اندیشه‌های برونو لاتور در گفت‌وگو با رحمان شریف‌زاده

1401/8/8 ۰۹:۱۶

اندیشه‌های برونو لاتور در گفت‌وگو با رحمان شریف‌زاده

هفدهم مهر ماه سال جاری، برونو لاتور، فیلسوف، جامعه‌شناس و انسان‌شناس برجسته فرانسوی در هفتاد و پنج سالگی درگذشت. او به ویژه به دلیل آثارش در زمینه مطالعات علم و فناوری شناخته شده بود. لاتور یك‌بار هم در سال 1396 به ایران آمد و در چند دانشگاه و موسسه آموزشی با پژوهشگران دیدار كرد. با این همه این فیلسوف در ایران و برای علاقه‌مندان به فلسفه و جامعه‌شناسی چندان شناخته شده نیست، تنها چند كتابش به فارسی ترجمه شده.

 

كلام و عمل مدرن‌ها با هم نمی‌خواند

محسن آزموده: هفدهم مهر ماه سال جاری، برونو لاتور، فیلسوف، جامعه‌شناس و انسان‌شناس برجسته فرانسوی در هفتاد و پنج سالگی درگذشت. او به ویژه به دلیل آثارش در زمینه مطالعات علم و فناوری شناخته شده بود. لاتور یك‌بار هم در سال 1396 به ایران آمد و در چند دانشگاه و موسسه آموزشی با پژوهشگران دیدار كرد. با این همه این فیلسوف در ایران و برای علاقه‌مندان به فلسفه و جامعه‌شناسی چندان شناخته شده نیست، تنها چند كتابش به فارسی ترجمه شده. در همین زمینه كتاب «مذاكره با اشیاء» نوشته رحمان شریف‌زاده كه نخستین‌بار در سال 1397 توسط نشر نی منتشر شد، مدخل مهم و قابل اتكایی برای آشنایی با اندیشه‌های لاتور است. دكتر شریف‌زاده، نویسنده این كتاب، استادیار پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران است و در كتاب مذكور، نظریه كنشگر-شبكه برونو لاتور را تشریح كرده است. به مناسبت درگذشت این فیلسوف فرانسوی با او گفت‌وگویی كردیم كه از نظر می‌گذرد.

********

  ‌به عنوان پرسش نخستین برای آشنایی با مخاطبان به اختصار بفرمایید برونو لاتور كیست؟ تحصیلاتش چیست و آثار مهمش كدام است؟

یك جایی لاتور می‌گوید كه نمی‌دانم فیلسوف هستم یا جامعه‌شناس. البته این حرف هم این را می‌رساند كه علاقه‌مند به هر دو حوزه هست و در هر دو حوزه كار كرده است و هم اینكه این حوزه‌ها را نمی‌توان خیلی قاطع از هم تفكیك كرد. برونو از فلسفه و الاهیات وارد مطالعات علم و فناوری و جامعه‌شناسی شد. عنوان رساله دكتر‌ایش این بود: «تفسیر و هستی‌شناسی: تحلیلی از متون مربوط به رستاخیز». این موضوع در ظاهر بی‌ربط سرآغاز ورود او به هستی‌شناسی و سپس مطالعات علم و فناوری شد. لاتور ادعا می‌كند برخلاف ردولف بولتمان، اندیشمند آلمانی، فهم حقایق دینی با زدودن تفاسیر و اسطوره‌ها میسر نمی‌شود بلكه چنین چیزی فقط با تكثیر واسطه‌ها امكان‌پذیر است. این نگاه در نقد لاتور به رئالیسم كلاسیك در مطالعات علم نیز تكرار می‌شود. پرشدن شكاف سوژه و ابژه بدون ایجاد زنجیره‌ای قوی از واسطه‌های متنوع و ناهمگن ممكن نمی‌شود، اما مساله‌ مهم‌تری كه لاتور را از فلسفه و الهیات به درون مطالعات علم وفناوری منتقل كرد این بود كه چگونه ارتباط و درهم تنیدگی نظام‌های حقیقت را بررسی كند بدون اینكه یكی را به دیگری فروكاهد. حقیقت دینی چگونه با دیگر نظام‌های حقیقت، ازجمله علم، حقوق، سیاست، فناوری، هنر و غیره قابل مقایسه است. آثار لاتور هر یك از جهتی اهمیت دارند. كتاب «ما هرگز مدرن نبوده‌ایم»، مردم‌شناسی سلبی مدرن‌هاست؛ از این بحث می‌كند كه چرا هرگز مدرن نبوده‌ایم و چرا كردار و عمل كسانی كه خود را مدرن‌ می‌خوانند یكی نیست. آنها در گفتار از تفكیك‌ها سخن می‌گویند اما در عمل مدام در حال آمیختن هستند. كتاب دیگری هست كه مكمل همین كتاب است و می‌توان آن را مردم‌شناسی ایجابی مدرن‌ها دانست. كتاب «جستاری در شیوه‌های وجود: مردم‌شناسی مدرن‌ها» كه بر بحث نظام‌های حقیقت و شیوه‌های وجودشان بحث می‌كند. درواقع دغدغه این كتاب این است كه از درهم‌تنیدگی این نظام‌ها بحث كند بدون اینكه یكی را به دیگری فروكاهد: علم با سیاست درهم تنیده است اما علم همان سیاست نیست. این دو كتاب ترجمه شده‌اند ولی متاسفانه به نظرم ترجمه هیچ‌كدام چندان قابل استفاده نیست. كتاب «پاستوریزه كردن فرانسه» نیز بسیار مهم است. بخش دوم این كتاب از نظر فلسفی بسیار مهم است. كتاب «علم در كنش یا علم در عمل»، كتاب مهم دیگری است كه مانیفست لاتور در مطالعات علم و فناوری است. همچنین كتاب «بازهم‌گذاری امر اجتماعی» مقدمه مهمی بر نظریه كنشگر-شبكه است. كتاب «آرامیس یا عشق تكنولوژی» كتاب جذاب و مهم دیگری است. در مصاحبه‌ای كه با لاتور هنگامی كه به ایران آمده بود، داشتم او گفت كه این كتاب را از همه بیشتر دوست دارد اما این به معنای آن نیست كه این كتاب مهم‌ترین كتابش است. لاتور در این كتاب از این بحث می‌كند كه چرا و چگونه آرامیس (یك پروژه حمل و نقل شهری در پاریس) به یك شكست كامل انجامید. این كتاب تبارشناسی شكست یك فناوری است. همچنین لاتور كتاب‌های مهم دیگری چون «مواجهه با گایا» و «كجا فرود آییم» دارد كه به بررسی وضعیت انسان در دوره انتروپوسین می‌‌پردازد؛ دوره‌ای زمین‌شناختی-فنی-سیاسی كه در آن انسان از زمین به مثابه یك ابژه استفاده كرده است و درنتیجه بحران‌های زیست‌محیطی/سیاسی/اقتصادی، زیادی را به بار آورده است. در این آثار لاتور متاثر از الریچ بك، جامعه‌شناس آلمانی، بوده است. كتاب دوم را آقای دكتر نیك‌گهر به فارسی برگردانده‌اند.

 ‌برونو لاتور در میان جریان‌های فكری و فلسفی فرانسوی به چه سنتی تعلق دارد؟

لاتور از افراد و جریان‌های زیادی تاثیر پذیرفته است؛ خود او یك كنشگر-شبكه است و تلاقی اندیشه‌ها و افراد و رویكردهای زیادی است با این حال به راحتی نمی‌توان او را در یك مقوله یا رویكرد یگانه جای داد. وی از اندیشمندانی چون برگسن (و فیلسوفان متاثر از برگسن مثلا وایتهد و ژیل دولوز) و همچنین میشل سِر فیلسوف و گابریل تارد جامعه‌شناس تاثیرپذیرفته است. همچنین عناصری از پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم، پساساختارگرایی و پست‌مدرنیسم در اندیشه لاتور و نظریه كنشگر-شبكه هست ولی از جهاتی منتقد همه این سنت‌های فكری هم هست.

 ‌عنوان فرعی كتاب مذاكره با اشیاء، برونو لاتور و نظریه كنشگر-شبكه است. اگر ممكن است به اختصار رئوس اصلی این نظریه را شرح دهید و بفرمایید منظور از كنشگر-شبكه چیست؟

می‌توان به چند مولفه اصلی این نظریه اشاره كرد. نخست اینكه از چشم‌انداز این نظریه، جهان یك شبكه كلان از شبكه‌های متنوع و ناهمگن است و هر كنشگری نود یا گرهی در این شبكه‌ها است. ماهیت هر كنشگر، شبكه آن است نه یك ذات نامتغیر درونی. كنشگران متنوع‌اند؛ برخلاف جامعه‌شناسی كلاسیك، كنشگر محدود به انسان‌ها نیست. جامعه‌شناسی باید همزمان عاملیت انسان‌ها و غیرانسان‌ها را مطالعه كند. هر موجودی كه دارای قدرت تغییر علایق، اهداف، كنش‌ها و برنامه‌هاست عاملیت دارد و كنشگر محسوب می‌شود چه انسان باشد چه فناوری، چه یك اثر هنری و چه حتی یك واژه. عاملیت این كنشگر اخیر را شعرا، وكلا، معترضان، و سیاستمداران خوب درك می‌كنند. به‌كارگیری بجا یا نابجای یك واژه می‌تواند پیامدهایی داشته باشد كه درآغاز كسی پیش‌بینی آن را هم نمی‌كرد. هیچ شبكه‌ خالص و همگونی وجود ندارد و درنتیجه هیچ كنشگری ماهیتی خالص ندارد بلكه همگی چندرگه و آمیزشی از عناصر اجتماعی، فنی، طبیعی، زبانی و غیره هستند. قدرت و عدم تقارن آن ناشی از پیوندهای جدید با دیگر كنشگران است چه انسان باشند چه غیرانسان و ضعف یعنی لینك‌ها و حلقه‌های ضعیف و خروج متحدان از شبكه. این را دانشمندان و سیاستمداران خوب می‌دانند. مكانیسم ایجاد پیوند چیزی است كه لاتور و كالن به تبع میشل سر «ترجمه» می‌خوانند. ترجمه یعنی اینكه كاری كنیم كه دیگران علاقه‌مند به ایجاد اتحاد با ما شوند (درواقع علایق و مسائل آنها را به علایق و مسائل خود ترجمه كنیم). ترجمه مراحل و تكنیك‌هایی دارد كه كالن و همچنین لاتور (به ویژه در كتاب علم در كنش) از آن بحث كرده‌اند.

 ‌در شروح مختصری كه از فكر و اندیشه لاتور در اینترنت هست، گفته شده كه او ضمن اینكه منتقد اندیشه مدرن است، به جریان فكری پست مدرن نیز تعلق ندارد. لاتور در تقابل یا دعوای میان مدرن‌ها و پست مدرن‌ها، كجا قرار می‌گیرد و چه موضعی اختیار می‌كند؟

بله درست است. عنوان كتاب «ما هرگز مدرن نبوده‌ایم»، كاملا گویاست. لاتور به مدرنیته معتقد نیست درنتیجه پست‌مدرن هم نیست، چراكه پست‌مدرن به وجود مدرنیته اعتقاد دارد و از آن گذر كرده است. البته بحث لاتور در اینجا، مدرنیته به عنوان یك دوره فكری و علمی و در مقابل سنت است نه مثلا مدرنیته به عنوان سبك‌ها و رویكردهای هنری، ادبی و سیاسی جدید. لاتور می‌گوید كه كلام و عمل مدرن‌ها با هم نمی‌خواند و باید به عمل‌ها نگاه كرد نه گفتارها. مثلا مدرن‌ها از روایت‌های كلان، اصول مطلق و عقلانیت محض سخن می‌گویند اما در عمل درگیر روایت‌های موضعی، اصول و فرآیندهای نامطمئن و تردیدآمیز هستند. آنها در عمل درگیر ساختن ثبات و اطمینان‌های موقتی از درون بی‌ثباتی‌ها، عدم اطمینان‌ها و تلاطم‌ها هستند. در گفتار، از امر عقلانی در مقابل امر خطابی و سیاسی سخن می‌گویند اما در عمل آنها را درمی‌آمیزند. مدرنیته به عنوان دوره‌ای كه انسان ناگهان به قدرت عقلانی خودآگاه می‌شود و به آن اعتماد می‌كند افسانه‌ای بیش نیست؛ انسان همیشه چنین كرده است. فرق یك مدرن با فردی در سنت در عقلانیت نیست بلكه در پیوندهاست. كسی كه در دوران باستان از كنشگری خدایان كمك می‌گیرد غیرعقلانی‌تر از كسی كه در دوران مدرن واكسن می‌زند نیست. هر دو تلاش كرده‌اند امكانات و كنشگران زمانه خویش را به‌كار بگیرند؛ هر دو در حال ایجاد پیوندهای ناهمگن انسانی-‌غیرانسانی هستند. بنابراین كاری كه مدرن‌ها در عمل انجام می‌دهند همیشه انجام شده است فقط نوع كنشگران و متحدان فرق می‌كند. انسان مدرن با كنشگران فنی و طبیعی جدیدی ایجاد پیوند كرده است و البته چنانكه قبلا اشاره كردم قدرت هر پیوندی تابعی از كنشگران و استحكام اتصال میان آنهاست.

 ‌عنوان اصلی كتاب شما در معرفی اندیشه‌های لاتور، مذاكره با اشیاء است. منظور از مذاكره  (negotiation) چیست؟

مذاكره تلاشی است برای ایجاد پیوند و البته بسیار فراتر از سخن ‌گفتن دور یك میز است. مذاكره به معنایی كه مصطلح است فقط یكی از انواع مذاكره است. ریشه لغوی آنnegotium به معنای كوشش و زحمت، چنین معنای عامی دارد. هر تلاشی برای علاقه‌مند كردن و همراه ‌كردن دیگر كنشگران در راستای هدف و علاقه خاصی مذاكره است كه انواع و ابزارها و فنون بسیار متنوعی دارد. مذاكره با انسان‌ها كم‌وبیش روشن است. مثلا تبلیغات كلا یك نوع كسب ‌و كار مذاكره است. به همین شكل فشارهای قانونی، علمی، تكنولوژیك و غیره انواع دیگر مذاكره میان انسان‌ها هستند. اجازه دهید یك مثال ملموس بزنم. در پله‌برقی خروجی متروی تئاتر‌شهر در تهران، صبح‌ها كه ازدحام جمعیت زیاد است برخی افراد ترجیح می‌دهند از راه‌پله كناری پله‌برقی استفاده كنند تا در صف ورود به پله‌برقی منتظر نمانند، اما چون راه‌پله طولانی است و پله‌برقی هم دو تكه است افرادی كه خسته می‌شوند از ادامه بالارفتن از راه‌پله منصرف می‌شوند و وارد پله‌برقی دوم می‌شوند. این كار، با توجه به فاصله كم میان پله‌برقی اول و دوم، یك فشار جمعیتی ایجاد می‌كند و باعث می‌شود كسانی كه تازه از پله‌برقی اول بالا می‌آیند به‌هم برخورد كنند و بعضا معذب و ناراحت شوند. برای جلوگیری از این مشكل می‌توان از چندین راهكار استفاده كرد. می‌توان پایین یك تابلو نصب كرد كه به افراد گوشزد كند كه از راه‌پله وارد پله‌برقی نشوند. می‌توان كسی را استخدام كرد و میان دو راه‌پله گذاشت تا افراد راه‌پله را به ادامه راه تشویق كند. می‌توان راه‌پله دوم را تبدیل به یك ابزار موسیقی كرد كه با راه رفتن روی آن صدای خوبی ایجاد شود و درنتیجه افراد علاقه‌مند به ادامه راه شوند. یا می‌توان یك میله نصب كرد كه مانع ورود افراد راه‌پله به پله‌برقی در میانه راه شود. همه اینها روش‌های گوناگون مذاكره برای رسیدن به هدفی واحد هستند و قدرت و نقاط ضعف خاص خود را دارند.

 ‌چگونه می‌توان با اشیاء مذاكره كرد؟

مذاكره با غیرانسان به نظرم حتی جالب‌توجه‌تر است. به‌طور كلی هر جایی كه شما تلاش می‌كنید رفتارها و كنش‌های غیرانسان‌ها را پیش‌بینی كنید و با استفاده از فنونی آنها را به هدف و علاقه خود گره بزنید در كار مذاكره با غیرانسان‌ها هستید. مثال‌های دم‌دستی زیادند. رام‌ كردن اسب‌ها یك نوع مذاكره با غیرانسان است. مذاكره مجموعه‌ای از فنون تشویقی و تنبیهی است برای همراه‌ كردن اسب و گره ‌زدن آن به علایق انسان. البته كسی كه اكنون اسب را رام می‌كند فنون مذاكره را از دیگران آموخته است. دشواری فرآیند مذاكره با حیوانات وقتی مشخص می‌شود كه شما بخواهید حیوان دیگری كه تا به حال رام نشده را رام كنید. سفا‌لگری كه یك كوزه می‌سازد نیز درگیر مذاكره است. این‌بار با گِل رس! او باید یاد بگیرید كه كجاها فشار بیشتر و كجاها فشار كمتری به گِل رس وارد كند. فشار خیلی كم نمی‌تواند مقاومت گل رس را بشكند، فشار زیاد ممكن فرم مورد نظر را خراب كند. دانشمندانی كه درگیر ساختن واكسن‌اند درگیر مذاكره با میكروب‌ها هستند. آنها با آزمایش‌های متعددی تلاش می‌كنند رفتار میكروب را پیش‌بینی‌پذیر كنند و از نحوه رفتار آن مطمئن شوند. مذاكره كار بسیار حساسی است و همیشه هم موفق نمی‌شود. گاهی غیرانسان‌ها بسیار بدتر از انسان‌ها می‌توانند ما را غافلگیر كنند. تجربه دشوار و هزینه‌بر ساخت واكسن كرونا گواهی بر همین نكته است. همچنین همیشه عنصری از عدم اطمینان در مذاكره هست كه هیچ‌گاه از میان نمی‌رود. كاملا ممكن است كنشگری كه كاملا مورد اطمینان بود كارآشوب شود چه انسان باشد چه غیرانسان. نكته دیگر اینكه انتخاب فنون مذاكرات بسیار تصمیم حساسی است و پیامدهای كوتاه‌مدت و بلندمدت زیادی دارد. انتخاب‌های غیرهوشمندانه ممكن است ناگهان و به شكل پیش‌بینی‌ناپذیری به فروپاشی یك پیوند یا شبكه بینجامد. كنشگران با هر مذاكره‌ای و با هر ابزاری، برای همیشه یا حتی درازمدت همراه نمی‌شوند.

  ‌در پایان بفرمایید از دید شما، میراث لاتور برای فلسفه و جامعه‌شناسی چیست و چرا پرداختن به او اهمیت دارد؟

یكی از مهم‌ترین دستاوردهای لاتور در فلسفه به‌ نظرم بازتعریف واقع‌گرایی است. در نگاه لاتور واقع‌گرایی با برساخت‌گرایی جمعی مورد نظریه‌ كنشگر-شبكه سازگار است. البته این در وهله اول خیلی عجیب و پارادوكسیكال می‌نماید. چگونه همزمان می‌توان هم ‌واقع‌گرا بود هم برساخت‌گرا؟ با این ‌حال توجه به تاریخمندی كنشگران و فلسفه شدن و تغییر پیوسته، این امر عجیب را كاملا طبیعی و حتی بدیهی جلوه می‌كند. من یك شیء را هیچ‌گاه آنچنان كه مستقل از من بود كشف نمی‌كنم، چون مواجهه من با آن شیء بخشی از تاریخمندی من و آن شیء هست و درنتیجه بخشی از علل تغییر من و آن شیء. دانشمند با شبكه‌ای ناهمگن از عناصر زبانی-فنی-علمی با شیء مواجه می‌شود و شیء در درون این شبكه هویت تازه‌ای می‌یابد و به نوبه خود، خود این كنشگر تازه آن شبكه زبانی-فنی-علمی را دست‌خوش تغییر می‌كند. بنابراین شما همزمان هم واقعیت را كشف می‌كنید و هم برمی‌سازید! یكی از اتهاماتی كه در اینجا به لاتور و نظریه كنشگر-شبكه وارد كرده‌اند ایدئالیسم است. ولی توجه كنیم كه لاتور از ایجاد كنشگر توسط ادراك انسانی صحبت نمی‌كند، بلكه بحث تغییر و شدن دوسویه است. دستاورد مهم دیگر كه با نكته پیشین در ارتباط است این است كه لاتور (و كسان دیگر) توجه ما را به عاملیت غیرانسان‌ها برمی‌گردانند. درهم‌تنیدگی روزافزون انسان و فناوری به ویژه فناوری اطلاعات، مطالعه انسان محض، قصدیت محض، عقل محض، روابط انسانی محض و غیره را ناممكن كرده است. این نكته هم برای فلسفه و هم جامعه‌شناسی بسیار مهم و پرپیامد است. اینكه می‌گویم برمی‌گرداند، به این خاطر است كه این توجه قبلا بوده است ولی به علل كاملا روشنی در دوران صنعتی و پس از آن، دوره‌ای كه لاتور با عنوان انتروپوسنتریسم نقد می‌كند، به حاشیه رفته است. نگاه به طبیعت و غیرانسان‌ها به عنوان ابژه‌های منفعل و كور، با سازوكارهای دوران صنعت و سرمایه‌داری بهتر می‌خواند تا عاملیت‌ دادن به آنها. از نظر فلسفی چنان‌كه قبلا اشاره كردم، توجه به عاملیت غیرانسان‌ها برای بسیاری از حوزه‌ها اهمیت پیدا كرده است. یكی از این حوزه‌های جالب توجه اخلاق است؛ یكی از بحث‌های مهم متخصصان اخلاق فناوری به ویژه فناوری اطلاعات این است كه مصنوعات تكنولوژیك صرفا ابزارهایی برای راحت‌تر كردن كارها یا سرگرمی (مانند بازی‌های رایانه‌ای) نیستند بلكه خود دارای پتانسیل‌هایی برای تغییر خلق‌وخوی، عادات، علایق، و روابط انسانی هستند كه از نظر اخلاقی می‌توانند بسیار مهم باشند. این نگاه به فناوری فقط وقتی ممكن می‌شود كه ما از نگاه ابزاری به اشیا به سوی نگاه عاملیتی گذر كرده باشیم. با ظهور فناوری اطلاعات، توجه به عاملیت‌های غیرانسانی حتی در حوزه‌هایی كه كمتر در مطالعات فناوری به آن پرداخته‌اند، مانند دین و كنش‌های دینی، بیشتر شده است. در یكی از مقالاتی كه اخیرا منتشر كردم به بررسی عاملیت اپلیكیشن‌های صلوات‌شمار روی پراكتیس ذكر كردن پرداختم و از این بحث كردم كه این اپلیكیشن‌ها صرفا ابزاری برای شمارش اذكار نیستند بلكه می‌توانند تغییراتی در كاربر ایجاد كنند كه در وهله نخست مورد توجه یا حتی مورد علاقه كاربران نیستند. میراث لاتور برای جامعه‌شناسی كمتر از فلسفه نیست. جامعه‌شناسی مطالعه شبكه‌های انسانی صرف نیست بلكه مطالعه شبكه‌های اجتماعی-فنی است. شما نمی‌توانید جامعه‌شناسی كنید اما مثلا به اپلیكیشن‌هایی كه مردم استفاده می‌كنند توجه نكنید. همچنین درهم‌تنیدگی فضای آنلاین و آفلاین به‌ حدی است (فلوریدی، فیلسوف فناوری اطلاعات، از ترم آنلایف (onlife) برای اشاره به همین درهم‌تنیدگی استفاده می‌كند) كه مطالعه فناورهای دیجیتال در جامعه‌شناسی را گریزناپذیر كرده است. از این روست كه شاهد ظهور ترم‌ها و حوزه‌هایی مانند جامعه‌شناسی دیجیتال، سایبر-سوسیولوژی، یا جامعه‌شناسی اینترنت نیز هستیم. اما میراث لاتور به نظرم بسیار فراتر از فلسفه و جامعه‌شناسی است؛ امروزه پژوهشگرانی از حوزه‌های بسیار متنوعی ازجمله هنر، معماری، كتابداری، مدیریت، كشاورزی، اقلیم‌شناسی، هوش مصنوعی و بلاك‌چین از نظریه كنشگر-شبكه به عنوان یك چارچو‌ب نظری-روش‌شناختی استفاده می‌كنند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: