپاه» مورد تفسیر و تعبیر علمای شاهنامهشناسی واقع شده و آب زره را قابل کشتیرانی ندانستهاند تا از آن آب کیکاووس «بگذرد با سپاه» تا آنجا که محققانی چون هاتوم شنیدلر و سایکس برای توجیه نظرات فردوسی نوشتهاند که: «احتمالاً در سابق چند دریاچه مهم به هم پیوسته وجود داشته که به دریاچه سیستان یا زرنگ [امروزه هامون] میپیوستهاند و امروز تبدیل به کویرها و بیابانهای مکران و بلوچستان شدهاند و کیکاووس سپاه خود را از دریاچه زره [هامون سیستان] و از راه این دریاچهها به مکران رسانیده است.» آشکار است که این تفسیر و تعبیرها نادرست است و سخن فردوسی درست منطبق بر آب زره یعنی دریای عمان است که امروز هم بندر چاهبهار در کرانه آن واقع است و هیچ ارتباطی بین دریای عمان و دریاچه هامون امروزی وجود نداشته است و کیکاووس از این نقشه خیالی شنیدلر و سایکس و امثال آنان هیچ گونه بهرهای نگرفته است و نظر آنها کاملاً موهوم است. همان گونه که سخن فردوسی کاملاً منطقی و منطبق با جغرافیای طبیعی منطقه است.
مصری و بربر
اما اشکالی که به نظر نویسندگان اروپایی در خصوص ابیات:
به دست چپش مصری و بربر است
رهش در میانه بدانسو در است
به پیش اندرون شهر هاماوران
به هر کشوری در، سپاهی گران
رسیده است و این بیت یا این دو بیت را دلیل عدم اطلاع صحیح فردوسی از جغرافیای طبیعی یمن و مصر و شرق آفریقا دانستهاند، مورد بررسی قرار میدهیم:
دارمستتر ـ زبانشناس مشهور فقید اروپایی ـ و پس از او دیگر محققان، هاماوران را یمن دانستهاند. بربر همان بربره است که تقریباً سرزمین مقابل جزیره عدن بر ساحل کشور سومالی امروز است و برخی هم نواحی حضرموت و انتهای قطعه خاک شحر در عمان و بر ساحل دریای سرخ دانستهاند و این «بربره» در خطوط هیروگلیفی یعنی خطوط مصری قدیم هم آمده است و یکی از مراکز بزرگ دادوستد در اقیانوس هند بوده است. هنگامی که بادهای موسمی جنوب غربی به بادهای شمال شرقی مبدل میگردیده، پرشمار بازرگان به این ناحیه میآمدهاند و از مهرماه تا فروردین ماه به بازرگانی و داد و ستد میپرداختهاند.
اکنون معنی بیت به خوبی آشکار است: چون سپاه کیکاووس از مکران در دریای عمان بر کشتی مینشینند، به روبروی یمن میرسند و به دست چپ آنها اقوام مصری و بربر بودهاند؛ چه، اقوام مصری از مصر که در دنباله خاک عربستان قرار دارد، برای تجارت و سوداگری بهاین نواحی میآمدهاند و ساکن میشدهاند و از دریای سرخ استفاده کشتیرانی تجاری میکردهاند. پس این ایراد که مصر در دست چپ یمن قرار ندارد، بلکه در دست راست قرار دارد، بی وجه است. منظور اقوام مصری است و در خود بیت هم مصرّحاً (مصری و بربر) یعنی اقوام مصری و اقوام بربر ذکر شده است، نه مصر (یعنی مملکت و خاک مصر) و مطلب درست و قابل فهم و قابل انطباق با علوم جغرافیایی و بهخصوص جغرافیای دریای عمان و دریای سرخ است و عقیده کسانی که فردوسی را صاحب اطلاعات دریانوردی و جغرافیای دریایی نمیدانند، غلط و غیر قابل قبول است. اکنون با صراحت و استواری و یقین قطعی میگویم که در آنچه درخصوص سفردریایی کیخسرو و سفر دریایی کیکاووس گفته است، کاملاً درست و منطبق با واقع است.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید