1399/11/14 ۱۰:۱۹
همایون خرم در موسیقی ایرانی نام آشنایی است. با این حال حافظه عمومی مخاطبان موسیقی در ایران بیشتر او را با نواهای به جای مانده از ساختههایش میشناسند. آثار ماندگاری همچون «مینای شكسته، غوغای ستارگان، تو ای پری كجایی، پیك سحری، رسوای زمانه، بگذر از كوی ما و...» كه با حافظه شنیداری بخش بزرگی از مردم ایران پیوند خورده است.
جادوگر آرشه و «رسوای زمانه»
سیمین سلیمانی: همایون خرم در موسیقی ایرانی نام آشنایی است. با این حال حافظه عمومی مخاطبان موسیقی در ایران بیشتر او را با نواهای به جای مانده از ساختههایش میشناسند. آثار ماندگاری همچون «مینای شكسته، غوغای ستارگان، تو ای پری كجایی، پیك سحری، رسوای زمانه، بگذر از كوی ما و...» كه با حافظه شنیداری بخش بزرگی از مردم ایران پیوند خورده است. همایون خرم چنان در موسیقی ریشه داشت كه حتی نامش را از آن گرفته بود. از این قرار كه مادرش تصمیم گرفت نام دستگاه موسیقایی محبوبش را بر او بگذارد. بعدها هم چنان در پیمودن مسیر هنر حمایش كرد كه كمتر چیزی بتواند از سرعت تبدیل شدن فرزندش به هنرمندی بزرگ و ماندگار بكاهد. خرم، موسیقی را به خاطر خود موسیقی میخواست و به این دلیل چیزی هرگز نتوانست او را از مسیری كه انتخاب كرده بود، دور كند. چنانكه حتی در زمانه انزوای موسیقی و اهالیاش در ایران نیز هیچوقت كار خود را متوقف نكرد. پیشتر و در آستانه بهمن ماه به مناسبت هشتمین سالمرگ این هنرمند فقید با فرزندش رضا خرم درباره زندگی و هنر پدرش گفتوگو كردم.
********
مادربزرگ شما به موسیقی علاقهمند بودند، حتی مدت كوتاهی نزد مرتضی نیداوود، نوازنده تار هم رفتند؛ اصلا نامگذاری «همایون» ریشه در علاقه مادربزرگ شما به موسیقی ایرانی داشت؛ میخواستم درباره نقش مادربزرگتان در «همایون خرم» شدنِ پدر بگویید.
شما درست دست روی جایی گذاشتید كه مهمترین نقش بود؛ این نقل قول از پدرم است كه میگفت اگر مادرشان این تفكر و آزاداندیشی را نداشتند اصلا این اتفاقات نمیافتاد. مشوق اصلی فعالیت پدرم در زمینه موسیقی، مادرش بوده؛ البته پدرشان هم آزاداندیش بودند ولی مادرشان تاكید بیشتری روی این كار داشتند تا حدی كه نام فرزندش را نام یكی از دستگاههای موسیقی (همایون) گذاشتند. بگذارید این حمایت را با یك خاطره توضیح دهم، مرحوم پدرم حدودا ده ساله بودند كه تمرین مداوم ویولن را آغاز میكنند. یك روز همسایه از صدای تمرین ویولن به تنگ آمده و با حالتی عصبانی در خانه را زده و گفته بود: «این همایون را جمع و جور كنید، آسایش ما را به هم زده.» مادربزرگم در دفاع از پدرم به همسایه پاسخ داده بود: «اتفاقا همایون خیلی هم خوب میزند، شماها نمیفهمید كه همایون چه كار میكند.» بابا میگفت این رفتار مادرش بسیار برای او موثر بود و این تشویقها بسیار مهم هستند البته مستلزم این است كه خود شخص نیز از درون روشن باشد.
پدرتان برای تلمذ نزد استاد صبا رفتند و حضور صبا در زندگی هنری ایشان مساله مهمی است. چقدر از نقش صبا در زندگی هنری خود گفته بودند؟
شاگردان استاد صبا احترام عجیبی برایشان قائل بودند و این احترام چون حاصل شناخت است، با عشق و محبت همراه میشود. شاگردان استاد صبا به صورت متفقالقول باور دارند كه ایشان بیشترین خدمت را به موسیقی ایران كرده و به نظرم اگر قرار باشد روزی به نام روز موسیقی ایران نامگذاری شود باید روز تولد استاد صبا باشد؛ اگر كسی جز ایشان باشد یا غرض است یا جهل، یعنی نمیدانند؛ آقای صبا برای موسیقی چه كرده است. جثه پدرم كوچك بود و دستهایش به همان نسبت كوچك، خودش میگفت در كودكی نگران بوده چون میدانسته كوچكتر از بقیه است و شنیده بوده كه انگشتهایش به درد ویولن نمیخورند و باید بلندتر باشند. پدر تعریف میكرد كه استاد صبا گفته بود دستهایت را ببینم و وقتی استاد صبا در چشمان پدرم برق عشق و یادگیری را دیدند، گفتند خوبست. پدرم میگفت بعدها فهمیدم كه واقعا باید همان اول كار، انگشتها به سیمها برسند ولی استاد صبا به پدرم گفته بود «شروع كن باباجون». پدرم نقل میكرد: استاد صبا در ضمن كار موسیقی، مسائل جامعهشناسی و رفتار با دیگران را هم آموزش میدادند، حتی نگاهی كه در حین تدریس به دیگران میكردند، آموزنده بود.
در جایی خوانده بودم كه شما خواندن ریاضیات و مهندسی را یكی از عواملی دانسته بودید كه بر هنر پدرتان تاثیرگذار بوده.
پدرم میگفت: «از عمده دلایلی كه كار مهندسی را دنبال كردم این بود كه میدیدم با هنرمند رفتار خوبی نمیشود و هنرم نباید به دریوزگی بیفتد؛ هنر من نباید هر جایی شود باید زمانی بنوازم یا بسازم كه خودم دلم بخواهد؛ در غیر این صورت كاری كه میخواهم، انجام نمیشود.» تا روز آخر عمرشان هم به هیچ عنوان نشد، این كار را نكردند. ولی اگر آدم نیاز داشته باشد مجبور است كه گوش كند، به قول معروف «آنكه شیران را میكند رو به مزاج/ احتیاج است احتیاج است احتیاج».
در سالهای پس از انقلاب كه فعالیتهای اجرایی زندهیاد خرم وقفهای چندین ساله داشت، ایشان به طور گسترده به تدریس خصوصی و فعالیتهای پژوهشی درباره موسیقی ایرانی مشغول بودند. حتی در زمان بیماری هم ساز را كنار نگذاشتند؛ این پیگیری و پشتكار و از پای ننشستن در دشواریها از كجا میآمد؟
پدر در سال 78 یا 79 كنسرتی در تالار وحدت برگزار كرد. آن زمان یك خبرنگار به پدرم گفت «آقای خرم حیف كه بیست سال شما را گوشهنشین كردند و نگذاشتند كار كنید؛ ما این بیست سال را از دست دادیم.» پدرگفت: «ببین دخترم، حرفهایت درست است. به ما جفا شد ولی من هیچوقت بیكار نبودم...» اشاره كرد به صندلی پیانو و گفت: «داخل را میبینی؟ دارند آهنگهای من را كار میكنند. من آهنگهایم را میسازم. حالا شرایط طوری است كه نمیتوانم اجرا كنم ولی من دارم میسازم و هیچوقت بیكار نمیشوم.» پدرم اهل قهر كردن نبود یعنی مبارزه را این نمیدانست كه قهر كند و بگوید دیگر آهنگ نمیسازم. امكان داشت برای كسی نسازد ولی برای خودش آهنگهایش را میساخت؛ حتی زمانی كه مدیریتها عوض میشد، پدرم میگفت من دارم كار موسیقی میكنم. حدود 80 آهنگ از ایشان اجرا نشده است كه من نتهایش را دارم و سعی میكنم مثل بابا تحمل كنم. میگویم شاید بچه یا نوه من موظف شوند كه آنها را منتشر كنند. درباره تدریس هم اگر احساس میكرد كسی عشق و علاقه دارد و مبتدی بود نمیگفت دو سال پیش فلانی برو و بعد بیا پیش من، اصلا این اخلاق را نداشت؛ اگر میدید كسی عشق دارد حتی اگر در حد صفر بود با او كار میكرد. جالب این است كه همیشه از صبا میگفت كه چطور دست من را گرفت من هم باید دست اینها را بگیرم. بابا كار میكرد، تدریس كرد. ردیفهای خوبی داشت كه دو جلد آن چاپ شده و جلد سومش نزد بنده است. ایشان فقط اجرا نداشت چون زمینه اجرا مهیا نبود. در خانه یكی از دوستانش بالغ بر بیست ساعت نوازندگی خصوصی داشته و در استودیو خانگی ضبط كرده كه همه اینها موجود است منتها باید شرایط انتشارشان مهیا شود. ما دنبال مساله ریالی نیستیم ولی باید اشتیاقی از طرف حاكمیت باشد؛ خیلی بیشتر از اینها، نه تنها در مورد پدر بنده بلكه باید بروند سراغ آقای تجویدی؛ ببینند چه چیزهایی در كاغذهایش دارد، چه آهنگهایی ساخته ولی از دغدغه گذشته؛ اصلا دلشان میخواهد موسیقی نباشد. شاید هم زمانی خارج از كشور آنها را منتشر كنم. به صورت تك شاید این كار را در داخل انجام دهم ولی به طور جامع نه، هنوز این كار را نكردیم با آقای شهركی آهنگها را در آوردیم و احتمال دارد جایی این كار را منتشر كنیم كه قدرش را بدانند.
بهترین خوانندگانی كه زندهیاد همایون خرم از كار با آنها احساس رضایت بیشتری داشتند، چه كسانی بودند؟
در زمان گذشته اكثرا تصنیفها توسط خانمها و آوازها توسط آقایان اجرا میشد. در آوازها همه را دوست داشت؛ آقایان گلپایگانی، ایرج، شجریان، قوامی، عبدالوهاب شهیدی، محمودیخوانساری، جمال وفایی؛ نمیشود گفت كدام بهتر بودند. هر كدام در محدودهای مهارت بیشتری داشتند كه پدر هر كدام را در جایی از آواز استفاده میكرد اما در تصنیف با سه، چهار نفر بیشتر از همه همكاری داشتند: پروین، مرضیه و الهه و در ردههای بعدی هم مهستی و هایده جزو این افراد بودند. در حقیقت، پروین ایدهآل پدر نبود اما چون در جوانی با خانم دلكش بحثی داشتند، تمایل نداشتند با ایشان كار كنند؛ تا اینكه به طور اتفاقی همسر یكی از دوستان كه هنرپیشه خوبی بود، پروین را معرفی كرد كه كلیت صدایش خوب بود اما محدوده صدا و تواناییهای بانو دلكش را نداشت؛ پدر میگفت به خاطر همین مسائل مجبور بودم در آهنگسازی، خودم را دچار محدودیت كنم با این وجود، احساس پروین را بسیار دوست داشت. ایدهآل پدر الهه بود، در عین حالی كه هركدام توانایی خاص خود را داشتند ولی فكر میكنم الهه برترین كسی بود كه پدر میپسندید؛ به طوریكه اذعان میكرد، بعضی از كارها را تلفنی برایش اجرا میكرده و الهه دقیقا مانند همان آوازی كه میخواند را تكرار میكرد. شخصیت برای پدر بسیار اهمیت داشت؛ جالب اینجاست كه میگفت، رفتارهایی كه هنرمند در زندگی دارد روی صدا تاثیرگذار است.
یكی از ویژگیهای آثار استاد خرم این بود كه اول موسیقی آن توسط ایشان ساخته میشد بعد روی آن ملودیهای فاخر و زیبا و شعر قرار میگرفت.
بله، به نظر من این رمز موفقیت است نه فقط برای پدرم، تمام كسانی كه در این كار آثار ماندگار به جای گذاشتند؛ موفقیت آنها به همین دلیل بوده البته مواردی هم دارند كه روی شعر آهنگ ساختهاند ولی اكثر كارهای پدرم كه شناخته شدهاند، كلامی نداشتهاند یعنی آهنگ ساخته شده و بعد از آن پدر فكر میكرد كه آهنگ را به چه كسی بدهد كه روی آن شعر بگذارد. معمولا چهار یا پنج نفر بیشتر نبودند؛ بیژن ترقی، تورج نگهبان، معینیكرمانشاهی، رهیمعیری و كریم فكور بودند. پدر آهنگ را برای اینها آماده میكرد و میداد كه روی آن كلام بگذارند؛ مثلا شعر: «امشب در سر شوری دارم» را كه قرار بود به آقای فكور بدهند اگر به آقای ترقی میدادند نتیجه طور دیگری میشد و مطمئنا آنهم خیلی خوب میشد. ولی همه توانایی این كار را ندارند. بسیاری از آنها اعتراف كرده و گفتند كه نمیتوانند بدون كلام آهنگ بسازند در صورتی كه پدر میگفت وقتی كلام باشد، آهنگساز محدود میشود، چراكه شعر به خودی خود وزن دارد و ما مجبوریم براساس آن كار كنیم ولی اگر نباشد میتوانیم كاری را انجام دهیم كه علم و توانایی آهنگسازی را میخواهد و علاوه بر آن، وقتی آهنگ ساخته شود كلام گذاشتن روی آن آسانتر است.
آثار آقای خرم برای چند نسل از مردم ایران خاطره ساخته. حتی نسل جدید هم برخی از كارهای استاد را زمزمه میكنند؛ در مقام مولف كتاب «بس نكته غیر حُسن بباید/ رازماندگاری استاد همایون خرم» راز ماندگاری و محبوبیت همایون خرم در چند نسل را در چه میبینید؟
بخشی از رمز ماندگاری موسیقی پدر مربوط به مباحث تكنیكال، یعنی آموزشها، یادگیریها، ذوق و استعداد است و معتقدم چیزی بر همه این موارد محیط بود و آن تزكیهای بود كه پدر در دل داشتند و در این زمینه هم تلاش كردند و در سلوك بودند كه عاشقانه این كارها را انجام میدادند. اینها همه موثرند؛ گاهی میگفتند: باور كنید، اینها را من نساختهام كه مصداق این شعر از حافظ است كه میگوید: «بارها گفتهام و بار دگر میگویم/كه من دلشده این ره نه به خود میپویم/ در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند/آنچه استاد ازل گفت بگو، میگویم» یا به باران نت تعبیر میكردند و میگفتند: باران میبارد و من جمع میكنم و این اصل ماندگاری بود و باید آدمی متصل شود به منبعی كه اصل ماندگاری است و اینگونه آثار انسان هم ماندگار میشوند، در حالی كه بعضیها هر چند ممكن است كه در زمان خود معروف شوند اما قضاوت تاریخ فقط روی آثار انسانهاست نه حب و بغضها. یكی از دلایل دیگر ماندگاری آثار هنری پدر این بود كه همه كارهای او برمبنای علمی بود. آهنگسازان قدیم بیشتر ذوقی میساختند و درنهایت كار خوب میشد ولی وقتی به نت نوشته شوند، قابل دفاع یا تدریس در دانشگاه نیستند، در صورتی كه اساتید موسیقی، تمام كارهای پدر را در دانشگاه تدریس میكردند، چون تمام میزانبندیها درست بودند اما ذوق هم در آنها بوده؛ پدر مجموعه عجیبی از عقل و عشق بودند، یعنی همه آثارش، عاقلانه و از جهتی دیگر نیز عاشقانه بودند. من اگر بخواهم صفتی برای پدر بگویم؛ عاقلترین عاشق یا عاشقترین عاقل را به كار میبرم.
چرا زندهیاد از میان آثارشان نام «غوغای ستارگان» را برای كتاب خاطرات خود انتخاب كردند؟
من از پدر پرسیدم زمانی كه «در سر شوری دارم» را میساختی فكر میكردی كه چنین شود؟ خیلی صریح و آشكار گفت نه. چون مثل آهنگهای دیگرم بود. او در ضمن این مساله توضیحی به من داد؛ گفت هر زمانی كه آهنگی میساختم فكر میكردم این بهترین اثرم خواهد بود و این اثر هم، یكی از همان آهنگهاست منتها عوامل زیادی دست به دست هم میدهند كه كاری بیشتر مورد توجه قرار بگیرد؛ كلام بسیار مهم است و بعد از آن هم وقتی مردم جذب شدند دلیل بر پر بار بودن آن قطعه نسبت به قطعات دیگر نیست فقط آن را پسندیدهاند و چیزی است كه نمیشود در موردش توضیح داد اما علت انتخاب نام كتاب، شهرت این اثر بود. البته این نام هم برای كتاب زیبا بود «غوغای ستارگان» در مورد هنرمندان است اما نه اینكه فكر كنید پدر این آهنگ را بیشتر میپسندید یا اینكه بهتر ساخته شده بود، خیر؛ فقط اینكه این آهنگ، در بین عامه مردم بیشتر شنیده شده بود.
به عنوان بخش پایانی گفتوگو قدری درباره فستیوال «نوای خرم» توضیح بدهید.
فستیوال نوای خرم؛ حركتی بود كه بالاترین امتیازش این است كه ریشهای است. ما روی یك رنج سنی، كار میكنیم كه در حد خودمان بتوانیم ریشه را درك كرده و اثر مثبتی بگذاریم. اجرای فستیوال به همت دوست خوبم آقای بردیا صدر نوری بود؛ سال 92 كه برای پدر مراسم سالگرد گرفتیم، دوست من آقای بردیا گفتند موافقید به جای مراسم گرفتنها كاری كنیم كه فراتر از این مسائل باشد و این طرح را داد و واقعا ایشان همت كردند و این ایده را دادند و با هم سنجیدیم و پختیم؛ خدا نیز یاری نمود و نام جشنواره نوای خرم شد؛ ما هدفی را دنبال میكنیم كه باید در همان مسیر حركت كنیم. بچهها خودشان میآیند كار میكنند، میشنوند و باید خوب حمایت شوند.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید