تفسير تاج الدین شهرستانی و اسرار قرآن / حسن انصاری

1399/11/29 ۱۵:۲۷

تفسير تاج الدین شهرستانی و اسرار قرآن / حسن انصاری

شهرستانی از سنتی از مکتب تأویلی و باطنی در خراسان تبعیت می‌کرده که بر تعالیم اهل بیت(ع) تأکید داشتند. این رویکرد ناشی از تحولی روحی بوده که شهرستانی در پی ملاقات با شخصیتی خضر‌وار کسب کرده است.

شهرستانی، بنابر روایت تنها نسخه موجود کتاب در کتابخانه مجلس دو مجلد موجود تفسیرش را میان سال‌های ۵۳۸ تا ۵۴۰ قمری تکمیل کرده است. این تفسیر باید بعد از «مصارعة الفلاسفة» نوشته شده باشد. همچنین احتمال دارد مجلس مکتوب خوارزمی بعد از سال ۵۴۰ قمری تحریر شده باشد. هرچه هست نقطه سرنوشت‌ساز تحولات فکری شهرستانی را باید به سال‌های پایانی زندگانی او و به احتمال بسیار قوی مربوط به همان دورانی دانست که مصارعة را برای نقیب ترمذ نگاشت. با این وصف کتاب مفاتیح نمونه برجسته این تحول فکری است. این کتاب برخلاف آنچه از سوی شماری از محققین تاکنون ابراز شده نماینده تفکر اسماعیلی و به ویژه نزاری نیست. آنچه در این کتاب مورد تأکید نویسنده دانشمندش هست توجه به اسرار قرآنی الهام گرفته از تعالیم اهل بیت پیامبر (ص) است.

در پایان نسخه خط مؤلف، بنابر گزارش نسخه ناقل یاد شده از شهرستانی با عنوان «الامام العارف بأسرار القرآن تاج‌الدین الشهرستانی» یاد شده. شهرستانی از سنتی از مکتب تأویلی و باطنی در خراسان تبعیت می‌کرده که بر تعالیم اهل بیت (ع) تأکید می‌کرده‌اند. این ناشی از تحولی روحی بوده که در پی ملاقاتی با شخصیتی خضر‌وار برای او دست داده بوده است.

در الملل و النحل رویکرد او متفاوت است: گرچه با فلسفه و تعالیم فلسفی در آن کتاب هم کاملا آشناست و معلوم است که آموزش‌هایی غیر از کلام اشعری هم داشته، اما اثری از این نوع تعالیم متأخر در آن دیده نمی‌شود. برخی محققان مفاهیمی مانند تضاد و ترتب را در تفسیر شهرستانی به سنت نزاری پیوند می‌دهند. این آشکارا خطاست و ناشی از شباهت لفظی است. شهرستانی در الملل والنحل هم از این دو مفهوم در بحث میان صابئه و حنفاء بهره گرفته. برخی از نویسندگان غربی این گفتگو که بخشی مهم از الملل و النحل شهرستانی را تشکیل می‌دهند برگرفته از اندیشه و منبعی اسماعیلی دانسته و حنفاء را در این گفتگو نماینده مکتب اسماعیلی می‌دانند.

 

در تفسیر هم شهرستانی (ج ۲، ص ۶۳۱) بر تقابل این دو گروه تأکید می‌کند و آن را تقابل «اهل البغی و الفساد» و «اهل الامامة فی العباد» می‌داند. با این وصف از این نمی‌توان نزاری و یا اسماعیلی بودن شهرستانی را نتیجه گرفت. بر این سخن هیچ سندی گواهی نمی‌دهد. اینکه منبع شهرستانی در این قسمت چیست روشن نیست. تشخیص منبع نقل شهرستانی در این قسمت نیازمند مطالعه مستقلی است. احتمال دارد کل این قسمت را شهرستانی از یک منبع قدیم برداشته باشد. اما هر چه هست نشان دهنده تمایزات فکری او از همان دوران تألیف الملل و النحل (سال ۵۲۱ ق) نسبت به کلام اشعری است. با این حال او در این گفتگو از موضع عمومی الهی دانان مسلمان و متکلمان دفاع می‌کند. شهرستانی بعدا در تفسیر از اندیشه‌ها و مفاهیم به کار گرفته شده در الملل و النحل بهره می‌گیرد، اما تحول فکری‌اش در واقع نه استفاده از این مفاهیم بلکه همان تأکید بر تعالیم و اسرار قرآنی اهل بیت پیامبر است.

خطوط اصلی آنچه او در تفسیرش تحت عنوان اسرار قرآنی مطرح می‌کند نشانه‌های آشکار نزدیکی به تشیع را دارد؛ اما نه تشیع مذهبی اسماعیلی و یا امامی بلکه نوعی تصوف متشیعانه‌ای که ضمن تأیید مبانی تسنن مذهبی در ظاهر شریعت، باطن شریعت و قرآن را در تعالیمی نزدیک به تشیع و بر محور تعالیم اهل بیت (ع) می‌داند.

برخی از محققان غربی در ادعای نزاری بودن اسماعیلی تا آنجا پیش رفته‌اند که گفته‌اند احتمالا آن شخصیت خضر‌وار که شهرستانی با او ملاقات کرده حسن صباح بوده است. این در حالی است که تحول روحی شهرستانی مربوط به سال‌ها بعد از مرگ حسن صباح (د. ۵۱۸ ق) است. واقعیت این است که در تحقیقات این دو سه دهه اخیر درباره شهرستانی شماری از احتمالات صرف و یا نقل‌های اشتباه به کار گرفته شده تا استدلال شود شهرستانی بر مذهب اسماعیلی و نزاری بوده است. مثلا گفته شده که او آنچه بنابر گفته خودش در الملل والنحل نزاریان به صورت عبارت «الهنا اله محمد» بر زبان می‌آورند در تفسیرش گفتار مؤمنان دانسته و این نشان می‌دهد او بر مذهب نزاری بوده. چنین چیزی را من در مفاتیح ندیده‌ام.

یا اینکه گفته‌اند شهرستانی در تفسیر (۱/ ۲۸۰) عقیده «الشیعة المنتظرة» به امام غائب منتظر را به نقد کشیده و آن را عقیده‌ای شیطانی دانسته. این را برخی محققین غربی دلیل بر این دانسته‌اند که شهرستانی بر مذهب نزاری بوده است. غافل از اینکه در دوران شهرستانی، امام نزاریان در دوران ستر بوده و هنوز سال‌ها تا دوران اعلام قیامت و ادعای امامت از سوی حسن علی ذکره السلام فاصله داریم؛ بنابراین برخلاف آنچه تصور شده احتمالا همین را بتوان به عنوان انتقادی از سوی شهرستانی نسبت به مکتب فکری و مذهبی نزاریان تلقی کرد. وانگهی در همینجا شهرستانی این عقیده را به «العامة» هم نسبت می‌دهد و معلوم است که مقصود او اساسا چیز دیگری است.

 

از دنباله عبارت او پیداست که شهرستانی معتقد به ضرورت حضور مستمر کسانی از عباد الله بوده که به مثابه قطبند و وارثان قرآن و برگزیدگان الهی. عبارتی که اینجا شهرستانی به کار برده شبیه است به تعبیری که برای آن استاد خضروار خود به کار برده. شهرستانی احتمالا همانند برخی سنت‌های صوفیانه خراسانی اینجا بر وجود مستمر اقطابی الهی که اسرار قرآن را آگاهند تأکید می‌کند. او آنان را از میان اهل بیت پیامبر می‌دانسته است؛ بنابراین این عبارت او ربطی به مسئله غیبت امام دوازدهم آنطور که در تشیع امامی هست ندارد و حتی با آن ناسازگار نیست.

احتمالا شهرستانی در اینجا کسانی را مورد انتقاد قرار می‌دهد که گمان می‌کنند در غیبت امام زمان هرگونه دستیابی به علم باطنی و معارف غیر ممکن است. او راه معرفت را منقطع نمی‌دانسته است. از این نقطه نظر احتمالا این عبارت او بیش از آنکه انتقاد از امامیه باشد انتقاد از تئوری تعلیم نزاریان بوده است؛ تعلیمی که وابسته به بازگشت امام از دوران ستر و ظهور مجدد او بود.

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: