1402/3/8 ۱۰:۴۷
آیین یادبود «فاطمه کریمی»، مشاور عالی بخش هنر و معماری و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، صبح چهارشنبه، بیستم اردیبهشت، در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.
دبا: آیین یادبود «فاطمه کریمی»، مشاور عالی بخش هنر و معماری و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، صبح چهارشنبه، بیستم اردیبهشت، در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.در ابتدا پیام «کاظم موسوی بجنوردی»، رئیس مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی قرائت شد:بانوی ارجمند سرکار خانم فاطمه کریمی، عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پس از تحمل دورهای جانکاه از رنج و بیماری، چشم هنربین از جهان فرو بست.زندهیاد خانم کریمی از دیرباز به تحقیق و تألیف در باب هنر ایران دلبستگی داشت و آثار دلپذیری هم در این باب پدید آورده بود و علاقهمندان به هنر ایران از نوشتههای تحقیقی و حضور و درس و بحث او برخورداری یافته بودند. بهویژه میباید از حضور مؤثر ایشان در مدیریت بخش هنر و معماری مرکز یاد کرد که با جدیت و پشتکار و نظم مخصوص، چندین مقالۀ تحقیقی پدید آورد و هم بر نگارش و ویرایش مقالات نظارت دقیق داشت. فقدان آن بانوی دانشمند برای عرصههای گوناگون مربوط به هنر ایران بسی زیانبار است و کوششهای عالمانۀ او، برای شناخت بهتر هنر ایران، خود بخشی از گنجینۀ ارزشمند فرهنگ و هنر این مرز و بوم است.فقدان استاد بانو کریمی را خدمت خانواده و بستگان محترم و همکاران ارجمند ایشان تسلیت عرض میکنم و برای همگی شکیبایی آرزو دارم.در آغاز سخنرانیها، «محمّدحسن سمسار»، مشاور عالی بخش هنر و معماری و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی سخن گفت: تصور نمیکردم در سوگ همکار عزیزی چون او سخنرانی کنم. اندوه من به حدی است که کلمهای برای آن ندارم. او جایگاه ویژهای در کار موزهداری داشت و باستانشناسی اسلامی و بهخصوص سفال و سفالگری اسلامی داشت و بیاغراق بهاینزودیها جانشینی برایش پیدا نخواهیم کرد. بهخصوص که بازار کار شناخت هنر اسلامی چندان رونقی ندارد و بهخصوص اروپاییها و فرنگیها که بیشتر بهدنبال تحقیقات هستند به این دوران چندان توجه نمیکنند اما او از این پیشگامان این تلاش و کوشش بود.او در ادامه گفت: در سال ١٣٣۴ که وارد این کار شد، تنها بانویی بود که در رشته باستانشناسی فعالیت میکرد، پروین برزین بود. شاید انگیزهاش مسئولیت بخش اسلامی موزه ایران باستان بود و این سرآغاز شکست اندیشه نادرستی بود که فکر میکرد این رشته کاری مردانه است. از آن پس بود که خانمها توجه ویژهای پیدا کردند و فارغالتحصیل شدند که یکی از بارزترینشان فاطمه کریمی بود که سالها مسئول بخش اسلامی موزه ایران باستان بود و در نهایت درستی و صداقت و عشق کار کرد. خوشبختانه پس از بازنشستگی، به درخواست مصرانه من به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پیوست و سالهای آخر عمر را با تمام وجود در خدمت اینجا بود و این اواخر با وجود بیماری رنجآور، از پیشبرد بخش هنر کوتاهی نمیکرد.او اضافه کرد: هیچ فراموش نمیکنم در سال ١٣۵٣ پس از ١٠ سال از زمان پیشنهاد تا اجرا، جشنوارهای برای آثار فرهنگی و تمدنی جهان اسلام برگزار شد. ایشان مسئولیت اجرای نقش ایران را یکتنه برعهده داشت و با تمام توش و توان در خدمت فرهنگ و هنر ایران بود و برای جمعآوری آثار ایرانی نمایشگاه که یکی از مهمترینها بود، نهایت کوشش را کرد و آثار موزههای آستان قدس رضوی، کتابخانۀ سلطنتی، حرم حضرت معصومه و موزه ایران باستان به این نمایشگاه رفت و گروه چهار نفری متشکل از ایشان، محمدیوسف کیانی، علیاکبر تقوی و من مأمور بودیم به مراکز فرهنگی برویم و آثار را انتخاب و کارشناسی کنیم. البته با مشکل هم مواجه بودیم؛ مدیران کتابخانه سلطنتی یا آستان قدس با انتقال آثار موافقت نمیکردند اما ما معتقد بودیم ایران از این کار جهانی باید سهم خود را داشته باشد. ایشان در کمال صحت و سلامت این وظیفه را انجام داد چنانکه هیچ مردی از پس آن برنمیآمد.سمسار در پایان گفت: به عنوان خدمتگزار فرهنگ و هنر ایران متأسفم که آنچه از دست میدهیم کمتر تجدیدپذیر است که یکی از آنها اوست به طوریکه در سفالگری چنین نخواهد شد.در ادامه «فخری دانشپورپرور»، باستانشناس پیشکسوت برای حاضران صحبت کرد: ما با هم درس خواندیم، درس دادیم، کاوش کردیم و خلاصه زندگی کردیم. در چند کاوش همکار بودیم. او برای باستانشناسی ایران بسیار تلاش کرد و از باستانشناسان دقیق و کارکشته بود.سپس «محمداسماعیل اسمعیلی جلودار»، دانشیار باستانشناسی دانشگاه تهران و رئیس انجمن علمی باستانشناسی ایران گفت: سالها با عشق تحقیق و کاوش کرد و ازجمله کسانی بود که کتاب بزرگ تمدن ایرانی و اسلامی را نگاشتند و در رنجهایشان زیست کردند و در پسشان فرزندان دیگری متولد شدند که حالا مشغول به کار هستند. ما باستانشناسان دوره اسلامی قطعا به آثار ایشان نیاز داریم. نسل ما در زمان خودمان به آثار او احتیاج داریم تا راه را به دوش گیرند و ثمره پژوهشهای او، در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به منصه ظهور رسید.سخنران بعد، «خسرو پوربخشنده»، باستانشناس پیشکسوت اظهار کرد: او با علم پاسخ میداد و حتی وقتی به کاوش میرفتیم هم مانند کلاس درس بود چنانکه وقتی در دشت قزوین یا هگمتانه بودیم حالت کلاس را در کاوشها داشت. محققی نیست که درباره سفال اسلامی تحقیق کند و نیاز به آثار او نداشته باشد چون اصلح بود.در ادامه «مریم همایونی افشار»، مدیر بخش هنر و معماری مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی گفت: درود میفرستادم به روان پاک استاد و همراه عزیزم زندهیاد سرکار خانم فاطمه ( ژیلا) کریمی که امروز به یادش گرد هم آمدهایم. بانوی باستانشناسِ فرهیختهای که سراسر عمر پربارش را در راه اعتلای فرهنگ و هنر سرزمین عزیزمان ایران سپری کرد و در دو کانون مهم فرهنگی به خدمت در این راه پرداخت: میراث فرهنگی کشور و مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.بهعنوان یک باستانشناس اولی خانۀ اصلیاش بود که از ابتدای جوانی تا زمان بازنشستگی با عشق فراوان در آن فعالیت داشت و دومی که 20 سال آخر زندگی کاری خود را وقف آن کرد. 20 سالی که ارتباط مستمر من با او را رقم زد گر چه آشناییام با ایشان به سالهای دورتری برمیگشت به همان زمانی که دانشجوی باستانشناسی بودم و یا بعدتر که برای کارآموزی و سپس کار جدی وارد میراث فرهنگی شدم. فعالیتهای ایشان بهعنوان یک زن باستانشناس با محدودیتهایی که مدتی بود در برای زنان و دختران باستانشناس اعمال میشد، همواره مرا که تازه پای در این عرصه نهاده بودم به تحسین وامیداشت و ناامیدی که به سبب این محدودیتها در من ایجاد شده بود دور میکرد. هرچند هرگز سعادت حضور در هیئتهای کاوشی را که ایشان سرپرست یا عضوی از آنها بود نیافتم (که افسوس آن همواره با من خواهد ماند) اما زمانی که نتایج حاصل از این کاوشها را در مقالات و سمینارهای تخصصی میخواندم و یا میشنیدم گواه توانمندی علمی و تجربیشان بود. ایشان نهتنها الگوی خوبی برای دختران و زنان باستانشناس بلکه برای هر باستانشناسی فارغ از جنسیت سرمشق بودند و بسیاری از باستانشناسان جوان دورۀ خدمت ایشان در میراث فرهنگی که اینک خود از اساتید این حوزه محسوب میشوند به این امر اذعان دارند.اغراق نیست که بگویم از مسلطترین متخصصان کشور در زمینۀ شناخت سفال و کاشی ایران بهویژه دورۀ اسلامی بود و نیز معماری دورۀ اسلامی را بهخوبی میشناخت. هیچ دانشجوی باستانشناسی بینیازاز مطالعۀ کتابهای تألیفی ایشان: «هنر سفالگری دورۀ اسلامی ایران» و «مقدمهای بر هنر کاشیگری ایران» در طول تحصیل نیست.زندهیاد خانم کریمی پس از بازنشستگی از میراث فرهنگی با درایت استاد گرانقدر آقای دکتر سمسار، مدیر وقت بخش هنر و معماری مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، با عنوان معاونت بخش به این مرکز دعوت شد و پس از مدت کوتاهی مدیریت بخش را تا مرداد 1398 عهدهدار بود و همزمان عضو شورای عالی علمی و مشاور علمی مرکز هم بود.با آنکه در این مرکز فعالیتهای ایشان برخلاف محل کار قبلی صرفاً پژوهشی بود و دیگراز علاقۀ اصلیاش یعنی کاوشها خبری نبود، اما با توجه به تواناییها و تسلط زیادش به منابع تحقیقاتی چه متون کلاسیک و کهن و چه آثار معاصر و غیر ایرانی، همچون مدیران شایستۀ پیشین بهخوبی از عهدۀ ادارۀ بخش برآمد. همین تسلط سبب میشد که مقالات ویرایش شده بهدست ایشان بدون کمترین اشتباه به چاپ برسند. بارها به خودشان میگفتم که من با خیال راحت مقاله مینویسم چون میدانم پیشتر استاد سمسار و اکنون شما با وسواس و دانشی که دارید مقالهام را بهتر از آنچه نوشتهام ارائه میدهید. مقالات تألیفی خودشان وزین و پربار بود. بیش از آنچه مینوشت میدانست، دانشش در مقایسه با نوشتههایش قطرهایست در برابر دریا. حساسیت ارائۀ کار بدون نقص موجب میشد کمتر بنویسد و بیشتر بخواند. و اینگونه بود که کار کردن در کنار ایشان مانند حاضر شدن در سر کلاس درس پر از آموختن بود. عشق و علاقهاش به خدمت به فرهنگ و هنر و تمدن ایران کممانند بود و آثار و فعالیتهای به یادگار گذاشتهاش سندی است بر این عشق و علاقه. زمانی که به دلیل کاهش انرژی و رسیدگی به برخی امور شخصی تصمیم به کم کردن زمان کاری و تحویل پست مدیریت و سپردن مسئولیت بخش به بنده گرفت بسیار بحث و مخالفت کردم که بدون حضور شما انجام این کار غیرممکن است اما پاسخش با لطف این بود که نگران نباش من کنارت هستم و تنهایت نمیگذارم. اما بیماری بیش از یکسال و نیم مجال این همراهی را نداد. هر چند در مدت 3 سال معالجهاش با وجود ضعف جسمانی همچنان از راهنماییهایش بهرهمند میشدم. عدم حضورشان ضربۀ بزرگی بر پیکرۀ علمی بخش هنر و معماری و همچنین روح و قلب همکاران ایشان در این بخش است اما شادمانم از اینکه سرنوشت مدت 20 سال فرصت آموختن در کنارشان را به من داد.
آخرین سخنران، «فریبا افتخار»، معاون بخش هنر و معماری مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بود: من حدود ٢٧ سال با آقای دکتر سمسار در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی کار کردهام و ١١ سال آن را در کنار خانم کریمی نیز بودم. استاد برای مدیریت بخش هنر و معماری دائرةالمعارف شیوهای پیاده کرد و خانم کریمی با توانایی و دانشی که داشت آن را ادامه داد و پربارتر کرد. طی سالها شاهد کار خانم کریمی در زمینۀ پژوهش، نگارش و ویرایش مقالات برای دائرةالمعارف بودم. آنچه باید از آنها در اینجا یاد کنم:در مورد هر مدخل، مناسبترین مؤلف از نظر ایشان، کسی بود که بیشترین تخصص را در آن موضوع داشت و با دقت بسیار و فارغ از هیچ حب و بغضی مولفان را در نظر گرفته و انتخاب میکردند. ایشان که سالها در میراث فرهنگی هم در زمینۀ باستانشناسی و هم در ارتباط با انتشارات میراث فعالیت کرده بود با باستانشناسان و معماران ایرانی نهتنها در تهران بلکه با همکاران دیگر شهرهای ایران آشنایی داشت. همچنین به سبب پژوهشهایش با بسیاری از محققان خارج از ایران، آشنا بود. ازاینرو امکان گزینش مؤلف برای ایشان فراهم بود و باید اضافه کرد که مؤلفان نیز به دلیل اطمینان و احترام با روی گشاده تألیف مقالات را میپذیرفتند. بخش هنر و معماری دائرةالمعارف از بخشهایی بود که سفارش تألیف مقالات را به نویسندگانی از شناختهشدهترین و معتبرترین پژوهشگران اروپایی و امریکایی داد. از آن میان میتوان به اولگ گرابار، لیزا گلمبک، ارنست گروبه، النور سیمز، شیلا بلر، و تیم استنلی و برخی دیگر اشاره کرد که همگی به خاطر وجود خانم کریمی در صدر بخش، تالیف مدخل پیشنهادی را میپذیرفتند.خانم کریمی برای ویرایش علمی مقالات، در اولین گام تمام منابع مورد استفادۀ مولف را مطالعه کرده و گاه دست به تحقیق و جمعآوری مجدد مطالب زده و از منابع جدید و معتبری برای رفع شبهات و پرسشهایی که ممکن بود برای ایشان ایجاد شده باشد استفاده میکرد. در مواردی که اندک هم نبود، مؤلفان گرامی کمتر شیوۀ خاص دائرةالمعارف را رعایت میکردند و خانم کریمی با تلاش و وسواس (بدون اغراق میتوان از واژۀ وسواس برای کار ایشان استفاده کرد) آن را تبدیل به مقالهای مناسب دائرةالمعارف عمومی میکرد تا قابل فهم برای همه، در بردارندۀ تمامی اطلاعات مورد نیاز خواننده، با جملات روان و زیبا باشد.خانم کریمی نهتنها برای ویرایش مقالات دیگران وسواسی بود که برای تألیف مقالات خود نیز حساسیت فوقالعادهای داشت؛ نخست به سبب آشنایی با متون کهن، و نیز تحقیقات جدید مطالب خود را جمعآوری میکرد، در روند کار و افزون بر مطالب اصلی، مطالبی نیز که در حاشیه قرار میگرفتند نیز مورد مطالعه قرار میداد. و نه با یک یا دو منبع بلکه هرچه امکان داشت بررسی میکرد. در این مورد برای روشن شدن موضوع مثالهایی از فعالیتهای ایشان که شاهدش بودم ذکر میکنم. خانم کریمی در تمام سالهای فعالیت در میراث در مورد سفالهای دورۀ اسلامی ایران تحقیق کرده و کتاب و مقالاتی در این زمینه داشتهاند، برای تألیف مقالۀ سفال و سفالگری (که متأسفانه ناتمام ماند) با شور فراوان به دنبال اطلاعات جدید بود مانند سفرهای متعدد به کاشان برای بازدید از سفالها و بررسی کورههای کشف شده و نیز برخی مکانهایی که داری سفالها و کاشیهای مورد توجه ایشان بود. همچنین برای بررسی چندینباره بعضی از کاشیها به بازدید برخی مکانها میرفت.آنچه گفته شد در مورد کارهای میدانی بود و برای مطالعات کتابخانهای افزونبر مطالعه منابع سفالهای اسلامی ایران، برای یکی از دورههای سفالگری به مطالعۀ کتابهایی در مورد نهضتهای فکری ملیگرایی یا همان شعوبیه در سدههای ٣ و ۴ق پرداخت تا فضایی که آن سفالها ساخته شده و نقش آنها را با شناخت فضای فکری حول سازندۀ اثر بهتر درک کند. خانم کریمی چند صفحۀ نخست مقالۀ سفال را برای خواندن به من دادند، به نظر من بسیار خوب بود، هرچند با وسواس خود آن را به پایان نرساند.خلاصه آن که در تمام سالهایی که در بخش حضور داشتم هم شاهد شیوۀ کار و دقتش در کار بودم و هم از اطلاعات و راهنماییهای ایشان بهره بردم و بسیار آموختم.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید