1400/5/19 ۰۹:۵۵
بحث درباره مشروطه ایرانی از جنبههای گوناگون بیپایان به نظر میرسد و از همان نام این رویداد آغاز میشود، آن را «انقلاب» بخوانیم، یا «جنبش» یا «نهضت» یا... منشأ و نقطه آغازین آن كجاست؟ شكست ایرانیان از روسها در عصر فتحعلیشاه كه با آن گفتار مشهور عباس میرزا ولیعهد در گفتوگو با مرد فرنگی بارها تكرار شده یا شیوع بیماریهای فراگیر مثل وبا و مرگو میر و فلاكت مردم؟
گفتار فرهنگ رجایی به مناسبت سالروز انقلاب مشروطه
محسن آزموده: بحث درباره مشروطه ایرانی از جنبههای گوناگون بیپایان به نظر میرسد و از همان نام این رویداد آغاز میشود، آن را «انقلاب» بخوانیم، یا «جنبش» یا «نهضت» یا... منشأ و نقطه آغازین آن كجاست؟ شكست ایرانیان از روسها در عصر فتحعلیشاه كه با آن گفتار مشهور عباس میرزا ولیعهد در گفتوگو با مرد فرنگی بارها تكرار شده یا شیوع بیماریهای فراگیر مثل وبا و مرگو میر و فلاكت مردم؟ مشروطه از كجا و در میان كدام گروههای اجتماعی آغاز شد؟ طراحان و پیشبرندگان آن چه كسانی بودند؟ نخبگان ثلاث یعنی روشنفكران و علما و بازاریان یا مردمان كوچه و خیابان؟ نقش نیروهای بیگانه به ویژه روس و انگلیس در شكل دهی و نحوه پیشروی آن چه بود؟ آیا باید آن را در بستر تحولات منطقه و بلكه جهان دید یا نقش عوامل داخلی را برجسته ساخت؟ آیا مشروطه شكست خورد یا در تحقق آرمانهای خود ناكام ماند؟ تغییرات بعدی جامعه ایران تا چه اندازه و به چه صورت متاثر از ویژگیهای مشروطه ایرانی بود؟ پرسشهای مذكور در طول صد و اندی سال گذشته همواره ذهن و ضمیر روشنفكران ایرانی را مشغول كرده و همین كوچكترین گواه بر كامیابی مشروطیت است. امروز حتی سرسختترین منتقدان و مخالفان مشروطه ایرانی هم جرات نمیكنند از حق مردم برای تعیین سرنوشت خودشان عدول كنند یا لااقل در ظاهر، سخنی غیر از ضرورت برابری همگان در برابر قانون بگویند. آرمانهای مشروطه با هر خاستگاهی و با هر روایتی از فراز و فرودش، امروز پس پشت رفتار و گفتار عموم مردم تهنشین شده، حتی اگر بسیاری از آنها ندانند كه برای آنچه امروز حق مسلم خود میپندارند، چه كوششهایی صورت گرفته و چه خونهایی ریخته شده است. مهمتر آنكه تكاپو برای مشروطهخواهی همچنان ادامه دارد و تحقق كامل ایدهآلهای آن، آرزویی است كه مستلزم امیدواری، آستین بالا زدن و دست به كار شدن است. با گوشهنشینی و عزلتگزینی، آیه یأس و ناامیدی خواندن، پناه بردن به موهومات«آنچه خود داشت» و غرق شدن در توهم «گذشتهطلایی»،تكرارتئوریهای توطئه «نمیگذارند، نمیشه» و ... كاری از پیش نمیرود.
*******
به مناسبت صد و پانزدهمین سالروز امضای فرمان مشروطیت در نیمه مرداد 1285 خورشیدی، گروههای علمی مطالعات سیاست و تمدن ایرانی و روندهای فكری مركز مطالعات استراتژیك خاورمیانه همایش «مشروطهخواهی و تحول مفاهیم بنیادی در ایران معاصر» را پنجشنبه و جمعه 14 و 15 مرداد به صورت آنلاین برگزار كردند. در این همایش شماری از استادان برجسته تاریخ، علوم سیاسی و علوم اجتماعی ایران همچون محمدعلی همایون كاتوزیان، ژانت آفاری، مینو درایه و ... سخنرانی كردند. دوستان ما در صفحه اندیشه روزنامه شرق، بخش نخست این همایش را گزارش كردند. آنچه میخوانید، گزارشی از سخنرانی دكتر فرهنگ رجایی به عنوان اختتامیه این همایش است. فرهنگ رجایی استاد تمام گروه فلسفه سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه كارلتون و رییس دانشكده علوم انسانی این دانشگاه است. او آثار فراوانی به فارسی و انگلیسی در زمینه اندیشه سیاسی و فرهنگ ایرانی تالیف و ترجمه كرده است كه از آن میان میتوان به این عناوین اشاره كرد: «معركه جهانبینیها در خردورزی سیاسی و هویت ما ایرانیان»، «تحول اندیشه سیاسی در شرق باستان»، «مشكله هویت ایرانیان امروز: ایفای نقش در عصر یك تمدن و چند فرهنگ» و ترجمههایی چون: «فهم نظریههای سیاسی» (نوشته توماس اسپریگن)، «قدرت: فر انسانی یا شر شیطانی» (ویراسته استیون لوكس) و «زندگی فضیلتمند در عصر سكولار» (نوشته چارلز تیلور).
بحث خود پیرامون موضوع «مشروطیت در جریان روزآمدی تفكر در ایران» را طی سه مطلب عرض میكنم. مطلب نخست به عنوان پیشدرآمد، تكرار فهرستوار و یادآوری نكات بارزی است كه در همایش دو روزه شنیدم و به نظرم خوب و بلیغ بیان شدند. از سوی دیگر اشاره میكنم به اینكه چرا ما از این ثمره بزرگ یعنی مشروطه كمتر بهرهمند هستیم و این تحول بزرگ استوار نشد. مطلب دوم به عنوان مقدمهای به بحث خودم جایگاه جریان فكر را در ایران، به بررسی روند تحول و تغییر اسوه فكری بشری از جهانبینی خدا یا خدایان حضوری به انسان حضوری و پیامد آن برای امر سیاسی اختصاص دارد. مطلب سوم، تحریر جایگاه نهضت و انقلاب مشروطیت در جریان تفكر در ایران است.
میراث مشروطه
همایش حاضر با غنای مباحث و روشنی بینش استادان، خود برآمده از سنت مشروطیت است. این مباحث نشان داد كه مشروطیت نه فقط برای ایران بلكه برای كل منطقه واقعهای تكاندهنده بوده و بر ابعادی از زندگی جمعی ایرانیان و از جمله مقولات زیر دورانساز و منابع گفتوگوی كلان است:
1- قانونمندی در معنای تازه و حجت گرفتن از این معنای قانون: سرآمد مقولات همان گفتمان یك كلمه است كه در این همایش هم مرتب مطرح شد و هنوز جای بحث دارد، زیرا به تعبیر یكی از سخنرانان، هنوز از گفتمان مشروطیت خارج نشدهایم.
2- شیوه تازهای از تاریخنگاری هم از حیث روش و هم از نظر محتوا
3- تكاپو برای آزادی علیه خودكامگی
4- مشروع شدن بحث از تكثر و تساهل چند صدایی
5- شمول همگانی
6- بحث و ورود آرمانهای دنیایی در گفتمان جمعی ما ورای مقالات ایدئولوژیكی
7- تفكر درباره سامان موسس (constitution) هنجاری و نظام حقوقی تازه
8- برجسته كردن نظام سیاسی جدید
9- تاكید بر تغییر خیالات به جای تاكید بر عرصه عمل، مشابه تاكیدی كه من بر برتری بینش بر دانش دارم، اگرچه به هر دو نیازمندیم.
10- بازكردن بحثهای جدی درباره مفهوم دستور سامان اساسی
11- ورود مقوله عقود معین مثل ودیعه و میثاق
12- گفتوگوی جدی با مفاهیم جدید
13- معرفی و تشویق رویكرد و روش پرسشگرانه به امور: انتقاد كه همه جا رایج است، اگر هم موفق شود، ما را تازه به صفر میرساند، درحالی كه پرسشگری همواره با احترام، همدلی و قدرشناسی همراه است و فرد پرسشگر اگر محترم نباشد، بیهنر است.
اما چرا مشروطیت پا نگرفت؟ من معتقدم مشروطیت شكست نخورد. تصور شكست خوردن مشروطیت مثل آن است كه بگوییم انقلاب فرانسه به علت برآمدن ناپلئون بعد از آن شكست خورد. هنوز هم در فرانسه شكل نهایی جمهوری مشخص نیست و از قضا اهمیت موضوع نیز در همین است. اما علت استوار نشدن مشروطیت، غیر از آنچه سایر محققان گفتند، این است كه ما و سایر مردمان منطقه، گروگان هستیم. به تعبیر اریك هابزباوم كه بین سالهای 1885 تا 1914 را عصر امپراتوری میخواند، ما گروگان رقابت امپراتوریهای بزرگ شدیم، بعد از آن هم گروگان نفت و پیامدهای نظام سیاسی- اداری تحصیلداری شدیم. دولت تحصیلدار خودش را پاسخگو نمیداند. همچنین هنوز گرفتار انقلاب روسیه و توهمات جامعه مطلوب كمونیستی آن هستیم. ایدئولوژیك شدن جهان و جنگ سرد و تاسیس اسراییل و نقش مخربش در منطقه، از دیگر مشكلات اصلی ماست. الان هم منطقه گرفتار افراطگرایی و بنیادگرایی شده كه با تخاصمانگیزی بینتیجه و بیپایان وضعیت را بغرنج میكند این عوامل نه فقط ما كه كل منطقه را درگیر كرده و ما هم نمیكوشیم آنها را مدیریت كنیم و تكلیف خود را با آنها روشنسازیم. من از نظریه توطئه سخن نمیگویم، زیرا این عوامل چالش هستند.
چرخش جهانی
بحث بعدی، چرخش جهان از شیوه تولید زندگی مادی كشاورزی به سوی نگرش انسان حضوری است كه پیامدش درامر سیاسی به صورت حقانیت سیاسی شهروندان آشكار میشود. به نظر من این چرخش تصادفا در اروپا پدید آمد و نباید تصور كرد كه همهچیز در آنجا رخ داده است. روایتی كه از تحولات غرب غالب شده، نادرست و جعلی است. اتفاقا یونان باستان و روم باستان، جزو شرق هستند. كتاب اروپامحوری سمیر امین در این زمینه روشنگر است. خلاصه اینكه به این چرخش بزرگ نه فقط اروپا بلكه ما و همه جهان توجه كردند. آنچه به عنوان قانون سامان سیاسی یا قانون اساسی مطرح شد، همزمان با ایران در ژاپن عصر میجی و در عثمانی هم مطرح شد. قوانین اساسی كشورهای اروپایی هم تقریبا در همین دوره مطرح میشود. در مملكت ما هم مثل همه جای دنیا، این بحث از 1805 به تعبیر بهمن زینلی در كتاب « با كاروان معرفت: بررسی روند اعزام دانشجو به اروپا در دوره قاجار و تاثیر آن در نهضت مشروطیت» (1396) شروع شد.
مشروطیت همچون یك روند
مشروطیت یك روند است، نه یك واقعه. این تمایز بسیار اهمیت دارد. یك روند مقدمات، نقطه جرقه و نقطه فریاد دارد. به گمان من مقدمات مشروطه از همان سال 1805 شروع شد و همین طور با كاروان معرفت ادامه پیدا كرد. این وقایع در دوره محمد علیشاه، چنانكه هما ناطق در كتاب جالب «ایران در راهیابی فرهنگی» نشان میدهد، ادامه پیدا كرد. اما جرقه دو تا است، یكی همان سخن مشهور امیركبیر است كه میگوید خیال كنسطیطوسیون دارد. این بحث سه دلالت داشت، نخست محدود كردن دولت استبدادی، قانون و حقوق ثابته مردم. اما جرقه دوم همان رساله مشهور یك كلمه است. جالب است كه این دو تقریبا همزمان رخ میدهد، یعنی رساله یك كلمه در سال 1248 مطرح شده و امیركبیر هم در همان دوران خواسته خود را مطرح میكند. فریاد مشروطه از حكومت سالارالدوله در تهران به گوش میرسد، یعنی از 21 آذر 1284 با فلك كردن علنی چند تاجر خوشنام شروع شد. این مرحله اول این جریان عظیم چرخش ما است.
اما مقدمات مرحله دوم از كودتای 1299 شروع شد. بیانیه مشهور رضاخان با عنوان «حكم میكنم» آغاز مرحله دوم نهضت چرخش ما است. ازمراحل مقدماتی این چاپ كتاب دكتر مصدق تحت عنوان حقوق پارلمانی در ایران و اروپا (1302) به هزینه خودش است. اما جرقه این مرحله، با طرح دو فوریتی دكتر مصدق در سخنرانیاش است كه بعد از آن به قانون ملی شدن امتیاز نفت منجر شد و فریاد این مرحله نیز در خود دكتر مصدق به گوش میرسد كه میدانیم با چه تحولاتی همراه بوده است. من فریاد آن را در 24 اسفند 1329 میشنوم كه قانون ملی شدن صنعت نفت به تصویب رسید و همچنین دهم اردیبهشت 1330 كه قانون اجرای ملی شدن نفت تصویب شد.
اما مرحله سوم این چرخش انقلاب 1357 است كه از مقدمات آن میتوان به كودتای 28 مرداد 1332 و تاسیس ساواك در سال 1335 و بازبینی قانون اساسی در 1336 اشاره كرد. جرقه این مرحله را در سال 1334 میبینیم. در این سال مرحوم سید محمود طالقانی بار دیگر رساله مشهور تنبیهالامه و تنزیهالمله مرحوم نایینی را منتشر میكند. این جرقه بعدا تا خرداد 1341 ادامه پیدا كرد كه بهترین روایت آن تا به امروز در كتاب دو جلدی «نهضت دوماهه روحانیت» نوشته علی دوانی ارایه شده است. فریاد آخر این مرحله، از 17 دیماه 1356 با نشر مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشته احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات آغاز شد و تا 12 فروردین 1358 كه بعدا روز جمهوری اسلامی خوانده شد، ادامه پیدا كرد. اگر این سه مرحله را به عنوان تحولات دنبالهدار در یك سده انقلاب ببینیم، آنگاه جایگاه نهضت مشروطیت نه فقط مشخصتر میشود؛ در بستر این تحولات روشن میشود كه جریان مشروطیت نه فقط ناكام نماند، بلكه كماكان تداوم دارد.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید