1402/9/2 ۲۲:۲۲
در طول تاریخ اسلام- و ملتها و دولتهای مسلمان - از قدیمالایام تاكنون موضوع «وحدت»، همواره مسالهای اصلی در میان مسلمانان بوده است. همه فِرقِ اسلامی و مذاهب مختلف شریعت خاتمالنبیین(ص) بر مساله وحدت اسلامی تاكید و در بسیاری مقاطع، هر یك دیگری را به نقض وحدت متهم میكردهاند و میكنند.
نگاهی به معنا و ضرورت اتحاد اسلامی در روزگارِ ما
عظیم محمودآبادی: در طول تاریخ اسلام- و ملتها و دولتهای مسلمان - از قدیمالایام تاكنون موضوع «وحدت»، همواره مسالهای اصلی در میان مسلمانان بوده است. همه فِرقِ اسلامی و مذاهب مختلف شریعت خاتمالنبیین(ص) بر مساله وحدت اسلامی تاكید و در بسیاری مقاطع، هر یك دیگری را به نقض وحدت متهم میكردهاند و میكنند. این حساسیت اما هرچند با ظهور روشنفكران در جوامع اسلامی مورد توجه و تاكید دوباره قرار گرفت اما پیش و حتی بیش از ایشان نیز این مساله مورد توجه و حساسیت بیبدیل برخی از مهمترین و برجستهترین علما و شخصیتهای دینی در مذاهب مختلف اسلامی بوده و همچنان هست.
آیتالله بروجردی و شیخ شلتوت
شاید عالیترین نمونه آن را بتوان در اقدامات بسیار مهم و كلیدی دو عالم بزرگ جهان اسلام حضرت آیتالله العظمی بروجردی (ره) و همچنین مرحوم شیخ شلتوت (رحمهالله علیهما) مشاهده كرد؛ اولی زعیم حوزه علمیه قم و مرجعیت بزرگ شیعه و دیگری از مهمترین علمای اهل سنت و روسای دانشگاه الازهر مصر و همچنین از موسسان «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در قاهره بود.
هرچند با رحلت این دو عالم بینظیر اسلامی، مساله تقریب مذاهب اسلامی، در سالهای بعد از آن، چنان كه باید پیش نرفت و به نوعی به محاق رفت اما همچنان مورد توجه برخی علما و شخصیتهای دینی در بلاد مختلف بیش یا كم وجود داشت.
چنانكه در ایران ما نیز مرحومان استاد مرتضی مطهری و دكتر علی شریعتی- با همه اختلاف نظرهایی كه با یكدیگر داشتند- هر دو اما اهتمام ویژهای به این مساله حساس میورزیدند و الحق و الانصاف كارنامه به غایت درخشانی در این زمینه از خود برجای گذاشتند.
بعد از شهید مطهری و دكتر شریعتی اما در سطح مدنی جامعه چنان كه باید این مساله مورد توجه و تاكید موثر قرار نگرفت هرچند اینطور نبود كه كاملا از مدار توجه عموم نخبگان جهان اسلام خارج شده باشد. چنانكه برای نمونه در كشورما ضرورت وحدت همواره مورد تاكید مقامات ارشد نظام قرار داشته و دارد. ضمن اینكه با پیروزی انقلاب اسلامی و نامگذاری هفتهای به نام «هفته وحدت» و همچنین تاسیس مركزی با عنوان «مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی» در این زمینه كوششهایی شد اما به نظر نمیرسد انتظاری كه در این زمینه وجود داشته به منصه ظهور رسیده باشد. دلایل این امر البته پیچیدهتر از آن است كه با اختصاص عنوان «وحدت» به هفتهای یا تاسیس مركزی حاكمیتی با این دستورالعمل بتواند برطرفكننده عموم مشكلات و موانعی باشد كه بر سر مساله وحدت جهان اسلام وجود دارد.
محدوده انتظار از وحدت
به نظر میرسد یكی از مهمترین موانع تحقق این مهم در میان جوامع اسلامی، همانا انتظارات زیادی است كه به این مقوله تحمیل میشود و در واقع از مفهوم وحدت، تكلیفی مافوق طاقت انتظار میرود؛ بهطوری كه گویی پیروان مختلف مذاهب اسلامی برای نیل به مقصود مقدس وحدتِ امّتِ اسلامی، ناگزیر از آن هستند كه تمام تاریخ و مباحث گذشتهشان را به كناری نهند و وارد زمین تازهای شوند. اما این انتظار نه معقول است و نه مطلوب و نه اساسا ممكن! ممكن نیست چراكه تمام تاریخ هزار و چند صدساله ما، ناممكن بودن آن را به روشنی نشان میدهد. معقول نیست چراكه پارهای از این اختلافات، ریشه در ذات متفاوت این مذاهب مختلف با یكدیگر دارد. در واقع هرچند گوهر اصلی همه آنها مشترك است اما در فهمِ این گوهر مشترك، همه یكسان نبوده و نیستند و همگان آن را تماما یكجور نمیفهمند.
ریشه طبیعی اختلاف مذاهب
علاوه بر اینها تاریخ ادیان دیگر و حتی مكاتب بشری و غیر الهی نیز مملو از اختلاف میان پیروانشان هستند و چنین اختلافاتی اساسا به ذات فهم بشری از متون و آن چیزی بر میگردد كه امروزه ما هرمنوتیك مینامیم. از بین بردن این اختلاف نظرها نیز اما نه فقط ممكن نیست و معقول، حتی مطلوب هم نمینمایاند. چراكه بخش وسیعی از پیشرفتهای فكری و فرهنگی در هر تمدنی ریشه در اختلاف نظرها و مباحثی دارد كه زاییده آن نزاعهای فكری به شمار میرود. چنانكه حتی ما گزارشهایی داریم كه برای نمونه برخی شاگردان امام صادق (ع)- كه همه از شیعیان و اصحاب حضرت بودند- در پارهای از امور با هم اختلاف نظر داشتند و به بحث با یكدیگر میپرداختند اما در بسیاری از موارد امام ورود نمیكردند و لازم نمیدیدند كه جانبی از جوانب را بگیرند و دیگری را وا نهند. در واقع ایشان با این سیاست تعلیمی، اجازه میدادند مباحث به رشد طبیعی خود پیش رود مگر آنجایی كه اركان دین و اساس اسلام اقتضا میكرد كه از شبهات جلوگیری و نظری به عنوان فصلالخطاب بیان شود. در طول تاریخ تشیع از هر دو مورد شواهدی در دست است كه میتوان ادعای فوق را به آنها مستند كرد. برای مثال در مورد مساله عصمت امام زمانی که هشامبن حكم بحث میكرد و برخی دیگر با او مخالفت میكردند امام صادق(ع) سكوت میكردند و اجازه میدادند طرفین مسائل مورد نظرشان را بیان كنند. اما آنجا كه شخصی چون ابوالخطاب در شان امامت زیادهروی میكرد و سخن به غلو و گزاف میگفت و شأنی از شؤون ربوبی برای امام قائل میشد، امام صادق(ع) رای به ارتداد وی میدادند. اما به نظر میرسد اصل بر آزادی افكار بوده است مگر مواردی كه به نام دین، فساد عقیدتی مطرح میشده و امام مكلف بوده از آن جلوگیری كند.
اختلاف در نظر اما وحدت در عمل
بنابراین شاید در حوزه نظر و افكار و عقاید خیلی نتوان مساله وحدت را مطرح كرد. چراكه حوزه تفكر اساسا از این قواعد پیروی نمیكند و تاریخ بشریت در تنوع ایدئولوژیها و مكاتب مختلف گواه این اصل مهم است كه وفاق و وحدت حكمی است كه پای آن را به مُلك فكر و نظر راه نیست. اما عرصه عمل البته متفاوت است و ما هر میزان هم كه با یكدیگر همرای و همنظر نباشیم موظف و بلكه مكلف به وحدت هستیم. بنابراین به همان میزان كه اختلاف در نظر طبیعی است اختلاف در عمل آن هم در برابر دشمنیهایی كه در سراسر دنیا با مسلمانان میشود، نه تنها جایز نیست بلكه خلاف عقل و خرد است. اگر این اصل مهم را پذیرفته باشیم باید گفت در عرصه عمل- كه وحدت بر سر آن اصلیترین تكلیف هر مسلمانی است- هیچ مصداقی امروز مهمتر از مساله فلسطین نیست.
فلسطین مهمترین معیار وحدت اسلامی
ملتی مظلوم در دل امت اسلامی كه قریب به یك قرن است زیر یوغ انواع ستمها و جنایات كافران حربی سر كرده است و البته تسلیم هم نشده و سودای سازش هم ندارد. آری فلسطین مهمترین معیار وحدت اسلامی در دوران ما است. جهان اسلام برای رسیدن به وحدت لازم نیست تمام برداشتهای متنوع خود از صدر اسلام و سنت پیامبر(ص) را به یك برداشت واحد تبدیل كند. حتی لازم نیست از تفاوتهای گاه به غایت مهم این برداشتها چشمپوشی كند. بلكه تنها كافی است آن را در عمل به محل نزاع تبدیل نكند و در مواجهه با دشمنی كه به گوشهای از قلمروی مسلمانان نظر سوء دارد و درصدد تصرف آن بر آمده فرصت ندهد و اقدام خود را موكول و منوط به همعقیدگی مذهبی نكند. این همان چیزی است كه مرحوم دكتر شریعتی میگفت مبنی بر اینكه «وحدت میان تشیع و تسنن نه اما میان شیعه و سنی آری»!
كارنامه ایران در مساله وحدت اسلامی
به نظر میرسد اگر این معیار را برای سنجش وحدت در میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی، بپذیریم ایرانِ شیعه كارنامه بسیار قابل قبولی نسبت به سرانِ سایر مذاهب و بلاد اسلامی دارد؛ كشوری كه اصلیترین پایگاه امامیه و مهد تشیع دوازده امامی است، در طول نزدیك به نیم قرن گذشته همواره مساله فلسطین را یكی از اولویتهای خود قرار داده است و در لسان و عمل به اصلیترین دولت حامی ملت مظلوم فلسطین در جهان تبدیل شده است و در این راه از هیچ هزینهای مضایقه نكرده است. این مساله از آن جهت قابل اهمیت است كه ایرانِ شیعه هم از نظر مذهب و هم از نظر نژاد با اهالی عرب و سنی فلسطین تفاوتهای معناداری دارد اما این تفاوت را معیار عمل خویش قرار نداده و كموبیش همان نسبتی را با حماس و نیروهای مقاومت سنی در فلسطین داشته كه با حزبالله به عنوان نیروی مقاومت شیعه در لبنان دارد. اما در این میان سایر كشورهای عرب و مسلمان هستند كه در مورد غالب آنها میتوان گفت اهتمامی كه قابل مقایسه با ایران باشد را نسبت به فلسطینیان نداشتهاند تا آنجا كه صهیونیستها را به طمع عادیسازی رابطه با ایشان انداخت!
انتظاری كه از علمای اهل سنت در مورد غزه وجود دارد
در ایران ما نیز علیرغم اینكه در بدنه اجتماعی اهل سنت حساسیتهای كمتری از شیعیان ایرانی نسبت به مساله فلسطین وجود ندارد اما گاه از تریبونهای خاص صدای متفاوتی به گوش میرسد كه مهمترین ایراد آن همانا فقدان التزام به وحدت است. طبیعی است كه ما در كشورمان مانند هر ملت و كشور دیگری در امور مختلف شاهد انعكاس نظرات مختلف باشیم و بر سر مسائل گوناگون با یكدیگر اختلاف نظر داشته باشیم. این مساله ابدا غیر طبیعی نیست كه ما در مورد اداره كشور و امورِ مختلفِ مرتبط با آن دارای تنوع و تخالف نظر باشیم و هر یك از جریانهای فكری و سیاسی، ناقد نظرات طرف دیگر باشد. اما اگر فردی یا افرادی كه از مناصب دینی برخوردارند در بیسابقهترین جنایتهای صهیونیستی علیه ملت مظلوم فلسطین مواضعی بگیرند كه به نظر میرسد بیشترین كاركردش انحراف افكار عمومی از مساله غزه است حتما این رفتار، در منافات كامل با وحدت اسلامی قرار دارد. به ویژه اگر افرادی كه چنین رویه نامرضیهای را پیش میگیرند متعلق به مذاهب اهل سنت باشند كه علیالقاعده از ایشان انتظار به مراتب بالاتری وجود دارد تا نسبت به آنچه توسط وحشیترین انسان نمایانِ تاریخ رقم میخورد حساسیت بیشتری داشته باشند.
البته این نكته لزوما نافی تاكید بر ضرورت حفظ احترام مقدسات همه مذاهب اسلامی و رعایت اموری از این قبیل نیست اما در واقع مساله فلسطین میتواند اصلیترین معیار وحدت در سراسر جهان اسلام تعیین و شناخته شود. لذا میتوان گفت آزادی قدس شریف- به عنوان نماد اتحاد امت اسلام برای رهایی فلسطین از چنگ قصّابان غاصب- باید همان سنگ نشانی باشد كه مانع از گم شدنِ رهِ وحدت شود و بستن هر اِحرامِ دیگری بدون عنایت به این اصلیترین وظیفه هر مسلمان، فاقد معنا و روح اصلی آموزههای پیامبر اسلام(ص) و تعالیم قرآن است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید