1403/5/17 ۱۶:۲۲
۱۷ مرداد سالگرد بستن قرارداد معروف ۱۹۱۹ است که در اواخر عصر قاجار میان ایران و دولت استعمارگر انگلیس بسته شد. سخن درباره این قرارداد بسیار است و در اینجا کوشش می شود، متن قرارداد به همراه چند خبر و تاریخچه ای کوتاه در دسترس خوانندگان گرامی قرار بگیرد.
در ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ (۱۹۱۹م) میان دولتهای ایران و انگلستان پس از ماهها مذاکره پنهانی دولت انگلستان با وثوقالدوله و پرداخت رشوه ای معتنابه، قراردادی بسته شد که در واقع پذیرش قیمومیتی محترمانه بود؛ به طوری که انگلیس حکومت ایران را اداره و بازسازی میکرد، اما تقریباً تمامی امور کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت میگرفت. خوشبختانه به دلیل مخالفتهای داخلی و خارجی و مغایرت با قانون اساسی، این قرارداد هرگز اجرا نشد.
زمینه های تاریخی
از زمانی که ناپلئون آرزوی فتح هند با کمک روسیه را در سر میپروراند، بریتانیا نگران بود که روسیه از طریق ایران و افغانستان به خاک هند که مستعمرهاش بود، دست بیابد. قرارداد ۱۹۰۷ که میان روس و انگلیس بسته شد، ایران را به دو منطقه نفوذ روسیه (شمال ایران) و منطقه نفوذ بریتانیا (جنوب ایران) تقسیم می کرد؛ اما با وقوع انقلاب ۱۹۱۷، اوضاع روسیه کاملاً دگرگون شد تا جایی که در فوریه ۱۹۱۸، تروتسکی رسماً اعلام کرد: «تمامی معاهدات و امتیازات تحمیلی روسیه بر ایران ملغی است»؛ اما دولت بریتانیا نه تنها هیچ گامی در جهت الغای قراردادهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ برنداشت، بلکه با درک امواج انقلاب بُلشویکی، از آن هراس داشت که در صورت حمله انقلابیون به ایران، هند و بینالنهرین هم به خطر بیفتند. لرد کرزن ـ وزیر وقت امور خارجه انگلستان ـ بر آن بود که از مدیترانه تا پامیر، زنجیرهای از کشورهای تحت نفوذ انگلیس ایجاد کند تا مرزهای هند برقرار بماند. او ایران را مهمترین بخش این زنجیره و در عین حال کشوری ناتوان میدید و بر همین اساس تصمیم گرفت با تقویت ارتش ایران، نظم جدیدی در این کشور برقرار سازد. در ۱۹۱۸، احمدشاه با فشار وزیر مختار انگلیس، وثوقالدوله را به نخستوزیری گمارد و دیری نگذشت که «سِر پرسی کاکس» به عنوان وزیر مختار جدید بریتانیا به تهران آمد.
سال ۱۹۱۹ گفتگوهای محرمانه با حضور وثوقالدوله (نخستوزیر)، صارمالدوله (وزیر دارایی)، نصرتالدوله فیروز (وزیر دادگستری) و علی منصورالملک (رئیس اداره بریتانیا در وزارت امور خارجه) آغاز شد و سیدضیاءالدین طباطبایی ـ مدیر «روزنامه رعد» ورئیس کابینه سیاه در کودتای ۱۲۹۹ ـ نیز که رابط اصلی بین سفارت انگلیس و نخستوزیر بود، در جلسات شرکت داشت. در طی این روزها، جسته و گریخته اخباری در روزنامههای رعد و ایران درباره مذاکرات منتشر میشد که برای مردم چندان مهم نبود.
مفاد قرارداد
در ۱۷ مرداد ۱۲۹۸ برابر با ۹ اوت ۱۹۱۹، با توجیه نجات کشور از نابودی با توسل به دولتی قدرتمند، قرارداد مذکور بسته شد. متن مواد ششگانة قرارداد چنین است:
۱ـ دولت انگلستان با قاطعیت هر چه تمامتر تعهداتی را که مکرراً در سابق برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران کرده است، تکرار میکند.
۲ـ دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل شود، به خرج دولت ایران تهیه خواهد کرد.
۳ـ دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحبمنصبان، ذخایر و مهمات جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکل که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم در دامنه سرحدات در نظر دارد، تهیه خواهد کرد.
۴ـ برای تهیه وسایل نقدی لازم به جهت اصلاحات مذکور در ماده دو و سه این قرارداد، دولت انگلیس حاضر است یک قرض کافی برای دولت ایران تهیه یا ترتیب آن را دهد.
۵ـ دولت انگلستان با تصدیق کامل احتیاجات فوری دولت ایران به ترقی وسایل حملونقل که موجب تامین و توسعه میباشد، حاضر است با دولت ایران موافقت کرده و اقدامات مشترکه ایران و انگلیس راجع به تامین حفظ راهآهن یا اقسام دیگر وسایل نقلیه تشویق کند.
۶ـ دولتین توافق میکنند در باب تعیین متخصصان برای تشکیل کمیته، که تعرفه گمرکی را مراجعه و تجدیدنظر کرده و با منافع حقه مملکت و تمهید و توسعه وسایل ترقی آن تطبیق نماید. طبق این موارد در نظام آینده ایران وزرای ایرانی در هر وزارتخانهای که بودند، مستشاری بالای سر خود دارند که از اوامر او نمیتوانند سرپیچی کنند و در صورت بروز اختلاف میان وزیر و مستشار به نحوی یکی از آنها باید کنار برود.
دنیس رایت ـ سفیر انگلستان در ایران ـ در کتاب «انگلیسیها در میان ایرانیان»، مینویسد: «کرزن به وزیران همکارش چنین توضیح داد که این قرارداد از آن رو لازم است که ایران با موقعیت حساس خود بین هند و بینالنهرین که بهتازگی تحت قیمومیت بریتانیا درآمده بود، به دامان بلشویکها نیفتد؛ اما این قرارداد بهزودی نه تنها در ایران، بلکه در فرانسه، ایالات متحده و شوروی مورد حمله قرار گرفت و اختفایی که در مذاکرات منتهی به آن ملحوظ گشته بود، و موضع مسلطی که قرارداد به بریتانیا تفویض میداشت با انتقاد شدید مواجه شد.»۱
در مجموع انگلستان 131هزار لیره برابر با چهارصد هزار تومان به عاقدان قرارداد پرداخت.
مخالفتها
غوغای چنین قراردادی در همان روزهای نخست در جهان پیچید و مردم ایران به میدان آمدند؛ هرچند سر پرسی کاکس در تلگرافش به لرد کرزن نوشت: «اکثر مردم پایتخت مانند اهالی شهرستانها استقبال از آن کردهاند؛ اما آثار و علائم عدم رضایت به اشکال و درجات مختلف از سوی افرادی که به گروههای زیر وابستهاند، ابراز میگردد: عناصر افراطی که در رأسشان سیدحسن مدرس و امامجمعه خویی قرار دارند.» از آن طرف گلشائیان به نقل از یکی از درباریان که نسبت بسیار نزدیکی با احمدشاه داشت، مینویسد که پس از امضای این قرارداد، همراه شاه به اروپا رفت: «وقتی به فرانسه رسیدیم، اصلا از ما پذیرایی نکردند، حتی رئیسجمهور فرانسه پیغام داده بود: «ما شاه را مثل یک شخص ناشناس تلقی میکنیم. اگر در انگلستان مثل یک شاه مستقل از ایشان پذیرایی کردند، ما هم پذیرایی خواهیم کرد، و الا با این قرارداد، معلوم نیست معامله انگلیسیها با شاه معامله با یک مهاراجه است یا یک شاه مستقل!»
سر پرسی کاکس در تلگراف دیگری به کرزن گزارش داد: «در تهران آن دسته کوچک و آشتیناپذیر کماکان به فعالیت بر ضد قرارداد ادامه میدهند. رهبر این گروه ـ مدرس ـ چند روز قبل دعوتنامهای برای وزرا، افسران ژاندارمری و صاحبمنصبان لشکر قزاق فرستاد و از آنها خواست تا در میتینگ اعتراض به قرارداد شرکت کنند.» برخلاف نظر او مردم کل ایران مخالف قرارداد بودند؛ به طوری که در آذربایجان شیخ محمد خیابانی قیام کرد و کسانی همچون مشیرالدوله پیرنیا، امامجمعه خویی، محمود افشار یزدی، یحیی دولتآبادی، عبدالله مستوفی، محمدعلی فروغی، مستوفیالممالک و بسیاری دیگر نیز علیه قرارداد به پا خاستند. عبدالباقی مدرس میگوید: روزی وثوقالدوله به خانه ما آمد و گفت: «آقا شنیدهام شما با قرارداد مخالفت کردهاید.» فرمود: «بلی.» گفت: «آیا قرارداد را خواندهاید؟» فرمود: نه. گفت: «پس به چه دلیل مخالفید؟» فرمود: «قسمتهایی از قرارداد را برای من خواندهاند، جمله اولش را نوشته بودید: دولت انگلیس استقلال ما را به رسمیت میشناسد. آقا! انگلیس کیست که استقلال ما را به رسمیت بشناسد. آقای وثوق! چرا شما آنقدر ضعیف هستید؟» وثوقالدوله گفت: «به ما پول هم دادند.» فرمود: «آقای وثوق، اشتباه کردید، ایران را ارزان فروختید!»
خود مدرس بعدها چنین توضیح داد: «من سیاسی نیستم، فقط چیزی که میفهمم بد است، آن مادهاش است که میگوید ما استقلال ایران را میشناسیم. این مثل این است که یکی به من بگوید: من سیادت تو را میشناسم! هی به من میگفتند: جهت مخالفت شما چیست؟ کدام یک از مواردش بد است؟ ما آن را تغییر بدهیم. میگفتم: من سیاسی نیستم، نمیدانم. سر از این کارها درنمیآورم، این یکی را میفهمم بد است! لیکن اگر کسی خوب غور میکرد و روح آن قرارداد را میفهمید، این بود که این تمامش مال ایرانی است... فقط این قرارداد در دو چیزش دیگری را شرکت میداد: یکی پولش و یکی قوهاش.»۲ وقت دیگر هم گفت: «اگر کسی غوررسی میکرد و روح آن قرارداد را میفهمید، دو چیز استنباط میکرد و آن این بود که تمامش مال ایرانی است: مالش، حالش، جنبشش و همه چیزش متعلق به ایرانی است. فقط این قرارداد در دو چیزش دیگری را شرکت میداد: یکی پولش، یکی قوهاش. این روح قرارداد بود، اختصاص به ما هم ندارد، متحدالمآل در تمام دنیاست... اهل ایران مخالف بودند... عمده طبیعت ملت بود که مقاومت کرد، قوه طبیعت ملت است که میتواند با هر تهاجمی مقابله کند.»۳
«به استثنای ۶۸۴ نفر که اصولا و فروعاً، عملاً، قاصراً و مقصراً یا سیاستاً یا کتباً در تمام مملکت ایران موافقت با قرارداد کردند، باقی تمام ملت ایران یا قالاً یاحالاً مخالف با قرارداد بودند. ۶۸۴ نفر بودند در تمام ایران که در کتاب بنده اسامی و عملیاتشان ثبت است. من گویم اسامی این ۶۸۴ نفر را با عملیاتشان ضبط کرده ام که اگر یک مجلس شورای ملی برپا شود و یک حکومت ملی پیدا شود، اینها را محاکمه کند و...»۴
«آنچه من توانستم تعداد کرده و ضبط کنم، در تمام ایران کارکنهای قرارداد، هشتصد نفر بودند که در "کتاب زرد"ی که بعد از مردن من منتشر میشود، اسم آنها نوشته شده است.»۵
واکنش انگلیسی!
میزان و وزن مخالفتها با قرارداد به حد شگفتی برای کرزن و کاکس و جمع سهنفره ناخوشایند بود. گویا وثوقالدوله از حربهٔ رشوه و ارعاب برای ساکت کردن منتقدان استفاده کرد؛ اما کرزن امیدوار بود مجلس قرارداد را تصویب و قانونی کند؛ ولی زور مخالفان بیشتر بود. کرزن نوشت: «این مردم هر هزینهای هم برایشان داشته باشد، باید یاد بگیرند که نمیتوانند بدون ما راهشان را ادامه بدهند! من مطلقاً هیچ مشکلی ندارم که پوزهشان به خاک مالیده شود!» البته ایرانیها زیر بار یادگرفتن نرفتند و پهلوگرفتن روسها در ساحل خزر در مه ۱۹۲۰ و متعاقبش، دست کشیدن بریتانیا از آن خطه، ضرباتی سهمگین برای کرزن بود. ماه ژوئیه که دولت وثوقالدوله سقوط کرد، دیگر توافقنامهٔ مزبور کاغذپارهای بیش نبود.
وثوقالدوله تنها سیاستمدار ایرانی نبود که پیشنهاد دولتی استبدادی متکی بر نظرات متخصصان فرنگی میداد؛ اما او و کرزن وزن احساسات میهنپرستانهٔ ایرانیها را دستکم گرفته بودند و مخفیکاریهایشان هم نشانة این بود که چیزی برای پنهانکردن داشتند. به بیان یک مقام بریتانیایی مستقر در تهران، تصور معمول ایرانیها این بود که: «ما میدانیم شما بریتانیاییها میخواهید به ما پول بدهید؛ این کار را قبلاً هم کردهاید. میدانیم که مایلید به ما مستشارهایی بدهید، قبلاً هم مستشار خارجی داشتهایم؛ اما چرا لازم میبینید برای قرارداد بستن، به این وزیرها پول بدهید؟ معلوم است در ازای پولتان چیزی میخواهید که توی قرارداد نیست، چیزی که دلتان میخواهد مخفیاش کنید. ما فکر میکنیم که شما میخواهید ایران را مال خودتان کنید، همانطور که مصر و بینالنهرین را مال خودتان کردید!»۶
گلشائیان در نقل خاطرات همراه احمدشاه ادامه میدهد: «نطقی که پادشاه انگلستان قرار بود سر شام بکند، قبلا تهیه شده بود و در آن ضمن اشاره به مناسبات بین دولتین، اشارهای هم به قرارداد شده بود... شاه قرار بود در جواب، به قرارداد اشاره کند؛ ولی احمدشاه تحاشی نمود. این موضوع برای لرد کرزن ایجاد نگرانی نمود و با نصرتالدوله مذاکره و اصرار کرد هر طور است، شاه را راضی کند... شاه گفت: «من نمیتوانم درباره قراردادی که هنوز به تصویب مجلس نرسیده و من یقین دارم با مخالفت مردم کشور به تصویب نخواهد رسید، صحبتی بکنم... بهتر است پادشاه انگلستان این قسمت را از نطق خود حذف کند.» نصرتالدوله گفت: «پادشاه انگلستان قبول نمیکند، حتی لرد کرزن به من گفت: این دعوت رسمی به مناسبت این قرارداد است.» شاه قبول نکرد و هر چه اصرار کردیم، تحاشی کرد... خلاصه پادشاه نطق خود را کرد و نوبت به شاه ایران رسید. بدون توجه به متن نطق تهیهشده توسط نصرتالدوله، به زبان فرانسه نطقی دائر بر اظهار تشکر از پذیرایی گرم پادشاه انگلیس و اشاره به مناسبات دوستانه دو کشور نمود، بدون اینکه اشاره به قرارداد نماید... اثرات آن از فردا صبح ظاهر شد. قرار بود ساعت ۱۰ احمدشاه با پادشاه انگلستان برای بازدید ساخلوی لندن بروند. قبل از ساعت ۱۰، پسر پادشاه که مهماندار بود، اطلاع داد: پادشاه کسالت دارند و نمیتوانند به رژه حاضر شوند. دو شب بعد منزل لرد کرزن مهمان بودیم، باز لرد کرزن اشارهای به قرارداد در نطقش کرد، شاه جواب مبهمی داد، ولی رفتار حضرات بهکلی فرق کرد تا ما به فرانسه آمدیم. در فرانسه پذیرایی شایانی به عمل آمد.»۷
ایرانی باید ایرانی باشد
شهید آیت الله مدرس در یکی از نطقهایش با همان زبان ساده گفت: «سیزدهم ذیعقده ۱۳۳۷ روز نحسی بود از برای ایران... مردم کمال غفلت را داشتند که این قرارداد منحوس چیست، الا قلیلی که از جمله بنده بودم که در همان ساعت که قرارداد منتشر شد، با او مخالف شدم تا امروز بالاخره خدا توفیقی به ملت ایران داد. به استثنای ۶۸۴ نفر که اصولاً، فروعاً، عملاً، ناصراً، منصوراً، سیاستاً و یا کتباً در تمام مملکت ایران موافقت با قرارداد کردند، باقی تمام ملت ایران مخالف بودند... قرارداد منحوس یک سیاست مضر به دیانت اسلام، مضر به سیاست بیطرفی ما بود... کابینه وثوقالدوله خواست ایران را رنگ بدهد، اظهار تمایل به دولت انگلیس کرد، بر ضد او ملت ایران قیام نمود. حال هم هر کس تمایلی به سیاستی نماید، ما ملت ایران با او موافقت نخواهیم نمود، چه رنگ شمال، چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا (امریکا)؛ ما باید بیطرف باشیم و هیچ رنگی نداشته باشیم... ایرانی باید ایرانی باشد، سیاستش هم ایرانی باشد... اگر بخواهیم ایران مستقل بماند، باید همه چیزش در دست ایرانی باشد. همه چیزش باید متعلق به ایران باشد؛ اما این قرارداد یک دولت خارجی را در دو چیز مهم مملکت ما شریک میکند: در پولش و در قوه نظامیاش. این دلیل اصلی مخالفت من بااین قرارداد است.
ملت ایران حقیقتاً به بهترین شکل مخالفت خود را با قرارداد نشان داد. این موفقیت به خاطر مخالفت این شخص یا آن شخص با قرارداد نبود، علت اصلی موفقیت مقاومت ملت بود، نیروی ملت قویترین نیرویی است که میتواند با هر دسیسه و تهاجمی مقابله کند... همگی با هم کمک کردیم و نگذاشتیم خوابی را که برای ما دیده بودند، تعبیر شود و قرارداد که اصلش هم اضغاث احلام بود، بحمدالله جزو تاریخ شد!»۸
روایت دیگر
روایت دکتر محمدرضا جلالی نائینی درباره این قراداد، کاملا متفاوت است. او در شماره ۲۰ مجله حافظ (آبان ۱۳۸۴) مینویسد: سیدضیاءالدین طباطبایی به وثوقالدوله خبر داد که انگلیسها با شیخ خزعل وارد مذاکره شدهاند تا خوزستان را از ایران جدا کنند. شما با وسایلی که در دست دارید، تحقیق کنید که خبر راست است یا دروغ؟ اگر راست بود، من راهش را جلوی پای شما میگذارم که این خطر دفع گردد و آسیبی به تمامیت ارضی ایران نرسد.»
وثوقالدوله پس از پنج یا شش هفته، دریافت که خبر مذکور، متن قضیه است و با سیدضیاء مشورت کرد که چه باید کرد. سید گفت: «تحقیق کنید انگلیسها از خزعل چه میخواهند؛ هر چه از او میخواهند، شما به آنان بدهید.» وثوقالدوله گفت: «چه فرقی میکند؟» سید پاسخ داد: «هر گاه دولت انگلیس با دولت ایران قرارداد منعقد کند، خوزستان در داخل محدوده ایران واقع خواهد بود. شما با انگلیسها قرارداد ببندید و چون فعلا مجلسی نیست، موادی که به نفع ایران است، اجرا کنید و موادی که به زیان استقلال و حاکمیت ایران است، مماطله و مسامحه کنید و روزگذرانی نمایید. من هنگام انقلاب اکتبر در روسیه بودم. روسها بهزودی روی پای خود خواهند ایستاد و با قدرت بیشتر، در ایران با انگلیسها به رقابت خواهند برخاست و چون روسها نیروی خود را بازیافتند، خطر تجزیه ایران از بین میرود.»
وثوقالدوله میپذیرد و با سر پرسی کاکس وارد مذاکره میشود و سرانجام این قرارداد به امضا میرسد. انگلیسها تصور کردند با امضای قرارداد، ایران را در حلقه استعماری خویش درآوردهاند، ولی غافل از این بودند که ملت ایران با احساسات ملی یکپارچه، قرارداد را با شکست مواجه خواهد کرد و وثوقالدوله با مهارت در اجرای قرارداد وقتگذرانی کرد و انتخابات را انجام نداد تا فشار و نفوذ انگلیس بر اثر تشکیل دولت شوروی، کاهش یافت و انگلیسها ناگزیر شدند قوای خود را از قفقاز و بخشهای بزرگی از ایران، بیرون بکشند.
سرپرسی لورین ـ وزیر مختار انگلیس در ایران ـ در کتابش مینویسد: «بر اثر خروج اضطراری نیروهای انگلیسی از قفقاز، نخستوزیر ایران تصمیم گرفت خود را از شر این قرارداد رها سازد. وثوقالدوله نقض عهد خود را با تقبیح آشکار قرارداد آغاز کرد و سلاحش [نبودنِ] مجلس بود. او اگر میخواست، میتوانست ظرف دو ماه انتخابات را انجام و مجلس را تشکیل دهد.»۹
کرزن که آرزو داشت قرارداد ۱۹۱۹ اجرا شود، در نامهای به لورین، خشم خود را از شکست قرارداد بروز میدهد و در آن نصرتالدوله فیروز را خائن میخواند؛ زیرا هنگامی که وزیر خارجه کابینة وثوقالدوله بود، در به تصویب رساندن قرارداد، کوتاهی کرد. کرزن نیز از لورین میخواهد که: «روزی پیشانی این فیروز (نصرتالدوله) را به سنگ بکوب و به آهستگی بساز و بساز...»۱۰
سیدضیاء در صحبتهای خود با من، مکرر میگفت: «وثوقالدوله، نصرتالدوله فیروز و صارمالدوله هنگام امضای قرارداد، پول گرفتند؛ ولی خدمتی را که برای حفظ تمامیت اراضی ایران انجام دادند، نباید فراموش کرد. البته گرفتن پول کار خوبی نبود.» چون رضاخان به پادشاهی رسید، وجوهی را که آنها از کاکس گرفته بودند، پس گرفت و با این عمل خواست آنان را سرکوفت زند و سبک کند.۱۱
تأثیر پایدار
هر چه بود، به قول دی بلیگ، آن قرارداد مرده به دنیا آمد؛ اما تأثیری دیرپا و پردوام بر تصور ایرانیها از بریتانیا گذاشت و برای ابد خاطرهٔ بریتانیاییهای حامی مشروطهخواهان را از ذهن ایرانیها زدود. به عوضش اعتقادی سفت و سخت مبتنی بر دورویی بریتانیا و اثرگذاری نمایندههایشان در از بین بردن ارزشهای اخلاقی نشست. از آن به بعد است که ترس و نفرت ایرانیها از بریتانیاییها ابعادی به خود گرفت که خطهٔ امپراتوری بهندرت به چشم دیده است. انگلیسدوستهای پول گرفته حتی تا آنجا پیش رفتند که همدلیشان را با بریتانیا حاشا کنند. سیاست بریتانیا در ایران تعفنی بود گوشهٔ اتاق که به چشم ایران و مردمش تحقیری اساسی میآمد.
این تلقی در دوران صفویه وجود نداشت، همان زمان که تجار و سفرای انگلیسی شگفتزدهٔ کامکاریهای این کشور بودند و حتی خدمت دربار شاه را میکردند. سر مورتیمر دوراند ـ وزیرمختار بریتانیا در تهران در دههٔ ۱۸۹۰ ـ را آدمی توصیف کردهاند که «احساس تحقیر بسیاری نسبت به ایرانیها» داشت. هارولد نیکلسن (نویسنده ای که در دههٔ ۱۹۲۰ در ایران خدمت کرد و خودش را دوست این کشور میدانست) ایرانیها را «پستترین نژاد روی زمین» میخواند و هوشمندترینهایشان را «در حد بچه مدرسهایهای انگلیسی» میدانست! در جنگ دوم جهانی، نخست وزیر انگلستان وینستون چرچیل نگران بود مبادا وزیرمختار بریتانیا در تهران، سر ریدر بولارد، بگذارد احساس تحقیرش نسبت به ایرانیها «هر قدر هم طبیعی» باشد، داوریاش را خدشهدار کند! بریتانیاییها بیمنطقیِ همهچیز را تقبیح میکردند، اما خودشان در لکهدار کردن وجهه و اعتبارشان نقش داشتند. اگر زبان انگلیسی کلمهای برای توصیف حس بدگمانی مستند و موجه داشت، احتمالا میشد برای خواندن احساسات ایرانیها نسبت به بریتانیاییها در بیشتر مدت زمان سدهٔ بیستم استفادهاش کرد!۱۲
پی نوشت ها:
۱ـ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران.
۲ـ ۱۴ قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه.
۳ـ نطق مدرس چهارم ربیعالثانی ۱۳۴۳ و دهم عقرب ۱۳۰۳ مجلس پنجم)
۴ـ نطق مدرس در جلسه یکشنبه ۲۵ ذیقعده ۱۳۳۵ مطابق با ۹ اسد ۱۳۰۰ دوره پنجم)
۵ـ نطق مدرس در دوره ششم مجلس. در سخنرانیهای مدرس غالباً تعداد عوامل دستاندرکار قرارداد، ۶۸۴ نفر ذکر شده و در آخرین اشاره او به قرارداد، ۸۰۰ نفر عنوان شده است. در کتاب زرد نیز چنین است. اضافه شدن ۱۱۶ نفر، به خاطر آن است که در طی تدوین کتاب خود عده دیگری را بازشناخته است. فصلنامه یاد، سال پنجم، شماره ۲۰.
۶ـ کریستوفر دی بلیگ، ایرانی میهنپرست (محمد مصدق و کودتای خیلی انگلیسی)، ترجمه بهرنگ رجبی (به نقل از تاریخ ایرانی)
۷ـبه نقل از: تاریخ ایرانی.
۸ـ پاسدار اسلام ، دی ۱۳۷۷، ش۲۰۵
۹ـ سرپرسی لورین، شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، صص۳۰ ـ ۳۸.
۱۰ـ همان، ص۳۰ و ۳۸.
۱۱ـ مجله حافظ،ش ۲۰ مجله حافظ (آبان ۱۳۸۴)
۱۲ـ کریستوفر دی بلیگ، همان.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید