معماری نثر پارسی در داستانی كردن تاریخ

1402/8/1 ۱۱:۱۵

معماری نثر پارسی در داستانی كردن تاریخ

با گذشت حدود یكهزاره از درگذشت بیهقی اهمیت نثر و روایت او همچنان محل بحث‌های علمی و ادبی است.

ابن علی كریمی گنجه: روز اول آبان‌ماه را، روز بزرگداشت نویسنده‌ای توانا و مورخی دانا نام نهاده‌اند. نویسنده‌ای كه دست‌كم در حیطه نثر فارسی و شیوه تاریخ‌نویسی در میان مورخان كهن ایرانی، منحصربه‌فرد بوده و گوی سبقت از دیگران ربوده؛ به گونه‌ای كه غالب پژوهشگران او را در ردیف تاریخ‌نویسان تراز اول به شمار آورده‌ و تاریخش را در مقایسه با تواریخ دیگر بی‌مانند دانسته‌اند. از این رو است كه ملك‌الشعرای بهار و بسیاری از محققان دیگر، برای او مقدم و تالی در نظر نگرفته‌اند و از تقلیدناپذیری نثر او سخن گفته‌اند.

به‌راستی این مورخ آگاه كیست كه دكتر فیاض «هنر او را اوج بلاغت طبیعی فارسی می‌داند و بهترین نمونه هنر انشایی پیشینیان كه زیبایی را در سادگی می‌جستند و زبان‌شان مثل طبیعت گرم و زنده بود.» و برخی دیگر، جوهر اصلی تاریخش را حقیقت دوستی دانسته‌اند، آن‌هم در كمال امانت و صداقت. بیهوده نیست كه او را «گزارشگر حقیقت» نام نهاده‌اند. او كسی نیست، جز معمار نثر پارسی، یعنی ابوالفضل بیهقی كه نیتش از نوشتن تاریخ این بوده است كه «تاریخی پایه‌ای بنویسد و بنای بزرگ افراشته گرداند، چنانكه ذكرش تا آخر روزگار باقی‌ ماند.» معماری كه اگر كسی «پارسی شناسد و بهای او» بی‌تردید نمی‌تواند در برابر هندسه تالیف الفاظش به احترام برنخیزد. به همین خاطر است كه ادیب پیشاوری، شاعر بزرگ (وفات۱۳۰۹ش) در پایان تصحیح تاریخ بیهقی، قصیده‌ای در مدح بیهقی به طبع رسانده و این بیت را آورده:

هندسه تالیف الفاظ آن‌چنان دانی درست/ كه قلیدس را در این ره خیره و حیران كنی

به راستی این هندسه تالیف الفاظ در تاریخ بیهقی چیست كه این‌چنین، هم ادیب بزرگی چون پیشاوری را به ستایش و شگفتی واداشته و هم اقلیدس یونانی را اینگونه متحیر و حیران كرده است؟ بی تردید همان بلاغت طبیعی ساختارهای نحوی نثر اوست كه در نوشته‌اش دیده می‌شود و مخاطبانش را به تحسین وا می‌دارد.

و اما تاریخ بیهقی چگونه تاریخی است كه اینگونه بیهقی‌پژوهان آن را در ردیف متون درجه اول ادبیات فارسی قرار داده‌اند. باید گفت تاریخ بیهقی كتابی است بزرگ در شرح تاریخ آل سبكتكین از آغاز دولت آن خاندان تا اوایل سلطنت ابراهیم ابن مسعود، به عبارتی دیگر، كل و اصل تاریخ بیهقی وقایع ۴۲ سال را توضیح می‌دهد. از حوادث سال ۴۰۹ قمری در زمان سلطنت محمود غزنوی تا زمان سلطان ابراهیم و كمی پیش از مرگ بیهقی (۷۰ قمری) متاسفانه امروز جز اندكی از آن باقی نمانده و آنچه مانده تاریخ سلطنت مسعود غزنوی است.

بیهقی‌پژوهان اهمیت و ارزش این كتاب تاریخی را از چند جهت می‌دانند: اول اینكه منابع تاریخی‌اش را بر پایه اسناد و مدارك معتبر می‌دانند كه بسیاری از این اسناد، چیزهایی است كه خود بیهقی عینا به چشم دیده، مدارك و اسنادی كه طی سال‌ها خدمت دبیری در دستگاه غزنویان به مرور یادداشت‌برداری شده. از طرف دیگر، در آن روزگار، در دیوان رسالت غزنویان، فقط این بیهقی و اسنادش بونصر بودند كه «معتمد» دربار بودند و نیز به اقرار خود بیهقی «خزانه حجت» كه محل نگهداری اسناد و مدارك بسیار مهم غزنویان بوده به‌ وی سپرده شده بود و دوم اینكه اگر از مشاهدات بیهقی بگذریم، دسته دیگری از مدارك بیهقی مربوط به روایت راویانی است كه شاهد رویداد تاریخی بوده‌اند و بیهقی عمدتا در آن حوادث تاریخی حضور نداشته است. راویانی كه مورد وثوق بوده‌اند و در حقیقت بیهقی به آنچه می‌گفت، یعنی «سماع درست از مردی ثقه» جامه عمل پوشانده است.

برخی از منتقدان كتاب تاریخ بیهقی را به داستان شبیه می‌دانند و بر این باورند كه بیهقی مطابق با نظریه‌های جدید روایت‌شناسان به روایت تاریخ پرداخته است و روایت تاریخی را با احتیاطی وسواس آمیز همچون راویان حدیث -كه سلسله روایات و اسناد حدیث را برمی‌شمارند - روایت می‌كند و ضمن معرفی راویان روایت، چگونگی وقوف آنها به موضوع را توضیح‌ می‌دهد. برای نمونه می‌گوید: «ازخواجه طاهر دبیر شنودم، از استاد عبدالرحمان قوال شنودم، ... .» و گاهی شرحی در صحت قول و امانتداری این راویان بیان می‌كند، مثلا درباره خواجه بوسعید عبدالغفار می‌گوید: «و او آن ثقه است كه هرچیزی كه خرد و فضل وی آن را سجل كرد، به هیچ گواه حاجت نیاید.»

آنچه مسلم است تاریخ بیهقی مطابق با تقسیم‌بندی ژرار ژنت فرانسوی، روایت‌شناس معروف، یك راوی مركزی دارد كه از نوع برون‌داستانی است و او كسی نیست جز ابوالفضل بیهقی و چندین راوی دوم و درون داستانی كه ناظر رخدادهای تاریخی هستند، در عین حال این راویان از نظر مكانی درون جهان داستان قرار دارند و از نظر زمانی در مقطعی كه وقایع داستان رخ می‌دهد، حضور دارند. بدیهی‌است در این قبیل موارد، راوی مركزی كه بیرون از جهان داستان قرار دارد، روایت او كاملا غیرشخصی و بی‌طرفانه جلوه می‌كند.

همچنین راویان دوم چون حوادث مربوط به خودشان نیست كه بخواهند آن را تحریف كنند، روایتشان قابل اعتماد به ‌نظر می‌رسد. وجه دیگر اهمیت تاریخ بیهقی به هنر نویسندگی او برمی‌گردد كه تاریخش را جزو زیباترین و جذاب‌ترین نثرهای زبان فارسی درآورده. منتقدان زیبایی‌های نثر بیهقی را به رعایت بلاغت طبیعی زبان می‌دانند. این زیبایی گاهی در كسوت «ایجاز» در كلام بیهقی جلوه می‌كند. آنجا كه در وصف شعر ابوحنیفه‌ اسكافی و تناسب بین لفظ و معنی می‌گوید: «به پایان آمد این قصیده غرای چون دیبا، در او سخنان با معنی دست در گردن یكدیگر زده.»

زیبایی‌های نثر بیهقی زمانی دیگر در به كارگیری تمثیلات، تعبیرات و كنایاتی دیده می‌شود كه بیهقی آنها را در لابه‌لای روایتش می‌آورد. مثلا وقتی امیرمحمد در قلعه كوهتیز در بند بود، از قول عبدالرحمان قوال گوید: «چون لشگر از تگیناباد سوی هرات رفتند، من و ماننده من كه از خدمتكاران امیرمحمد بودیم، ماهی‌ای را مانستیم از آب افتاده و در خشكی مانده و غارت شده و بینوا گشته و...» و زمانی دیگر زیبایی‌های نثر بیهقی به رعایت بلاغت ساختارهای نحوی او برمی‌گردد كه در پژوهش دكتری بانو لیلا سیدقاسم آمده است: «بلاغت بیهقی در ساختارهای نحوی او آشكار است، چرا كه آرایش واژگانی مهم‌ترین هنرسازه بیهقی و وجه غالب در ساختارهای نحوی اوست. در همین راستا، بیهقی به دلخواه خود و به اقتضای حال دست به تغییر و جابه‌جایی ترتیب واژگان می‌زند تا بر چیزی تاكید كند و بر مخاطب تاثیری خاص بگذارد.

نكته دیگر اینكه بیهقی به دلیل ملاحظات سیاسی روش‌های محافظه‌كارانه‌ای در نقد شخص اول مملكت برمی‌گزیند، گاه از زبان درباریان اعتراض می‌كند و گاه با آوردن حكایت و تمثیل به شكل ضمنی و مبهم دستگاه حاكم را نقد می‌كند. برای نمونه بیهقی وقتی می‌خواهد روی و ریای امیرمسعود را در داستان دستگیری علی قریب نشان دهد، بی‌آنكه سخن مستقیمی به بیان آورد با آوردن قید «تازه‌رویی» به توطئه امیر رنگ بیشتری می‌دهد. زیرا تا ساعتی بعد امیر هر دو برادر «علی قریب و منگیتراك حاجب» را دستگیر می‌كند. «و منگیتراك حاجب زمین بوسه داد و گفت: خداوند دستوری دهد كه بنده علی امروز نزدیك بنده باشد و دیگر بندگان كه با وی‌اند. كه بنده مثال داده است شوربایی ساختن. سلطان به «تازه‌رویی» گفت: سخت صواب آمد...» و در جایی دیگر بیهقی شیوه دیگر در انتقاد از پادشاه برمی‌گزیند كه نشان از بلاغت ساختارهای نحوی نثر او دارد. او در هر انتقادی از پادشاه به یك نكته مثبت نیز اشاره می‌كند تا به اصطلاح زهر آن را خنثی كند: «اما این خداوند، بس سخن‌شنو آمد.» بیهقی در جمله بالا برای اشاره به مسعود برخلاف غالب مواقع كه امیر می‌آورد، از اصطلاح خداوند استفاده می‌كند كه بار معنایی مثبتی دارد. از آنجا كه می‌خواهد به نكته منفی در او اشاره كند، این مثبت، آن منفی را تعدیل خواهد كرد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: