تاریخ پزشکی در ایران / مهدی محقق

1401/8/18 ۰۸:۴۹

تاریخ پزشکی در ایران / مهدی محقق

در ایران پجشگان ( پزشکان) جزو یکی از چهار طبقه ممتاز جامعه به شمار می‌آمدند و وجود دانشگاه جندی‌شاپور در زمان ساسانیان و فعالیت آن در دوره‌های اولیه اسلام نشان‌دهنده پیشرفت این دانش در ایران بود. شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ق) کتاب داروشناسی خود را هنگامی به رشته تحریر درآورد که ریاست بیمارستان جندی‌شاپور را در شهر اهواز عهده‌دار بود.

در ایران پجشگان ( پزشکان) جزو یکی از چهار طبقه ممتاز جامعه به شمار می‌آمدند و وجود دانشگاه جندی‌شاپور در زمان ساسانیان و فعالیت آن در دوره‌های اولیه اسلام نشان‌دهنده پیشرفت این دانش در ایران بود. شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ق) کتاب داروشناسی خود را هنگامی به رشته تحریر درآورد که ریاست بیمارستان جندی‌شاپور را در شهر اهواز عهده‌دار بود. ابن‌ندیم منابع علم پزشکی را که از زبان یونانی، سُریانی، هندی و پهلوی به زبان عربی ترجمه شده و در دسترس پزشکان اسلامی بوده، یاد کرده است و از میان این منابع، آنچه از بقراط و جالینوس به زبان عربی ترجمه شده و مورد استفاده پزشکان اسلامی قرار گرفته است، سهم به‌سزائی را داراست. مسلمانان نه تنها از کتاب‌های بقراط و جالینوس استفاده کردند، بلکه روشهای درمانی که در یونان وجود داشت، مورد بررسی آنان قرار گرفت؛ چنان که واثق ـ خلیفه عباسی ـ پزشکان را گرد کرد تا از آنان استفسار نماید که کدام ‌یک از روش فرقه‌های طبی که در یونان بود، باید مورد اقتباس پزشکان زمان قرار گیرد. و نیز کتاب الأیمان (= سوگندنامه‌ها) بقراط که مشتمل بر سه قسمت «عهدنامه» و «ناموس طب» و «وصیت» بود با شرح و تفسیر جالینوس مورد استفاده مسلمانان قرار گرفته است. سنت پزشکی دینی که ابن‌خلدون از آن به «الطب المنقول فی ‌النَّبوات» تعبیر می‌کند، در میان مسلمانان رایج بوده که بعدها به صورت کتاب‌هایی مانند: «الطب ‌النبوی» ابن‌القیّم الجوزیه و «المنهل ‌الروی فی ‌الطب النبوی» ابن‌طولون و «الطب فی‌ الکتاب والسنه» عبداللطیف بغدادی و در شیعه به صورت «طب‌الصادق» و «طب‌الباقر» درآمده است.

گیاهان دارویی

اهتمام مسلمانان به طب همراه با عنایت آنان به گیاهان دارویی نیز بوده و کتاب «الحشائش» دیوسقوریدس از مهمترین منابع آنان به شمار می‌آمده است. نمونه‌ای از این کوشش‌ها را می‌توان در شرق عالم اسلامی در کتاب‌های «الصیدنة» بیرونی، «النّبات» ابوحنیفه دینوری و «الأبنیه عن حقائق ‌الادویة» هروی و در غرب در کتاب‌های «مفردات‌الادویة» غافقی، «مفردات‌الادویة» ابن‌بیطار و «شرح اسماءالعقار» ابن میمون ملاحظه کرد و در داروهای مرکبه می‌توان از «قراباذین» کندی، «قراباذین» سمرقندی و «قراباذین» قلانسی نام برد.

پیش از آنکه از سه دائره‌المعارف بزرگ پزشکی یعنی کامل‌الصناعه، حاوی و قانون یاد کنیم، باید از دو کتاب مهم که مؤلفانش اهل طبرستان بوده‌اند، ذکر کرد: «فردوس‌الحکمة» علی بن ربن طبری و «المعالجات البقراطیه» ابوالحسن طبری که در هر دو بنا به سنت جالینوسی که طبیب فاضل باید فلسفه هم بداند، مقدماتی از مسائل فلسفی را در کتاب خود یاد کرده‌اند. علی بن ربن طبری که نخست کاتب مازیار ‌بن ‌قارن بود، سپس به درگاه معتصم رفت و در سال سوم خلافت متوکل (۲۳۶ق)، کتاب فردوس‌الحکمه را نوشت و این نخستین مجموعه طبی در اسلام بود که به صورت تألیف در دسترس مسلمانان قرار گرفت و در اهمیت این کتاب همین بس که محمد بن جریر طبری آن را از مؤلفش به سماع آموخت و همیشه آن را زیر مصلای خود داشت. او در تألیف این کتاب از آثار قدما (همچون بقراط و جالینوس و دیموقریطس و بولس) استفاده کرد و از کتاب‌های معروف هندیان (همچون کتاب سسرد و کتاب چرک) بهره‌برداری نمود و مسلماً پیش از ظهور رازی، این کتاب از مهمترین و جامع‌ترین کتاب‌ها در فن پزشکی بود.

ابوالحسن احمدبن محمد طبری ترنجی که از معاصران و پزشکان رکن‌الدوله دیلمی (۳۲۱ـ۳۶۲ق) بود و کتاب معروفش «المعالجات البقراطیه» که ابن ابی‌اصیبعه آن را از «أجلّ الکتب و انفعها» می‌داند، از جهت احترام مؤلف به بقراط به نام او موَشّح گردیده است. از امتیازات این کتاب آن است که در آن عنایت و توجه خاصی به طب اطفال شده است؛ چنان‌که شصت بابش به بیماری‌های مختلف اطفال (همچون صرع، کزاز، سرفه، آبله و سرخک) اختصاص دارد.

کتاب‌ها و رساله‌هایی که دانشمندان اسلامی از خود به یادگار گذاشته‌اند، از تنوع خاصی برخوردار بوده است. کتاب‌هایی همچون «حاوی» رازی، «کامل‌الصَناعه» مجوسی اهوازی و «قانون» ابن‌سینا و در زبان فارسی، کتاب‌هایی همچون: «هدایه المتعلمین» اخوینی بخاری، «ذخیرة خوارزمشاهی» و «الاغواض الطبیه» سید اسماعیل جرجانی جنبه دائره‌المعارفی داشته و شامل درمان همه بیماری‌ها از سر تا پا بوده است و در برابر این نوع کتاب، کتاب‌هایی دیگر وجود داشته که از آن به «رساله مفرده» و در فارسی «تک‌نامه» و در فرنگی «مونوگراف» تعبیر می‌شود. کتاب‌هایی همچون: «فی المرض المسمی دیابیطا» عبداللطیف بغدادی، «فی ‌المعده و مداواتها» ابن جزار قبروانی، «الحمیات» اسحاق بن سلیمان، «فی المالیخولیا» اسحاق بن عمران، «فی الاغذیة» اسحاق بن سلیمان و «تذکره الکحّالین» علی بن عیسی از این نوع به شمار می‌آیند.

طب روحانی

پزشکان مسلمان همچنان‌که به جسم توجه داشتند، از عنایت به جان غافل نبودند؛ چنان‌که رازی «طب روحانی» را نوشت تا عدیل «طب المنصوری» باشد که درباره طب جسدانی است. از کتاب‌هایی که در زمینه مسائل روحانی و نفسانیات گفتگو می‌کند، کتاب «الطب و الاحداث النفسانیه» است که ابوسعید بن بختیشوع نگاشته است. و نیز مسائل اخلاقی و آداب انسانی که هر پزشکی باید از آن برخوردار باشد، مورد توجه و عنایت بوده و در این زمینه کتاب‌هایی تألیف شده است؛ از جمله: «فی التطرق بالطب الی السعادة» علی بن رضوان، «ادب الطبیب» رهاوی، «التشویق الطبی» صاعد بن الحسن و «النوادر الطّبیة» ابن ماسویه. اکنون به رازی و علی بن عباس مجوسی و ابن‌سینا که هر کدام دائره‌المعارفی را در فن پزشکی به زبان عربی تألیف کردند می‌پردازیم:

محمد بن زکریای رازی ملقب به «جالینوس عرب» و «طبیب مارستانی» بنا به قول بیرونی در سال ۲۵۱ به دنیا آمد و در سال ۳۱۳ق رخت از جهان بربست. او در مدت زندگی خود موفق شد متجاوز از صد و هشتاد کتاب از خود به یادگار بگذارد که پنجاه و شش کتاب آن در پزشکی است. از مهمترین آنها می‌توان از «الجامع الکبیر» که همان «حاوی» است و «الطب المنصوری» نام برد. کتاب حاوی در سال ۱۲۷۹م به دست فرج بن سالم تحت عنوان Continens و «الطب المنصوری» در سال ۱۴۸۱م به وسیله جرارد کرمونایی تحت عنوان Liber Almansoris به زبان لاتینی ترجمه شد و مکرراً در شهرهای مختلف اروپا چاپ شد.

رازی در کتاب «حاوی» بیماری‌های مختلف و چگونگی درمان هر یک را یاد کرده و بنا به مقتضای امانت علمی، هر مطلبی را که از هر جا گرفته، مأخذش را ذکر کرده است. وی از مسلمان، مسیحی، یهودی، زردشتی و هندو در اخذ مطالب استفاده کرده و حتی اگر مؤلف کتابی ناشناخته بوده، تصریح می‌کند که کتاب به چه سنت علمی تعلق داشته است، مانند مواردی که می‌گوید: «مِن کتاب فارسی» یا «مِن کتاب هندی». کتاب نهم حاوی که به بحث از شناخت داروهای مختلف اختصاص دارد، یکی از منابع مهم داروشناسی در اروپا حتی مدتی دراز پس از دوره تجدید حیات علمی (رنسانس) بود و مقاله نهم از طب‌ المنصوری که درباره درمان همه بیماری‌هاست، تا پایان قرن پانزدهم جزو برنامه دروس دانشگاه توبینگن آلمان بود.

رازی مشاهدات بالینی خود را یادداشت می‌کرد و نه تنها نام بیماران، بلکه محل مشاهدات خود را بیان می‌داشت؛ از جمله اشاره به بیمارستان بغداد و منزل خود در ری کرده است. ماکس مایرهوف مشاهدات بالینی رازی را از کتاب الحاوی گردآوری کرده و آن را تحت عنوان «قصص و حکایات المرضی» منتشر ساخته است. گذشته از دوکتاب یادشده، «کتاب الحصبه و الجدری» (= آبله و سرخک) او از اهمیت فراوانی برخوردار است. این کتاب از برجسته‌ترین اثر خدمت فرهنگ اسلامی به علم پزشکی به شمار می‌رود.ترجمه‌های متعدد این کتاب‌ در شهر‌های مختلف اروپا همچون ونیز بازل و استراسیوک، لندن و پاریس و گوتینگن چاپ شده است.

ابوعلی ‌حسین ‌بن عبدالله بن ‌علی بن ‌سینا معروف به «شیخ‌الرئیس»، پزشک و فیلسوف نامدار که نزد اروپائیان به Avicenna معروف است، در سال ۳۷۰ در قریة خرمیثن از توابع بخارا به دنیا آمد و علوم زمان را در خردسالی فراگرفت و آثار فراوانی از خود به یادگار گذاشت که مهمترین آنها «شفا» در فلسفه و «قانون» در طب است. کتاب قانون که یک دائره‌المعارف پزشکی محسوب می‌شود، در قرن دوازدهم میلادی به زبان لاتین ترجمه شد و پس از آن ترجمه‌هایی از آن به زبان عبری و انگلیسی و فرانسه و آلمانی صورت گرفت و تا قرن هفدهم در مراکز علمی اروپا تدریس می‌شد. دانشمندان اسلامی بر کتاب قانون شروح و حواشی متعددی نوشتند که از مهمترین آنها می‌توان از شرح ابن‌نفیس (متوفی ۶۸۷ق) نام برد که گذشته از اینکه بخش تشریح قانون را شرح کرده، کتابی هم به صورت اختصار به عنوان «موجز القانون» تألیف کرده است. شرح ‌فخر‌الدین رازی و شرح قطب‌الدین شیرازی نیز از شروح مهم کتاب قانون به شمار می‌رود.

ابن‌سینا کتاب قانون را بر پنج بخش قرار داده است: در بخش اول از مقدمات علم طب، شناخت مزاج‌ها و اخلاط، تشریح اعضای مختلف بدن و استخوان‌ها و مباحث مهم طب بحث دارد. در بخش دوم از ادویه مفرده و خواص درمانی آنها یاد می‌کند. در بخش سوم از بیماری‌های مختلف که عارض بر اعضای گوناگون آدمی می‌شود، گفتگو می‌نماید. در بخش چهارم به ذکر انواع تبها و بیماری‌های عفونی می‌پردازد. و بخش پنجم را به داروهای مرکب مختلف که به صورت گوناگون به کار برده می‌شود، اختصاص می‌دهد.

ابن‌سینا مانند سایر پزشکان اسلامی در برابر توجه به تن و بدن عنایت به جان و نفس داشته. «قصیده عینیه» منسوب به او که خطاب به نفس ناطقه و یا به زبان شرع نفس مطمئنه است، شاهدی بر این مدعاست و نیز بر اساس همان سنت جالینوسی، او هم مانند رازی طب و فلسفه را متداخل می‌داند. با این تفاوت که رازی طبیب فیلسوف بوده، ولی ابن‌سینا فیلسوف طبیب. در کتاب قانون مطالب جالبی در فن پزشکی یافت می‌شود،‌ از جمله آنکه خون سگها را پادزهر گزش سگ ‌هار می‌داند و این ‌می‌رساند که مسلمانان پیش از اروپائیان توجه به این گونه درمان داشته‌اند.

قانون ابن‌سینا در سه مجلد در سال ۱۲۹۴ق در بولاق قاهره چاپ شده و سپس در چهار مجلد که جلد چهارم آن اختصاص به فهرست‌های مختلف کتاب دارد، در سال ۱۴۰۸قر۱۹۸۷م در بیروت منتشر گردیده و چاپ دیگری هم در سال ۱۴۰۲ به وسیله «معهد تاریخ الطبی و الابحاث الطبیه» در دهلی نو از آن به عمل ‌آمده است و ترجمه فارسی آن به دست عبدالرحمن شرفکندی به همت انتشارات سروش در سال ۱۳۶۴ (چاپ سوم) چاپ و منتشر شده است. اصطلاحات پزشکی قانون که در کتابی تحت عنوان «قاموس ‌القانون فی ‌الطب لابن‌سینا» جمع‌آوری گردیده، به وسیله ادارة تاریخ الطب و التحقیق الطبی در دهلی نو به همت دائره‌المعارف العثمانیه در سال ۱۳۸۷قر۱۹۶۷ در حیدرآباد دکن چاپ شده است.

ابن‌سینا که از ذوق شعری هم برخوردار بوده، ارجوزه‌ای در طب دارد که متن عربی آن با ترجمه فرانسه در سال ۱۹۵۶ تحت عنوان «الارجوزه ‌الطّبیه» در پاریس چاپ شده و سپس ترجمه‌ای هم به زبان انگلیسی از آن صورت گرفته است. این ارجوزه را ابن‌رشد شرح و تفسیر کرده که در سال ۱۹۹۶ دانشگاه قطر چاپ کرده است.

مجوسی اهوازی

علی‌ بن ‌عباس مجوسی اهوازی که از پزشکان برجسته جهان اسلام به شمار می‌رود، کتاب «کامل الصناعه الطبّیه» یا «الکتاب الملکی» را به پیشگاه عضدالدوله دیلمی ملقب به فناخسرو تقدیم داشت و در عین حال که از آثار بقراط، جالینوس، اوریاسیوس، بولس اجانیطی، ابن سرابیون و اهرن القس استفاده کرده، بر برخی از آنان خرده گرفته و کتاب خود را جامع‌تر و شامل‌تر دانسته است. او هم مانند بسیاری از پزشکان مسلمان، غذا را بر دوا و داروهای مفرد را بر داروهای مرکب ترجیح داده و استعمال ادویه غریبه و مجهوله را منع کرده است. بعد از کتاب «فردوس الحکمة» علی ‌بن ‌ربّن ‌‌طبری، کتاب کامل الصناعه تا ظهور قانون از بهترین کتاب‌ها محسوب می‌شده و فرق میان دو را چنین توصیف کرده‌اند: «الملکی فی ‌العمل، أبلغ و القانون فی ‌المعلم، أثبت».

این کتاب را قسطنطین افریقی (متوفی۱۰۸۷م) به زبان لاتینی ترجمه کرد و آن را به خود نسبت داد و مدتها در مدارس اروپا تدریس می‌شد تا اینکه در سال ۱۱۲۷م، همین کتاب را الیاس استفان انطاکی ترجمه کرد و در سال ۱۴۹۲م به چاپ رسید و نام مؤلف حقیقی آن آشکار گشت. کتاب ملکی (کامل الصناعه) همراه با «حاوی» رازی و «قانون» ابن‌سینا و «تصریف» زهراوی و «تبسیر» ابن‌زهر تا قرن شانزدهم میلادی در اروپا تدریس می‌شد. بخش تشریح کتاب نیز به زبان فرانسه تحت عنوان «سه رساله در تشریح عرب» در سال ۱۹۰۳ چاپ شد. متن عربی کتاب در دو جلد در سال ۱۲۹۴ در قاهره منتشر گشت. طب ملکی مشتمل بر بیست مقاله است: مقاله اول آن درباره طب نظری و مقالات دیگر در طب عملی است. در مقدمه کتاب، از پزشکان پیشین سخن گفته و ضمن تجلیل از آنان، برخی اشتباهاتشان یادآور شده است. مقاله دوم و سوم کتاب به علم تشریح اختصاص دارد. مقاله نوزدهم که یازده فصل را در بر می‌گیرد، به جرّاحی مخصوص گشته است.

علی بن عباس در آغاز کتاب روش بررسی و تحلیل علمی خود را بیان داشته و دو روش مشهور تحلیل حد و تحلیل به عکس را مورد توجه بیشتر قرار داده. «تحلیل حد» آن است که علمی را که در جستجوی آن هستیم، زیر تعریفی واحد درآوریم، سپس آن تعریف را از جنس اعلی به فصول و انواع آن تقسیم کنیم و «تحلیل به عکس» مانند آن است که انسان را در نظر بگیریم و بگوییم بدن انسان به اعضای آلی انحلال می‌یابد و اعضای آلی به اعضای متشابهه‌الاجزاء و اجزای متشابهه‌الاجزاء به اخلاط و اخلاط به نباتی که غذاست و نبات به اسطقسّاتی که غذا از آن ترکیب یافته، منحل شود. نظامی عروضی از جمله کتاب‌هایی که خواندنش را برای دانشجویان طب لازم می‌داند، حاوی، قانون و کامل‌الصناعه است.

کتاب‌های پزشکی فارسی

دانشمندان ایرانی به موازات تألیف کتاب‌های عربی، کتاب‌های متعددی را به زبان فارسی تألیف کرده‌اند که از مهمترین آنها می‌توان از «هدایه‌المتعلّمین» اخوینی بخاری، «ذخیره خوارزمشاهی»، «خلاصه التّجارب» بها‌ء‌الدّوله رازی و «دانشنامه» حکیم میسری که به نظم است یاد کرد. اساس و پایه این آثار مبتنی بر مطالب دائره‌المعارف‌های پزشکی بزرگ است که پیشتر از آن یاد گردید.

در زمینه داروشناسی نیز گذشته از «الابنیه عن‌ حقائق الادویه» هروی، می‌توان از «تحفه‌المؤمنین» حکیم مؤمن و «مخزن الادویه» عقیلی خراسانی یاد کرد.

در زمینه دامپزشکی نیز مسلمانان کوشش فراوان از خود نشان دادند و کتاب‌های متعددی از آنان تحت عناوین «کتاب الخیل»، «کتاب ‌الخیل و الفروسیّه»، «کتاب الفروسیّه و البیطره»، «کتاب البیطره»، «بیطرنامه»، «فرَس‌نامه» به جای مانده است. فرسنامه‌های فارسی منظوم و منثور فراوانی به صورت خطی در کتابخانه‌‌ها موجود است که دو کتاب آن تحت عنوان «دو فرسنامه منثور و منظور» در سال ۱۳۶۶ در تهران چاپ شده است (مؤسّسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک‌گیل به اهتمام دکتر علی سلطانی گردفرامرزی). درباره تاریخ دامپزشکی در ایران پیش از اسلام و پس از اسلام، دکتر حسن تاج‌بخش مطالعات فراوانی کرده و نتیجه آن را در دو مجلد تحت عنوان «تاریخ پزشکی و دامپزشکی در ایران» منتشر ساخته است.

خاندان‌های علمی

در کتاب‌های تاریخ طب آمده است که طب در انحصار خانواده اسقلبیوس بوده و از پدران و فرزندان منتقل می‌شده است؛ ولی بقراط این رسم را منسوخ کرد و اظهار داشت که پزشکان باید شاگردان خود را به‌منزله فرزندان خود محسوب دارند و از زمان او بود که نسبت روحانی و علمی، جایگزین نسبت جسمانی شد؛ ولی عملا در عصر اسلامی به خانواده‌های متعدد برخورد می‌کنیم که پزشکی در آنها ظهور پیدا کرده، از جمله «خانواده حارث بن ‌کلده» (پزشک جندیشاپور و پسرش نضر بن حارث) و «خانواده بختیشوع» که مهمترین آنان جبرائیل بن بختیشوع، بختیشوع بن جبرائیل، عبدالله بن بختیشوع و… هستند، و «خانواده طیفوری» که عبدالله طیفوری و زکریا بن عبدالله طیفوری از مشاهیر آنان‌اند، و «خانواده ماسویۀ» خوزی که مهمترین آنان یوحنّا بن ماسویه و میخائیل بن ماسویه‌اند، و «خانواده حنین» بن ‌اسحاق که اسحاق بن حنین و حکیم بن حنین مشهورترین آنان‌اند، و «خانواده ثابت» بن قرّه حرانی که سنان بن ثابت و ثابت بن سنان از میان آنان از شهرت برخوردار هستند.

مدارس و کتاب‌های پزشکی

تعلیم و تربیت پزشکان در مدارس و بیمارستان‌‌ها و منازل و مساجد صورت می‌گرفت. سابقه تدریس پزشکی از مدارس آتن به اسکندریه و از اسکندریه به رها و نصیبین و از آنجا به جندیشاپور و از جندیشاپور به بیت‌الحکمه بغداد و سپس به بیت‌الحکمۀ قیروان در شمال آفریقا و همچنین اندلس در کتاب‌های «تاریخ‌الاطباء» به تفصیل یاد شده است. مسلمانان توجه و عنایت خاصی به خواندن کتاب‌های بقراط و جالینوس داشتند. ابن‌رضوان می‌گوید که بقراط صناعت طب را تکمیل و جالینوس تعلیم بقراط را تهذیب کرد. او سپس پنجاه و پنج کتاب از آثار بقراط را نام می‌‌برد و ترتیب خواندن آنها را بدین‌گونه بیان می‌دارد در ترتیب خواندن کتاب‌های بقراط دو برنامه موجود است: یکی آنکه اصحاب تجارب معمول می‌دارند که از کتاب قاطیطرون که به معنی دکان طبیب است، آغاز می‌کنند و پس از آن به ترتیب، کتاب الکسر و الرّض و کتاب الجبر و کتاب الخراجات و سپس سایر کتاب‌های عملی او را یکی پی از دیگری می‌خوانند و پس از فراغت از کتاب‌های عملی، به خواندن کتاب طبیعه‌الانسان می‌پردازند. ترتیب دیگر آن است که اصحاب قیاس بدان عمل می‌کنند که از کتاب طبیعه‌الانسان آغاز و سپس به حفظ کتاب الفصول و کتاب تقدّمه‌المعرفه می‌پردازند و پس از فراغ از این کتاب‌ها، کتاب قاطیطرون را شروع می‌کنند و سپس به سایر کتب عملی می‌پردازند.

حنین بن اسحاق در فهرست آثار جالینوس خود پس از آنکه بیستمین کتاب یعنی حیله‌البراء جالینوس را ذکر می‌کند، می‌گوید: «این است کتاب‌هایی که در مدرسه‌های پزشکی اسکندریّه می‌خوانند. آنان به همین ترتیبی که یاد کردم، این کتاب‌ها را قرائت می‌کنند. آنان هر روز جمع می‌شوند و به خواندن و فهمیدن یک کتاب می‌پردازند؛ چنان که امروزه اصحاب نصارای ما در آموزشگاه‌هایی که معروف به اسکول school است، هر روز برای خواندن کتابی از کتاب‌های متقدمان اجتماع می‌کنند. هر یک از افراد پس از مهارت در این کتب، به قرائت آن می‌پردازند به همان نحو که امروز اصحاب ما تفاسیر کتاب‌های متقدّمان را می‌خوانند.»

ابن هندو باب نهم از کتاب خود را تحت عنوان «فی ‌کیفیّه تدریج المتعلم للطب» آورده و در آن نام شانزدهم کتاب جالینوس را که «اسکندرانیّون» خواندنش را توصیه کرده‌اند، آورده است و نیز باب هشتم از همان کتاب را اختصاص به بیان علومی داده که یک پزشک باید آن را بداند.

بیمارستان

کلمۀ فارسی «بیمارستان» در زبان عربی به صورت «مارستان» نیز به کار می‌رود و شامل بیمارستان و تیمارستان به معنی امروزی هر دو می‌شده. در اسلام نخستین بیمارستان به فرمان هارون‌الرشید در بغداد به تقلید از بیمارستان جندیشاپور ساخته شد که ریاستش را جبرئیل بن بختیشوع عهده‌دار بود. هرچند بیمارستان جندیشاپور که از پیش از اسلام به وجود آمده، پس از اسلام فعالیت خود را ادامه می‌داد؛ چنان‌که شاپور بن سهل (متوفی ۲۵۵ق) در آغاز کتاب «القرافادین فی ‌البیمارستانات» از خود به عنوان «کبیر بیمارستان جندیشاپور بمدینه اهواز» یاد می‌کند.

محمد بن زکریای رازی محل بیشتر مشاهدات بالینی خود را بیمارستان ری و بغداد یاد کرده است. شیخ سدید بن ابی‌البیان کتابی تحت عنوان «الدستور البیمارستانی» دارد که نسخه‌های مختلف داروهایی را که در بیمارستان ناصری قاهره و سایر درمانخانه‌ها که در مصر و شام و عراق مورد استفاده بوده، بیان کرده است. درباره بیمارستان‌های اسلامی کتاب‌ها و مقاله‌های فراوانی نوشته شده که از مهمترین آنها می‌توان از «تاریخ البیمارستانات فی ‌الاسلام» احمد عیسی‌بک که در سال ۱۹۳۹ در دمشق چاپ شده، نام برد. مهمترین بیمارستان‌های اسلامی در ایران، مصر، شام و اندلس بوده.

بسیاری از پزشکان از منازل خود برای تدریس پزشکی استفاده می‌کرده‌اند؛ چنان‌که ابوعبید جوزجانی شاگرد ابن‌سینا نقل می‌کند: «استاد به جهت اشتغالات روزانه به کارهای دیوانی و اداری، شبها به تدریس می‌پرداخت و برای گروهی شفا در فلسفه و برای گروهی دیگر قانون در طب و برای گروه سوم کتابی دیگر را تدریس می‌کرد» و یا ابن‌میمون به شاگردش ابن‌تبون می‌نویسد که صبحها گرفتار معالجه سلطان و خانواده اوست و عصرها به درمان بیماران متفرقه می‌پردازد و فقط شبهاست که در منزل و در بستر باید شاگردان خود را تدریس کند!

از مطاوی کتب تاریخی به دست می‌آید که علم پزشکی در جنب علوم دینی در برخی از مساجد تدریس می‌شده؛ از جمله در مسجد ابن‌طولون که پزشکی و معرفه‌المیقات را درس می‌دادند. در مسجد الازهر پس از فراغت از دروس دینی، یعنی هنگام ظهر به تدرس پزشکی مشغول می‌شدند. از مهمترین پزشکان اسلامی می‌توان از افراد زیر بر حسب محل زندگی آنان یاد کرد: در بغداد ابن بطلان، ابن‌جزله، ابن‌تلمیذ و ابوالبرکات. در مصر ابن‌رضوان، ابن‌میمون، ابن‌بیطار و ابن‌نفیس. در شام ابن مطران، عبداللطیف بغدادی و ابن القف الکرکی. در اندلس ابن‌زهر، زهراوی و ابن رشد.

اطبای مسلمان بر پایه آنچه از حرکات مختلف نبض و یا از رنگ و بوی و رسوب ادرار استنباط می‌کردند، بیماری را تشخیص می‌دادند؛ از این جهت است که ابن‌سینا کتابی مستقل درباره نبض تحت عنوان «رگ‌شناسی» نوشته و انواع مختلفش را بیان داشته است و ابن‌رضوان کتابی مستقل با عنوان «فی ‌النبض و التفسره» نگاشته است. پس از تشخیص بیماری، متوجه می‌شدند که برخی از اخلاط و اجرام فاسد باید از بدن بیرون آید و بعضی اشیا و مواد لازم باید وارد بدن شود که از اولی تعبیر به «استفراغ» و از دومی تعبیر به «احتقان» می‌کردند و استفراغ مقدم بر احتقان بود؛ زیرا می‌گفتند نخست معده باید پاک گردد تا غذا و دوا را به منظور اعاده صحت جذب کند. از روشهای درمانی که پزشکان مسلمان به کار می‌بردند، روش داغ کردن است که آن را به عربی «کیّ» می‌گویند. این روش در صورتی تجویز می‌شد که درمان با غذا و دوا سودمند نمی‌افتاد.

در چند شمارۀ اخیر فصول مهمی از تاریخ پزشکی ایرانی ـ اسلامی مرور شد که در ضمن آن به موضوعات وابسته به این مقوله نیز اشاره گشت. اینک ادامه سخن و درنگی در مباحثی از طب کهن:

جراحی که پزشکان اسلامی از آن تعبیر به «عمل الیَد» و «الاعمال بالحدید» و «دستکاری» می‌کردند، از روشهای درمانی رایج بود و به کسانی که مبادرت به این روش می‌ورزیدند، «جرائحی» می‌گفتند؛ چنان‌که پزشک معمولی را که بدون بریدن و دوختن بلکه با غذا و دوا درمان می‌کرد، «طبایعی» نامیده می‌شد. هرچند بیشتر پزشکان اسلامی اشاره به روش درمان با جراحی کرده‌اند، ولی از برخی منابع برمی‌آید که بسیاری از عملهای جراحی که در مغرب و اندلس انجام می‌شد، در شرق عالم اسلامی به جهت دشواری آن را انجام نمی‌دادند. گذشته از موارد مختلف جراحی که رازی در آثار خود و زهراوی در تصریف یاد کرده است، می‌توان برخی از موارد را در کتاب «العمده فی الجراحة» ابن‌القف کرکی یافت. از برخی از منابع برمی‌آید که هنگام آزمایش، پزشکان پرسش از انواع مختلف آلات و ابزار جراحی و موارد استعمال هر یک از آنها می‌شد.

لازم به یادآوری است که روش درمان نسبت به حالت‌های مختلف و سنین گوناگون متفاوت بود؛ چنان‌که تندرستان را روشی خاص بود که تن را در برابر بیماری‌ها مقاوم سازد و از آن روش به «تدبیر الأصحاء» تعبیر می‌کردند و بر همین پایه کتاب‌هایی که به نام «تدبیر الحبالی» و «تدبیر المولودین» و «تدبیر الصبیان» و «تدبیر المشایخ» نوشته شده، کیفیت و روش درمان مختلف زنان باردار، نوزادان و خردسالان و سالخوردگان در آنها بیان شده است.

مسئولیت پزشک

در اسلام پزشک مسئول شناخته شده و در صورت ناآشنایی و تقصیر در برابر بیمار، ضامن است و این امر مستند به حدیثی است که از پیغمبر اکرم(ص) روایت شده: «من تطبّب و لم یعلم منه الطب قبل ذلک، فهو ضامن»؛ یعنی کسی که پزشکی بورزد، در حالی که دانش آن را پیش از آن نداشته باشد، ضامن است. ابن‌القیّم الجوزیه در تفسیر این حدیث گفته است کلمة «طبیب» عام است و افراد زیر را در بر می‌گیرد: طبایعی (پزشک عمومی) که با دستور شفاهی خود پزشکی می‌ورزد، جرائحی (دستکار، جراح) که با مبضع (نیشتر) خود، کحّال (چشم‌پزشک) که با مرود (میل) خود، خاتن (ختنه‌گر) که با کارد خود، فاصد (رگ‌زن) که با نیش پَرگونة خود، حجّام (حجامت‌گر، خون‌گیر) که با نیشتر و شیشة حجامی خود، مجبر (شکسته‌بند) که با خلع و وصل و رباط خود، کواء (داغ‌گر) که با داغ‌کن و آتش خود، حاقن (حقنه‌گر، اماله‌کن) که با ظرف داروی خود تصرف و مداخله در بدن انسان می‌کنند.

برای نظارت بر امر پزشکی و درستی آن، حسبت و احتساب که در سایر مشاغل وجود داشت، در پزشکی هم جریان داشت و دانشمندانی که به تألیف کتاب در امر حسبت پرداخته‌اند، فصلی از کتاب خود را اختصاص به حسبت پزشکی داده‌اند؛ مثلا شیزری در کتاب «نهایه ‌الرتبه»، فصلی را اختصاص به حسبت پزشکان، چشم‌پزشکان، شکسته‌بندان و جراحان داده و می‌گوید: پزشکان باید با آنچه حنین در کتاب محنه‌الطبیب آورده، آزموده شوند؛ چشم‌پزشکان با کتاب عشر مقالات حنین دربارة چشم؛ شکسته‌بندان با کناش بولص، و جراحان با قاطاجانس جالینوس و کتاب تصریف زهراوی امتحان گردند.

امتحان پزشکان از دیرزمان از امور مهم به شمار می‌آمده است. جالینوس کتابی به نام «فی محنه افضل الاطباء» داشت که حنین آن را ترجمه کرده و در اختیار مسلمانان قرار گرفته و رازی نیز کتابی به نام «فی محنه الطبیب و کیف ینبغی ان یکون» داشته و فصلی از «کتاب منصوری» خود را نیز اختصاص به امتحان پزشکان داده است و در آنجا در مورد امتحان جراحان می‌گوید: «نخستین چیزی که باید از او بپرسی، تشریح و منافع اعضاست و ببینی که آگاهی از قیاس و فهم و درایت کتب قدما دارد یا نه. اگر از این موضوع اطلاع ندارد، نیازی نیست که او را دربارة درمان بیماران امتحان کنی؛ ولی اگر دارد، امتحان او را دربارة بیماران کامل گردان و پس از پذیرفته‌شدن در این امر، او را با داروها بیازمای.»

شرح آثار و افکار پزشکان

دانشمندان اسلامی عنایتی وافر به ثبت و ضبط شرح آثار و افکار پزشکان داشتند. از کهن‌ترین کتاب‌ها در این موضوع، «تاریخ الاطباء و الفلاسفۀ» اسحاق بن حنین است و سپس ابوریحان بیرونی در رساله «الفهرست» خود شمه‌ای دربارة آغاز علم طب و اینکه طرق استنباط آن چگونه صورت پذیرفته کرده است تا آنکه ابن‌الندیم در سال ۳۷۷ق، کتاب بزرگ کتاب‌شناسی یعنی «الفهرست» را نگاشت و مقالة هفتم آن را به موسیقی‌دانان، پزشکان، منجمان و حکیمان اختصاص داد و سلیمان بن حسان اندلسی معروف به ابن‌جلجل در همان قرن چهارم در کتاب «طبقات‌الاطباء و الحکماء» نام و آثار شماری از پزشکان یونان و اسکندریه و اطبای مسلمان به‌ویژه آنان که در بلاد اندلس می‌زیستند آورد، و ظهیرالدین علی بیهقی (متوفی ۵۶۵ق) در کتاب «تتمه صوان‌الحکمه» متجاوز از صدوبیست حکیم و طبیب یاد کرده که در قرن پنجم و ششم می‌زیسته‌اند، و جمال‌الدین علی بن یوسف ابن القفطی (م۶۴۶ق) کتاب «تاریخ الحکماء» را تألیف کرد و در آن به ذکر تراجم احوال متجاوز از چهارصد دانشمند در فلسفه و طب و ریاضیات و نجوم پرداخت که بخش عمدة کتاب اختصاص به پزشکان دارد، و شمس‌الدین محمد شهرزوری (م حدود ۶۸۷) در کتاب نزهه‌الارواح و روضه‌الافراح تعداد کثیری از پزشکان و آثارشان را یاد کرد، و بالاخره موفق‌الدین ابن ابی‌اصیبعه (م۶۹۶ق) در کتاب «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» که جامع‌ترین کتاب در این زمینه است، از تعداد کثیری پزشک، داروشناس، حکیم، منجم و ریاضیدان به تقسیم مولد و منشأ آنان یاد می‌کند و درباره هر یک اطلاعات فراوانی می‌آورد.

گذشته از این، مورخان مانند: یعقوبی در تاریخش، مسعودی در «التنبیه و الاشراف»، ابن العبری در «تاریخ مختصر الدول» و همچنین مؤلفان کتب تراجم احوال مانند ابن خلکان در «وفیات الاعیان»، صفدی در «الوافی بالوفیات» و ذهبی در «سیر اعلام النُبلاء» اشاره به شرح احوال و آثار بسیاری از اطبا و داروشناسان کرده‌اند.

***

دانشنامه‌ای کهن در علم پزشکی

کتاب «کامل الصّناعه الطّبیه» نوشتة علی بن عباس اهوازی (م ۳۸۴ق) است که به سبب سکونت در جوار زرتشتیان به مجوسی شهرت یافت. او این اثر را به سفارش و حمایت فناخسرو عضدالدوله دیلمی تألیف کرد و از این‌رو به نام «کتاب المَلِکی» نیز شناخته شده است. علی بن یوسف قفطی در تاریخ الحکماء دربارة این اثر می‌نویسد: «طبیبی است فاضل کامل، اصل وی از فارس (ایران). اخذ علم از شیخی فارسی معروف به «ابی‌ماهر» نموده؛ به مطالعه و مجاهده بر تصانیف متقدمین اطلاع حاصل کرده. کتابی جلیل است، مشتمل بر علمی و عملی، به ترتیبی نیکو، میل مردم در آن عهد، به مدارست آن بود و طلبه ملازم آن بودند، تا آنکه قانون ابن‌سینا ظهور یافت. این وقت ملکی اندک متروک ماند. ملکی در قسم عملی ابلغ است از قانون و قانون در علمی اثبت.»

این کتاب را در کنار «حاوی»، «قانون» و چند اثر دیگر، از منابع مهم پزشکی دانسته‌اند. مجموع ابواب «کامل الصناعه» به شمارش حاجی‌خلیفه، ۱۰۶۳ باب است. مؤلف نخست به بیان کلیات (ارکان، مزاج‌ها، طبایع، اخلاط و…) می‌پردازد، آنگاه در بخش عملی کتاب، بحث بیماری‌های بدن از سر تا پا و معالجات آنها و نیز شناخت ادویه مفرده و ادویه مرکبه و خواص آنها را متذکر می‌شود. جزء اول در کلیات و امور علمی و نظری و جزء دوم در امور عملی است. در جزء نخست، افزون بر دیباچه و بررسی آثار پزشکان بزرگ و کلیات طب، به مسائلی همچون تشریح اعضای ساده و مرکب بدن، قوای طبیعی، علل و علائم و دوره بیماری‌ها و نقش عواملی چون آب و هوا، غذا، خواب و ورزش در سلامت انسان توج می‌شود. جزء دوم به بهداشت عمومی، انواع بیماری‌ها و شیوه درمان آنها، به‌ویژه دستگاه‌های تنفسی و گوارشی و نیز جراحی و سرانجام، انواع ادویه ترکیبی و شیوه ساخت و تهیه آنها اختصاص داده شده است.

نثر خالی از پیچیدگی مؤلف و نیز تجربیات بالینی او، گاه باعث ترجیح این اثر بر «قانون» می‌گردد. الگود ـ دانشمند انگلیسی و نویسنده تاریخ پزشکی ایران ـ «قانون» بوعلی را از نظر علمی ممتاز می‌شناسد و «کامل الصناعه» را از دیدگاه عملی. بارهبروس نیز بخش اندام‌شناسی این اثر را کامل‌تر از قانون می‌داند.

ترجمه کتاب

به سفارش استاد دانشمند، آقای دکتر مهدی محقق ـ عضو پیوسته فرهنگستان پزشکی ایران ـ آقای دکتر سید محمدخالد غفاری ترجمة این اثر را بر عهده گرفت. جلدهای یکم تا سوم را مؤسسة مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک‌گیل در سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ به چاپ رسانید و جلدهای چهارم و پنجم با حمایت «بنیاد خیریة محمدنقی ترکمان» در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۱ منتشر شد. انتشار ترجمة فارسی جلد پنجم کتاب «کامل الصّناعة الطّبیة» برای علاقه‌مندان تاریخ علم به‌ویژه علم پزشکی در ایران، مژده‌ای بزرگ است. مقاله‌ پنجم از جزء دوم این کتاب، هشتاد باب است که تنها مروری بر فهرست مفصل آن کافی است که ریزبینی مؤلف و دقت مترجم گرامی در نحوه واژه‌گزینی را نشان دهد:

باب نخست، درباره راههایی که باید برای مداوای بیماری پیش‌آمده در هر یک از اندام‌ها در پیش گرفته شود.

باب دوم، در مداوای سردردِ (صُداع) پیش‌آمده از گرمای تنها.

باب سوم، در مداوای سردردِ پیش‌آمده از گرمای خورشید.

باب چهارم، در مداوای سردرد پیش‌آمده از گرمایی که از درون بدن برخاسته است.

باب پنجم، در مداوای سردرد پیش‌آمده از خون و صفرا.

باب ششم، در مداوای سردرد پیش‌آمده از بدمزاجی سرد.

باب هفتم، در مداوای سردرد بلغمی و سودایی.

باب هشتم، در مداوای سردرد پیش‌آمده از راه‌بندها (سُدَد) و باد.

باب نهم، در مداوای سردردی که از خلطی در معده پیش‌آمده باشد.

باب دهم، در مداوای سردرد پیش‌آمده از ضربه و به‌دنبال زایمان.

باب یازدهم، در مداوای شقیقه (درد نیمۀ سر، درد گیجگاه).

باب دوازدهم، در مداوای سرسام (آماس سر و مغز و پرده‌های آن).

باب سیزدهم: در مداوای ماشَرا (ورم خونی و صفرایی مرکب).

باب چهاردهم، در مداوای بیماری معروف به لیثَرغُس (مرگ کاذب، بی‌حرکتی عضلانی و از کار افتادن هوش و حواس).

باب پانزدهم، در مداوای سُباتِ تنها (خواب سنگین بیمارگونه) .

باب شانزدهم، در مداوای قوما و آن، سبات سُهری است (اغما و فراموشی قابل بازگشت).

باب هفدهم، در مداوای بیماریی که فاطاحوسر فوطوحوس نامیده می‌شود.

باب هجدهم، در تباه شدن یادآوری (ذکر، حافظه).

باب نوزدهم، در مداوای تیرگی چشم همراه با گرانی سر و سرگیجه (سَدَر).

باب بیستم، در مداوای صرع (حمله و غش).

باب بیست‌ویکم، در مداوای سکته.

باب بیست‌ودوم، در مداوای مالیخولیا.

باب بیست‌وسوم، در مداوای بی‌قراری و اضطراب.

باب بیست‌وچهارم، در مداوای عشق.

باب بیست‌وپنجم، در مداوای فلج و سستی اندام‌ها (اِسترخاء).

باب بیست‌وششم، در مداوای سستی و خواب‌رفتگی اندام‌های بدن (خدَر).

باب بیست‌وهفتم، در مداوای فلج و رعشۀ صورت و کج‌شدن دهان (لقوه).

باب بیست‌وهشتم، در مداوای بیماری مرکب از استرخاء و از جا درآمدن اندام و تشنج پدیدآمده از قولنج.

باب بیست‌ونهم، در مداوای تشنج پیش‌آمده از پُرینگی (امتلاء).

باب سی‌ام، در مداوای تشنج پیش‌آمده از [خوردن] بیش (ریشه‌ای هندی بسیار سمّی).

باب سی‌ویکم، در مداوای لرزش اندام (رعشه).

باب سی‌ودوم، در مداوای گوژی پشت (حَدبَه).

باب سی‌وسوم، در مداوای چشم‌درد (رَمَد).

باب سی‌وچهارم، در مداوای بادکردگی (انتفاخ).

باب سی‌وپنجم، در مداوای سخت‌گشتن بخش درونی پلک.

باب سی‌وششم، در مداوای خارش سخت پیش‌آمده برای چشم.

باب سی‌وهفتم، در مداوای سَبَل (پرده‌ چشم) و وَدق (نقطه‌های سرخ) و طرفَه (نقطه‌های سیاه) چشم.

باب سی‌وهشتم، در مداوای ناخنة چشم (ناخنک).

باب سی‌ونهم، در مداوای زخمهای چشم.

باب چهلم، در مداوای جوشها و دانه‌های ریز روی پوست.

باب چهل‌ویکم، در مداوای چرک سفیدی که در قرنیه باشد.

باب چهل‌ودوم، در مداوای برآمدگی و تورم عنبیه.

باب چهل‌وسوم، در مداوای اثر [مانده بر روی چشم] و در مداوای سفیدی [روی چشم.]

باب چهل‌وچهارم، در مداوای سرطان [چشم].

باب چهل‌وپنجم، در مداوای آب چشم و در مداوای گشادشدن بیش از حد سوراخ عنبیه (انتشار).

باب چهل‌وششم، در مداوای بیماری‌های پلک‌ها و نخست در مداوای شِرناق (برآمدگی در پلک بالایی چشم).

باب چهل‌وهفتم، در مداوای گری (جرَب).

باب چهل‌وهشتم، در مداوای برَد (رطوبتی غلیظ که در پلک پدید می‌آید و ثابت می‌ماند).

باب چهل‌ونهم، در مداوای سخت شدن [پلک] و به هم چسبیدن پلک‌ها) و آماس سخت و سرخ پلک.

باب پنجاهم، در مداوای موی اضافی و ریزش مو.

باب پنجاه‌ویکم، در مداوای شپش پلک‌ها.

باب پنجاه‌ودوم، در مداوای وردینه (وردینج: ورم سخت پرده‌های ملتحمه).

باب پنجاه‌وسوم، در مداوای سلاق (ستبر گشتن کناره‌های پلک).

باب پنجاه‌وچهارم، در مداوای کمنه (ضعیف شدن و کدر شدن بینایی) و شتره (کوتاهی پلک‌ها و بازماندن آنها).

باب پنجاه‌وپنجم، در مداوای توته (توثه: زگیل‌های گوشتی پلک‌ها) و سَعفه (زخم‌های سر و صورت) و سَلعْ (ترَک پا و شکستگی سر).

باب پنجاه‌وششم، در مداوای بیماری‌های ماق (مجرای اشک) و نخست در مداوای ریزش اشک.

باب پنجاه‌وهفتم، در مداوای غدّه.

باب پنجاه‌وهشتم، در مداوای غرب (اشک ریزش پیوسته).

باب پنجاه‌ونهم در مداوای شَبکَره (شب‌کوری).

باب شصتم، در مداوای درد گوش برآمده از گرمی.

باب شصت‌ویکم، در مداوای آماس گوش.

باب شصت‌ودوم، در مداوای خون و چرک سفید در گوش.

باب شصت‌وسوم، در مداوای راه‌بند (سُدة‌) گوش.

باب شصت‌وچهارم، در مداوای آواز و وزوز گوش.

باب شصت‌وپنجم، در مداوای ناتوانی گوش (طرَش).

باب شصت‌وششم، در مداوای بیماری‌های بینی.

باب شصت‌وهفتم، در مداوای بوی بد بینی.

باب شصت‌وهشتم، در مداوای گوشت فزونی در بینی.

باب شصت‌ونهم، در مداوای خونریزی بینی (رُعاف).

باب هفتادم، در مداوای «خشم» احساس نکردن بوهاست.

باب هفتادویکم، در مداوای زکام.

باب هفتادودوم، در مداوای بیماری‌های زبان.

باب هفتادوسوم، در مداوای جوشها و آماسی که در دهان باشد.

باب هفتاد‌وچهارم، در مداوای برفک (قُلاع).

باب هفتاد‌وپنجم، در مداوای ترکهای لبها.

باب هفتادوششم، در مداوای بیماری‌های دندان‌ها.

باب هفتاد‌وهفتم، درباره چیزهایی که دندان‌ها را سفید و براق می‌کنند.

باب هفتادوهشتم، در مداوای زخمهای لثه و آماس‌های آن.

باب هفتادونهم، در مداوای بدبویی دهان و گندگی آن.

باب هشتادم، در مداوای آبی که به‌ هنگام خواب از دهان روان می‌گردد و آبی که از دهان بچه‌ها جریان می‌یابد.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: