٨٠٠ جلد برای کتابخانۀ مرجع ِ کاشان

1402/8/6 ۱۲:۵۷

٨٠٠ جلد برای کتابخانۀ مرجع ِ کاشان

آیین بازگشایی کتابخانۀ ملک‌الشعرا بهار، شامگاه جمعه، پنجم آبان، در سرای عامری‌های کاشان و با حضور چشم‌گیر کاشانی‌ها به‌ویژه اهالی فرهنگ این شهر برگزار شد.

آیین بازگشایی کتابخانۀ ملک‌الشعرا بهار برگزار شد

دبا: به گزارش روابط‌عمومی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، آیین بازگشایی کتابخانۀ ملک‌الشعرا بهار، شامگاه جمعه، پنجم آبان، در سرای عامری‌های کاشان و با حضور چشم‌گیر کاشانی‌ها به‌ویژه اهالی فرهنگ این شهر برگزار شد. همان دیاری که او درباره‌اش گفته بود: «باد آباد مَهین خطۀ کاشان».

قطبِ فرهنگ ِ کاشان در آینده

در آغاز این مجلس که «وحید مدرس‌زاده» اجرای آن را برعهده داشت، «علی میرانصاری»، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی که این کتابخانه به همت او پا گرفته است، سخن گفت: در اردیبهشت ١٣٩۵، همایش «خاندان بهار، چهار نسل در خدمت فرهنگ ایران» در کاشان برگزار شد که استادان بزرگ در حوزه‌های مختلف دعوت شدند و سخنرانی کردند. در حاشیۀ این برنامه، کتابخانۀ ملک‌الشعرا بهار افتتاح شد. محل کتابخانه چندبار تغییر کرد و با پشتکار مدیر جدید سرای عامری‌ها، کتابخانه در حوض‌خانۀ عمارت بازگشایی شد که دارای دو اتاق شامل مخزن و قرائت‌خانه است.

مدیر بخش ادبیات دانشنامۀ ایران افزود: این کتابخانه در آغاز تنها ٢٠٠ جلد کتاب داشت که از سوی خاندان بهار اهدا شد. اما اکنون و در بازگشایی آن، شمار منابع به حدود ٨٠٠ جلد کتاب رسیده است که از جانب خاندان زرین‌کوب، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، کتابخانۀ ملی ایران و بنیاد موقوفات افشار و مشارکت گروه فرهنگی سیلک هدیه شده است.

او ادامه داد: بنا دارم این فضای فرهنگی، به کتابخانۀ مرجع و محل مراجعۀ اهل فرهنگ کاشان و قطب پژوهشی این شهر بدل شود.

نسب از خاندان ضرابی کاشان

سخنران بعد، «سیف‌الله امینیان»، معمار پیشکسوت بود که حضور فرزند ملک‌الشعرا بهار در کاشان را به‌قول بهرام بیضایی که او نیز اهل آران بود، سرزدن به خانۀ پدری توصیف کرد، گفت:

در کاشان سه طایفه صاحب سیف و قلم بودند؛ غفاری‌ها، ضرابی‌ها‌ و شیبانی‌ها.

او ادامه داد: ملک‌الشعرا بهار از خاندان ضرابی بود که تا روزگار ساسانیان نسب می‌بردند و از طایفۀ کُردِ دُنبَلی بودند در زمان شاه‌عباس دوم به کاشان آمدند و چون آقامحمدخان ‌دُنبَلی سکه ضرب می‌کرد، ضرابی نام یافتند. اینان خود را از از نوادگان برمکیان می‌دانستند و خود بهار نسبش را به آل‌برمک می‌رساند.

این چهرۀ ماندگار میراث فرهنگی در پایان شعری سرودۀ حسین پرتو بیضایی، پسرعموی بهرام بیضایی و پسر میرزا علی‌محمد ادیب بیضایی آرانی در وصف ملک‌الشعرا خواند که با هم دوستی داشتند و در سال ١٣١٩ گفته بود.

بنیان‌گذار سبک‌شناسیِ سنتیِ غیردانشگاهی

در ادامه، «عبدالرضا مدرس‌زاده»، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان رشتۀ کلام را به دست گرفت.

او با بیان این‌که بهار بنیان‌گذار سبک‌شناسیِ سنتیِ غیردانشگاهی در ایران است، گفت: این مهم، محصول معلومات و ذوق و استعداد و قدرت شاعری اوست که کتاب مستطاب سه‌جلدی «سبک‌‌شناسی» با عنوان فرعی «تاریخ تطور نثر فارسی» را نوشت و در دانشگاه تهران درس داد.

او اظهار کرد: وقتی سبک‌شناسی بهار را می‌خوانیم، شاهد سبک‌شناسیِ تقویمی هستیم که از نخستین متون فارسی تا معاصر را شامل می‌شود چون او تمام متون را خوانده بود. این در حالی است که ٨٠ سال پیش نظریه‌های سبک‌شناسی در کار نبود و ازاین‌حیث باید او را از مبدعان سبک‌شناسی نظم و نثر دانست که شاگردش حسین خطیبی و بعدتر خسرو فرشیدورد و سیروس شمیسا راهش را ادامه دادند.

این سبک‌پژوه ادبی افزود: ملک‌الشعرا از قصاید رودکی و لبیبی و مسعود سعد و عنصری و فرخی و منوچهری به زبان روز اما سخته و سنجیده استقبال کرده و جواب داده که ٨٠ سال پیش نمونه نداشت و بی‌بدیل بود.

مدرس‌زاده در پایان، اشاره‌ای نیز به حضور بهار در کاشان کرد که در خرداد ١٣٢٠ و پس از پایان کلاس‌های دانشگاه، مدتی در همین خانه، میهمان ابراهیم‌خلیل‌خان عامری بود و قصیده‌‌ای نیز دراین‌باره سرود.

بهار در اصفهان

«مهدی نوریان»، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان خطیب سپسین این جلسه بود که ضمن توجه به حضور بهار همراه‌ با علی‌اصغر حکمت و حبیب یغمایی در کاشان و قمصر و شرح آن در خاطرات یغمایی در خرداد ١٣٢٠، دربارۀ حضور تلخ بهار در اصفهان صحبت کرد: در سال ١٣١٢ مأموران تأمینات، صبح عید نوروز به خانۀ ملک‌الشعرا بهار ریختند و او را با خود بردند که باید وصف آن را در حبسیات او خواند. ۵ ماه در حبس بود و بعد به اصفهان تبعید شد و ابتدا به منزل صدر‌المحدثین رفت. کسی‌که وقتی در مسجد شاه اصفهان به منبر می‌رفت تا میدان نقش جهان جمعیت گرد می‌آمد و آواز بسیارخوشی نیز داشت و گوشۀ‌ صدری در موسیقی ایران به نام اوست. صدر‌المحدثین با آن‌که می‌دانست بهار مغضوب است اما میزبانش شد که قصیدۀ «گر که صدر اندر اصفهان نبُدی/ اصفهان نیمهٔ جهان نبُدی» وصف این‌روزهاست.

این مصحح دیوان مسعود سعد سلمان اضافه کرد: حسن سلطانی که تاجر فاضلی بود و پسرش منوچهر، ویلون‌نواز و فیزیک‌دان برجسته‌ای شد، خانه‌ای به بهار داد و به انحای مختلف به حالش رسیدگی می کرد و بهار نیز از او به نیکی یاد کرد. جمشید امیربختیاری هم در اصفهان به بهار ارادت داشت و روایت کرده است در عصر عید نوروز ١٣١٣ به دیدنش رفتم. گفت دلم گرفته و برویم قدم بزنیم. از پل خواجو تا پل مارنان در حاشیۀ زاینده‌رود قدم زدند، بهار بداهه قصیدۀ ٧٠ بیتی سرود و او می‌نوشت که مطلعش، «نوبهار است و بود پرگل و شاداب چمن/ همه گل‌ها بشکفتند به‌غیر از گل من» بود.

این ادیب ممتاز خاطرنشان ساخت: بهار در آن یک‌سال تبعید، حدود ۶-٧هزار بیت سرود. البته او را آزار می‌دادند و حکم تبعیدش به یزد آمد که با وساطت رجال شکسته شد. او که با اقتدا به کارنامۀ بلخ حکیم سنایی غزنوی، منظومۀ «کارنامۀ زندان» سرود و حتی از فتنه‌جویان نام برد. مصاحبه‌ای از فرزند استاد، زنده‌یاد پروانه بهار خواندم که در هنگام تبعید بهار به اصفهان، ٧ سال داشت، روایت کرده بارها پیش آمده بود که غذا در خانه نداشتیم و اصفهانی‌ها به ما کمک می‌کردند.

نوریان ابراز کرد: ملک‌الشعرا در آن شرایط سخت، چندین‌بار شاهنامه را خواند و بر آن حاشیه نوشت که نشان می‌دهد او آن‌قدر در متون غور کرده بود که توانسته بود بی‌منبع و بی‌مرجع، بر آن تحشیه بنویسد و حتی ابیات الحاقی را نیز استباط کرده بود. جالب است بدانید در اصفهان با همۀ آن گرفتاری‌ها، شرح حال فردوسی را در مجلۀ باختر که سیف‌پور فاطمی درمی‌آورد، نوشت. مقالاتی که نه چکیده داشت و نه کلیدواژه اما بر همۀ مقالات امروزی می‌ارزید.

او در پایان از توصیف پرویز ناتل خانلری یاد کرد که بهار را آخرین ادیب سنتی ایران به‌معنای کلاسیک آن دانست.

در اندیشۀ ایران

و بعد، «اصغر دادبه»، مدیر بخش ادبیات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی با حاضران سخن گفت و به ایران‌دوستی‌اش پرداخت: بهار با همۀ وجود ایران را دوست داشت و به جرأت می‌گویم اگر فقط یک حافظ و نظامی و سعدی و فردوسی و خیام و عطار داریم، تنها یک بهار داریم زیرا او همۀ چیزهایی را که لازمۀ یگانگی است، دارد و این برای جامعیت او کافیست که در هر زمینه‌ای که عمل کرد، جامع بود.

او افزود: بهار نیک می‌دانست مظروف بی‌ظرف ممکن نیست. مظروف ارزش‌های ملی و دینی است و ظرف آن، وطن ماست و اگر ایران نباشد، آن ارزش‌ها رنگ می‌بازند. در تاریخ بزرگان ما می‌دانستند این ارزش‌ها به تعبیر اهل منطق، لایجتمع نیستند.

این استاد ادبیات دانشگاه علامۀ طباطبایی اظهار کرد: بهار هرچه کرد برای ایران کرد و حتی وقتی مجلس وکیل یا وزیر فرهنگ بود، برای خود کیسه ندوخت و وقتی کنار گذاشته شد، قصیده‌ای سرود که «ز لطف خسرو ایران‌زمین بهار اینک/ شد از مغاک سیاست بر آسمان ادب» مطلع کنایه‌آمیزش بود. هرچند معتقدم چه خوب شد که بهار به آسمان ادب رفت. او که وقتی هیچ خبری از سبک ادبی نبود، سبک‌شناسی را نوشت.

دادبه اضافه کرد: او در خدمت میهن و فرهنگ میهن بود و بیانیه‌اش را در قصیدۀ پیام میهن بیان کرده که مطلعش «به هوش باش که ایران تو را پیام دهد/ تو را پیام به صد عز و احترام دهد» است. او همۀ عمر در سوختن و ساختن گذراند و متوقف نماند و پیش رفت.

او در پایان تأکید کرد: اگر این فرهنگ نماند، هیچ برای ما نخواهد نماند و ما نیز نخواهیم ماند و اگر نمانیم، گمان نکنید ما را بر صدر خواهند نشاند. زبان فارسی در حلقۀ تنگ محاصره است پس باید به فرزاندان خود، گلستان و بوستان بیاموزانیم و نسل آینده را با این ادبیات تربیت کنیم تا بماند.

وطن را به دو چشم نگران

آخرین سخنران، «چهرزاد بهار»، تنها فرزند بازماندۀ ملک‌الشعرا بهار بود. متن سخنان او از این قرار است:

سخنم را به نام پروردگار و با یک بیت شعر از پدرم آغاز می‌کنم که در وصف او چنین فرموده است:

به نام برازندۀ نام‌ها/ کز آغازها داند انجام‌ها

و با سپاس از شما سروران ارجمند که لطف نموده‌اید و در این مجلس فرخندۀ فرهنگی گرد آمده‌اید تا بدین‌وسیله یادی کنیم از بهار که دوستدار راستين سرزمين عزیز ما ایران بود و کتابخانه‌ای را که نخستین‌بار هفت‌سال پیش در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت چهارنسل از خاندان بهار - یعنی احمد صبور و میرزا محمدكاظم صبوری و محمدتقی بهار و مهرداد بهار - در همین مکان محتشم گشوده بودیم از نو به‌روی مردم بافرهنگ و کتاب‌دوست شهر کهن کاشان باز کنیم. فرصتی است مناسب تا به‌ویژه از مدیر کاردان و بالیاقت این مراسم یعنی جناب آقای دکتر علی میرانصاری که محبت‌های بی‌دریغ او همواره برای خاندان بهار بسیار مغتنم بوده و نیز حضور پرارزش استادان برجستۀ فرهنگ و ادب فارسی که در این مجلس سخنرانی کردند و سرانجام از مهمان‌نوازی گرم و پذیرایی شایستۀ مدیران گرامی و فرهنگ‌دوست سرای عامری‌ها به نیکی و با احترام یاد کنم.

با مرگ خواهر بسیارعزیزم، پروانۀ بهار در تابستان سال ١۴٠١ من آخرین فرزند بهارم که این بخت را دارم که در یک همچو محفل باشکوه فرهنگی و در این سرای مجلل زیبا و اصیل که صاحبان آن از دوستان نزدیک و صمیمی پدرم بوده‌اند شرکت کنم؛ پدرم حتی یک‌بار بنا به دعوت مرحوم میرزا ابراهیم‌خلیل‌خان عامری در تابستان سال ۱۳۲۰ به شهر کاشان و همین مکان تاریخی آمده بود و مثنوی «از تهران تا قمصر» را به یادگار آن سفر ساخت که در جلد دوم دیوان بهار ثبت شده است:

بیا تا سوى قمصر بار بندیم/ دو روزی بر بُروتِ ری بخندیم// از آن‌جا تا به کاشان تازتازان/ ز کاشان تا به قمصر نازنازان.

بهار به‌رغم همۀ رنج‌ها و دردها و گرفتاری‌های زندگی پر تلاطمش مردی صبور و پایدار و مقاوم بود. او قصیدۀ «آمال شاعر» را درست پس از گذراندن دوران تلخ زندان و تبعیدش در نخستین سال‌های دهۀ ۱۳۱۰ و نیز درد پایان‌ناپذیر تنگ‌دستی‌اش سرود که پر از نشانه‌های امید و عشق به زندگی است و هرگز تسلیم دردهای جانکاه روزگار نشد:

شد کشور ایران چو یکی باغ شکفته/ از ساحل جیحون همه تا ساحل اروند.

کلام را با رباعی بهار ختم می‌کنم؛ همان‌که به‌روی سنگ گنبد مزارش در آرامگاه ظهیرالدوله حک کرده‌ایم:

عمری بسپردیم به کام دگران/ ما در تشویش و قوم در خواب گران// القصه وطن را به دو چشم نگران/ رفتیم و سپردیم به هنگامه‌گران.

روحش شاد و نامش همیشه بلندآوازه.

سپس «محمدتقی سعیدی» خواننده و موسیقی‌دانِ اصفهانی و از شاگردان جلال‌الدین تاج اصفهانی و سیدحسن کسایی به اجرای برنامه پرداخت.

پایان‌بخش این محفل گشایش کتابخانۀ ملک‌الشعرا بهار با حضور فرزندش بود.

مرجع و منبع اهل تحقیق و تدقیق

گفتنی است این کتابخانه، پیش‌تر، در حاشیۀ همایش «خاندان بهار، چهار نسل در خدمت فرهنگ ایران» که به‌مناسبت شصت‌وپنجمین سال درگذشت این ادیب و شاعر، مؤلّف و مصحّح و مترجم، روزنامه‌نگار، تاریخ‌پژوه، دستوردان، سیاست‌مدار و استاد دانشگاه در اردیبهشت ١٣٩۵ در سرای عامری‌ها برگزار شد، رونمایی صورت گرفت و در بازگشایی این گنجینه، بیش از ٨٠٠ جلد کتاب بر آن علاوه شده است و بناست تا با اضافه‌شدن آثاری دیگر، این کتابخانه که اکنون یگانه کتابخانۀ مرجع این شهر است، در آیندۀ نزدیک، نه‌تنها به مجموعه‌ای تخصّصی در عرصۀ بهارپژوهی که به قطب فرهنگ کاشان بدل خواهد شد تا مرجع و منبع اهل تحقیق و تدقیق باشد.

هم‌چنین در ختام این برنامه، اعلام شد «طاهر صباحی»، فرش‌پژوه و مجموعه‌دار ساکن اروپا طی پیامی، بخشی از کتابخانۀ شخصی خود را به این مجموعه اهدا خواهد کرد.

سایر تصاویر

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: