1400/6/9 ۰۹:۳۷
نخستین آشناییام با آقای حكیمی به دوران دبیرستان، به زمان انتشار چاپ نخست كتاب حساسترین فراز تاریخ یا داستان غدیر بازمیگردد كه در آن از كتاب علامه امینی بسیار سخن رفته بود. علامه امینی، صاحب كتاب الغدیر، عالمی شناخته در محافل حوزوی بود و هر گونه معرفی او و كتاب ارزشمندش در همین فضا صورت میگرفت.
نگاهی به زندگی سیاسی و اجتماعی علامه حكیمی
نخستین آشناییام با آقای حكیمی به دوران دبیرستان، به زمان انتشار چاپ نخست كتاب حساسترین فراز تاریخ یا داستان غدیر بازمیگردد كه در آن از كتاب علامه امینی بسیار سخن رفته بود. علامه امینی، صاحب كتاب الغدیر، عالمی شناخته در محافل حوزوی بود و هر گونه معرفی او و كتاب ارزشمندش در همین فضا صورت میگرفت. انتشار این كتاب، یك شخصیت ممتاز ولایی شیعی را در جامهای نو به كل جامعه معرفی كرد. در فضایی كه فردوسی و شاهنامه با نگاهی خاص مطرح میشد، این كتاب با مدح علی امیرالمومنین از زبان فردوسی و از مقدمه شاهنامه آغاز شده بود؛ شاید این نقطه سرآغاز نگاه فراگیر جدیدی به علی امیرالمومنین و همچنین شاهنامه بود.
كه من شهر علمم، علیام در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
نگاهی كه آقای حكیمی تا آخر عمر و تا آخرین آثار، آن را ادامه داد. تاكید او بر «حماسه غدیر»، در آن كار مشترك گروهی از دبیران مشهد، بهواقع برای بیان حقانیت امیرالمومنین بود كه نماد عدالت و انسانیت شمرده میشود.
آقای حكیمی پیوسته نگاهی به «نقد قدرت» داشت و در پی تبیین پایههای نظامی بود كه اساس آن بر عدل و عدالت باشد. او در پی آن بود تا ابعاد عدالت در جامعه اسلامی را برمبنای قرآن و احادیث و تعالیم ائمه سامان بدهد و اگر نشد، دستكم به لحاظ نظری آن را تبیین كند. اثر عمدهای كه این نظر او را بازتاب میدهد، دوره كتاب الحیاه است. آقای حكیمی در این اثر كوشید قرآن و تعالیم عترت را با تبویبی نو، پیش چشم اهل نظر قرار بدهد. او متوجه بود كه عدالتخواهی بدون توجه به انسانیات میتواند خطرناك باشد. به قول یكی از فعالان قدیم كه خود سابقهای در زمینه چنین مباحثی از نگاه چپ در ایران و جهان داشت، از اندیشه عدالت چه هیولاهای خونخواری كه به ظهور نرسیده است. آقای حكیمی صاحب این نظریه بود كه بدون توجه به انسان، عدالت هم جایگاهی نخواهد داشت. از این رو در این مجموعه، بخش مهمی از احادیث را ذیل انسانیات جای داد.
آقای حكیمی اندیشههای خود را خالی از سهو و خطا نمیدانست و انتقادپذیر بود. یكی از انتقاداتی كه بر ایشان میشد، این بود كه احادیث را تقطیع كرده و ذیل ابوابی خاص، بر اساس مشرب خود برده است و دیگر آنكه به وثاقت احادیث به اندازه كافی توجه نكرده. اما آقای حكیمی مآخذ خود را به طور دقیق ذكر كرده و میتوان صورت كامل احادیث را به آسانی در آن مآخذ دید. بهویژه در شرایط امروز كه این احادیث و آن مآخذ و كتابها در فضای مجازی در اختیار همگان قرار دارد؛ جز آنكه علمای پیشین نیز از چنین شیوهای بهره بردهاند. اما اینكه احادیث را در ابوابی جدید آورده از این روست كه در پی طرح مسائل نو در پرتو تعالیم منسوب به ائمه بوده و البته این ابتكار پسندیدهای است. در باب وثاقت هم این نكته را میتوان درباره سایر مجموعههای حدیثی جدید و قدیم هم صادق دانست هر چند برای گزینش احادیث در این مجموعه از مآخذ معتبر شیعی استفاده برده است.
بهواقع همان كاری را كه بزرگان حدیث در دورههای پیشین انجام داده بودند او هم به سرانجام رساند ولی در موضوعاتی كه پرسش زمانه و نیاز امروز جامعه بود كه ویژگی آن هم فصلبندیهای نو و نغز آن است. همه آن روایات و احادیث را محققان بزرگوار در مآخذ پیشین دیده بودند، اما آقای حكیمی با نوع تبویب خود معنایی تازه ازآنها استنباط میكرد.
خردهای كه گاه به آقای حكیمی گرفته میشد، تاكید بسیار ایشان بر زندگانی زاهدانه علی امیرالمومنین است؛ در حالی كه همه ائمه چنین روزگار نمیگذراندند. آقای حكیمی توجه ویژهای به دورانی دارد كه امیر در جایگاه پیشوای مسلمانان قرار داشت و طبعا از این جایگاه، به عنوان الگویی برای حكومت به ویژه در زمانی كه پیروان آن حضرت بر مسند نشستهاند، مطرح است. او حتی درباره فرمایش حسین سیدالشهدا كه برای امر به معروف و نهی از منكر از مدینه خارج شد و حج را نیمهتمام گذاشت باز هم چنین نگاهی داشت و آن را در حوزه نقد قدرت میدانست نه در دایره محدود و سطح پایین و مناسبات فردی در جامعه.
نكته اساسی درباره آقای حكیمی این است كه جنبه عدالتخواهی در نگاه و آثار شخصی ایشان، جلوهای ویژه داشت، اما كمتر به مباحث انسانیات و اجتماعیات در آثارشان توجه شده كه حجم آن در همان كتاب الحیاه از سایر مباحث كمتر نیست.
جالب آنكه در برخی كشورها مباحث انسانیات بیشتر توجهبرانگیز است. بهتازگی یكی از فعالان فرهنگی جهان عرب میگفت، مقدمه مباحث جلدهای ۷ و ۸ الحیات آقای حكیمی كه درباره انسانیات است در لبنان مبنای مسابقات و گفتوگوهای فرهنگی فراگیری شده. او افزوده: مبنای فكری این مسابقات همین مباحث انسانی كتاب الحیاه است. متفكران جدید عرب تعبیری نو برای این گونه مباحث ساختهاند و همه آن را با تعبیر «الانسه» مطرح میكنند كه احتمالا معادل آن انسانیتر، انسانگرایی و اصالت انسان در زبان فارسی باشد. بهواقع روایت آقای حكیمی از علی امیرالمومنین با همان تعبیر نویسنده فقید لبنانی، جرج جرداق هماهنگ است: علی صدای عدالت انسانی؛ با این تفاوت كه آقای حكیمی مبنای فكر و كتاب خود را در بیان ائمه معصومین و آثاری چون كتاب الغدیر علامه امینی جستوجو و مبانی تشیع را از متون دست اول استخراج میكرد. آقای حكیمی مروج نگاه بزرگان مكتب تشیع بود. او تا جایی بر این نظر پای میفشرد كه یادنامهای برای علامه امینی پس از فوتش، تهیه كرد كه در آن طیف وسیعی از روشنفكران و روحانیان مقاله نوشتند؛ از مهدی اخوان ثالث گرفته تا مرتضی مطهری. ارتباط او با بزرگان دوسویه بود. مثلا علامه امینی نیز در نامهای به حكیمی جوان با عنوان «علامه جلیل» از او یاد میكند. شاید دیگرانی هم بودهاند كه چنین میاندیشیدهاند اما جایگاه رفیع آقای حكیمی را در اذهان و اندیشههای این و آن پیدا نكردهاند. این جایگاه به شخصیت و شیوه زندگی او هم مربوط است؛ چون آقای حكیمی با آنكه همه بزرگان نظام او را عزیز میداشتند، زندگی زاهدانهای داشت و از هر گونه رنگ تعلق آزاد بود. او در طول مدت زندگی هیچ جایزهای نپذیرفت و حتی جایزهای كه زمانی از سوی رییسجمهوری وقت به ایشان تقدیم شده بود را برگرداند. آقای حكیمی در تواضع هم مثالزدنی بود. شاید در این باره كمتر سخن رفته باشد. مثلا در نمایشگاه كتاب او دستكم یكی، دو روزی را به دیدار و گفتوگو با خوانندگان آثارش، از هر صنف و سن، اختصاص میداد. این را مقایسه كنید با آنكه سالهای بعد یكی از مقامات ارشد دولت، در نمایشگاه كتاب تهران ایشان را در جمع جوانانی كه گرد او فراهم آمده و گرم گفتوگو بودند، دید و از طریق كسی تقاضای دیدار ایشان را كرد. آقای حكیمی پذیرفت و به پاویون رفت. وقتی میزبان از خدمات فرهنگی دولت و كوشش آنها برای بسط عدالت اجتماعی آغاز به سخن كرد، آقای حكیمی گفت مثل اینكه شما نمیدانید در گوشه و كنار همین پایتخت آباد و برجهای سربه فلك كشیده، عدهای در بیغولهها شربت سینه را با آب میآمیزند و نان در آن ترید میكنند و به عنوان وعده غذایی میخورند. كارنامه امیرالمومنین در دوران زمامداری این بود كه به ابن عباس فرمود: در زمامداری من فقیرترین مردم دستكم به آب آشامیدنی فرات و خانه و سرپناه دسترسی دارند و نان گندم میخورند در حالی كه خود حضرت نان جو میخورد. آقای حكیمی این مطلب را گفت و از اتاق تشریفات خارج شد.
از خصوصیات ایشان این بود كه بهرغم كهولت سن، روحیهای جوانانه و جوانپسند داشت و خودش را همچنان در شعر و ادب و هنر در ارتباط قرار میداد. گاهی با جمعی از شاعران و نویسندگان و هنرمندان خدمت ایشان بودیم و جلساتی طولانی و ماندگار رقم میخورد. او همچنین بر این موضوع پای میفشرد كه آثارش به صورتی جذاب، با كاغذ و حروف و جلد و صحافی مناسب چاپ و منتشر شود و در ضمن قیمت آن تا حد ممكن ارزان باشد. او در این راه حتی از حقالتالیف خود میگذشت یا به نحوی میكاست. یكی از آخرین بارها حضور او در جشنواره فیلم حقیقت در سالن موزه سینما بود كه پس از آن در همان محل با جوانان به گپوگفت پرداخت.
آقای حكیمی خود هنگام جوانی در حوزه مشهد در هر رشتهای از محضر استادان بهرهها برده بود. در ادبیات، شاگرد ادیب ثانی بود و در همان دوران شعری در مدح استاد سروده بود. در فقه و اصول از محضر آیتالله سیدهادی میلانی بهره كامل برده بود. آقای فلاح سبزواری از منبریهای فاضل تهران و از شاگردان آقای میلانی و شیخ محمدتقی آملی در پایتخت میگفت: آقای حكیمی تقریرات استاد را به نظم كشید، اما افسوس كه آن را ادامه نداد. به گفته آقای فلاح، اگر آن منظومه به پایان میرسید، در علم اصول اثری شبیه منظومه حاج ملاهادی سبزواری در حكمت میشد. اما استادی كه بر حكیمی تاثیر بسزا داشت مرحوم شیخ مجتبی قزوینی بود: آقای حكیمی معارف دینی، فلسفه و علوم باطنی و سیر و سلوك را از محضر آن بزرگوار فراگرفته بود و خود را پرورده آن استاد میدانست، از این رو وصیت كرد كه در كنار استادش به خاك بازگردد و به وصیت او عمل شد و پیكرش را در حریم پاك رضوی به خاك سپردند. آقای حكیمی میگفت: «در سالهای بازداشت امام مدتی كسی از ایشان خبر نداشت و شایعات بیحساب در موردشان بسیار بود. بعدازظهری در مدرسه نواب مشهد مشغول شستن لباسهایم بودم كه طلبهای به طعنه پرسید: «از حاجآقا روحاللهتان چه خبر؟» شاید نمیخواست مستقیم بگوید و من تصور كردم كه خبر از كشته شدن آقای خمینی میدهد. سخت متاثر شدم و گریه كردم. در همان حال به خانه استادم -شیخ مجتبی قزوینی- رفتم و با ناراحتی و گریه به استادم خبر از فوت حاجآقا روحالله دادم. استادم انگشت میانیاش را بر پیشانی گذاشت و تاملی كرد، سپس گفت: شما او را خواهی دید و دعایی به من تعلیم داد تا برای سلامت ایشان هر روز بخوانم و من از آن روز تا زمان فوت آقای خمینی، جز زمان كوتاهی، آن دعا را میخواندم. مدتی بعد از فوت، ایشان به خوابم آمد و از من پرسید: چرا دیگر برای من آن دعا را نمیخوانید؟ و من پاسخ دادم كه شما دیگر نیازی به این دعا ندارید. اما آقای خمینی با لحن خاصی از من تقاضا كرد تا به جای آن دعا، صلوات مخصوص حضرت رضا(ع) را برای ایشان بخوانم. من نیز هر روز پس از نماز عصر رو به حرم مطهر امام میایستم و به نیت ایشان این صلوات را میخوانم.
یاد این شعر از پروین اعتصامی میافتم كه بر سنگ مزارش در صحن حرم حضرت معصومه (س) كندهاند:
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسكین است
هركه باشی و به هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است...
به گفته یكی از متفكران، بعضی از نویسندگان تازه پس از مرگ متولد میشوند. آیا آقای حكیمی هم چنین است؟
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید