1403/2/10 ۱۰:۰۷
خلیج فارس در حاشیه غربى اقیانوس هند واقع شده و بین شبهجزیره عربستان و جنوب شرقى كشور ایران قرار دارد. مساحت این دریا 240هزار كیلومتر مربع است. طول آن قریب هزار كیلومتر و قسمت شمالى و شمال شرقى خلیج فارس را تماماً سواحل ایران پوشانده است.
منابع گوناگون ایرانی و انیرانی از دیرباز خلیج فارس را با نامهایی یاد کرده اند که معنایش دریای پارس است. متاسفانه از زمان بروز حمیت جاهلی جدید، گروهی به ریاست عبدالناصر در مخالفت با حکومت وقت ایران، نام مجعولی بر این دریا نهادند که اکنون مورد استفادۀ گماشتگان ترسویی قرار می گیرد که در حمایت از اسرائیل، سر از پا نمی شناسند و برخی از آنها تا یکی دو قرن پیش جزئی از ایران بودند!
خلیج فارس در حاشیه غربى اقیانوس هند واقع شده و بین شبهجزیره عربستان و جنوب شرقى كشور ایران قرار دارد. مساحت این دریا 240هزار كیلومتر مربع است. طول آن قریب هزار كیلومتر و قسمت شمالى و شمال شرقى خلیج فارس را تماماً سواحل ایران پوشانده است. در مسافت كمى از گوشه شمال غربى آن عراق گسترده شده و بقیه زاویه شمال غربى آن خاك كویت است. [مابقی آن کرانه های جنوبی خلیج فارس است که سواحل کشورهای عربستان، قطر، بحرین و شیخ نشین هاى ابوظبی، دوبى، شارجه، عجمان،امالقیوین یاامالكوین، رأسالخیمه و بَخه را تشکیل می دهد].
نام خلیج فارس در پیش از اسلام
1 ـ آشوریان این دریا را در كتیبههاى خود به نام «نارمرتو» (Nar maarratu: به معنى رود تلخ)، یاد كردهاند و این كهنهترین نامى است كه از خلیج فارس به جاى مانده است.
2 ـ در كتیبه داریوش بزرگ در تنگه سوئز، در عبارت «درایه تیه هچاپارسا آئیتی» (Draya tya hacha Parsa aity)یعنى «دریایى كه از پارس میرود» (یا سر میگیرد)، منظور از دریاى پارس همان خلیج فارس است. در زمان ساسانیان نیز این خلیج را دریاى پارس میگفتند.
3 ـ هرودت مورخ یونانى در گذشته در سال 425پ. م اقیانوسى را كه در جنوب غربى آسیاست، از دریاى سرخ گرفته تا دهانه هندوستان «ارى تروس» (Erythros: اریتره)یعنى دریاى سرخ میخواند. و این تسمیه به مناسبت رنگ خاك آن سواحل است كه متمایل به سرخى است. پیداست كه هرودت خلیج فارس را درست نمیشناخته از این جهت از آن نامى نبرده و به همان نام مبهم اریتره كه اعم از اقیانوس هند و دریاى عمان و خلیج فارس است، اكتفا كرده است.
4 ـ مورخ دیگر یونانى فلاویوس آریانوس (Arrianus) كه در سده دوم میلادى میزیست، در كتاب معروفآنابازیس یا «تاریخ سفرهاى جنگى اسكندر» ضمن شرح بحر پیمایى نهآرخوس (Nearchus) كه به امر اسكندر مأموریت یافته بود از رود سند به دریاى عمان و خلیج فارس بگذرد و به مصب فرات داخل شود، نام این خلیج را «پرسیكون كارتاس» (Persikon kartas) نوشته كه ترجمه تحت اللفظى آن «خلیج فارس» است.
5 ـ استرابون (Strabon) جغرافیدان نامى یونانى كه در نیمه آخر یك قرن قبل و نیمه اول یك قرن بعد از میلاد میزیست، مكرر همین نام را در جغرافیاى خود در موردخلیج فارس بهكار برده است و مخصوصاً مینویسد كه: «عربها بین خلیج عرب (بحر احمر) و خلیج فارس جاى دارند.»
6 ـ بطلمیوس كه بزرگترین عالم هیئت و جغرافیاى قدیم است و در قرن دوم بعد از میلاد میزیست، در كتاب بزرگى كه در علم جغرافیا به زبان لاتین نوشته، از این دریا به نام «پرسیكوس سینوس» (Persicus Sinus) یاد كرده كه درست به معنى خلیج فارس است. این اصطلاح در كتاب هاى لاتینى غالباً «سینوس پرسیكوس» (Sinus Persicus) آمده است. به علاوه در كتاب هاى جغرافیایى لاتین خلیج فارس را «ماره پرسیكوم» (Mare Persicum) یعنى دریاى پارس نیز نوشتهاند.
7 ـ کوین توس كورسیوس روفوس (Rufus) مورخ رومى كه در قرن اول میلادى میزیست و در تاریخ اسكندر تحقیقات جامعى دارد، این خلیج را به زبان لاتین «آكواروم پرسیكو» (Aquarum Persico) به معنى« آبگیر پارس» خوانده است.
8 ـ اصطلاح لاتینى «سینوس پرسیكوس» در دیگر زبان هاى زنده جهان ترجمه گردیده و همه ملل این دریا را به زبان خود خلیج فارس گویند؛ چنان كه به زبانفرانسه Golfe Persque، به انگلیسى Persian Gulf، به آلمانى Persischer Golf، بهایتالیایى Golfo Persico، به روسى Persidskizaliv، به ژاپنى Perusha Wan و به تركى Farsi Korfozi آمده كه در همه آنها نام «پارس» وجود دارد.
نام خلیج فارس در دوره اسلامى
در كتب جغرافیایى و تاریخى دوره اسلامى كه به مناسبتى از این دریا ذكرى بهمیان آمده، نام این خلیج «بحر فارس» یا «الخلیج الفارسى» یا «خلیج فارس» یاد گردیده است. بعضى از جغرافینویسان قدیم اسلام مفهوم «بحر فارس» را خیلى وسیعتر گرفته و آن را به تمام دریاى جنوب ایران اعم از بحر عمان و خلیج فارس و حتى اقیانوس هند اطلاقكردهاند و ما تا آنجا كه دسترس داشتیم، اهم آن منابع را در اینجا ذكر میكنیم.
9ـ احمدبن محمدبن اسحاق بن ابراهیم الهمذانى معروف به ابن الفقیه كه كتاب جغرافیاى او تحت عنوان مختصر كتاب البلدان به دست ما رسیده و در297ق تألیف شده است، مینویسد: «واعلم ان بحر فارس و الهند هما بحر و احد لاتصال احد هما بالاخر» یعنی:بدان كه دریاى پارس و هند از براى پیوستگى به یكدیگر، هر دو یك دریا هستند.
10ـ احمد بن عمر بن رسته كه كتاب تقویم البلدان خود را به نام الاعلاق النفیسه در290ق تألیف كرده است، مینویسد: «فاما البحر الهندى یخرج منه خلیج الى ناحیه فارس یسمى الخلیج الفارسى... و بین هذین الخلیجین (یعنى خلیج احمر و خلیج فارس)، ارض الحجاز والیمن و سایر بلاد العرب»؛ یعنى دریاى هند از آن خلیجى به سوى ناحیت پارس بیرون آید كه خلیج پفارس نام دارد. و بین این دو خلیج یعنى خلیج احمر و پارس، سرزمین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب واقع است.
11 ـ جغرافیدان ایرانى به نام سهراب كه در قرن سوم هجرى میزیست، در كتاب عجایب الاقالیم السبعة الى نهایة العمارة مینویسد: «بحر فارس و هو البحر الجنوبى الكبیر»، یعنى دریاى پارس دریاى بزرگى است در جنوب.
12ـ ابن خرداذبه خراسانى درگذشتۀ 300ق در كتاب المَسالك و الممالك درباره رودهایى كه به خلیج فارس میریزد، مینویسد: «فرقة(من الانهار) تمر الى البصرة و فرقة اخرى تمر الى ناحیة المذار ثم یصب الجمیع الى بحر فارس»، یعنى گروهى از این رودها به سوى بصره و گروهى به سوى مذار1 روان اند، سپس همه آنها به دریاى پارس میریزند.
13ـ بزرگ بن شهریار الناخذاه هرمزى(ناو خداى رامهرمزى) در كتاب «عجایب الهند برّه و بحره و جزایره» كه آن را در حدود 342ق تألیف كرده، مینویسد: «و من عجایب امر بحر فارس مایراه الناس فیه بالیل فان الامواج اذ اضطربت و تكسرت بعضها على بعضها على بعض انقدح منه النار فیخیل الى راكب البحرانه یسیرفى بحرنار»،یعنى: از شگفتیهاى دریاى پارس چیزى است كه مردمان به شبه بینند در آنگاه چون موجها برهم خورند و بر یكدیگر شكسته شود، از آنها آتش برجهد و آن كه بركشتى سوار است، پندارد كه به دریایى از آتش روان باشد.
14ـ ابواسحاق ابراهیم الاصطخرى، درگذشته 346ق در كتاب«مسالك الممالك كه بر اساس كتاب صورَ الاقالیم ابوزید بلخى است، مینویسد: «بحر فارس فانّه یشتمل على اكثر حدودها و یتصل بدیار العرب منه و بسائر بلدان الاسلام و...» و در اثر دیگرش كتاب الاقالیم مینویسد: «الاعظم بحر فارس و هو خلیج من البحر المحیط من حد الصین...»،یعنى: دریاى پارس كه مشتمل بر بیشتر حدود آن است و به دیار عرب و دیگر بلاد اسلام پیوندد، ما آن را تصویر كرده، جمیع حدود آن را یاد كنیم و آغاز به دریاى قلزم نماییم كه از ساحل آن در مشرق تا به ایله منتهى میشود، سپس به حدود دیار عرب تا آبادان بگردد و عرض دجله را بریده به ساحل مهروبان و از آنجا به گناوه و از آنجا به سیراف منتهى گردد و سپس تا به سواحل هرمز و آنور كرمان تا دبیل و مولتان كه ساحل هند است، امتداد مییابد.
15ـمورخ مشهور ابوالحسن علیمسعودى درگذشته 346ق در مروج الذهب مینویسد: «یتشعب من هذا البحر (اى البحر الهندى او الحبشى)، خلیج آخر و هو بحر فارس و ینتهى الى بلاد ابله و الخشبات و عبادان... و هذا الخلیج مثلث الشكل»، یعنى: از این دریا كه دریاى هند یا حبشى باشد، خلیجى دیگر منشعب شود كه دریاى پارس است و آن منتهى به شهرهاى ابله 2 و خشبات و آبادان میشود... و این خلیج مثلثى شكل است.
16ـمسعودى در كتاب دیگر خود التنبیه والاشراف كه آن را در سال 345ق بهپایان رسانیده است، مینویسد: «و قد حد كثیر من الناس السواد و هو العراق فقالوا حده من جهةالمشرق الجزیره المتصلة بالبحر الفارسى المعروفة بمیان روذان من كورة بهمن اردشیر وراءالبصره ممایلى البحر»، یعنى: بسیارى از كسانى كه حدود سواد (یعنى عراق) را تعیین كردهاند، گفتهاند كه: حد آن از سوى مشرق جزیرهاى است كه به دریاى پارسى پیوسته و به میان روذان معروف است و از ناحیه بهمن اردشیر پشت بصره نزدیك دریاست.
17ـ الطاهربن المطهر در كتاب تاریخ خود به نام البدء والتاریخ كه آن را در 355هجرى تألیف كرده درباره رودهایى كه به خلیج فارس میریزد، مینویسد: «تجتمع هذه الانهار كلها فى دجله و یمردجله بالا بله الى عبادان فیصب فیالخلیج الفارسى»، یعنى: همه این رودها در دجله فراهم آیند و دجله ازابله به آبادان بگذرد و در خلیج پارسى ریزد.
18ـ ابوریحان بیرونى درگذشته 440ق در كتاب «التفهیم لاوائل صناعة التنجیم» كه آن را به فارسى تألیف كرده، نام این خلیج را دریاى پارس و خلیج پارس هر دو آورده است، و در كتاب دیگر خود«تحدید نهایات الاماكن»، «بحر فارس عَلى جنوب شیراز»ذكر كرده است.
19ـ همو در كتاب معروف به القانون المسعودى مینویسد: «عبادان فم الخشبات فیمصب دجله و انبساطها فى بحر فارس»،یعنى: آبادان دهانه خشبات در مصب دجله است و گسترش آن در دریاى پارس میباشد.
20ـ محمد بن حوقل صاحب صورةالارض كه آن را در 367ق به پایان رسانیده، خلیج فارس را «بحر فارس» نامیده است.
21ـ در كتاب حدودالعالم من المشرق الى المغرب كه قدیمیترین جغرافیا به زبان فارسى است و در 372ق تألیف یافته، چنین نوشته شده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهناى اندك تا به حدود سند»
22 ـ شمسالدین شامی مَقدسى در كتاب «احسن التقاسیم فى معرفه الاقالیم» كه آن را در 375ق به پایان رسانیده، این دریا را «بحر فارس» خوانده است.
23ـ محمدبن نجیب بكیران در كتاب جهان نامه که از تألیفات فارسى همان قرن است، مینویسد: «بحر كرمان پیوسته است به بحر مكران و جزیره كیش كه مروارید از آنجاى آورند، در این دریاست و چون از بحر كرمان بگذرى، بحر پارس باشد و طول این دریا از حدود عمان تا نزدیكى سراندیب بكشد و برجانب جنوب او جمله زنگبار است. و این بحر و بحر عمان هر دو یكى است به سبب آنكه ولایت پارس بر جانب شمال اوست و ولایت عمان برجانب مغرب او.
24ـ ابنالبلخى در كتاب فارسنامه كه آن را در حدود 500ق به فارسى تألیف كرده، مینویسد: «بحر فارس این دریاى پارس طیلسانى است از دریاى بزرگ كه آن را بحر اخضر خوانند و نیز بحر محیط و هر طیلسانى كه از این دریا در زمین ولایتى است، آن را بدان ولایت باز خوانند: چون دریاى پارس و دریاى عمان و مانند این و از این جهت این طیلسان را دریاى پارس میگویند.»
25ـ شرفالزمان طاهر مروزى دركتاب طبایعالحیوان كه آن را در حدود 514ق به پایان رسانیده، این دریا را «الخلیج الفارسى» نوشته است.
26ـ الشریف الادریسى از اعراب جزیره سیسیل درگذشته به سال 560ق در كتاب «نزهةالمشتاق فیاختراق الافاق» مینویسد: «ویتشعب من هذا البحر الصینى الاخضر و هو بحر فارس و الابله و ممره من الجنوب الى الشمال مغربا قلیلا فیمر بغربى بلادالسند و مكران و كرمان و فارس...»، یعنى: از دریاى چین، خلیج سبز كه دریاى پارس و ابله است، منشعب میگردد. گذرگاه آن از جنوب تا اندكى به شمال غربى است؛ چنان كه از مغرب بلاد سند و مكران و كرمان و پارس بگذرد تا به ابله جایى كه آبادان است...
27ـ یاقوت حموى درگذشتۀ 626ق در معجمالبلدان مینویسد: «بحر فارس هو شعبة من بحر الهند الاعظم واسمه بالفارسیة كما ذكره حمزه زراه كامسیر و حده من التیز من نواحیمكران على سواحل بحر فارس الى عبادان و هوفوه دجلة التى تصب فیه و تمتد سواحله نحوالجنوب الى قطر و عمان و الشحر و مرباط الى حضرموت الى عدن و عَلى سواحل بحر فارس من جهة عبادان من مشهورات المدن مهروبان قال حمزه و ههنا یسمى هذاالبحر بالفارسیه زراه افرنگ قال و هو خلیج متخلج من بحر فارس...»، یعنى دریاى پارس شعبهاى از دریاى بزرگ هند است و چنان كه حمزه اصفهانى گفته، نامش به پارسى زراه كامسیر است و حد آن از تیز از نواحى مكران بر ساحل پارس تا آبادان است و آن دهانه دجله است و آن رود بدانجا ریزد. سواحل این دریا از جنوب تا به قطر و عمان و شحر و مرباط و حضرموت و عدن امتداد دارد. بر سواحل دریاى پارس از سوى آبادان از شهرهاى مشهور مهروبان است. حمزه گوید كه در اینجا این دریا به پارسى زراه فرنگ نام دارد و آن خلیجى از دریاى پارس است كه از جنوب به شمال بالا رود تا از كنار ابله بگذرد.
28ـ زكریاقزوینى درگذشته 682ق در كتاب «آثارالبلاد و اخبار العباد» مینویسد: «فارس الناحیة المشهورة التى یحیط بهامن شرقها كرمان و من غربها خوزستان و من شمالها مفازة خراسان و من جنوبها البحر سمیت بفارس»، یعنى: پارس ناحیه مشهورى است از شرق به كرمان و از غرب به خوزستان و از شمال به بیابان خراسان و از جنوب به دریا كه دریاى پارس نامیده میشود محدود است.
29ـ همو در «عجائبالمخلوقات و غرائبالموجودات» مینویسد: «یخرج من بحرالهند خلیجان عظیمان احد هما بحر فارس و الاخر بحر القلزوم»، یعنى: از دریاى هند دو خلیج بزرگ بیرون آید كه یكى دریاى پارس و دیگرى دریاى قلزم است. و نیز نوشته است: «بحر فارس شعبة من بحرالهند الاعظم من اعظم شعبها و هو بحر مبارك كثیر الخیر»،یعنى: دریاى پارس شعبهاى از دریاى بزرگ هند است و از بزرگترین شعب آن است و دریایى پربركت و سودآور است.
30ـ ابوالفداء الملك المؤید درگذشته 732ق در كتاب تقویم البلدان مینویسد: «بحر فارس و هو بحر ینشعب من بحر الهند شمالاً بین مكران و هى عَلى فم بحر فارس من شرقیه...»، یعنى: دریاى پارس كه از شمال منشعب از دریاى هند است، بین عمان و مكران است و مكران بندر آن تیز3 است و بر دهانه دریاى پارس وا قع است. سپس دریا بر ساحل عمان امتداد یافته و به شمال بگذرد تا به آبادان برسد و از آبادان به مهروبان و سپس به سینیز4 امتداد یابد. پس از سوى جنوب به گناوه و ساحل دریا كه كرانه بلاد پارس است، كشیده شود. سپس به سوى مشرق امتداد یافته، به هرمز برسد و از جنوب و مشرق به كرمان پیوندد.
31ـ شمسالدین ابوعبدالله محمدبن ابیطالب الانصارى الدمشقى الصوفى درگذشته 727 ق در كتاب «نخبةالدهر فى عجائب البر و البحر» نام این دریا را مكرر «بحر فارس» یا «بحر الفارسى» یا «خلیج فارس» آورده است.
32ـ شهابالدین احمدالنویرى درگذشته 733ق در كتاب «نهایةالارب فى فنونالعرب» مینویسد: «اما خلیج فارس فانّه مثلثالشكل على هیئةالقلع احد اضلاعه من تیز مكران فیمرّ بلاد كرمان عَلى هرمز من بلاد فارس عَلى سیراف و مهروبان و منها یفضى البحر الى عبّادان ینعطف الضلع الآخر فیمرّ بالخط و هو ساحل بلاد عمان و الضلع الآخر یمتد على سطح البحر من تیز مكران الى رأس الخیمه»، یعنى: خلیج پارس مثلث شكل است به صورت بادبان كشتى كه یكى از ضلعهاى آن از جانب تیز مكران و بلاد كرمان بر هرمز و بلاد پارس و سیراف و مهروبان بگذرد و از آنجا دریا به آبادان منتهى شود و از آبادان برگشته به الخَطّ5 كه ساحل عمان است، بگذرد و ضلع دیگر بر سطح دریا از تیز مكران تا رأسالخیمه امتداد یابد.6
33ـ حمدالله مستوفى قزوینى متوفاى740ق در كتاب نزهةالقلوب كه آن را به پارسى نگاشته، این خلیج را «بحر فارس» یاد كرده و مینویسد: «جزایرى كه از حد سند تا عمان در بحر فارس است، از حساب ملك فارس شمردهاند و بزرگترین آن به كثرت مردم و نعمت، جزایر قیش(كیش) و بحرین است».
34ـ ابوحفص زینالدین عمر بن مظفر معروف به ابن الوردى درگذشته 749ق در كتاب «خریدةالعجایب و فریدةالغرایب» مینویسد: «فصل فى بحر فارس و مافیه من الجزایر و العجائب و یُسمى البحر الاخضر و هو شعبة من بحر الهند الاعظم و هو مبارك كثیر الخیر، دائم السلامة و طىءالظهر، قلیل الهیجان بالنسبةالى غیره»، یعنى: فصل در پیرامون دریاى پارس و جزیرهها و شگفتی هاى آن، و آن دریاى سبز خوانده میشود و شعبهاى از دریاى بزرگ هند است، و آن دریاى پربركت وسودآور و دائماً بیخطر و آرام است و بالنسبه به دیگر دریاها كم هیجان میباشد.
35ـ شرفالدین ابوعبدالله محمدبن عبدالله طنجى معروف به ابن بطوطه درگذشتۀ 777ق در سفرنامه خود كتاب «تحفةالنظاره فى غرائب الامصار و عجایبالاسفار» مینویسد:«ثم ركبنا فى الخلیج الخارج من بحر فارس فصبحنا عبّادان»: پس در خلیج بیرون از دریاى پارس بر كشتى نشستیم و به آبادان در آمدیم.
36ـ احمدبن على بن احمد القلقشندى در گذشته821ق در كتاب «صبح الاعشى فى كتابةالانشاء» مینویسد: «فاما بحر فارس فهو ینبعث من بحر الهند منعطف آخره عَلى ساحل بلاد كرمان من شمالیها حتى یعودالى اصل بحر فارس فیمتد شمالا حتى ینتهى الى مدینه هرموز»، یعنى: دریاى پارس منشعب از دریاى هند است و پایان آن از سوى شمال به ساحل كرمان منعطف شده تا به اصل دریاى پارس برمى گردد و همچنان به شمال امتداد مییابد تا اینكه به شهر هرمز منتهى میشود.
37ـ مصطفى بن عبدالله كاتب چلبى قسطنطینى مشهور به حاجى خلیفه در گذشته در 1067ق صاحب كتاب معروف كشف الظنون در كتاب دیگرش جهان نما در جغرافیاى عالم كه آن را به تركى نوشته، چنین مینویسد:
bahre Fars - buna sinus Persique dirlar Fars Korfuzi belade Fars olmaqla ona Nesbat, va mare ersiqum daxi dilar
یعنى: دریاى پارس= به این دریا سینوس پرسیقوس میگویند. به معنى خلیج فارس به مناسبت اینكه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده میشود. و آن را ماره پرسیقوم(دریاى پارس) نیز میگویند.
38ـ شمس الدین محمد سامى در قاموس الاعلام و قاموس تركى، خلیج فارس یا بحر فارس را به خلیج بصره معنى كرده است. البته مقصود از خلیج بصره قسمت كوچكى از دریاى پارس است كه مجاور شهر بصره است؛ چنان كه به خلیج فارس به مناسبت بندر بوشهر، گاهى «دریاى بوشهر» هم میگفتهاند.
39ـ در دایرةالمعارف البستانى (جلد هفتم، طبع 1883م) در ماده خلیج،« الخلیج العجمى» و « الخلیج العربى» آمده كه از اولى خلیج فارس و از دومى بحر احمر (دریای سرخ) اراده شده است.
این بود نمونهاى از شواهد تاریخى و جغرافیائى درباره نام خلیج فارس. حال ببینیم واقعاً خلیج العربى كجاست؟
40ـ «خلیج العربى» كه به رومى آن را «سینوس آرابیكوس» (Sinus Arabicus) یعنى «خلیج عربها» میگفتند، در تاریخ ها و جغرافیاهاى قدیم مطلقاً به «بحر احمر» (دریای سرخ) كه بین تنگه بابالمندب و ترعه سوئز قرار دارد، اطلاق میشده و به مناسبت شنهاى سرخ ساحلش، آن را به یونانى «ارى تره» (Erithree) و به لاتینى «ماره روبروم» (Mare Rubrum) یعنى «دریاى سرخ» نیز میخواندند و «بحر قلزم» نیز نام داشته است.
41ـ هكاتایوس ملطى ـ از علماى قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا ـ درگذشتۀ 475ق.م در نقشهاى كه از دنیاى زمان خود تصویر كرده، بحر احمر را «خلیج عرب» یاد كرده است.
42ـ هرودت مورخ مشهور یونانى درگذشته425پ.م در تاریخ معروف خود نام «بحر احمر» را مكرر «خلیج عرب» نوشته است.
43ـ اراتوس تنوس یونانى كه در زمان بطالسه در اسكندریه میزیست و در 196پم درگذشت، در نقشه جغرافیاى عالم بحر احمر را «خلیج عرب»خوانده است.
44 ـ استرابون جغرافیدان یونانى (قرن اولمیلادی) نیز از بحر احمر به نام «خلیج عرب» یاد میكند.
45ـ بطلیمیوس جغرافی دان یونانى كه قبلاً از او یاد كردیم و كتاب خود را به زبان لاتینى نوشته و در اواسط قرن دوم میلادى میزیست، اسم «بحر احمر» را به زبان لاتین «آرابیكوس سینوس» (Arabicus Sinus) یعنى خلیج عربى نوشته است.
46ـ در كتاب«حدود العالم من المشرق الى المغرب» كه در 372ق تألیف شده، بحر احمر (دریای سرخ) صراحتاً «خلیج العربى» آمده است:«خلیجى دیگر هم بدین پیوسته، بهرود به ناحیت شمال فرود آید تا حدود مصر و باریك گردد تا آنجا كه پهناى او یك میل گردد. آن را خلیج عربى خوانند و خلیج ابله نیز خوانند و خلیج قلزم نیز خوانند.»
47ـ در جهان نما تألیف حاج خلیفه كاتب چلبى در گذشته 1067ق كه آن كتاب را به تركى نگاشته، چنین آمده است:
«bahre qolzom ke Makka danizi dur, sharqisi jaziratul Arab olmaqula one sinus Arabikus dirlar, va kotobe qadimada bahre Ahmar Yazilmaqla Mare Ruberum, va Mare Rusu tasmiya idarlar qizil daniz ma, nasina1»
یعنى: بحر قلزم كه دریاى مكه است، به مناسبت اینكه مشرقش جزیرةالعرب است، «سینوس آرابیكوس» نامیده میشود و به مناسبت آنكه در كتب قدیمه«بحر احمر» نوشته شده، به معنى «ماره بروم» و «ماره روسو» آمده است.
از مطالب و مواردى كه گذشت، این نتیجه را میگیریم كه نام خلیجى كه در جنوب ایران است، از دوهزار و پانصد سال پیش، خلیج پارس یا بحر پارس نام داشته و این نام در همه زبان هاى زنده دنیا از قدیم ترین زمان تاكنون پذیرفته شده و همه ملل جهان آن را به زبان خود خلیج فارس میخوانند.
پینوشت ها:
1 . مَذار، شهرى مابین واسط و بصره.
2 . أیله، شهرى بر ساحل دریاى سرخ.
3 . تیز: شهرى بر ساحل مكران که اكنون طیس نام دارد، در شمال بندر چابهار.
4. سینیز: بكسر سین شهرى برساحل فارس درنزدیكى گناوه
5 . الخط: ساحل قطیف و عقیر و قطر است و آن جزء بحرین قدیم كه بین بصره و عمان قرار داشته بود.
6 . این ناحیه امروز جزء هفت شیخنشین هم پیمان در خلیج پارس [امارات متحده عربی] است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید