رموز خط درگفت وگو با دکتر محمد خزایی

1400/8/5 ۰۸:۴۷

رموز خط درگفت وگو با دکتر محمد خزایی

طراحی به خط استوار است و نقاشی به رنگ؛ اگر چه نمی‌توان مرزبندی دقیقی برای این دو قائل شد و نقش یکی را بر دیگری برتری داد. در سنت تصویری غرب ستیزِ خط و رنگ، میان نقاشان مناقشاتی را پدید آورده است؛ در سنتِ تصویری هنر ایران اگر نتوانیم از رویارویی مشخصی بین طراحی و نقاشی سخن بگوییم، اما می‌توانیم آثار طراحی و نقاشی را از یکدیگر تمییز دهیم.

منیره پنج‌تنی: طراحی به خط استوار است و نقاشی به رنگ؛ اگر چه نمی‌توان مرزبندی دقیقی برای این دو قائل شد و نقش یکی را بر دیگری برتری داد. در سنت تصویری غرب ستیزِ خط و رنگ، میان نقاشان مناقشاتی را پدید آورده است؛ در سنتِ تصویری هنر ایران اگر نتوانیم از رویارویی مشخصی بین طراحی و نقاشی سخن بگوییم، اما می‌توانیم آثار طراحی و نقاشی را از یکدیگر تمییز دهیم. با اینکه سابقه طراحی ایرانی به دوران قبل از اسلام و سده‌های نخستین دوره اسلامی باز می‌گردد؛ اما درباره این هنر کمتر پژوهش شده و منابع تصویری در این زمینه ناچیز و محدود است. هنر طراحی ایرانی به‌عنوان شکلی از هنرهای تجسمی بیشتر زیرمجموعه هنر نقاشی درنظرگرفته شده، اما محمد خزایی در کتاب «هنر طراحی ایرانی اسلامی»، با آن به عنوان هنری مستقل، مجزا و هدفمند روبه رو شده است. این اثر که به تازگی منتشر شده(سمت، ۱۳۹۹)، دریچه بدیع و منحصربه‌فردی به جهان تصویریِ طراحی ایران می‌گشاید. آنچه در پی می آید گفتگویی است با دکتر محمد خزایی درباره هنر طراحی و کتابش، که پیشتر در فصلنامه «اطلاعات حکمت و معرفت» به چاپ رسیده است.

***

آیا تعریف «طراحی ایرانی» به خودی‌خود و در بستر فرهنگی و فنی‌اش امکان‌پذیر است یا ناگزیریم آن را به بدیلش یعنی «طراحی فرنگی» تعریف کنیم؟

هنر طراحی ایرانی شکلی از هنرهای تجسمی است که طرحی بر مبنای خطوط و حالات مختلف آن را همراه با رعایت اصول زیباشناسی به وجود می آورد. طراحی ایرانی همچون هنر نگارگری از اصولی سرچشمه می گیرند که شباهتی کامل با عالم واقعی ندارند. حجم و سایه روشن در آنها به کار نمی رود. منبع و موضع نوردهی مشخص و همچنین قوانین مناظر و مرایا(به مفهوم فرنگی آن) در طراحی ها رعایت نمی شود. در بیشترطراحی ها چهره افراد در سنین جوانی طرح شده است و جنسیت آنها هم چندان مشخص نیست. البته در طراحی چهره پیرمردها و پیرزنها از این قاعده پیروی نمی شود. اغلب پیکره ها در چشم انداز زیبای بهاری در زیر درختان میوه مملو از شکوفه و برگ، در کنار جویباری با آب روان کار شده اند. شاید این صحنه ها یادآور بهشتی باشد که قرآن آن را به مؤمنان بشارت داده است.هنر طراحی اگرچه به طور عام زیرمجموعه هنر نقاشی محسوب می شود، در این کتاب به مثابه هنری مستقل و یک پدیده هنری مجزا و هدفدار مد نظر قرار گرفته است.

چنانچه می‌دانیم ستیز خط و رنگ در تاریخ نقاشی غرب، پردامنه و مهم است. این چالش در دوره‌های مختلف به اشکال متفاوت ظهور و بروز کرده است. آیا در تاریخ نقاشی ایران هم می‌توان از چنین تقابلی میان طرح و خط سخن گفت؟ و آیا در متون مشخصی به زبان فارسی به مواجهه این دو اشاره شده است یا این تقابل صرفا از لابه‌لای آثار طراحی و نقاشی استخراج شده است؟

اصولا عنصر خط یکی از مهمترین ارکان مبانیِ هنرهای تجسمی ایران به شمار می رود. هنرمندان در طراحی یک موضوع برای خط، به عنوان عنصر اصلی ارزش خاصی قائل اند. آنان در آثار خویش با استفاده از خط، سادگی را بر طبیعت گرایی ترجیح می دهند و در پی آن هستند که زیبایی های پنهانی و درونی اشیاء را با ساده ترین و مناسب ترین خطوط طراحی کنند.

در طراحی ایرانی خط چه نقشی دارد؟

در هنر طراحی، خط اساساً نقش اصلی را برعهده دارد و نقشی مشابه با رنگ در نقاشی ایفا می کند. این جایگزینی، شخصیت قائم به ذاتی به هنر طراحی می دهد.

طراحی‌ها عموما فاقد رنگ هستند، ولی گاه در برخی از آنها اندک رنگهایی استفاده می شود. نقش این رنگها چیست و چرا به لحاظ فنی به کار می رود و چه معنایی دارند؟

هرچند استفاده اندکی از رنگ در طراحی آن را نمایان تر می کند، اگر کارکرد رنگ بر خط رجحان پیدا کند، دیگر نمی توان آن را طراحی قلمداد کرد. طراحی ها عموماً فاقد رنگ اند و اگر هم در آنها رنگی استفاده شود، بسیار محدود، کم مایه و معمولاً با ته رنگهای طلایی، آبی، قرمز و غیره است.

آیا می‌توان چنین طراحی‌هایی را حد فاصلِ تکنیکی یا به مثابه پلی میان طراحی و نقاشی در نظر گرفت؟

طراحی به مفهوم عام آن، انواع و کاربردهای گوناگونی دارد، اما بیش از همه به آن دسته از طرحهای مقدماتی یا پیش طراحی اطلاق می شود که برای اجرای یک اثر نقاشی یا به شکل طرحهای تزیینی، به صورت خطی بر روی سطوح مختلف، ازجمله ظروف و آلات فلزی، ظروف سفالی، منسوجات، چادرها(خرگاه) و دیگر هنرهای تزیینی نقش می یابد. اما هنر طراحی به مثابه یک کار هنری بامحتوا، هدفدار و مجزا، شکلی از هنرهای تجسمی است که در آن طرح بر مبنای خطوط و حالات مختلف با قلمو و مرکب بر سطح کاغذ، به صورت تک ورقی یا در نسخ خطی اجرا می شود و آن را از دیگر هنرهای بصری جدا می کند.

به‌نظر شما جایگاه و اهمیت «خط» در نقاشی و نگارگری چگونه است؟ باربارا برنت هم با عنوان «رسم» برای طراحی در نگارگری ایرانی، آن را از نقاشی جدا ندانسته است.

باربارا برنت در دایره المعارف اسلامی، عنوان «رسم» را برای طراحی در هنر نگارگری انتخاب کرده است و آن را عمل طراحی کردن می داند و معتقد است همیشه نمی تواند از نقاشی جدا باشد. او معتقد است که طراحی علاوه بر تصویرگری نسخ خطی و طراحی محض، عنصر مهمی برای تزیینات هنرهای کاربردی به شمار می‌رود. احتمالا این واژه را از زبان ترکی اخذ کرده است.

شما در فصل سوم کتابتان به «سیر تحول هنر طراحی» پرداخته‌اید و این جریان را از ایران قبل از اسلام تا مکتب قزوین و سپس در فصل چهارم در مکتب اصفهان تا اواخر دوره قاجار بررسی کرده‌اید. هنر طراحی ایرانی در دوره پس از قاجار چه سرنوشتی یافت و چرا در این اثر به این مقطع از تاریخ هنر ایران نپرداختید؟

به نظر من، همان طور که دیگران هم گفته اند، برای ارزیابی دقیق جریانات هنری یک دوره، یک قرن باید بگذرد تا بتوان به صورت مجمل، آن را بررسی نمود.

بر اساس این سیر تحول، آیا می‌توان به مفهوم مشخص، قابل دفاع و ارجاع از «سنت» در طراحی ایران رسید؟

روند خلق آثار هنری ایران اغلب در چارچوب سنتها و مفاهیم درونی هنرمندان شکل گرفته است. از قدیمی‏ترین آثار برجای مانده تا به حال، همواره دو خصوصیت ممتاز در هنر ایران به چشم می‏خورد: هنرمندان کمال مطلوب را بر واقعیت و از طرفی دیگر ساد‏گی، و خلاصه‏نگاری را بر طبیعت‏گرایی ترجیح داده‏اند. هنرمندان تمایل داشتند آن چیزی را که می‏خواهند، نمایش دهند تا آن چیزی که دیده می‏شود. هنرمندان همیشه به ایجاد تعادل بین فضای مثبت و منفی و نظم و تناسب اثر هنری توجه داشته‏اند. این ویژگی‏ها همواره در هنر ایران قابل مشاهده است. به طور مثال نوع طراحی چین لباس نقش برجسته‏های تخت جمشید به چین لباس ها در نقاشی‏های دوره صفویه شبیه هستند.

هنگامی که از سنت طراحی سخن می‌گوییم، چه مفاهیم همبسته‌ای را باید با آن در فرهنگ و هنر ایرانی در نظر بگیریم؟

در فرهنگ ایران، همیشه بین هنر و آداب معنوی برگرفته از مذهب، ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد. ارتباط نزدیک و باطنی میان اسلام، به ویژه عرفان اسلامی با هنرها سبب شد تا بسیاری از هنرمندان آثار هنری خود را در قالب طرح و نقشهای تزیینی و زیبا ارائه کنند. به همین دلیل، ارتباط بین هنر و دین را می توان یکی از عوامل مهم مبانی زیباشناسی هنر ایرانی دانست. توجه هنرمندان به امر زیبایی سبب شده است تا هنر ایرانی از یک جذابیت و شهرت جهانی برخوردار شود و برای همه اقوام اعجاب آور و متحیرکننده باشد. توضیحات مکتوب اندکی در ارتباط با تأثیر ابعاد آداب معنوی بر آثار هنرمندان در دست است. باباشاه اصفهانی، از هنرمندان خوشنویس صفویه، در کتاب «آداب المشق» در این باره می نویسد: مشق زیاد و ترک لذتهای دنیوی قلب هنرمند را در پرتو انوار جمال شاهد حقیقی قرار می دهد و بدین واسطه، زیبایی در آثارش هویدا می‏شود. در تأیید این موضوع، امام محمد غزالی در کتـاب «کیمیای سعادت» در مورد کتابت(خوشنویسی) چنین می‌نویسد: کتابت صنعتی است که صفتِ دل است، فعل آن به انگشت است. اگر کسی بخواهد که خط وی نیکو شود تدبیر آن بود که به تکلف خط نیکو همی نویسد، تا اندرون وی نقش خط نیکو بپذیرد. چون پذیرفت، انگشت وی آن صورت را از باطنِ می گیرد و به نوشتن می‌آید.

اگر اجازه بدهید می خواهم به کتاب «هنر طراحی ایرانی اسلامی» شما بپردازم. می‌دانم که این اثر، محصول عمری پژوهش و تدریس شماست. نخست بگویید که ایده اولیه و پرسش اصلی این پژوهش چه بوده و از چه زمانی مسیر پژوهش آغاز شده است؟

با استقبالی که از کتاب «کیمیای نقش»؛ مجموعه آثار طراحی ایران در سال ۱۳۶۷ هـجری شمسی به عمل آمد، بنده را بر آن داشت تا مجموعه حاضر را با کیفیت بهتر و دقت بیشتر در اختیار علاقه مندان این حوزه از هنر ایران قرار دهم. مطالعه و گردآوری طراحی این مجموعه حاصل تلاش بیش از دو دهه گذشته نگارنده است. البته هنوز آثار بسیاری از طراحی ایرانی در مجموعه های شخصی، به ویژه در موزه‌های ایران، موجود است که در این مجموعه آورده نشده است.

روش پژوهش و شیوه‌ گردآوری اطلاعات‌تان در این کتاب چگونه بوده است؟

شیوه تحقیق و ابزار گردآوری اطلاعات در این کتاب به روش تحقیق تاریخی – تطبیقی و تحلیل محتوایی است. ابزار و شیوه های گردآوری اطلاعات شامل کتابخانه ای، میدانی و گردآوری تصویری از روی آثار موجود در موزه ها، مجموعه های خصوصی و غیره می باشد. در این کتاب علاوه بر ارائه ۱۵۰۰ طراحی ارزشمند، مبحث نظری هنر طراحی ایرانی نیز به منظور درک بهتر این آثار بررسی می شود.

یکی از ویژگی‌های برجسته‌ این اثر مجموعه آثار طراحی‌ها‌ست که بر اساس دوره‌های تاریخ هنر ایران تنظیم و به توالی زمانی آورده شده است. با توجه به اهمیت تجربه دیداری هنرمندان و پژوهشگران هنر با آثار طراحی و نقاشی هنر ایران، لطفا بگویید شیوه شما در گزینش این آثار چگونه بوده است؟

من در دهه شصت، در کلاس استاد اردشیر تاکستانی با طراحی ایرانی آشنا شدم. و در ابتدا مجموعه ای برای مطالعه و استفاده خودم گردآوری کردم، اما بعداً متوجه شدم این آثار بسیار هنرمندانه کار شده و می تواند منشأ تحول جدی در هنر، به خصوص هنرهای تجسمی قرار گیرد و نقاشی معاصر، با توجه به این میراث غنی هنری، می تواند پس از دو یا سه قرن سردرگمی، راه خود را بازیابد. هنرمند امروز باید با سرمشق گرفتن از این شاهکارها، در عمل و نظر، زمینه را برای تجدید حیات نقاشی اصیل ایرانی فراهم سازد و با وفاداری و متانت در حفظ و تکمیل آن بکوشد و ابداعات خود را بر این اساس استوار سازد. امروز بر هنرمند نقاش و طراح گرافیک فرض است که با آثار بهزاد، سلطان محمد و رضا عباسی همان قدر پیوند و آشنایی داشته باشد که شاعران با حافظ، سعدی و مولوی آشنا هستند. یقینا جدا ماندن از میراث فرهنگی، سبب بیگانه شدن هنرمند از ارزش های فرهنگی و هنری خویش می شود و این بیگانگی به خلق آثاری می انجامد که از ریشه های عمیق فرهنگ ایرانی بی بهره است.

در آخر می‌خواهم به شباهت‌ها و تفاوت‌های کتاب شما با آثار مشابهش در طراحی ایرانی بپردازم.

تاکنون، طراحی به عنوان هنری مستقل در ایران کمتر مورد مطالعه جدی قرار گرفته است؛ اما در عین حال شاهد پژوهش هایی در این حوزه از سوی مستشرقان هستیم. یکی از قدیمی ترین کتاب هایی که به چاپ مجموعه آثار هنر طراحی ایرانی به صورت مستقل پرداخته، کتاب مجموعه طراحی های رضا عباسی است که به زبان آلمانی(، F. Sarre and E. Mittwoch, Zeichnungen Von Riza Abbasi, Munchen:F. Bruckmann A.-G. 1914) به چاپ طراحی های مرقع رضا عباسی که در گالری هنر فریر واشینگتن نگهداری می شود، اختصاص دارد (قابل ذکر است مجموعه آثار طراحی این کتاب را آقای مظفر بختیار به نام مجموعه آثار رضا عباسی، به صورت ضمیمه نشریه معارف اسلامی در سال ۱۳۵۰ منتشر کرد). کتاب های دیگری هم با عنوان هنر طراحی ایرانی منتشر شده است. هرچند بیشتر آنها نقاشی، تک چهره ها و نقوش تزیینی را همراه با هنر طراحی مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند. در زمینه هنر طراحی کتاب‌های لاتین هم قابل مراجعه‌ هستند.

هنگامی که از هنر کشورهای مختلف در دوره اسلامی سخن می‌گوییم می‌دانیم که مناقشات و عدم‌توافق‌هایی درباره چگونگی هم‌کناری و ترکیبِ نام کشور یا منطقه جغرافیایی با دین اسلام وجود دارد. از این جهت شاهد نظرها و انتخاب‌های مختلفی هستیم مثلا درباره ایران، هنر ایران در دوره اسلامی، هنر اسلامی ایرانی، هنر ایرانی اسلامی، هنر ایرانی ترکیب‌هایی هستند که به کار می‌روند. با توجه به عنوان کتاب‌تان، هنر طراحی ایرانی-اسلامی وقتی می‌گوییم «ایرانی‌اسلامی» رابطه ایران و اسلام در این ترکیب چگونه درنظر گرفته شده است؟

ایران یکی از کشورهایی بود که در دهه‌های نخستین ظهور دین اسلام، توسط مسلمین فتح شد. حمـله اعـراب به ایران صرفاً به خاطر کشورگشایی و مال اندوزی نبود. علت اساسی آن، نه تغییرات اراضی شبه جزیره عربستان از قبیل خشکی و فتح سرزمین‌های آباد بود که طبیعتاً منجر به اقدامات وسیع‌تری از طرف ساکنان آن می‌شد و نه، لزوم راه تجارت و نه، تنها حرص غارتگری تازیان، بلکه علت واقعی و محرک اصلی این هجوم برق‌آسا و توقف‌ناپذیر تازیان قبل از هر چیز، دین جدید و اعتقادات تازه‌ای بود که حضرت محمد(ص) به آنان ارزانی داشته بود و امروز جای تردید نیست که دین یکتاپرستی پایدارترین علت محرک کشورگشایی تازیان بوده است. اتفاق مهم در این زمان استفاده و در خدمت قرار گرفتن عناصر هنر ایرانی برای بیان جهان‌بینی اسلامی بود. و این سرِّ جاودانگی، تداوم و اصالت هنر ایرانی– اسلامی است. به عبارتی هنرمندان ایرانی و نو مسلمان‌ها، آموزه‌ها و جهان حسی – هنری خود را منطبق بر ارزش‌ها و سنـتهـای اسـلامی تعدیل کـردند. این ویژگی در هنر و فرهنگ دیگر سرزمین های تسخیر شده، از جمله در هنر و فرهنگ قبظی مصر به چشم نمی‌خورد. شاید بتوان گفت بخش اعظم کالبد هنر اسلامی (از سده سوم به بعد) زاییده خلاقیت و نبوغ هنرمندان ایرانی و روح این هنر، نفخه پاک دین اسلام و پیام آن است. توجه به پیشینه اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران باستان – به ویژه در دوره ساسانی- و بهره‌گیری از سنتهای هنری آن، در دستاوردهای هنری و ادبی سده‌های اول دوره اسلامی به وضوح نمایان و بارز است. این بهره‌مندی در دوران حکومت‌های سامانی، آل بویه، آل زیار و … در معماری مساجد، و برج آرامگاهی‌ها، هنر های کتاب آرایی و دیگر دستاورد‌های هنری بسیار مشهود است. این بازتاب نه تنها در قلمرو هنرهای تجسمی بلکه در حوزه زبان و ادب فارسی هم بسیار مشهود است. در حوزه ادبیات اوج اعتلای آن، شاهنامه است. مهمترین نتیجه آن احیای دگرباره هویت فرهنگی دوران باستان، به ویژه در دوره ساسانی و تقویت روحیه ملی ایرانیان بود. حال جای این سوال باقی است: اگر هنرایران قبل از اسلام دارای مضامین نمادین و اسطوره‌ای بوده، پس چگونه توانسته‌اند با حفظ اشکال و کالبد سنتهای باستانی در جهان نوینی که اسلام به ارمغان آورد به حیات خود در راستای جهان بینی اسلامی ادامه دهند؟ البته باید به این نکته توجه داشت که بسیاری از این نقوش، آرام آرام، متناسب با موازین اسلامی تعدیل یافته و در چهارچوب هنر اسلامی قرار گرفته‌اند.

* با اندکی تلخیص

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: