1402/2/11 ۰۹:۲۰
علیاشرفِ صادقی زبانشناس ایرانی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. از او به عنوان چهره ماندگار در حوزه ادبیات تجلیل شده است. دكتر صادقی از دوران كودكی جانش آمیخته به ادبیات فارسی بوده. او ادبیات، شعر، موسیقی، نقاشی و مجسمه را غذای روح آدمی میداند و معتقد است شعر حافظ و سعدی در سطح قابلاعتنایی از این ویژگی برخوردارند.
حافظ را آزاداندیشتر از سعدی میدانم
سعدی در غزل اعجاز كرده تا فارسی هست، او هم هست
مریم آموسا: علیاشرفِ صادقی زبانشناس ایرانی، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. از او به عنوان چهره ماندگار در حوزه ادبیات تجلیل شده است. دكتر صادقی از دوران كودكی جانش آمیخته به ادبیات فارسی بوده. او ادبیات، شعر، موسیقی، نقاشی و مجسمه را غذای روح آدمی میداند و معتقد است شعر حافظ و سعدی در سطح قابلاعتنایی از این ویژگی برخوردارند. او میگوید: «شاید من به عنوان اولین كسی كه دارم سعدی و حافظ را مقایسه میكنم، میگویم كه حافظ آزاداندیشتر بوده. سعدی شاعر بزرگی بوده؛ منتها درجه هنر داشته؛ آثارش لذتبخش است... اما خب معلم اخلاق بوده و خیلی چیزها گفته كه باب امروز نیست.» نظری كه جدای از هماندیشانش - كه شاید كم هم نیستند- طبعا مخالفانی هم دارد. از صادقی در مقام مولف، مترجم، زبانشناس و مصصح آثار متعدد منتشر شده است كه از آن میان میتوان به «تكوین زبان فارسی»، «دستور زبان فارسی» (با همكاری غلامرضا ارژنگ)، «مسائل تاریخی زبان فارسی»، «تصحیح لغت فرس اسدی» با همكاری دكتر فتحالله مجتبایی، ترجمه دو فصل از «زبانشناسی نوین: نتایج انقلاب چامسكی»، «نگاهی به گویشنامههای ایرانی»، ترجمه «زبانهای ایرانی، یوسیف میخاییلوویچ اُرانسكی» و... اشاره كرد. هفته گذشته در محل كارش، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به مناسبت روز سعدی با او درباره این شاعر و نویسنده پارسیگوی قرن هفتم گفتوگو كردم. گفتوگویی که به سوی قیاس میان جهان شعری سعدی و حافظ رفت.
********
به نظر شما چرا شعر سعدی - آنچنان كه شعر حافظ هم- امروز مورد اقبال مخاطبان زبان فارسی قرار میگیرد؟
برای پاسخ دادن به این پرسش باید كمی به عقبتر برگردیم؛ شاهنامه فردوسی كتاب ادبی است كه اساطیر گذشته ما را حفظ كرده. دوران پهلوانی را كه از آنها داستانهایی با شاخ و برگ نقل شده به همراه تاریخ ایران تا پیش از اسلام آورده است. این میراث ملی ایرانیهاست كه میتوانیم به آن ببالیم. به فردوسی كه میگوید: «عجم زنده كردم بدین فارسی.» شاهنامه شناسنامه و برگه هویت ایرانیهاست.
به عبارتی میفرمایید كه فردوسی جدای از هر چیز زبان فارسی را حفظ كرده است.
بله، واقعیتی است؛ فردوسی زبان فارسی را با سرودن شاهنامه حفظ كرده، آنهم به بهترین شكل ممكن. تا پیش از آن شاهنامههای دیگری چه به نثر و چه به نظم در زبان فارسی موجود بوده اما تقریبا همه آنها از بین رفتهاند و شاهنامه توسط فردوسی به صورت بسیار هنرمندانهای سروده شده و برای ما مانده است. میگویند: روزی از یك مصری پرسیدند شما كه آن تمدن بزرگ را داشتید، شما كه زبانتان زبان «قبطی» بود، چرا وقتی اسلام را پذیرفتید، زبانتان هم یك مرتبه عربی شد؟ گفت ما كتابی مثل «شاهنامه» شما نداشتیم.
یعنی نقش تاریخی و حتی سیاسی شاهنامه
بله، شاهنامه كتاب ملیت ماست. كتابی است كه بر قلمرو كشورهایی كه تحت سیطره زبان فارسی هستند، تاثیر گذاشته است. به سبك شاهنامه كتابهای متعددی سروده شده است. میدانیم كه در طول تاریخ، داستانهای شاهنامه را نقالان میگفتهاند و هنوز هم نقل میكنند. این، اهمیت این كتاب را برای ملت ایران به خوبی نشان میدهد. بعد میرسیم به شعرایی مثل نظامی، حافظ، سعدی و مولوی. من در این مجال فقط از بزرگان ادب فارسی حرف میزنم. نظامی داستانهای عاشقانه ادبیات ما را به استادانهترین صورت به نظم درآورده و ما امروز از خواندنش لذت میبریم. ما از خواندن آثار نظامی از جنبههای مختلف لذت میبریم. بالاخره بشر به غذای روح نیز احتیاج دارد و غذای روح بشر موسیقی، ادبیات، نقاشی، مجسمه است. امروزه تعداد گردشگران فرهنگی كه از جایجای جهان برای تماشای میراث فرهنگی و هنری به كشورهای مختلف سفر میكنند، دنبال پاسخ دادن به این بخش از نیازهای خود هستند. مثلا وقتی كسی به ایتالیا سفر میكند و در برابر نقاشیهای بزرگ و خیرهكننده قرار میگیرد، وقتی سفرش به پایان میرسد باز هم دوست دارد كه به ایتالیا برگردد و این نقاشیها و مجسمهها را ببیند. من وقتی ایتالیا رفتم دلم میخواست سفرم مدتها طول بكشد و شب و روز در واتیكان فقط به تماشای این آثار بنشینم. شعرهای حافظ و سعدی هم چنین ویژگیای دارند. همینطور نظامی برای كسی كه ادیب است، حكم غذای روح را دارد. من از كودكی اینها را خواندهام. همانطور كه مثلا ما امروز رمان میخوانیم و لذت میبریم. من از زمان كودكی تاكنون با ادبیات فارسی پیوند داشتهام، هنوز باید هر روز بخوانم. دایم باید حافظ و سعدی بخوانم و هر دفعه كه میخوانم، این شعرها و این غزلها همچنان لذتبخش هستند. میگویند فرق هنر و علم در این است كه وقتی یك مشكل علمی حل شد و رفت، برای همیشه در علم تمام میشود؛ ولی هنر لذتش غیر از این است و به این صورت تمام نمیشود. با حل كردن یك مساله علمی، لذت حل كردن آن همانجا تمام میشود اما هنر با هر بار روبرو شدن، شكل تازهای دارد. هر بار كه سراغ یك اثر هنری میروید، انگار تازه با آن روبرو شدهاید و میتوانید از آن لذت ببرید. مثلا هر بار كه به تابلوهای رامبراند نگاه كنید، باز برای شما تازگی دارد. گوش دادن به آواز شجریان كه غزلهای حافظ و سعدی را میخواند، همیشه برای من لذتبخش است.
شما مدام از حافظ و سعدی در كنار هم نام میبرید. اگر قرار باشد میان این دو شاعر انتخاب كنید، شعر كدام را بیشتر میپسندید؟ دوست دارم پرسش را واضحتر كنم و بپرسم برای شما در مقام ادیب و استادی آزاداندیش، آیا سعدی و حافظ شاعران -یا به عبارت بهتر- انسانهای آزاداندیشی بودند؟
شعر حافظ و سعدی به لحاظ ادبیت به منتهای درجه است ولی میان این دو تفاوتهایی هم هست. حافظ قرآن را خوانده بود و حافظ آن بود. به گونهای كه چهارده روایت قرآن را از حفظ بوده است. در حال حاضر ما تنها به یك روایت از قرآن دسترسی داریم. چون ابتدای كتابت قرآن خط عربی نه نقطه داشته و نه زیر و زبر. فقط حروف را بدون نقطه و زیر و زبر مینوشتند. این است كه هر كلمه را به شكلهای مختلفی میخواندند. بعدها وقتی دیدند اختلافات دارد زیاد میشود، آمدند و علایمی وضع كردند و زیر و زبر را و نقطه را وارد خط عربی كردند. این است كه با 14 روایت و تلفظ خوانده میشوده و حافظ این 14 روایت را از بر بوده است. حافظ و سعدی فصاحت را به اوج رساندهاند. سعدی برعكس حافظ، تنها یك جنبه از آثارش غزل است. او در غزلش اعجاز كرده و سبكی را كه در غزل داشته به اوج رسانده است و حافظ وقتی دیده سعدی غزل را به اوج رسانده در غزل به سبك خواجو كرمانی پیش رفته و سبك او را به اوج رسانده. سعدی و حافظ، اثر هنری جاویدان ساختهاند كه تا زبان فارسی هست، این آثار هم هستند. البته تنها بخشی از هنر سعدی در شاعری او به عنوان غزلسرا متجلی شده است. او استاد نثر هم است. او «گلستان» را هم ساخته كه 700 سال كتاب درسی ایران، شبهقاره و عثمانی بوده است. وقتی سعدی آمده گلستان را به این صورت نوشته، اتفاق جدیدی در زبان فارسی رقم زده. مثلا این عبارت «هندونفط اندازی همیآموخت. حكیمی گفت تو را كه خانه نیین است، بازی نه این است.» سعدی در این حكایت كوتاه چقدر استادانه و موجز و تنها با چند كلمه جان كلام خود را رسانده. به زیبایی با «نِیین» و «نه این» بازی كرده. هر دفعه هم كه گلستان را میخوانیم، لذت میبریم.
سعدی معلم اخلاق هم هست. وقتی بوستان سعدی را میخوانید به ما درس اخلاق و زندگی میدهد. وقتی در بوستان میگوید: «تكش با غلامان یكی راز گفت/ كه این را نباید به كس باز گفت - به یك سالش آمد ز دل بر دهان/ به یك روز شد منتشر در جهان - بفرمود جلاد را بیدریغ/ كه بردار سرهای اینان به تیغ - یكی زآن میان گفت و زنهار خواست/ مكش بندگان كاین گناه از تو خاست - تو اول نبستی كه سرچشمه بود/ چو سیلاب شد پیش بستن چه سود؟ - تو پیدا مكن راز دل بر كسی/ كه او خود نگوید بر هر كسی - جواهر به گنجینهداران سپار/ ولی راز را خویشتن پاس دار.»
این حكایت سعدی از نمونههای روشن درس اخلاق اوست كه در همه دورانها به كار آدمی میآید. من از دوران دبیرستان به صورت جدی گلستان و بوستان سعدی را میخواندم و به همین خاطر بسیاری از حكایتها و اشعار سعدی را از حفظ دارم. پدر من میگفت زمانی كه به مكتب میرفته به آنها گلستان درس میدادند.
در اینكه وجهی از كار سعدی «اخلاق» است، شكی نیست؛ اما آن صورتی از اخلاق كه سعدی در آثارش ارایه میدهد، آیا بر مخاطب امروز هنوز تاثیر دارد؟ و تكرار میكنم پرسش قبلی را كه آیا سعدی و حافظ را شاعران آزاداندیشی میدانید؟
معتقدم كه در قصاید سعدی برای امروز ما هم درس هست؛ اما در مورد آزاداندیشی او باید بگویم كه اگر آزاداندیشی را به معنای امروزی آن در نظر بگیرید، با آن چیزی كه در گذشته رواج داشته تفاوت دارد. مثلا صوفیه خودشان را یك جور آزاد كرده بودند و اصلا به پادشاهان محل نمیگذاشتند و میگفتند باید آنها بیایند به دیدار ما و حكام میآمدند به دستبوسی بزرگان صوفیه ولی آنها الگوی امروز ما نیستند. امروز صوفیه و تفكراتشان مردود است. امروز باید سعی كنید كشور را آباد كنید؛ زندگی مردم را بهبود ببخشید و فقر و فلاكت را تمام كنید؛ دنیای امروز، دنیای این چیزهاست. شعرای ما [در گذشته] غالبا مداح و وابسته به دربارها بودند. بدون هیچ قصدی و بی آنكه قصد توهین به آنها را داشته باشم یا بخواهم هنر شاعریشان را تخطئه كنم، باید بگویم شاعرهای گذشته ما تقریبا مفتخوار بودند و هیچ كار و شغلی نداشتند و بیشتر مداح پادشاهان بودند. مثلا سلطان محمود میرفت جایی را فتح میكرد و عنصری برایش قصیده ستایشآمیز میگفت؛ اینكه تو رفتی بتكدهها را شكستی، كفار را كشتی، سلطان غازی بودی و این چیزها! بعد كیسهای زر میگرفت. میگویند عنصری پس از فتح عبادتگاه سومنات توسط محمود غزنوی به الاف و الوف رسید. خاقانی در قرن ششم حسرت عنصری– كه ملك شعرای سلطان محمود بوده- را میخورده. شاعری چون عنصری یا خاقانی نمیتواند آزاداندیش باشد؛ شاعری كه مجبور است تمام عیبهای ممدوح خودش را بپوشاند و معایب او را محاسن جلوه بدهد. عطار میگوید «به عمر خویش مدح كس نگفتم/ دری از بهر دنیا من نسفتم». او عطار بوده و داروخانهای داشته. خودش میگوید: «به داروخانه پانصد شخص بودند/ كه در هر روز نبضم مینمودند». این آدم از نظر من ارزشمند است؛ این آدم آزاداندیش است و آدم مهمی است اما كسانی چون ناصرخسرو و سنایی نیز تا زمانی كه انقلابی در درون آنها اتفاق نیفتاده بود، مداح بودند. حافظ هم باید قبول كنیم كه مداح بوده است؛ خودش میگوید: «وظیفهگر برسد مصرفش گل است و نبید». وظیفه یعنی مستمری. حافظ هم منتظر بوده تا حقوقش برسد و برود بنشیند و لبی تر كند و غزلی بگوید. حالا هی میگویند صوفی بوده و عارف بوده. بله برخی از غزلهایش تقلید از اشعار عرفانی است اما او بیشتر یك آدم گوشهگیر بوده؛ حتی سفر هم كه دعوتش كردند، توفان كه شده، ترسیده برگشته شیراز و از سفر منصرف شده.
میگوید: «دو یار زیرك و از باده كهن دومنی/ فراغتی و كتابی و گوشه چمنی - من این مقام به دنیا و آخرت ندهم/ اگر چه در پِیام افتند هر دم انجمنی» این شاعر كاملا دنیوی است. میگوید اگر دو آدمِ همدندان و دو لیتر شراب و كتابی و آسایش و گوشه چمنی داشته باشد، این چیزها را با دنیا و آخرت عوض نمیكند. او اهل زندگی كردن بوده است. به نظر من حافظ اهل تفكر بوده. فكرش خیلی از سعدی بازتر بوده است. حافظ میگوید: «چیست این سقف بلند بسیار نقش/ زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست»، «سخن از مطرب و می گو و راز دهر كمتر جو/ كه كس نگشود و نگشاید به حكمت این معما را».
یعنی زیركانه روایت رسمی درباره خلق الافلاك را رد كرده است. او برعكس سعدی، اصلا متاله نبوده است. هیچ ستایش از خدا در دیوان او نیست. در این شعر «حافظم در مجلسی دردی كشم در محفلی» نشان میدهد كه آنجا كه بحث قرآن است حافظ (در حافظه دارنده) قرآنم، اما وقتی به محفلهای خودمانی میروم شرابخوارم. پس اعتقاد مذهبی چندانی نداشته. قرآن را در كودكی طبق روال تدریس قدیم خوانده و حفظ كرده، اما بعد به متفكری آزاداندیش و لیبرال و حتی سكولار بدل شده است و روایتهای رسمی مربوط به خلقت را قبول نداشته است.
هرچه به این فكر كنید كه این جهان چگونه به وجود آمده است، فایدهای ندارد. هیچكس با حكمت و علم جوابی ندارد كه به این پرسش تو بدهد؛ همه این حرفها را رها كن و برو دنبال می و مطربی و لذت از دوران كوتاه زندگیت. فكر حافظ بسیار عمیق بوده اما سعدی آدم بسیار متدینی بوده است. شكی نیست كه او آدم درجه یكی بوده ولی من میتوانم بگویم كه او بیشتر دیندار بوده و به خیلی از چیزها هم كاری نداشته است. شاید فكرش هم نمیرسیده به این مسائل. من حافظ را با استناد به همین دو بیتی كه نقل كردم، آزاداندیش میدانم. او آدمی بوده كه به خیلی چیزها در این جهان پشت پا زده است و با اینكه حافظ قرآن بوده و شعرش از مضامین قرآنی آكنده است ولی ظاهرا به تدریج پوچی دنیا را فهمیده و گفته خودمان را سرگرم كنیم با خواندن شعر و گپ زدن با دوستان و چیزهای دیگر. ظاهرا حافظ به جایی رسیده بوده كه دیگر بعضی از محنوعات را بر خودش مباح میدانسته! به نظر من او دیگر حتی اعتقادش را به خیلی از چیزهای بنیادی كه قبلا قبول داشته، از دست داده بوده. در میان دانشمندان ما هم این تفاوت دیدگاهها وجود دارد. مثلا ابن سینا مذهبی بوده، در حالی كه محمد زكریای رازی كاملا لاییك بوده! كسی كه گفته اقلیدس به عنوان دانشمند از تمام انبیا بالاتر است، نمیتواند لاییك نباشد! یا مثلا خیام. البته خیام در حد رازی نبوده اما تردید داشته. حتما خیلیهای دیگر در میان دانشمندان هم بودند كه مثل رازی بودند اما از آنجایی كه جرات مطرح كردن عقاید خود را نداشتند، ما آنها را نمیشناسیم. حافظ حتی از مرحله شكاكی خیام هم گذشته است.
پس شما عارف بودن حافظ را منتفی میدانید؟
بله، حافظ مطلقا عارف نبوده؛ اصلا متاله به معنای دقیق كلمه نبوده است. استاد محیط طباطبایی كه حافظشناس بودند، در مقالهای نوشتند كه حافظ قاری قرآن بوده! یك نسخه متاخر از قرن 9 و10 هم آوردند و مدعی شدند كه نسخه خیلی معتبری است. سعیدی سیرجانی با آن قلم سحّارش مقالهای علیه نظر مرحوم محیط نوشت؛ با این مضمون كه آقای استاد محیط، بنده حاضرم از همه اموات قرن هشتم امضا بگیرم كه حافظ سر قبرشان قرآن خوانده اما این نسخهای كه شما میفرمایید معتبر است، معتبر نیست. به هر حال یكی هم گفته حافظ، قاری قرآن هم بوده؛ اما سعدی از این دست نبود. او متاله بوده، دیندار بوده، معتقد بوده و من - شاید به عنوان اولین كسی كه دارم سعدی و حافظ را به این صورت مقایسه میكنم- میگویم كه حافظ آزاداندیش و حتی به معنایی كه امروز مراد میكنیم «لیبرال» بوده! من اینها را در پاسخ به این پرسش كه آیا سعدی و حافظ آزاداندیش بودند یا نه، به شما گفتم. سعدی شاعر بزرگی بوده و به منتهی درجه هنر داشته، آثارش لذتبخش است، معلم اخلاق بوده اما خیلی چیزها گفته كه باب امروز نیست.
هر دو هم مواجب میگرفتند.
بله، حافظ حقوقبگیر بوده؛ سعدی هم در نظامیه حقوقبگیر بوده اما این با آن فرق دارد. جایی گفته «مرا در نظامیه ادرار بود/ شب و روز تلقین و تكرار بود». ادرار یعنی همان وظیفه و مستمری. او آنجا درس میداده و حقوق میگرفته اما وقتی میآید اتابك ابوبكر زنگی، حاكم جلاد زمان خودش را ستایش میكند، روشن است كه دارد مدح میكند.
سعدی در دورهای زندگی كرده كه حكام ظالم در ایران و سرزمینهای اطراف بر مسند بودهاند و جنگهای صلیبی در جریان بوده و حتی به اسارت هم گرفته شده؛ چگونه باید تجربههای زیستشده حافظ را با انسان معاصر و گرفتاریهایش مقایسه كرد؟
دكتر لطفعلی صورتگر در دانشگاه استاد ما بود و به ما درسی میداد به اسم سخنسنجی. ایشان گفت من میتوانم مجسم كنم وقتی سعدی و حافظ میخواستند از بازار شیراز عبور كنند، سعدی سوار بر مركب از جلوی هر مغازهای كه رد میشده، همه به او به عنوان جناب شیخ سلام میدادند و با او حال و احوال میكردند اما حافظ آهسته و بیصدا از گوشهكنارها رد میشده تا كسی او را نبیند. به هر حال سعدی دنیادیده بود. تجربیاتی داشته. زمانی كه مجلس درس داشته، صلیبیان او را گرفته و به كار گل بردند. مدتی بعد میتواند از دست آنها بگریزد و میگوید: «چو باز آمدم كشور آسوده دیدم/ ز گرگان به در رفته آن تیز چنگی - به نام ایزد آباد و پر ناز و نعمت/ پلنگان رها كرده خوی پلنگی». خب این فرار كرده بوده اما بعضی از شعرای ما هم بودند كه مبارز بودند. میایستادند و میجنگیدند كه البته نادرند.
حال با در نظر گرفتن این جنبهها از سعدی بگوییم. سعدی دنیادیده بوده و تجربیاتش را هم برای ما گفته؛ تا حدی آزاداندیش بوده اما معنیاش این نیست كه امروز برای ما الگو باشد! در حالی كه مثلا شیخ عطار را آزاداندیش واقعی میدانم. ناصرخسرو با اینكه آدم دگمی بوده وقتی به خودش میآید، میگوید: «من آنم كه در پای خوكان نریزم/ مر این قیمتی دُر لفظ دری را». او همه حكام را خوك میدانسته. البته به جز حكام اسماعیلی كه به آنها اعتقاد داشته. به هر حال سعدی معاصر خلفای عباسی بوده كه آنها هم بر ایران و جهان اسلام سیطره داشتند. سعدی فرزند زمان خودش بوده. نمیتوان به او انتقاد كرد. اما حافظ فراتر از زمان خودش بوده. شغلی نداشته و در تاریخ هم ننوشتهاند كه او - آنطور كه مرحوم محیط گفتهاند- قاری قرآن بوده باشد؛ مثل شعرای دیگر مستمریای داشته؛ در حالی كه سعدی كار هم میكرده و در نظامیه درس داده. سفرهایش به خاطر درس و كسب تجربه هم بوده. سعدی از این نقطهنظرات بزرگتر از حافظ است و نسبت به شعرای مداح دیگر هم آزاداندیشتر اما حافظ از او آزاداندیشتر است.
واقعیت این است كه امروز هم - فارغ از هر گونه ارزشگذاری- شاعران مداح داریم اما بین مردم چندان شناختهشده نیستند. دلیل ماندگاری شاعرانی مثل سعدی و حافظ كه مداح هم بودند در میان مردم و در طول سدههای مختلف چیست؟
خیلی از این شاعران هنر شعری ندارند كه بمانند! كما اینكه شاعران مداح دیگری هم داشتیم كه ماندگار شدند. به تازگی در تركیه منظومهای كشف شده كه تنها یك نسخه از آن موجود است به نام «علینامه» كه در وصف حضرت علی و جنگهای او سروده شده است. امروزه برخی به سراینده این منظومه متشاعر میگویند. خیلی از ابیات اوست و معیوب است. خب اگر سراینده این اثر همچون فردوسی ذوق و هنر داشت با وجود این تعداد شیعه در جهان باید اثرش بر جای میماند و امروز هزاران نسخه از این اثر ماندگار میشد. بیشك سراینده این اثر فردی عامی بوده و شعرش جوهر شعری نداشته.
حافظ، سعدی، عطار، سنایی و مولوی شعرشان جوهر دارد و این جوهر باید از درون بجوشد؛ وگرنه به زور نمیشود شعر گفت. به قول دوستان شاعرم كه میگویند «حالش باید به ما دست بدهد تا شعر بگوییم». این حال در شاعرانی كه نام بردم، بوده. اگر اشعار مولانا در اوج است، به خاطر آن حالی است كه سراینده در لحظه سرایش تجربه كرده است. او خداپرست، دیندار، متاله، عارف و صوفی بود اما آنچه سبب ماندگاری نام و آثارش شده، هنر شاعری به ویژه در غزلیات اوست.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید