عكس و تاریخ در گفت‌وگو با محمد غفوری به مناسبت انتشار عكس‌های قاجاری مجموعه گلستان

1403/4/18 ۱۰:۲۶

عكس و تاریخ در گفت‌وگو با محمد غفوری به مناسبت انتشار عكس‌های قاجاری مجموعه گلستان

انتشار 76 آلبوم از مجموعه عكس‌های قاجاری توسط یك كاربر ناشناس در فضای مجازی، در هفته‌های اخیر واكنش‌های متفاوتی را در جامعه برانگیخته و پرسش‌های فراوانی مطرح كرده است، از جمله اینكه این عكس‌ها چگونه و از كجا آمده‌اند؟ چه چیزی به ما نشان می‌دهند؟ آیا جامعه قاجار واقعا همین‌طور بوده كه این عكس‌ها نشان می‌دهند؟

نیازمند انقلاب آرشیوی هستیم

محسن آزموده: انتشار 76 آلبوم از مجموعه عكس‌های قاجاری توسط یك كاربر ناشناس در فضای مجازی، در هفته‌های اخیر واكنش‌های متفاوتی را در جامعه برانگیخته و پرسش‌های فراوانی مطرح كرده است، از جمله اینكه این عكس‌ها چگونه و از كجا آمده‌اند؟ چه چیزی به ما نشان می‌دهند؟ آیا جامعه قاجار واقعا همین‌طور بوده كه این عكس‌ها نشان می‌دهند؟ و ...در این میان برخی با استناد به این عكس‌ها به اعاده حیثیت از عصر پهلوی پرداختند و همه مشكلات و بدبختی‌ها را منحصر به دوره قاجار خوانده و گفتند كه این پهلوی‌ها بودند كه ایران را از آن وضعیت فلاكت‌بار نجات دادند. آیا این داوری درست است؟ و مساله اساسی‌تر اینكه عكس به چه معنا می‌تواند منبع تاریخی باشد؟ آیا با استناد به چند عكس می‌توان درباره یك دوره تاریخی قضاوت كرد. این پرسش‌ها را با محمد غفوری، پژوهشگر تاریخ در میان گذاشتیم. دكتر غفوری، دانش‌آموخته دانشگاه تهران در حوزه ارتباط عكس و تاریخ كتاب‌ها و مقالاتی تالیف و ترجمه كرده كه از آن میان می‌توان به گردآوری و ترجمه كتاب «تاریخ‌نگاری و عكاسی» اشاره كرد. این كتاب جستارهایی پیرامون عكس به مثابه سندی تاریخی است كه شماری از پژوهشگران برجسته تاریخ آنها را نوشته‌اند.

*******

نخست برای آشنایی مخاطبان بفرمایید ماجرای آلبوم‌های قاجاری مجموعه گلستان چیست و این عكس‌ها از كجا آمده‌اند؟

بنا بر گزارش رسمی مسوولان كاخ گلستان بیش از 1500 آلبوم و 9000 شیشه نگاتیو در «آلبوم‌خانه» كاخ وجود دارد، یعنی آنچه اكنون به صورت عمومی منتشر شده، بخش اندكی از این میراث عكاسیك است. برای كسانی كه با ساز و كار عرضه عكس‌های آرشیوی در كاخ آشنا نیستند باید گفت كه مهم‌ترین ابزار برای نگهداری عكس‌های قدیمی تا مدت‌ها آلبوم‌‌های مخصوصی بوده‌‌اند كه عكس‌ها به شیوه‌های مختلفی در آنها نگهداری می‌شدند. اگر این عكس‌ها در قطع كوچك بودند برگه‌های مخصوصی طراحی می‌شد كه برش‌هایی قاب‌‌مانند در آنها ایجاد می‌شد و عكس‌ها بدون نیاز به چسب در آنها قرار می‌گرفتند. این آلبوم‌‌ها معمولا برای عكس‌های قطع كوچك طراحی می‌شدند. در غیر این صورت، معمولا عكس‌ها را با چسب به صفحات آلبوم الصاق می‌كردند. طبیعی است كه برای استفاده پژوهشی از این منابع نمی‌توان مكررا به نمونه‌های اصلی رجوع كرد و ضروری است كه نسخه‌هایی دیجیتال و تصویری از آنها تهیه شود و در اختیار پژوهشگران قرار گیرد. در بایگانی كاخ گلستان بخشی از این آلبوم‌‌ها تصویربرداری شده و نمونه‌های باكیفیت معمولی در اختیار محققان قرار می‌گیرد. پس از تعیین نمونه‌های مورد نیاز محقق نسخه‌های باكیفیت بالاتر یا مجددا عكسبرداری می‌شوند یا در صورت موجود بودن نسخه باكیفیت بالا مستقیما در اختیار مراجعان قرار می‌گیرند. آنچه اكنون در فضای مجازی منتشر شده همین اسكن‌های باكیفیت معمولی از عكس‌هاست كه از بایگانی كاخ خارج شده‌‌اند و البته كیفیت تصویربرداری از برخی آنها به هیچ روی مطلوب نیست. اینكه چه كسی و چگونه به این ذخیره بایگانیك یكجا دسترسی پیدا كرده و از كاخ خارج كرده خود معمایی است كه فعلا نمی‌توان امیدی به حل آن داشت. باید این نكته را نیز توضیح داد كه دسترسی به همین نسخه‌های كم‌‌كیفیت اولیه نیز چندان راحت نیست. نیازمند هماهنگی‌‌های پیشینی است و رایانه‌هایی كه در كاخ این دسترسی را فراهم می‌كنند به هیچ روی به حافظه‌های جانبی متصل نمی‌شوند و پس از سفارش تنها از طریق دی‌‌وی‌‌دی در اختیار تقاضاكنندگان قرار می‌گیرند. به همین دلیل، انتشار این عكس‌ها در این حجم نكته قابل توجه و پرسش‌‌برانگیزی است.

عكس‌های این مجموعه‌ها ابعاد مختلفی از زندگی روزمره و كرد و كار مردم و گروه‌های مختلف در دوره قاجار باز می‌نمایانند. این عكس‌ها چه چیزی به ما نشان می‌دهند؟ آیا می‌توان مدعی شد كه تصویری جامع و كامل از ایران در عصر قاجار را آشكار می‌سازند؟

قاعدتا هیچ مجموعه‌‌ای از تصویرهای عكاسانه نمی‌تواند «جامع» و «كامل» باشد. هر مجموعه عكسی حاوی گزینش‌های عكاس است و طبیعی است كه علایق و بینش عكاس در این گزینش‌ها موثر باشد و همواره چیزی در این میان حذف شود. در نتیجه در هر مجموعه‌ای ما آن چیزهایی را كه دوست داریم ببینیم نخواهیم دید، بلكه آن چیزهایی را خواهیم دید كه عكاسان تمایل داشته‌­اند به ما نشان دهند. با این همه، اگر بخواهیم مقایسه و قضاوتی ابتدایی داشته باشیم باید گفت كه ایران عصر قاجار از حیث میراث عكاسانه‌­اش امتیازات خاص خودش را دارد. مجموعه گلستان كه اینجا پای آن در میان است، به ادعای شهریار عدل، از حیث حجم و غنا دومین مجموعه در میان نمونه‌های مشابه در جهان است؛ حتی اگر این ادعای مرحوم عدل هم كاملا مقرون به صحت نباشد، باز هم در ارزش استنادی و غنای آرشیوی آلبوم‌‌های كاخ گلستان تردیدی نیست. واضح است وقتی با چنین مجموعه غنی و پرباری مواجه هستیم، انتظار داشته باشیم كه نیازهای تاریخ‌نگارانه خاصی را بتوان با رجوع به این گنجینه برآورده كرد. ولی چون اینجا بحث فقط معطوف به آلبوم‌‌ها و تصاویر منتشر شده در فضای نت است باید گفت كه آنها تنها بخشی از میراث عكاسیك غنی عصر قاجار هستند و تنها زوایای خاصی از تاریخ تصویری عصر قاجار را برای ما آشكار می‌كنند. از بعضی جهات منحصر‌به‌فردند و از برخی جهات نمونه‌هایی مكرر از تصاویری هستند كه پیش‌تر دیده‌­ایم. در مجموعه حاضر همه ‌چیز وجود دارد، از معماری و توپوگرافی گرفته تا مردم‌­نگاری، پرتره‌­نگاری درباری و ... بنابراین، تنوع آن چشمگیر و قابل توجه است و تصاویری را از دوره‌‌ای از تاریخ ایران پیش چشم ما می‌‌گذارد كه تازگی دارند. بسیاری از این عكس‌ها پیش‌تر به صورت پراكنده و بنا بر مقتضیات موضوعی در مجموعه‌های مختلف به صورت پراكنده و گزینشی چاپ شده یا به صورت غیررسمی در رسانه‌های گوناگون عرضه شده‌‌اند. حسن مجموعه كنونی این است كه در قالب بسته‌های آلبومی این عكس‌ها را در اختیار مخاطبان قرار داده و باعث شده تا میان برخی عكس‌ها نوعی وحدت موضوعی حفظ و بیننده با یك روایت تصویری نسبتا همگن با اپیزودهای مرتبط مواجه شود. شما در یك آلبوم با تصاویری از مناظر طبیعی مواجه می‌شوید، در آلبومی دیگر با مجموعه تصاویری از رجال سیاسی و دیوانی و در مجموعه‌‌ای دیگر با تصاویری از زنان دربار. همین پیوستار موضوعی در كنار تعدد و تكثر عكس‌ها جاذبه خاصی به این مجموعه بخشیده است.

آن‌طور كه در مقدمه اشاره شد، انتشار این عكس‌ها در فضای مجازی واكنش‌های متفاوتی را در پی داشته است. ارزیابی شما از این واكنش‌ها چیست و به نظرتان چرا انتشار آنها این اندازه سر و صدا به پا كرده است؟

این هیجان و احساس شگفتی جمعی حاصل از نشر این عكس‌ها تا حدی طبیعی است. رویارویی بسیاری از ایرانیان با عكس‌های عصر قاجار معمولا تصادفی و تفننی بوده است. كتاب‌‌های عكس‌محوری كه تصاویری از عصر قاجار را منتشر كرده‌‌اند عمدتا حاوی عكس‌هایی تكراری هستند و آنهایی هم كه از این حیث متمایزند معمولا به دور از دسترس عامه مردم قرار می‌گیرند. ولی آنچه بیش از همه در این میان باعث برانگیختگی عمومی شد، وجه عتیقه‌شناسانه این عكس‌هاست. بسیاری از بایگانی‌‌های عمومی در كشور ما شبیه به همان قصر كافكا هستند كه یوزف ك قصد ورود به آن را داشت و همواره ناكام می‌‌ماند. برای بسیاری از مخاطبان متخصص این عكس‌ها، انتشار رایگان آنها موجد نوعی احساس تشفی خاطر بود، نوعی مرهم بر آزردگی‌‌ها و دلخوری‌‌های حاصل از قیود دست و پاگیر اداری برای سر دسترسی به این دست از بایگانی‌‌ها. برای مخاطبان عمومی‌‌تر نیز دسترسی یك‌باره و یكجا به آسان‌‌ترین شكل ممكن به یك بسته روایی‌تصویری غنی از بخش‌های نادیده‌ای از حیات تاریخی ایرانیان در دوره معاصر است. این عكس‌ها حاكی از وجود پدیده‌هایی در دوره‌­ای از تاریخ ایران هستند كه هستی تاریخی آنها حتی در مخیله بسیاری از بینندگان‌شان نیز نمی‌‌گنجید. تنوعی موضوعی آنها باعث شده است تا هر یك از بینندگان علاقه‌‌مند به فراخور علایق پژوهشی و شخصی خود از این گنجینه بی‌نصیب نماند. ولی در نهایت عامل اصلی در این هیاهوی به پا شده بر سر عكس‌ها همان شكستن موانع مالوف و ارضای احساس عتیقه‌‌جویانه رایجی است كه به رایگان و به صورت تصادفی به مجموعه‌‌ای «زیرخاكی» دست یافته است.

برخی از این واكنش‌ها چنانكه در مقدمه اشاره شد، به مقایسه دوره قاجار با دوره پهلوی مربوط می‌شد. نظر شما درباره این قبیل قضاوت‌ها چیست؟

خطیرترین كار در تاریخ‌‌نگاری مقایسه است، خصوصا مقایسه میان دو دوره تاریخی با فاصله زمانی كم. مقایسه‌ها معمولا برای مخاطبان عام برانگیزاننده‌تر هستند و برای مورخان دردسرآفرین‌‌تر. در واقع انگیزه‌های دخیل در دست زدن به این نوع مقایسه‌ها عموما غیر تاریخ‌‌نگارانه و حاصل عوامل مختلفی هستند و در این میان نقش سیاست از همه پررنگ‌‌تر است. امكانات عكاسی در عصر پهلوی بسیار پیشرفته‌­تر و فراوان‌تر از عصر قاجار بود، اما روایت‌‌های تصویری ما از عصر قاجار نسبتا جامع‌‌تر و غنی‌‌تر است. شما عكس‌های متعددی از وجوه مختلف حیات اجتماعی ایرانیان در عصر قاجار را می‌توانید پیدا كنید كه از ناخوشایندترین مناظر انسانی گرفته تا مظاهر زندگی اشرافی و درباری را به تصویر می‌‌كشند. ولی درباره عصر پهلوی موضوع فرق می‌كند. روایت‌های عكاسانه از عصر پهلوی معمولا گزینشی‌‌تر هستند و آنجا كه پهلویست‌‌ها دست‌‌اندركار نشر آنها می‌شوند تنها ویترین اجتماعی و فرهنگی این دوره را به نمایش می‌‌گذارند. حكومت پهلوی از همان آغاز كار خود به ‌شدت دلمشغول ارائه تصویری روتوش شده از جامعه تحت حاكمیت خود بود. یكی از نمونه‌های این موضوع كتاب سرزمین جدید (ایران در آغاز پهلوی) از آكسل فون گرفه است. گرفه عكاسی تبلیغاتی بود و كوشیده بود تا روایتی سفارشی از مدرنیزاسیون عصر رضاشاه به دست دهد. ما هنوز برآورد دقیقی از عكاسی مستند اجتماعی عصر پهلوی و بازمانده‌های آرشیوی آن نداریم. ولی آنچه مسلم است، این است كه در مطبوعات عصر پهلوی یا به عبارت بهتر در میراث فتوژورنالیستی این دوره، با فقر آشكار این دست از عكس‌ها مواجهیم. بخشی از این ماجرا به گرایش عمومی فتوژورنالیسم در عصر پهلوی برمی‌گردد و بخشی از آن ناشی از سیاست‌های خاص حكومت پهلوی در نظارت بر انتشار عكس‌هاست. به یاد داشته باشیم كه برخی مستندهای انتقادی كامران شیردل در سال‌های پیش از انقلاب اجازه اكران و نشر نیافتند. بنابراین چنین مقایسه‌هایی اگرچه حاوی واقعیت‌‌های انكارناپذیری نیز هستند و تفاوت‌های چشمگیری را میان دو دوره قاجار و پهلوی نمایان می‌سازند، ولی حاوی جهت‌‌گیری‌‌های ذهنی و ایدئولوژیك خاصی هستند كه در نهایت به دستكاری یا ارائه تفسیرهای معوج از روایت‌‌های بصری تاریخ معاصر می‌‌انجامند. در حال حاضر، جنگ تصویری بی‌‌امانی میان هواداران و منتقدان عصر پهلوی بر سر ارائه روایت مطلوب خود از این دوره در جریان است و هر كدام از دو گروه رقیب نقاط خاصی از بازمانده‌های تصویری از آن عصر را در روایت‌‌های خویش برجسته می‌سازند.

پیش‌تر از دوره قاجار مجموعه عكس‌های دیگری هم دیده بودیم، مثل مجموعه عكس‌هایی كه در سایت دنیای زنان در عصر قاجار كه تصویری متفاوت از این دوره به نمایش می‌گذاشت. در آن سایت بیشتر مجموعه عكس‌های خانوادگی از خانواده‌هایی از طبقات فرادست شاهدیم. به نظر شما كدام یك از این تصاویر درست‌تر و دقیق‌تر و به واقعیت نزدیك‌تر است؟

به هیچ‌وجه نمی‌توان دست به قضاوت ارزشی صریحی میان ارزش استنادی این عكس‌ها زد. آرشیوهایی مانند سایت دنیای زنان در عصر قاجار حاصل همكاری خانواده‌ها و معمولا اعضای طبقات بالای جامعه، با این بایگانی‌‌ها هستند. در عصر قاجار، عكاسی آن روند دموكراتیزاسیونی را كه در غرب شاهد آن بودیم از سر نگذراند. داشتن یك عكس هنوز هم برای اكثریت جامعه یك رویا بود و تنها فرصت مرئی شدن عكاسانه برای اعضای فرودست و میانه حال جامعه قرار گرفتن در قاب عكس‌های تصادفی قوم‌‌نگارانه یا توریستی بود. بنابراین اغلب خانواده‌های ایرانی از امكان ساختن یك آلبوم خانوادگی بی‌‌بهره بودند و این امكان تنها در اختیار اشراف و نخبگان بود. همین آلبوم‌‌های خانوادگی طبقات فرادست است كه منبع اصلی تدوین آرشیوهایی نظیر «دنیای زنان در عصر قاجار» هستند. ولی در مجموعه درزیافته پیش رو ما با تصاویری از طبقات فرودست و گروه‌های حاشیه‌‌ای جامعه، از جمله كولی‌‌ها، عشایر و روستاییان فقیر و دورافتاده مواجهیم كه جایی در آن آرشیوها ندارند. البته باید توجه داشت كه در مجموعه حاضر آنچه شاهد آنیم در واقع نوعی «مستندنگاری تصادفی» است، یعنی آن مناظر اجتماعی و قوم‌‌شناختی‌‌ای كه توسط عكاسانی چون آقا رضا یا عبدالله میرزا ثبت شده‌‌اند نه محصول یك پروژه قوم‌‌نگارانه منسجم، بلكه حاشیه‌هایی بر گزارش‌های عكاسانه از سفرهای شاهان قاجار بوده‌‌اند؛ یعنی عكس‌هایی كه در خلال سفرهای شاه قاجار به مناطق مختلف به صورت تصادفی از گروه‌های اجتماعی خاص گرفته شده‌‌اند. با این همه، در این عكس‌ها مناظر اجتماعی ارزشمندی را می‌‌بینیم كه حتی از چشم بسیاری از عكاسان سیاح و غربی نیز دور مانده‌‌اند، آن هم به این دلیل ساده كه سفر به این مناطق و برخورد با چنین گروه‌های اجتماعی‌ای برای همه امكان‌‌پذیر نبوده است. ضمنا نباید از این نكته غفلت كنیم كه بایگانی كاخ گلستان عمدتا حاوی آثار عكاسان رسمی و درباری است، یعنی در نهایت نمایانگر ذائقه شاهانه و عكاسان در استخدام او هستند، یعنی آن چیزهایی انتخاب و ثبت شده است كه از چشم شاه و عكاسان او ارزش دیدن داشته‌‌اند. هر آنچه در این میان جنبه‌‌ای غیر درباری و اجتماعی دارد عمدتا در حاشیه تلاش‌‌های عكاسیك برای ثبت رخدادهای درباری و شاهانه قرار گرفته و ثبت شده‌‌اند. بنابراین جز برخی پروژه‌های سفارشی، نظیر ماموریت محول شده از سوی ناصرالدین شاه به عبدالله میرزا برای عكسبرداری از آثار معماری ایران، تقریبا هیچ كدام پروژه مستقلی نیستند.از این رو، هر یك از این عكس‌ها و بایگانی‌های عكس از منظری خاص و بنا به اقتضای موضوع و هدف خویش به واقعیت نزدیك می‌شوند و نمی‌توان صراحتا یكی را از دیگری «واقعی‌‌تر» دانست. ارزش پروژه‌‌ای نظیر جهان زنان در عصر قاجار در جلب همكاری خاندان‌‌ها و نشر آلبوم‌های خصوصی است كه معمولا در انحصار خانواده‌ها یا مجموعه‌‌داران است و كمتر تمایل به نشر عمومی آنها وجود دارد. عكس‌های این آلبوم‌‌ها معمولا حاوی تصاویر متنوعی از حیات خصوصی طبقات بالای جامعه ایرانی هستند و در كنار آن اطلاعات نسب‌‌شناختی ارزشمندی را نیز ارایه می‌كنند.

از همین جا وارد بحث عمیق‌تری می‌شویم و آن، این است كه آیا اصولا عكس می‌تواند به عنوان سند یا منبع تاریخی مورد استفاده قرار گیرد؟

پاسخ اولیه به این پرسش بالطبع «بله» است، ولی تبیین آن كار ساده‌‌ای نیست. عكس‌ها حاوی انبوهی از جزییاتی هستند كه در متون مكتوب غایبند یا اساسا اسناد نوشتاری ناتوان از انتقال آنها هستند. در نگاه نخست این مهم‌ترین امتیاز عكس‌ها در مقایسه با دیگر اسناد هستند. ولی مشكل اصل این است كه عكس‌ها اسنادی خاموش هستند، بدون بافت‌ها و پیوست‌های نوشتاری استفاده از آنها بسیار دشوار می‌شود و گاهی كاركردی جز تصدیق وجود تاریخی پدیده‌هایی كه هیچ چیزی جز همین صرف وجود داشتن تاریخی‌شان درباره آنها نمی‌دانیم، ندارند. البته این درباره تمامی عكس‌ها صادق نیست و هر عكسی از این حیث با عكس‌های دیگر متفاوت است. بگذارید مثالی عینی از همین مجموعه را در نظر بگیریم. از میرزا اسماعیل خان امین‌الملك، برادر كوچك امین‌السلطان، تاكنون تنها یكی، دو تصویر معروف، با آن لبخند خاصش منتشر شده بود. ولی حالا چندین عكس از او در دست داریم كه متعلق به یكی از سفرهای وی، احتمالا همراه با شاه قاجار است. مسلما استفاده تاریخ‌نگارانه از این عكس‌ها بسیار متفاوت از عكس‌های «سوزمانی»ها، عشایر و كولی‌هایی است كه در همین مجموعه وجود دارد. عكس‌های قوم‌‌شناختی به خودی خود گویاتر و اطلاع‌‌رسا‌ن‌‌تر از پرتره‌های فردی و حتی جمعی هستند. در عكس‌های امین‌‌الملك در وهله نخست تنها چیزی كه نصیب ما می‌شود، این است كه امین‌‌الملك سفری به همراه شاه به منطقه‌‌ای خاص در ایران، در تاریخی خاصی داشته است. بنابراین كاركرد تاریخ‌‌نگارانه این عكس‌ها تنها در بافت زندگینامه وی قابل تصور است و تنها با بردن آن به زمینه‌هایی وسیع‌‌تر، مانند عكاسی سفر، تاریخ سفر و متفرعات آن، می‌توان بهره‌های تاریخ­‌نگارانه بیشتری از آنها برد. ولی در مقابل، عكسی از یك دسته كولی‌ها اطلاعات زیادی درباره جنبه‌های مختلف حیات اجتماعی آنها در اختیار می‌­نهد. با این حال، نباید فریب همین ظاهر اطلاع‌‌رسان و مستند این نوع عكس‌ها را خورد و ابزارهای انتقادی برای خوانش آنها را كنار گذاشت.

در پایان اشاره‌ای هم به انتشار این عكس‌ها داشته باشیم. نحوه انتشار عكس‌های تاریخی موجود در سازمان‌ها و آرشیوهای دولتی در ایران چگونه است و چه آسیب‌هایی را در پی دارد و بهتر است چگونه باشد؟

باید بدون تعارف گفت كه به هیچ روی مطلوب نیست. دسترسی به این عكس‌ها و استفاده پژوهشی از آنها دشوار و گاهی ناممكن است. متاسفانه در بسیاری از سازمان‌هایی از این دست روحیه كارمندسالارانه غالب است و قوانین اداری دست و پاگیری برای استفاده از بایگانی‌‌های آنها وضع شده كه گاهی عملا مانع استفاده محققان از این بایگانی‌‌ها می‌شوند. بسیاری از مسوولان این آرشیوها متاسفانه دركی از ملی بودن و عمومی بودن این منابع ندارند و تصور می‌كنند كه این اسناد ملك طلق و دارایی خصوصی آن مجموعه است و به همین خاطر، نگهداری و حفاظت از اسناد را مترادف با مسدود كردن تمامی راه‌های دسترسی محققان به آنها می‌‌دانند. از این بدتر، گاهی دسترسی‌های انحصاری برای افراد خاصی فراهم می‌كنند و تبعیض‌‌های آشكاری میان محققان قائل می‌شوند. اگر این اسناد در آرشیو سازمان‌هایی باشند كه عنوان پژوهشگاه یا پژوهشكده را هم یدك می‌كشند بهره‌‌برداری از آنها را محدود به پژوهشگرانی می‌كنند كه دارای وابستگی‌‌های سازمانی به خود این موسسات یا اساسا در استخدام آنها هستند. در صورت ایجاد دسترسی برای محققان دیگر هم گاهی شروط غیر قابل دركی برای محققان وضع می‌كنند. مثلا از آنها تعهد می‌گیرند تا اثر خود را پیش از انتشار آثار خاصی چاپ نكنند، درصد قابل توجهی از آثار منتشره را به صورت رایگان در اختیار مجموعه مربوطه قرار دهند یا حتی از استفاده از اسناد و عكس‌هایی كه یكی از مسوولان یا محققان همین آرشیوها در كتاب خود به كار برده است، منع می‌شوند. دسترسی ساده و رایگان كادر اداری این موسسات به آرشیوها و نوع تلقی خاص آنها از مالكیت این اسناد باعث شده تا حتی گاهی بی‌‌ربط‌ترین و غیرمتخصص‌­ترین افراد هم به صرافت چاپ كتاب بیفتند، در حالی كه محققان متخصص دست‌شان از این اسناد كوتاه باشد و برای استفاده از چند عكس معدود با دشواری‌‌های زیادی مواجه باشند. علاوه بر موانع نظری و تخصصی، یكی از علل اصلی عقب‌‌ماندگی پژوهش‌های آرشیوی در ایران، خصوصا در حوزه عكس، همین موانع و ضعف‌‌های شدید و آشكار اداری است. اگر وجود برخی چهره‌های متعهد و دلسوز در بعضی از این موسسات نبود، وضعیت بسیار بدتر از این می‌شد. بنابراین پیش از هر چیز، ما نیازمند یك انقلاب آرشیوی هستیم كه امكان دسترسی بیشتر و ساده‌تری به منابع تصویری و غیرتصویری را برای پژوهشگران فراهم كند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: