1400/11/5 ۰۹:۲۶
شاید درستتر این میبود كه از میان حوزههایی كه ابوالحسن نجفی در آنها كار كرده، یكی را انتخاب كنم و متمركز بر آن در این یادداشت چیزی بنویسم اما هر كدام از آن حوزهها خود واجد اهمیتی است كه تمركز بر آنها نیز مجال مفصلی میطلبد. پس مروری میكنم بر آنچه از او و كار ادبیاش در ذهن دارم.
یادی از ابوالحسن نجفی در ششمین سالمرگش
بهنام ناصری: شاید درستتر این میبود كه از میان حوزههایی كه ابوالحسن نجفی در آنها كار كرده، یكی را انتخاب كنم و متمركز بر آن در این یادداشت چیزی بنویسم اما هر كدام از آن حوزهها خود واجد اهمیتی است كه تمركز بر آنها نیز مجال مفصلی میطلبد. پس مروری میكنم بر آنچه از او و كار ادبیاش در ذهن دارم.
ابوالحسن نجفی در مقام زبانشناس، ابوالحسن نجفی در مقام مترجم، ابوالحسن نجفی در مقام پژوهشگر، ابوالحسن نجفی در مقام نویسنده، ابوالحسن نجفی در مقام استاد و به بیان دقیقتر آموزگار، ابوالحسن نجفی در مقام عضو پیوسته فرهنگستان و مهمتر، ابوالحسن نجفی در مقام دلداده زبان و ادبیات به معنای متوسع و ادبیات داستانی در معنای مدرن آن. جمع این ویژگیها در نهاد یك نفر، میشود یكی از مهمترین شخصیتهای تاریخ معاصر فرهنگ و ادبیات ایران.
نجفی در ترجمه ادبیات داستانی، جایگاه بلندی دارد و این بلندا زمانی چشمگیر میشود كه میبینیم او در قیاس با بسیاری از مترجمان معاصر، چندان پركار هم نبوده! این خود خاصیت و تفاوتی است كه كسی با تعداد نسبتا معدودی ترجمه كه شاید به نقل از حافظه هم بتوان همه را برشمرد، چنین نام بلندی داشته باشد.
نكته مهم در ترجمههای ابوالحسن نجفی تنوع زمینههای آثار در عین گزیدهكاری اوست. این شاید از نوعی مسوولیت فرهنگی برآمده باشد كه در كارنامه نجفی در كار ترجمه، هم رمان دیده میشود، هم نمایشنامه، هم داستان كوتاه، هم آثار فلسفی و... این تنوع در كنار كیفیت مثالزدنی ترجمهها كه طبعا یك پای در كار خلاقهاش دارد و پای دیگر در سواد حیرتانگیزش در هر دو زبان مبدا و مقصد، از او گوهری را در ادبیات ایران پدید آورد كه بیش از هر توصیفی در بیان موجز محمد قاضی، مترجم بلندآوازه فقید، درباره او آمده است. قاضی كه خود از مثالزدنیترین مترجمان ادبیات در ایران است، كسی كه محمدرضا شفیعی كدكنی در تحسین كار ادبیاش در شعری او را «نادرهمرد» و «بزرگ» و «راد» خوانده، در گزارهای كوتاه نجفی را در عرصه ترجمه «گلِ سرسبد ترجمههای فرانسه» توصیف كرده است. توصیفی كه نگاهی به كارستان نجفی در برگرداندن آثاری مانند «پرندگان میروند در پرو میمیرند» رومن گاری، «كالیگولا»ی آلبر كامو، «نژاد و تاریخ» كلود لوی استروس، «ضدخاطرات» آندره مالرو، «شازده كوچولو» آنتوان دو سنت اگزوپری و... به خوبی آن را گواهی میدهد.
وجه دیگر نجفی، ویراستاری او بود. او به گواه بسیارانی، مطالب زیادی را در نشریاتی چون صدف، سخن و... ویرایش كرده بیآنكه داستانها را ویراستاری میكرد و بیآنكه نامی از او مطرح شود. به اینها باید افزود توجه تام و تمامش به استعدادهای داستاننویسی در ایران را. ضیا موحد كه خود سابقه دوستی و همكاری با نجفی داشت، یك بار جایی به نگارنده و مدتی بعد از آن در دومین سالمرگ ابوالحسن نجفی در گفتوگویی بر این دغدغه تاكید كرد: «افسوس میخورد كه چرا فلان نویسنده جوان با فلان نویسنده مطرح آشنا نشده تا پیشرفت كند. توجه ایشان به داستاننویسان ایران و جستوجو برای آنان و تشویق برای ادامه راهشان دغدغه نجفی بود... نجفی هنگامی كه به ایران آمد سراغ گلشیری را گرفت چون از آن متن [نقدش بر شعر خانلری] تشخیص داده بود كه وی قریحه داستاننویسی دارد. گلشیری میگوید، نجفی بهترین معلم داستاننویسی است. نجفی گاه با شِكوه میگفت برخی تنها چشم به غرب دارند و نویسندگان جوان خودمان را نمیبینند. [بهرام] صادقی میگفت من برای نجفی مینویسم. روحیه نقدپذیری نجفی مثالزدنی بود. نجفی همیشه ترجمههایش را برای دوستانش میخواند و از نظرات آنها استقبال میكرد. از نكات جالب شخصیت ایشان این بود كه با شنیدن داستان و نه از روی كاغذخواندن تمام نكات داستان را میگفت.»
خصلت دیگری كه نجفی داشت و معمولا در میان نویسندگان و مترجمان ادبیات مدرن كمتر دیده میشود، شكیبایی پژوهشگرانه او بود. او در كنار آثاری كه از ادبیات قرن بیستم ترجمه كرده، تحقیقات مبسوطی در مقولات زبانشناسی داشت. گفته میشود چهار دهه با مساله وزن عروضی در شعر فارسی درگیر بوده و حاصلش كتابی است كه عمرش به دیدن انتشار آن قد نداد.
از آثار تالیفی نجفی كه در عین مناقشهبرانگیز بودن در میان علمای فرهنگستان، اهمیت زیادی در فرهنگ و زبان فارسی دارد، «غلط ننویسیم» است. كتابی كه باید آن را در حكم یادآوری علمی مهمی دانست برای همه كسانی كه مینویسند؛ چه آنها كه دست به كار ادبیات خلاقهاند و در داستان و نمایشنامه و... طبعآزمایی میكنند، چه دیگرانی كه كاربر زبان فارسی در آثار مكتوباند. درسهای صرفی و نحوی «غلط ننویسم» بیشك و صرفنظر از همه مناقشههای علمی، درسهایی راهگشا هستند و وجودشان بسیار لازم است.
«مبانی زبانشناسی و كاربرد آن در زبان فارسی»، «غلط ننویسیم: فرهنگ دشواریهای زبان فارسی»، «فرهنگ فارسی عامیانه» و «طبقهبندی وزنهای شعر فارسی» تالیفهای ابوالحسن نجفی هستند كه هر كدام با جنبهای زبانشناختی از ادب فارسی پیوند دارند.
پیشتر بسیار درباره ابوالحسن نجفی گفته شده است كه او در حكم یك نهاد بود. از این جهت كه در جای خالی نهادی كه بتواند از ظرفیتهایی چون او استفاده كند، نجفی خود باید جور نبود آن نهاد را به دوش میكشید. از این جهت كه او هم دست به كار ترجمه آثار مدرن داستانی بود، هم دغدغه كشف استعدادهای جوان را داشت، هم شكیبایی پژوهشگرانهای را كه منجر به آثاری ماندگار در حوزه ادبیات شد، هم ادبیات كهن فارسی مساله او بود و به قاعده به آن توجه داشت، برای من در كنار یكی، دو نام مهم دیگر در فرهنگ معاصر فارسی از جمله زندهیاد رضا سیدحسینی فقید قرار میگیرد.
در مورد او بسیار میتوان نوشت و جا برای پرداختن به او تا سالها خالی است. اینكه او در سوربن درس خوانده و شاگرد آندره مارتینه، زبانشناس برجسته فرانسوی بود. اینكه پس از بازگشت به ایران در نیمه دهه 40 به دعوت بهرام صادقی و محمد حقوقی به جنگ اصفهان پیوست و در آنجا منشا كارها و تاثیرات بزرگی شد كه كشف استعداد هوشنگ گلشیری تنها یكی از آنهاست. اینكه اواخر دهه 40 به تهران آمد و همكاری بسیار مهمش را با انتشارات فرانكلین آغاز كرد و از سوی دیگر به عنوان استاد مدعو زبانشناسی به دانشگاه تهران رفت و... اینها اشاراتی است بداهه و فهرستوار به آنچه از زندهیاد استاد ابوالحسن نجفی به یاد دارم. 2 بهمن ششمین سالمرگ نجفی بود و این كمترین كار من برای این مناسبت تقویمی.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید