1402/8/27 ۰۸:۵۵
پیروان ادیان متفاوت و پیروان مذاهب مختلف در درون یک دین، به جای درک نقاط مثبت و پیام اصلی ادیان، بر روی وجوه تفرقهبرانگیز و اختلافهای بیمورد تکیه میکردهاند و به بهانههای واهی موجب سوءظن میشدهاند یا احساسات عوام را علیه دیگران برمیانگیختهاند.
گفتگو با میشل لولون
مرضیه سلیمانی: در بخش نخست گفتگو خواندیم که به نظر میشل لولون ـ كشیش فقید فرانسوی ـ صلح با تحمیل و زورگویی به دست نخواهد آمد. «عدالت» شرط صلح جهانی است. كسانی كه مدعای صلح را در مورد بیتالمقدس مطرح میكنند، بدون توجه به حقوق ملت فلسطین، موفق نخواهند شد. اگر كسی بخواهد چیزی را به مردمی كه در این منطقه زندگی میكنند، بدون توجه به حقوق و خواست آنان تحمیل كند، شكست میخورد. این صلح، صلح راستین نیست.
*********
زمینههای همکاری میان رهبران اسلام و مسیحیت را چگونه میشود پدید آورد؟
نخست باید اعتماد کافی میان مسلمانان و مسیحیان به وجود آید؛ زیرا این دو دین، بزرگترین دینهای جهان هستند. البته فقط نفوس و جمعیت انبوه ملاک نیست، بلکه مناطق و جوامع مهم و تأثیرگذار و اقلیمهای حساس در جهان امروز، تحت نفوذ این دو دین بزرگ قرار دارند که هر یک از این کشورها و جوامع، از حیث فرهنگ و تمدن و امکانات، در زمره بزرگترین تمدنها محسوب میشوند؛ بنابراین اعتماد میان مسیحیان و مسلمانان، در واقع مهمترین زمینۀ اتحاد ملتها برای تحقق صلح جهانی محسوب میشود.
اعتماد نیازمند زمینهها و شرایطی است. زمینههای پیدایش اعتماد پایدار و عمیق میان مسیحیان و مسلمانان در سطح تودههای مردم و در سطح رؤسای سیاسی و مهمتر از همه در سطح رهبران دینی چگونه قابل دستیابی است؟
اعتماد را با شناخت صحیح از یک سو و احترام متقابل از سوی دیگر میتوان ایجاد کرد. اگر آگاهی صحیح وجود نداشته باشد، هر کس فقط حرف خود را میزند و ادعاهای خود را درک میکند. سوءتفاهمهای گذشته که منشأ جنگها و خونریزیهای نابجا و هولناکی بوده و فجایع پرشماری به وجود آورده، یکسره محصول همین ناآگاهی و جهل بوده است. پیروان ادیان متفاوت و پیروان مذاهب مختلف در درون یک دین، به جای درک نقاط مثبت و پیام اصلی ادیان، بر روی وجوه تفرقهبرانگیز و اختلافهای بیمورد تکیه میکردهاند و به بهانههای واهی موجب سوءظن میشدهاند یا احساسات عوام را علیه دیگران برمیانگیختهاند. نتیجه آنکه رهبران سیاسی جنگطلب نیز از همین حربه برای تحکیم موقعیت خود استفاده کرده و ملتها را به خاک و خون کشیدهاند و فقر و جهل و فساد را گسترش دادهاند.
بسیاری از سوءتفاهمها و اختلافهای میان ادیان، با گفتگو قابل حل است و اگر قابل حل نباشد، حداقل کاهش مییابد و موجب گسترش آگاهی بیشتر میشود. احترام از همینجا ایجاد میشود و اگر کسی برای دیگران احترام قائل نباشد، گفتگو و بحث علمی هم نمیتواند انجام دهد.
دو دین بزرگ ابراهیمی، یعنی اسلام و مسیحیت، میتوانند با یکدیگر برای رفع مشکلات بشری اقدام نمایند و ریشههای ارزشهای معنوی و اخلاقی را تحکیم نمایند. علاوه بر این، با توجه به پیام اصلی این دو دین، که مساعدت به فقرا و رفع مظلومیت و مبارزه با ظلم است، نقش برجسته و مهم این ادیان بیشتر آشکار میشود. همکاری در تمام زمینهها و در میان همۀ مسئولان برجستۀ اسلام و مسیحیت و نیز همۀ مؤمنان و روشنفکران این دو دین ضروری است.
اظهارات شما بسیار امیدبخش است؛ اما آیا تاکنون گامهای عملی هم برای این همکاری و اعتماد برداشته شده؟
رشد آگاهی و ارتباطات، خود به خود چنین زمینههایی را ایجاد کرده است و در این جهت پیشرفتهای زیادی دیده میشود، ولی هنوز مسائل بسیاری وجود دارد که باید حل شود و کار زیادی برای ایجاد همکاری باقی مانده که فقط احساس مسئولیت در برابر پیام اصلی ادیان بزرگ و نیز احساس مسئولیت در برابر سرنوشت اکثر مردم میتواند انگیزههای لازم را در این مورد ایجاد کند. «گفتگوی تمدنها» تأثیر زیادی در ایجاد اعتماد و همکاری دارد. طبیعی است که رهبران ادیان، مسئولیت بخش مهمی از گفتگوی تمدنها را بپذیرند و با جدیت در راه تفاهم میان دو دین بزرگ اسلام و مسیحیت گام بردارند. گفتگو و تفاهم رهبران دینی از گفتگوی میان سیاستمداران مهمتر و اساسیتر است، زیرا نفوذ ادیان و ایمان بر روح و منش انسانها پایدارتر و عمیقتر، و نتایجش گستردهتر است. آنها میتوانند تکتک مخاطبان خود و مؤمنان راستین را به پیامآوران و مبلغان ارزشهای معنوی تبدیل کنند و لشکری از معلمان اخلاق و مددکاران مسائل اجتماعی به وجود آورند.
در فرانسه که قلب فرهنگی تمدن غرب محسوب میشود، پیام گفتگوی تمدنها چگونه بازتاب یافته و اساساً روشنفکران و آبای کلیسا نهضت اسلامی ایران را چگونه ارزیابی می کنند؟
فرانسه و ایران دو کشور بزرگ و صاحب تمدنهای غنی و پرباری هستند. وقتی میگویم «پربار»، یعنی حرفهای جدی و مهمی برای بشر امروز دارند که ریشه در سنتهای معنوی و فرهنگهای غنی ایشان دارد. ایران کشور بزرگی است که فرهنگ بسیار والایی دارد و اسلام هم عمیقاً بر سنتها و میراث فرهنگی آن تأثیر گذاشته است. فرانسه نیز کشوری است که از نظر دینی از مسیحیت کاتولیک بسیار تأثیر گرفته. ایران در منطقۀ خاورمیانه و کل جهان اسلام، از موقعیت استثنایی برخوردار است و تأثیر زیادی بر ملل منطقه دارد. فرانسه هم در اروپا و غرب، تأثیر زیادی داشته و دارد. با توجه به این امور، این دو کشور نقش و مسئولیت بزرگی بر عهده دارند که باید ایفا شود. در ایران، جامعهای از مسیحیان وجود دارند و در کشور ما هم مسلمانان زیادی زندگی میکنند. هر دو کشور میباید توجه کافی به اقلیتهایشان داشته باشند و در واقع توجه به حقوق آنان نشان دهنده میزان توجه به حقوق انسانها و اعتقاد به گفتگو و احترام به ادیان دیگر است. این موضوع بهترین شیوه و معیار برای نشان دادن این امر است که ادیان ما میتوانند دنبال عدالت باشند و با همکاری به صلح دست یابند.
مایلم نظر جنابعالی را در باب روابط مسلمانان و مسیحیان و تاریخچۀ آن از منظر کلیسا بدانم.
امید من آن است که مسلمانان و مسیحیان در سراسر جهان، از مدیترانه تا فلسطین و هر نقطۀ دیگر از جهان، روح مشترکی برای همکاری و اتحاد بیابند تا رؤیای صلح و عدالت در جهان واقعیت پیدا کند. امروزه هیچ عامل دیگری در جهان به اندازۀ گفتگوی عادلانه و همکاری و همدلی میان پیروان مسیح و پیروان اسلام نمیتواند در تحکیم و گسترش صلح و عدالت و به وجود آوردن جهانی که در آن همۀ مردم در شرایط برابر به زندگی و همزیستی میپردازند، کمک کند.
آیا در تاریخ سابقۀ مثبت و تجربۀ مفیدی برای این گفتگو و تعامل وجود داشته است؟
بله. چنین تجربههایی در مدارک و تاریخ کلیسا و مسیحیت دیده میشود. سالها قبل، «شورای واتیکان دوم» در یک بیانیۀ بسیار مهم، مواضع کلیسا در برابر ادیان دیگر، خصوصاً اسلام را تبیین نمود. در این بیانیه آمده است: «کلیسا با دیدی مثبت به مسلمانان مینگرد که خدای واحد و حیّ متعال و مهربان و قادر را میپرستند، همو که با انسانها سخن گفت.» پس چنین آمده است: «اگر در طی قرون، مباحث و منازعاتی میان مسیحیان و مسلمانان رخ داده است، شورا تلاش میکند که آنها را به بوتۀ فراموشی بسپارد و به درک و فهم متقابلی با مسلمانان برسد، تا بتوانیم با هم (و برای همۀ انسانها) در جهت ایجاد و بسط گسترش عدالت اجتماعی، ارزشهای اخلاقی، صلح و آزادی تلاش نماییم.»
هدف از صدور این بیانیه چه بود؟
کلیسای کاتولیک تلاش نمود تا با این عبارتهای مختصر و کوتاه، بیان نماید که اگرچه در بین مسیحیت و اسلام، اختلافات عمیق عقیدتی وجود دارد و هیچکس این نکته را منکر نیست، از سویی دیگر، ارزشهای مشترک مذهبی و اخلاقی نیز در جامعۀ مسلمانان و مسیحیان وجود دارد؛ ارزشهایی که بسیار عمیق و بنیادیاند و میتوانند مبنای اشتراک نظر و تفاهم جدی میان پیروان و رهبران دو دین قرار گیرند.
آیا مسائل مندرج در این بیانیه واقعاً جدید بود؟
پاسخ هم مثبت است هم منفی. به معنایی مثبت است؛ زیرا اولین بار بود که پاپ و اسقفهای بزرگ از تمام نقاط جهان گرد هم آمده و با صراحت مراتب «احترام» خویش را به اسلام و «آمادگی خویش برای همکاری با مسلمانان» را در جهت بسط و گسترش ارزشهای اخلاقی مشترک اعلان میکردند. ولی این اعلان، وضعیت کاملاً جدیدی نبود و مخالف با سنتهای قدیمی کاتولیک محسوب نمیشد.
پس حتماً سوابق دیگری هم وجود داشته است!
در حقیقت از ابتدای ظهور اسلام در قرن هفتم میلادی، در میان مسیحیان و مخصوصاً در کلیسای خاورمیانه، عده زیادی از مسیحیان با مسلمانان مرتبط بودند و با آنان همزیستی و همکاری داشتند. این فرصتها به آنان اجازه میداد تا دریابند که قرآن که منبع ارزشهای معنوی مسلمانان است، به مسیحیان بسیار نزدیکتر است از آنچه تفکر غالب و مسلط آن زمان میپنداشتند. من در این مورد به ذکر دو مثال بسنده میکنم:
در قرن یازدهم، سال 1076، «پاپ گرگوار هفتم» به امیر مسلمانان در «نایس» نامهای مینویسد و تصریح میکند که «اعتقاد به خدای واحد» برای مسیحیان همچون برای مسلمانان، «دعوتی به عدالت و مهربانی» است. یکقرنونیم پس از آن و در اوج جنگهای صلیبی، «سن فرانسوا آسیزی» تصمیم گرفت که به دیدار «سلطان ملک الکامل» برود. او مذاکرات طولانی با وی داشت و سرانجام دریافت که نزدیکی عقاید مسلمانان با مسیحیان بسیار بیشتر از آن است که در غرب پنداشته میشود!
این امور آیا تأثیری هم در روابط میان پیروان این دو دین داشت؟
در طول قرون متمادی، اینگونه ملاقاتها به دینداران میآموخت که میان اسلام و مسیحیت «ارزشهای معنوی مشترکی» وجود دارد، ولی بایست متذکر شد که در جوامع مختلف اینگونه تجربهها بسیار کم و استثنایی بود.
این نوع ارتباطها را باید صرفاً در حد تلاشهای استثنایی نخبگان ارزیابی کرد.
بله، درست است. جای تعجب دارد که عصر ما که وسایل ارتباط جمعی میان انسانها پیشرفت زیادی نموده است، هنوز ابهام زیادی میان غربیان و مسیحیت با مسلمانان وجود دارد. در حقیقت شاهد هستیم که دهها سال پس از شورای واتیکان دوم، بسیاری از کاتولیکها که میباید از شورای واتیکان دوم پیروی میکردند، هنوز هم پیشداوریهای نامناسبی نسبت به اسلام دارند! باید اعتراف کرد که شناخت صادقانه و صحیحی از اسلام وجود ندارد. بسیاری از مسلمانان نیز متقابلاً شناخت صحیحی از عقاید مسیحیت ندارند.
اگر این تلاشها راهگشا نبوده، پس حتماً مشکلی وجود دارد، به نظر شما بالاخره چگونه این شناخت دوجانبه میتواند حادث شود؟
هنوز راهی طولانی در برابر هر دو مذهب وجود دارد تا بتوان «از مذهب دیگری به گونهای سخن گفت که پیروان آن مذهب به آنچه در موردشان گفته میشود، اعتقاد داشته باشند و آن را تأیید نمایند.» یکی از بنیانگذاران «گروه دوستی اسلام و مسیحیت» و ضمناً سفیر پیشین فرانسه در ایران، ژیلبرت پیرول. وی چند هفته قبل فوت، در یادداشتی مینویسد: «برای اینکه مسلمانان و مسیحیان بتوانند یکدیگر را درک نمایند، نخست باید به استماع روحی و معنوی اقدام نمایند. استماع و گوش فرا دادن موجب سکوت، تواضع و آفرینش میشود. گوش فرا دادن، از وجود ارادهای برای شناخت بهتر و برای جستجو نمودن از صحت و سقم حقایق و اطلاعات موجود، حکایت میکند.»
وی اشاره میکند که استماع متقابل، فینفسه حاکی از احترام به طرف مقابل است. این شنیدن اجازه میدهد که قرائت صحیحی از وقایع داشت و حقایق را روشن نمود. در یک گفتگو، هر طرف در عین حال که سعی دارد به عقاید خویش وفادار بماند، به عقاید طرف مقابل احترام میگذارد. بدینترتیب به وجوه مشترک ارزشهای اخلاقی میرسیم و تلاش میکنیم که در زمینههای سیاسی و بینالمللی هماهنگ و مشترک عمل کنیم. در این باره، شهادتهای مشترک ما بایست به این پرسش پاسخ دهد که جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، بر چه مبنایی استوار است و جهت زندگی به چه سمتی است؟
آیا این نظریات مورد توجه کلیسا هم قرار گرفته است؟
این سخنان ژیلبرت پیرول نزدیک است به گفتههای پاپ ژان پل دوم که خطاب به مسیحیان آنکارا اظهار داشت: من هنگامی که به سرمایههای معنوی مسلمانان نگاه میکنم، میبینم ارزشهای معنوی مسلمانان و تواناییهای دین اسلام برای پر کردن خلأهای روحی و معنوی جوانان که ماتریالیسم ایجاد کرده، زیاد است و از خود میپرسم: آیا ضروری نیست که مسیحیان و مسلمانان که امروز وارد دوران جدیدی از عصر خویش شدهاند، روابط روحی و معنوی خود را گسترش دهند تا با هم جهت ایجاد و بسط ارزشهای معنوی بشریت، عدالت، ارزشهای اخلاقی، صلح و آزادی همکاری نمایند؟
پاپ در سال 1985 در کازابلانکا تصریح میکند: مسیحیان و مسلمانان! ما بایست با افتخار و خوشبختی، ارزشهای مشترک معنوی خویش را بشناسیم و از این جهت خدای را سپاسگزار باشیم. ما غالباً یکدیگر را درک نکردیم و برخی موارد در گذشتهها، به مخالفت با یکدیگر برخاستیم و حتی نیروهای خود را در نبرد با یکدیگر از دست دادیم. من باور دارم که امروز خدا همۀ ما را دعوت میکند که عادات و رفتار قدیمی خویش را اصلاح نماییم؛ ما باید به یکدیگر احترام متقابل بگذاریم و با همکاری متقابل و مشترک یکدیگر را در مسیر نیکیها و در راه خدا یاری دهیم.
نقاط مشترک و تفاوتهای میان مسلمانان و مسیحیان به چه مسائلی بازمیگردد؟
نقاط اختلاف فکری ما سطحی نیستند، بلکه ریشه در منابع عقیدتی ما دارند؛ مثلا برای مسیحیان، رمز عیسی و تثلیث، تجسم مسیح به صورت انسان، فدیه شدن مسیح برای انسانها، و برای شما مسلمانان، قرآن و مأموریت حضرت محمد(ص). طبیعی است این مسائل که بنیانهای هر دین را تشکیل میدهد، مختص به پیروان خاص هر دین باشد.
این اختلافها آیا مانع بزرگی بر سر راه تفاهم خواهد بود؟
خیر. اگرچه باید تفاوتها را شناسایی و بازشناسی نماییم، ولی این تفاوتها نمیتواند مانع کشف و بررسی، و عمیق نمودن نقاط مشترک معنوی و روحی میان انجیل و قرآن شود. به نظر من موارد مشترک اینهاست:
1. ما مسیحیان و مسلمانان اعتقاد داریم همه مخلوقاتِ خدا هستیم.
2. همچنین اعتقاد داریم که خدا «با بشر سخن گفت» و به انسانها وحی نمود.
3. باور داریم به واسطۀ اعتقاداتمان و با نیایشهایمان از هر چه بت در جهان است، آزادیم.
4. باور داریم که اعتقاد به خدا دعوتی برای «جستجوی عدالت» است. بر طبق آموزشهای قرآن و بر طبق دستورات انجیل، خداوند نیایش ستمگر را نمیپذیرد؛ ظالمی که «مستضعفان» را تحت فشار و ستم قرار میدهد. به همین دلیل مایلم از مسیحیان و مسلمانانی یادآوری کنم که از قدیم در فلسطین همزیستی دوستانهای داشتهاند و از وقایع روزهای اخیر در این سرزمین مقدس، از هزاران خانوادة عزادار فلسطینی که تحت فشار یک ارتش اشغالگر هستند.
5. درباره «خانواده» نیز ارزشهای مشترک معنوی میان مسلمانان و مسیحیان وجود دارد. جنسیت، آفرینش خداست و بایست با آن، همانگونه که خدا خواسته است برخورد شود، یعنی در ابعاد احساساتی و عاطفی؛ با احساس مسئولیت و از بُعدی معنوی.
6. مرگ پایان نیست، بلکه یک معبر است. ما از طرف خدا آمدهایم و به سوی او بازمیگردیم. همچنان که قرآن و انجیل میگویند و بر این نکته میافزایند که ما به این دنیا دعوت شدهایم تا زندگی ابدی را مهیا نماییم و وظایفی را انجام دهیم که در این زمینه برعهدۀ ما گذاشته شده است.
اما سوءتفاهمها هنوز جریان دارد و مثلاً مسلمانان و مسیحیان فلسطینی تحت ظلم و استثمار هستند.
من هنوز شاهد مشکلاتی هستم که در روابط میان اسلام و مسیحیت وجود دارد، مشکلات عقیدتی؛ ولی غالباً این مشکلات ناشی از اختلافهای سیاسی و منطقهای و بینالمللی است. البته من امروز بیش از هر زمان دیگری به «سرمایۀ روحی و معنوی مشترک» میان مسیحیان و مسلمانان ایمان دارم. همچنین باور دارم که ایمان به خدا دعوتی است به همکاری مشترک و فکر میکنم لازم است به یاری هم جهانی سرشار از همزیستی، گفتگوی دوستانه، صلح و عدالت را پیریزی کنیم.
بخش اول گفتگو را اینجا بخوانید.
منبع: رزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید