درآمیختگی ژرفِ معنا و روایت در ادبیات عرفانی در گفت‌وگو با مهدی محبتی

1401/11/24 ۱۳:۴۶

درآمیختگی ژرفِ معنا و روایت در ادبیات عرفانی در گفت‌وگو با مهدی محبتی

مهدی محبتی، پژوهشگر ادبی و استاد زبان و ادبیات فارسی تاکید دارد که یکی از مهمترین خصیصه‌های ادبیات کلاسیک فارسی درآمیختگی عمیق شاعرانگی و روایت و تعدد و تنوع شیوه‌های روایی در ادبیات منظوم داستانی بویژه داستان‌های منظوم کوتاه است.

ای برادر قصه چون پیمانه نیست!

نجمه شمس: ساحت روایت در ادبیات فارسی یکی از روش‌هایی است که رقیب و همراه اصلی شعر و شاعرانگی در فرهنگ و ادب ایرانی به شمار می‌رفته است. وجود حداقل 10 هزار قصه کوتاه در ادبیات عرفانی و اختصاص یک سوم کل ادبیات داستانی ما به روایت از اهمیت این نوع ادبی نزد بزرگان عرفان حکایت دارد.

توجه کردن به این اهمیت بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با مهدی محبتی، پژوهشگر ادبیات عرفانی و برگزیده هفدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر در بخش پژوهش ادبی (درباره شعر) به بررسی چندوچون استفاده از روایت در ادبیات فارسی بپردازیم که در ادامه می‌خوانید.

*********

اغلب روایت را که ناظر به کانونی بیرونی و هدفی خارج از اثر ادبی است متضاد شاعرانگی که امری درون متنی است می‌دانند، در چنین شرایطی چگونه روایت، رکنی از ادبیات است؟

در آثاری که آفریننده به شعر و روایت به یک اندازه اهمیت می‌دهد،‌ اثر غالبا پارادوکسی در خود دارد چون خالق اثر یا باید از طریق توجه به ساحت‌های مغفول و زیبای زبان به توصیف و تصویر بپردازد و به نقل دقیق روایت و واقعیت چندان پایبند نباشد یا از تصویرپردازی و توصیفات زبانی دور شود که در هر دو صورت یک بازوی کلام آسیب می‌بیند. به همین دلیل است که بسیاری از رمان‌نویسان یکسره طرفدار سادگی روایت شده‌اند و استحکام ساخت روایت را به جای زیبایی و گیرایی زبان نشانده‌اند و بازی‌های سبکی و زبانی را در روایت در حدی که به استحکام طرح روایت کمک کند مجاز دانسته‌اند. شاعران و منتقدان هم می‌کوشند از روایتگری در شعر دوری کنند و درنهایت از آن نوع روایت استفاده کنند که در جهت تکامل فرم شعر به کار می‌آید. در سنت ادبیات کلاسیک اما شاعران بهترین راویان قوم و راویان بهترین شاعران بوده‌اند.

چرا امروز شاعران از روایت کمتر استفاده می‌کنند و از سنت ادبی گذشته فاصله گرفته‌اند؟

در نگاه مدرن که بر عقلانیت و دموکراسی و فردیت استوار است روایت، طرح عقلانی منفرد آزادی است که صرفا در پی بازگویی یا بازسازی جهان مطلوب به زبانی ساده است. در جهان امروز روایت اشکال دیگری هم پیدا کرده و بسیار متنوع شده است چون عقل مدرن دریافته که حقیقت تا اندازه زیادی همان نحوه روایت‌هاست و به این مسئله باید بیشتر پرداخت.

شکل استفاده از شعر روایی در ادبیات فارسی چگونه بوده است؟

یکی نثر روایی است که از زیبایی‌های شعر برای تاثیرگذاری بیشتر استفاده می‌کند و دیگری قالب شعری ویژه‌ای است که از جذابیت‌های روایت برای تکامل خود سود می‌برد. اولی روایت شاعرانه را به وجود می‌آورد و دومی شعر روایی را که هریک ویژگی‌های خاص خود را دارد. تلفیق این دو یعنی درآمیختن روایت با عنصر شاعرانگی چون ناهمسو هستند، دشوار است و امروزه به‌سختی کسی می‌تواند با توجه به فردیت عقلانیت مدرن این دو بال را همسو سازد.

کدام‌یک از شاعران و نویسندگان کهن ما بیشتر از روایت بهره‌برده‌اند؟

اینجا روایت دو ساحت دارد؛ یکی روایت صرف که بیان واقعه‌های تاریخی و داستانی است و سرآمد آن فردوسی و نظامی هستند و دیگری روایت احوال درون که عارفان بزرگی مثل مولانا و عطار پیشگام آن هستند.

چرا در میان شاعران و نویسندگان، عارفان بیشتر از روایت بهره‌برده‌اند؟

بیشترین آموزه‌های عرفانی ما در قالب قصه‌ها به مخاطب عرضه شده و بزرگان فکر و ذوق و هنر ما هرچه گفته خوب و نکته لطیف داشته‌اند از طریق قصه که برای خواص، زیبا و برای عوام، گیرا بوده‌اند بیان کرده‌اند. هرچه حوزه نفوذ عارف و تاثیر شخصیتی او بزرگ‌تر و عمیق‌تر بوده، بهره‌گیری وی از قصه آگاهانه‌تر، هنری‌تر و گسترده‌تر می‌شده تا آنجاکه دستگاه ادراکی و شهودی و هنری و زبانیش با قصه یگانه می‌شده است. این جهان قصه خداست و هر عارفی روایتگر بخشی از این قصه بزرگ است.

سرآمد شاعران عارف ما در بهره‌گیری از روایت چه کسانی بوده‌اند؟

در سرایش 10 هزار قصه در ادبیات فارسی ما، عطار با نزدیک به 2000 قصه مقام نخست را دارد و سپس جامی در مقام دوم است. مولانا نیز در مثنوی معنوی 330 قصه دارد.

نگاه عارفان ایرانی به قصه چگونه است؟

قصه در نگاه عارفان ایرانی یک رویه ظاهری دارد که عوام جذب آن می‌شوند و دیگری لایه پنهان و عمیقی است که در ساخت قصه نشسته و گاه تمام ذهن و زبان و حقیقت جان عارف است:

شاخه تازه مرجان را ببین

میوه‌ای رسته زآب جان ببین

چون ز حرف و صوت و دم یکتا شود

آن همه بگذارد و دریا شود

حرف گو و حرف نوش و حرف‌ها

هر سه جان گردند اندر انتها

اگرچه مولانا به ظاهر می‌گوید ای برادر قصه چون پیمانه‌ای‌ ست، ولی درواقع خود هم شیفته قصه است و تمام زندگی وی یک قصه جذاب است. به همین دلیل در کتاب «قرن‌های بی‌زمان» خود بر این نکته تاکید کرده‌ام که «ای برادر قصه چون پیمانه نیست!»

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: