مصائب نخبگی در جهان توسعه‌نیافته / علی‌اصغر مصلح

1402/7/22 ۱۰:۱۸

مصائب نخبگی در جهان توسعه‌نیافته / علی‌اصغر مصلح

جهان توسعه‌نیافته، جهان محنت‌ها و مصیبت‌هاست. این مصیبت تنها در هدر دادن منابع طبیعی نیست. بالاترین مصیبتِ جهان توسعه‌نیافته ضایع ساختن استعدادها و سرمایه‌های انسانی، به‌خصوص توان نخبگان است. نخبگان را هرگونه تعریف کنیم، از دهشِ هستی و طبیعت، بیش از دیگران برخوردارند.

به یاد شادروان میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی

جهان توسعه‌نیافته، جهان محنت‌ها و مصیبت‌هاست. این مصیبت تنها در هدر دادن منابع طبیعی نیست. بالاترین مصیبتِ جهان توسعه‌نیافته ضایع ساختن استعدادها و سرمایه‌های انسانی، به‌خصوص توان نخبگان است. نخبگان را هرگونه تعریف کنیم، از دهشِ هستی و طبیعت، بیش از دیگران برخوردارند. اما سرگذشت آنها براساس ظرف و جامعه‌ای که در آن قرار گرفته‌اند،‌ رقم می‌خورد. علی رضاقلی در کتاب «جامعه‌شناسیِ نخبه‌کشی»، به کشتن و ضایع ساختن نخبگان در حوزه سیاست و مدیریت پرداخته‌ است، اما صورت‌های خاموش‌تر و محنت‌بارتر این ماجرا در حوزه علم و تفکر است.  میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی یکی از نخبگان ممتاز فرهنگ ایرانی بود که همزمان در چند عرصه ظاهر شد؛ از زبان‌شناسی و زبان‌دانی و روان‌پزشکی تا فلسفه و ادبیات و هنرهای مختلف. شاید اولین نمود ادیب‌سلطانی در قلمرو عمومی، انتشار ترجمه مهم‌ترین اثر ایمانوئل کانت بود که وی عنوان «سنجشِ خرد ناب‌» را بر آن نهاده ‌بود. این اثر را نباید ترجمه‌ای معمولی از یک اثر فلسفی قلمداد کرد. انتشارِ سنجش خرد ناب،‌ یک رویداد خاص در فضای فکری ایران بود؛ پیشنهادی سرنوشت‌ساز به اهل فکر  ایران. این ترجمه دعوت نخبه‌ای برخاسته از فرهنگ ایرانی، به گفت‌وگویی جدی با نمایندگان فلسفه اروپایی بود. ادیب سلطانی علاوه بر این، با این اثر توان زبان فارسی برای آفرینش و ابتکارات جدید را به نمایش گذاشته بود و در لایه‌های کهن و فراموش شده فرهنگ خویش،‌ زبانی برای فهم و هضم دوران مدرن فراهم کرده ‌بود. این کتاب و ترجمه‌های بعدی وی مثل ارگانون ارسطو و رساله ویتگنشتاین فراخوانی برای گفت‌وگویی دقیق و عمیق با نمایندگان تفکرِ جهانی ‌شده غرب بود. فراخوانی که مخاطب وسیع و درخوری نیافت.  ادیب‌سلطانی اهل گفت‌وگو و ارتباطات انسانی گرم و موثر بود، اما همواره با وسواس و احتیاط و مدارا با اطرافیان و نهادها و موسسات رابطه برقرار می‌کرد. بیش از سه دهه وارد مناسبات و فعالیت‌های جاری علمی و پژوهشی در ایران شد. از جزيی‌ترین فعالیت‌ها که نظارت بر امور انتشار و چاپ بود تا نگارش کتاب و دادن مشاوره و کمک به اهالی پژوهش در زمینه‌های مختلف. اما نخبگی همراه با بزرگ‌منشی و آزادگی ذاتی وی اجازه نمی‌داد که عضو نهاد و موسسه و دانشگاهی باشد. این عبارت خود او بود که فقر و آزادگی منش هر انتلکتوئل است. ادیب‌سلطانی خلوت و اندرونیاتی خاص خود داشت. او که فلسفه را پاسخ به پارادوکس‌های غیرقابل‌جمع می‌دانست و گاه با پرسش‌ها و عباراتی کوتاه، درونِ منطقی، استوار و در عین حال گرم و پرشور خود را آشکار می‌کرد، یک بار پرسید که آیا هگل در تاریخ مؤثرتر بوده ‌است یا ناپلئون؟ پرسشی دشوار که نحوه پاسخ به آن تلقی پاسخ‌دهنده به قدر تفکر را هم آشکار می‌سازد. در گفت‌وگویی با اشاره به عبارت هیدگر در باره رویارویی افلاطون و ارسطو، و تعبیر نبردِ غول‌ها می‌گفت «آفرینش‌های بزرگ مستلزم نبرد غول‌هاست!» این نبرد در درجه اول میان بزرگان تفکر است. بدون ظهور و نبرد غول‌های فکر، ‌راه‌های جدید گشوده نمی‌شود. گفت‌وگو با ادیب‌سلطانی برای جوینده فکر و هنر می‌توانست رویدادی باشد که در آن شکوه تفکر و هنر را تجربه کند. اگر راه گفت‌وگو با ادیب‌سلطانی گشوده می‌شد، مخاطب به تجربه‌ای از گفت‌وگوی متفکران بزرگ با یکدیگر می‌رسید. چون ادیب دائم در حال گفت‌وگو با آفرینندگان مهم‌ترین آثار ادبی،‌ فلسفی و دینیِ تاریخ بود. با ادیب می‌شد نحوه قرائت آثارِ هومر، سوفوکل، گوته، شکسپیر و حتی کتاب مقدس را درست همان‌گونه که آفرینندگان این آثار قرائت کرده ‌بودند، به نیوشایی نشست. شمّ‌ و ذوق ادیب در شعر و ادب فارسی کمتر بروز کرد، در حالی که نخبگی وی در این حوزه نیز بروزاتی داشت. وی که چند زبان زنده و غیررایج و کلاسیک را در حد تسلط می‌دانست، بر این نظر بود که هیچ زبانی از نظر قدرت موسیقایی به زبان فارسی نمی‌رسد. او براساس سال‌ها پژوهش و تجربه آفرینش زبانی در فارسی، بر این باور بود که فارسی می‌تواند بهترین الگو برای زبانی جهانی باشد.  اما ادیب‌سلطانی با همه نخبگی‌ها و امتیازات و آثارش، انسانی والامنش به سبک خاص خود بود. او می‌خواست آزاد و آزاده بماند. اغلبِ پیران، به در‌ یاد بودن و تکریم علاقه دارند، اما ادیب در هفت سال پایانی عمر به سوی انزوای خودخواسته رفت و درها را به تدریج حتی بر نزدیک‌ترین دوستان و شاگردانش بست. این کار ادیب، که به کوچک‌ترین مناسبات انسانی اهمیت می‌داد، شگفت بود و ‌دلالت‌های بسیار داشت. ادیب اهل دوستی و رفاقت، البته با روش خود بود. اما چرا این چنین کنار گرفت و خلوت گزید؟ جهان اندرون ادیب سلطانی سرشار از معانی بود. برای ادیب هر واژه جهانی بود. درک و دریافت هر بخش از جهان بزرگ او، برای پژوهشگر متوسط نیازمند صرف بخشی از یک عمر بود. ادیب می‌توانست در جهان بیرونی و فرهنگی که از آن برخاسته بود، نقش‌های بزرگ‌تری ایفا کند. اگر اجازه توسل به بایدها و شایدها داشته باشیم، می‌توان گفت که اگر ادیب در جامعه‌ای زندگی نمی‌کرد که داغ توسعه‌نیافتگی بر پیشانی داشت، می‌توانست با آفرینش‌های خود، راه‌های جدید بگشاید. ادیب شاید می‌توانست در قامت کسانی چون گوته و شکسپیر و شلینگ و ویتگنشتاین ظاهر شود. نخبگان حوزه تفکر، براساس پذیرش و قابلیت‌های مخاطب و معاصران نقش‌آفرینی کرده‌اند. 

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: