1400/5/11 ۰۹:۱۹
«قلندر و قلعه» را ورق میزدم، نگاه میكردم و قصد مطالعه آن را نداشتم اما نثر زنده، نیكو، شیوا، روان و جذاب استاد دكتر یحیی یثربی تا آخرین صفحه مرا با خود برد. نویسنده تمام ذوق و قریحه ادبی و دانش فلسفیاش را به كار بسته تا متنی جاندار و زیبا و اثربخش در پیش چشم خواننده بگذارد.
به مناسبت روز بزرگداشت سهروردی
«قلندر و قلعه» را ورق میزدم، نگاه میكردم و قصد مطالعه آن را نداشتم اما نثر زنده، نیكو، شیوا، روان و جذاب استاد دكتر یحیی یثربی تا آخرین صفحه مرا با خود برد. نویسنده تمام ذوق و قریحه ادبی و دانش فلسفیاش را به كار بسته تا متنی جاندار و زیبا و اثربخش در پیش چشم خواننده بگذارد. «قلندر و قلعه» در نوع خود اثری است نو و برجسته و فاخر و محصولِ خلاقیت و همت. در این متن، فصاحت و بلاغت كاملا هویداست. یثربی این كتاب را ادیبانه و شاعرانه نوشته است (جهت اطلاع عرض میكنم كه یثربی شعر هم میگوید). سرآغاز هر بخش و قطعه از كتاب، به اقتضای مقام و موضوع سخن، با اشعار نغزی از شاعران دورههای مختلف آراسته شده است. كتاب، در واقع، وصف حالِ فلسفی و عرفانی شهابالدین یحیی سهروردی و تغییرات و تحولات و سوانح حیات آفاقی و انفسی او از زمان طفولیت تا شهادتش است.
سقراطی دیگر
در تذكرهها از سهروردی عمدتا با عنوان «شیخ شهید»، «شهید راه حقیقت» و «سقراطی دیگر» یاد میشود، اگرچه دشمنان او «شیخ مقتول» میخوانندش.
آنچه در كتاب بیشتر جلوهگر است تحصیل علوم عقلی و رسمی در كنارِ پرداختن به دل و دیانت و باطن به عنوان دو بال برای پرواز در آسمان عشق، در مراحل مختلف زندگی سهروردی، است. سهروردی از آغاز شیفته و دلبسته سیر و سلوك و خودسازی و رهایی و آزادی از تعلقات و عاشق پرواز بود. فلسفه مشایی سنتی و علوم خشك و بیحاصلِ مدارس آن روزگار ذهن جوینده او را راضی و قانع و روح تشنهاش را سیراب نمیكرد. او در سیر آفاقی خویش در آتشكده شیز با معنای نور و روشنایی و مغ و مغان و آتش و سیندخت و بندهش در آیین ایرانیان باستان آشنا شد و آنها را با باورهای اسلامی خویش كاملا سازگار یافت. در حكمت اشراق سهروردی، فلسفه افلاطون و افلاطونیان و مبانی حكمی زرتشتی و تفسیر او از اصول دین اسلام و عرفان بزرگانی همچون بایزید بسطامی و سهل تستری به نحو هنرمندانهای درهم آمیخته است.
شاید بتوان گفت كه سهروردی از یكسو همانند متفكران پیشاسقراطی یونان باستان به نور هستی، ناپوشیدگی، گشودگی، روشنایی و روشنیگاه میاندیشد و حقیقتِ وجود را ناپوشیدگی و روشنایی میداند و از دیگر سو مانند عارفان ایرانی و هندی به ژرفای درون جان مینگرد و برای رهایی از زندان دنیا و تن، ریاضتهای سنگین و روزههای پیوسته و مناجات و عبادات دشوار را متحمل میشود. موضوع اصلی همه خوابها و رویاهای او از زمان طفولیت تا بزرگسالی چیزی نیست جز پرواز. احوال روحی او عبارت است از تامل، تفكر، دروننگری، گریز از مردم، گریه، خلسه، نیایش، عروج و معراج. نظاره بر آسمانها و گشودگی و گستردگی نامتناهی آنها و خیره شدن به ستارهها و در یك كلمه، نگریستن به بالاها و اندیشه پرواز كار هر روزینه سهروردی بود. او بر اثر تجربه و ممارست فراوان بارها خلع بدن كرد و از بدنش جدا شد. شرق و اشراق و نور و حیات و حقیقت معنوی اصطلاحات اصلی تفكر فلسفی او هستند.
میخواست مستقل بیندیشد
«قلعه و قلعه» داستان متفكری است كه در یكی از اعصار غمزده و خفقانآور این سرزمین، بعد از فتنه غزالی و هیاهو و جنجال و غوغایی كه بر ضد فلسفه برانگیخت، میخواهد بیندیشد. او در دوره پیش از مدرن و در فضای خاص آن زمان میخواست به نحو مستقل بیندیشد.
«استقلال» و آزادی سهروردی در اندیشیدن با استقلال و آزادی در اندیشیدن در دوره مدرن متفاوت است. پرسیدن و اندیشیدن در عصر مدرن به معنای «نقد» (كریتیك) است. «نقد» دوره مدرن بر خودآگاهی و خودبنیادی و خود موضوعی بشر مبتنی است اما پرسشها و اندیشیدنهای پیش از مدرن، از جمله استقلالجوییهای سهروردی، بر اندیشه هستی و روشنایی آن استوار بود و هنوز انسان و عقل او به دائر مدار موجودات و سرور آنها بدل نگشته بود. به هر حال، سهروردی در یكی از اعصار تاریك این دیار به نور و روشنی فكر میكرد. در زندگی فلسفی شیخ اشراق كه از سر تا پایش مصیبت و اندوه میبارد تقریبا تمام معلمان و استادانش او را به تقلید و تبعیت فرا میخوانند و هیچ كدام پرسیدنها و اندیشیدنهای او را تاب نمیآورند.
این وضع از بحران و انحطاطی حكایت میكند كه حوالت تاریخ ما در آن سدهها بوده است.كسی نگوید، نپرسد، نسنجد و فكر نكند، زیرا همه حقیقت را پیشینیان گفتهاند: «علمای شهر همانند طبقه عوام، كوتاه بین و تنك مایهاند. آثار پیشینیان را چون ورد و ذكر تكرار میكنند. با هر گونه حركت و ابداعی سخت مخالفند. همه جا دعوت به تسلیم و قبول است و همه كس را به سكوت و انقیاد نصیحت میكنند.» (ص ۶۴)
سهروردی به جرمِ جور دیگر دیدن و به نحو مستقل اندیشیدن مغضوبِ ظاهر بینان خودخواه و قشریون خودشیفته قرار میگیرد و درنهایت جانش را در همین راه فدا میكند. در «قلندر و قلعه» سرگذشت تراژیك تفكر فلسفی مابه گونه رسا و بسنده به بیان درآمده است.
در این داستان، متفكر ما تنها و غریب است و آواره كوه و بیابان. او در همه جا، از سهرورد و اصفهان و مراغه گرفته تا شام و حلب، به دنبال گمشدهاش میگردد و همواره از تاریكاندیشان و بیماردلان فرار میكند و خودخواسته به دورترها و دورترها میكوچد تا اینكه درنهایت به دست جهالت و تحجر و جمودِ زمان از پا درمیآید. مدعیان علوم دینی در زمان سهروردی نه یك بار در عمرشان در ذات و اصل مذهب تعقل و تعمق كرده بودند و نه اساسا درد دین داشتند. مساله اصلی آن جماعت صرفا ارتزاق از راه دین، ابزار كردن دیانت برای كسب جاه و نام و مقام بود.
هم فیلسوف و هم جوان
«قلندر و قلعه»، به یك معنا، شرح و وصف سرگذشت و سرنوشت تراژیك تفكر فلسفی در سرزمین ماست. این داستان و همه دیگر زندگینامههای فیلسوفان ما حاكی از آن است كه هر خاكی برای ریشه دواندن هر درختی مناسب نیست. درخت تفكر فلسفی در خاك آزادی ریشه میدواند و بیشترین تضاد را با تعصب و سختگیری و تنگ نظری دارد. هر چه باشد، حیات فكری و فلسفی سهروردی نشان میدهد كه تاریخ این خاك و زمین، دستكم در سدهای كه او میزیست، با سخن تازه و اندیشه نو فلسفی چندان بر سر مهر نبوده است. سهروردی متفكری آزاده و دلیر بود. او فیلسوف و عارفی بسیار جوان بود كه جوانمرگ شد؛ قدر مسلم این است كه تاریخ ما هم فیلسوفش را كشته است و هم جوانش را. مهم نیست كه او در كجا و در كدام شهر به قتل رسیده است.
در پایان این وجیزه، شاید بد نباشد خاطرهای را از استاد دكتر یثربی در اینجا نقل كنم: سالها پیش در زیر آسمانی كه چندان از آسمان سهرورد دور نبود، دكتر یثربی برای ما جوانان بیست ساله حكمهالاشراق درس میداد، شور و حال استاد و دانش عمیق و وسیع ایشان در شرح و بیانِ مطالب عالی و مقاصد بلند حكمهالاشراق و آموزش آنها به ما زایدالوصف بود. من به حكمت اشراق سخت علاقهمند شدم.
«درس معلم ار بود زمزمه محبتی / جمعه به مكتب آورد طفل گریزپای را» دكتر یثربی در مقام آموزگار مسلط به فلسفه اسلامی و منتقد تیزبینِ ملاصدرا شخصیتی قابل تمجید و شایان تحسین است. كسانی كه مدام درباره نقد تاریخ و سنت گذشته داد سخن میدهند، شاید نتوانند یك صفحه از «اسفار» را درست بخوانند و بفهمند، چه رسد به اینكه آن را نقد كنند. دكتر یثربی كتابهایی مانند «اسفار» و «اشارات» و «نجات» را هم خوب میفهمد و هم توش و توانِ نقد محتوای آنها را داراست.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید