1399/9/5 ۰۹:۱۳
اختصاص هفتهای به نام كتاب و كتابخوانی برای رسانهها بهانهای فراهم میآورد تا به مقوله مطالعه و نشر كتاب زوایایی بگشایند. آنچه میخوانید گفتوگویی است با فرید مرادی، مولف كتاب پنججلدی «تاریخ چاپ و نشر كتاب فارسی/ از برآمدن تا انقلاب»؛ كتابی مفصل و مبسوط كه در چند هزار صفحه به رویدادنگاری پیدایش و توسعه صنعت چاپ در ایران تا انقلاب اسلامی پرداخته است.
قدم گذاشتن در راه نفیسی، محیط طباطبایی و ایرج افشار
زهره حسینزادگان: اختصاص هفتهای به نام كتاب و كتابخوانی برای رسانهها بهانهای فراهم میآورد تا به مقوله مطالعه و نشر كتاب زوایایی بگشایند. آنچه میخوانید گفتوگویی است با فرید مرادی، مولف كتاب پنججلدی «تاریخ چاپ و نشر كتاب فارسی/ از برآمدن تا انقلاب»؛ كتابی مفصل و مبسوط كه در چند هزار صفحه به رویدادنگاری پیدایش و توسعه صنعت چاپ در ایران تا انقلاب اسلامی پرداخته است. مرادی در این گفتوگو در مقام كارشناس كتاب و پژوهشگر، به تاریخچه هفته كتاب در ایران پرداخته است.
*********
میدانیم كه هفته كتاب از قبل از انقلاب آغاز شده. لطفا قدری درباره تاریخچه هفته كتاب بفرمایید.
هفته كتاب اولینبار سال 1338 در تبریز برگزار شد، منتها پیگیری نشد. هفته كتابی كه وزارت فرهنگ آن موقع در تبریز برگزار كرد كاملا دولتی بوده اما هفته كتابی كه امروز به هفته كتاب و كتابخوانی معروف است اولینبار پیش از انقلاب در شهریور 1352 در پارك دانشجوی فعلی با حضور 13 ناشر برگزار شد. این طرح بعد از انقلاب هم ادامه پیدا كرد تا از هر عنوان كتابی كه چاپ میشد تعدادی برای كتابخانهها خریداری شود. اولین هفته كتاب با حضور 13 ناشر در پارك دانشجو برگزار شد و بعد هم ناشران را به ناهاری در خیابان طالقانی كنونی كه آنموقع تختجمشید بود دعوتشان كردند به هتلی كه بعدها ساختمان بنیاد شهید شد و هفته كتاب به این صورت كلید خورد. آخرین دوره هفته كتاب قبل از انقلاب در بازارچه كتاب كنونی در سال 1356 برگزار شد. توسط خانمی به اسم فكر میكنم بصیری كه از مسوولان بخش كتاب وزارت فرهنگ و هنر بود. بازارچههای كتاب قرار بود بشود سالنهای بیلیارد. خدارحمت كند آقای كاشیچی كه نقش خیلی مهمی در چاپ و نشر كتاب در ایران داشت. قرار بود آنجا را به سالن بیلیارد اختصاص بدهند. خانم بصیری پیشنهاد میدهد كه هفته كتاب در آنجا برگزار شود. ناشران در بازارچه بساطشان را پهن میكنند و استقبال زیادی از سمت مردم میشود و همین انگیزهای میشود تا تصمیم كاشیچی عوض شود و بخواهد این مغازهها را به ناشرین و كتابفروشیها واگذار كند. شرایط خیلی سهلی بود. حداقل دو، سه نفر از دوستانی را میشناسم كه در آنجا با شرایط بسیار پیشپاافتادهای صاحب مغازه شدند. آقای امیرخان هم آنجا تشریف آوردند و از آقای یساولی، آقای محمدی و اشرفیها خبر دارم كه آمدند و صاحب مغازه شدند و بازارچه كتاب به یكی از مهمترین بازارچههای عرضه كتاب در خاورمیانه تبدیل شد. این آخرین هفته كتاب قبل از انقلاب بود و بعدش هم سال 57 انقلاب شد و بعد از انقلاب هم كلا قطع شد و ما تا سالیان سال هفته كتاب نداشتیم. سال 71 آقای مسجدجامعی كه آن موقع قائممقام معاونت فرهنگی بود تصمیم گرفت هفته كتاب را احیا كند منتها به آبان و روز دانشآموز منتقل شد. یادم است اولین سالی كه هفته كتاب برگزار شد قرار بود هزار نمایشگاه در هزار نقطه كشور در هزار مدرسه برگزار كنند. كتابها را به یك انباری پایینتر از شهر ری برده بودند، باران شدیدی میآمد و ناشران ساعتها در صف ایستاده بودند تا كتابها را تحویل بدهند. هفته كتابی كه دولت برگزار كرد از آن شكلی كه همه ناشران در آن حضور پویا داشتند خارج و تبدیل شد به بخشی كه بیشتر آموزش و پرورش بر آن مسلط بود، به حوزه مدارس رفت و دست عمده ناشران به ویژه ناشران بزرگ عمومی كه هفته كتاب بیشتر برای آنها مهم بود كوتاه شد و ناشران كودك و نوجوان و آموزشیها از این مساله بهره بردند. تا چندین سال هم انتشارات مدرسه بانی این امر بود. یك مقطعی هم یكی، دو سال انجمن فرهنگی ناشران كودك و نوجوان این نمایشگاه را برگزار كرد. برای آنها هم در شناختشان و هم در عرضه كتابهایشان مفید بود. نه تنها بازار خوبی بود بلكه جشنواره رشد آموزش و پرورش بسیاری از كتابهای ناشران را جزو كتابهای مكمل درسی معرفی كرد و رونق فوقالعادهای به بازار داد. اما متاسفانه از آن شكل اولیه خارج شد. به یاد دارم دولت آقا احمدینژاد یك سال یك وانت كتاب بین مردم در مناطق شهر مثل سیبزمینی تقسیم كرد. بیحرمتی به كتاب بود كه حالا هر كسی كه كتاب میخواهد بیاید تو صف و كتاب بگیرد. بنابراین لوس كردن مساله و باری به هر جهت بود. انگار دولت مسوولیتی را به عهده گرفته بود و باید انجام میداد. هیچ كیفیت مطلوبی ندیدیم. الان به نظر من به شكل تقویمی است. یعنی در تقویم برنامههای فرهنگی دولت هفتهای به نام هفته كتاب قرار دارد اما شما رد و نشانی از آن نمیبینید.
میخواهیم درباره كتاب خود شما، «تاریخ چاپ و نشر كتاب فارسی» حرف بزنیم. گویا اولین كتابی است كه به صورت مدون تاریخ چاپ را در ایران بررسی كرده است.
پیش از اینكه این كتاب با این حجم و به این شكل چاپ شود تلاشهای مختصری صورت گرفته، مثلا مقالات زندهیاد ایرج افشار، سعید نفیسی، آقای محیط طباطبایی ولی كار پختهای راجع به تاریخ چاپ و نشر صورت نگرفته بود. علتش هم این بود كه منابع مطلوبی در این زمینه نبود. اگر میخواستید وارد آن شوید كه تاریخ ناشران را جمع كنید باید به اطلاعات میدانی تكیه كنید كه هیچ اطلاعات مكتوبی نبود.
شما به نسل اول دسترسی داشتید؟
در ایران ناشر با هویت حقوقیاش از دوران رضا شاه مطرح شده است. ناشری كه تابلو داشته باشد، مثلا چیزی شبیه انتشارات ققنوس، از دوره رضاشاه در ایران شكل گرفت. پیش از آن ناشران اشخاص بودند. اگر شما به كتابهایی كه قبل از 1300 شمسی چاپ شده نگاه كنید شناسنامه نداشتند. انجامه داشتند و در انتهای كتاب اطلاعات راجع به كتاب میآمد كه نوشته میشد مثلا این كتاب به نفقه حاج میرزا مهدی لواسانی در كارخانه میرزا حسین به طبع رسید. بنابراین ما اشخاص را داشتیم. ناشر به مفهوم حقوقیاش از زمان رضاخان درست شد. اولین ناشرانی كه درست شدند گنج دانش و كتابخانه شرق بود. پدر آقای گنج دانش با یك آدم بسیار فاضل به نام حبیبالله آموزگار كه خود او صاحب فرهنگ بود و كتابهایی داشت، كتابفروشیای دایر میكنند كه در خاطرات بعضی بزرگان آن دوره به نام مرحوم محمدعلی فروغی، علیاصغر حكمت و مرحوم محمد قزوینی اشاراتی به آن كتابفروشی شده كه به آنجا میرفتند و از آن خرید میكردند. بعد از آن مرحوم محمد رمضانی كتابخانه شرق را تاسیس كرد. خیلیها محمد رمضانی را پدر نشر نوین ایران قلمداد میكنند. دلایلی برای آن وجود دارد. چند مثال میزنم، اولین كسی كه شاهنامه و مثنوی را به صورت حروفچینی منتشر كرد محمد رمضانی بود. تا پیش از آن چاپ سنگی از كتابها وجود داشت. اولین كسی كه یك جزوه یا نشریه برای كار ترجمه در ایران درست كرد محمد رمضانی بود، از 1309 تا 1313 چهار سال نشریهای به نام افسانه چاپ میكرد و داستانهای كوتاه از نویسندگان معروف دنیا را در میآورد. نویسندههای نوپا مثل پرویز خانلری، صادق هدایت، بزرگ علوی و عبدالله توكل اولین ترجمههایشان در جزوات افسانه چاپ شد. در واقع باب ترجمه نوین را در ایران محمد رمضانی پایه گذاشت و اولین نشریه كتاب در ایران را محمد رمضانی چاپ كرد. چهار شماره نشریهای را منتشر كرد كه در آن كتابهای منتشره توسط خودش را منتشر میكرد و این یك كار پیشرو بود كه تا قبل از آن وجود نداشت. نشریه فوقالعاده ایرانشناسی به اسم شرق منتشر میكرد بسیار گرانقدر و با ارزش بود و دو دوره منتشر شد. به نوعی میشود گفت بنیانگذار نشر نو در ایران بود. شرق بعد شد كلاله خاور. داستان كلاله خاور هم این بود كه در عصر رضاخان یك جنبشی راه افتاد به نام فارسی سرهنویسی. یكی از شیوههای رضاخان تبلیغ ناسیونالیسم بود؛ ناسیونالیسمی كه گاهی به افراط و ناسیونالیسم تندگرایانه ختم میشد. در نتیجه دستور داد كه فرهنگستان شروع كند به باب كردن لغت و اصطلاحاتی كه فارسی باشد. خیلی از اصطلاحات و لغاتی كه داریم مربوط به آن دوره است. مثلا آقایی به نام احمد بهارمست كه از فرماندهان ارتش بود در آن زمان، لغاتی را باب كرد، مثل همین لغت ترابری كه به كار میبریم درواقع «تو را بری» بوده، یعنی تو را برمیدارند میبرند. یا همین لغات آفند و پدافند به معنی حمله و دفاع. از این لغات بسیار باب شد. این جنبش باعث شد كسانی مثل احمد كسروی حتی به افراط لغاتی را وضع كنند كه كاربردی هم پیدا نكرد. الان هم اگر شما بخواهید اثری از كسروی بخوانید حتما باید به واژهنامه پایان كتاب مراجعه كنید.
پس فرهنگستان ما كار جدیدی را انجام نمیدهد؟
آن موقع وزیری مثل محمدعلی فروغی در راس فرهنگستان بود كه از افراطگرایی پیشگیری میكرد. فروغی نوشته مهمی دارد به نام «خطاب من به فرهنگستان» كه در آن شرح میدهد فرهنگستان وظیفهاش این نیست كه همه لغات را دور بریزد و یكسری لغت جدید وضع كند، بلكه وظیفهاش این است كه در مقابل لغاتی كه از بیرون وارد زبان ما میشود، معادل پیدا كند و سعی كند از متون كهن فارسی معادلهای زیباتری را بیاورد و كاربردیترش كند، بنابراین با افراطگرایی كه قرار بود صورت بگیرد مقابله میكرد. به هر ترتیب مرحوم محمد رمضانی تحتتاثیر این سرهنویسی كتابخانه شرق را به كلاله خاور تبدیل كرد یعنی خورشیدی كه از خاور و شرق طلوع میكند. به هر صورت خاندان رمضانی خاندان مهمی بودند و الان هم آقای علیرضا رمضانی نشر مركز را دارد. مرحوم محسن رمضانی كه پسر مرحوم محمد رمضانی بود و انتشارات پدیده را داشت كه از اولین ناشران كتاب كودك در ایران بود و عموی دیگر علیرضا رمضانی، مرحوم آقای ابراهیم رمضانی كتابخانه ابنسینا را داشت. خاندان رمضانی از بزرگترین ناشران ایران بود. به هر حال چهار خاندان نشر در ایران داریم كه هنوز دوام آوردهاند. رمضانی، علمیها، اقبال و مشفق. از صفیعلیشاه هم سه نسلشان بود كه مرحوم منصور مشفق فوت كرد و بچههایش هم مهاجرت كردند و این رشته قطع شد.
پس رمضانیها، علمیها و اقبال كه هنوز هم تداوم دارند. اول رمضانیها بودند.
البته مثلا خاندان كتابچی در كتابخانه اسلامیه هم بود. جد اینها مرحوم حاج احمد شیرزای اگر بخواهیم براساس قدمت بگوییم اولین كتابفروشی تهران بود. جد خاندان رمضانی مرحوم كاشانی از اولین ناشران كتابفروشان تهران است.
كمتر كار مكتوبی درباره تاریخ چاپ و نشر داریم. چه شد كه شما علاقهمند به این امر شدید. خودتان در چه حیطهای فعالیت میكردید؟ چه شد كه كتابی را در 5 جلد درباره تاریخ چاپ و نشر تالیف كردید؟
اصلش دلبستگی به خود كتاب است. من در دهه 60 خیلی علاقه داشتم درباره كتابهایی كه در گذشته به فارسی چاپ شده نه فقط در ایران بلكه در هر جا چه كتابهای چاپ سنگی و چه حروفی بدانم. میگفتم كه اینها چطور چاپ شده، اینكه موسسه بریداند لیدك كتاب فارسی چاپ كرده، یا در فرانسه، در پترزبورگ یا در هند فراوان كتابهای فارسی چاپ شده است. اینكه چرا در آنجاها كتاب فارسی چاپ میشده، اولین دلیلش شرقشناسی است. در هند زبان رایج، زبان فارسی بود، ولی در اروپا شرقشناسها توجه جدی به منطقه آسیا به ویژه تمدنهای كهن داشتند. عمدتا مصر و ایران مورد توجه بود و عدهای روی تمدنش كار میكردند. بریل قدیمیترین موسسه شرقی است كه در لیدن هلند كتاب فارسی چاپ كرده، اولین كتاب فارسی در قرن 17 توسط میگل كه بخشی از انجیل است به زبان فارسی چاپ شده. ولی شرقشناسانی كه آنجا وجود داشتند تلاش میكردند متون فارسی را تصحیح كنند و به چاپ برسانند. در پاریس آدم بسیار برجستهای به نام ادگار بلوشه وجود داشت كه رییس كتابخانه ملی پاریس هم شد، شرقشناس مطرحی بود، شروع میكرد به شناسایی نسخههای خطی فارسی. میدانید كه متاسفانه استعمار در سرزمینهایی مثل سرزمین ما باعث شده كه آثار ما را به یغما ببرند. هر چه كه بوده از آثار تاریخی فرش، عتیقهجات و ظرف تا كتابهای خطی. بنابراین ما عمده آثار مكتوب قدیم فارسیمان در كتابخانههای دنیا پراكندهاند. در كتابخانه ملی پاریس هم هزاران نسخه خطی فارسی وجود دارد. بلوشه روی بعضی از این متون كار میكرد، علاقهمندهای دیگری هم بودند. شخصی به اسم ژول مول كه شاهنامهاش در ایران معروف و بارها چاپ شده است. چاپ این شاهنامه در پاریس تقریبا 50 سال زمان برد، یعنی از 1837 تا 1878 به درازا كشید و این شاهنامه كه به وسیله كتابخانه سلطنتی پاریس چاپ شد یكی از زیباترین چاپهای كتاب فارسی در دنیاست. قیمتش سر به فلك میزند و در ایران هم وجود دارد. یا آدمی به نام ادوارد گیپ كه جوان شرقشناسی بود كه علاقه به شرق داشت و در جوانی فوت كرد. مادر او وصیت كرد ارث و میراث بازمانده از این پسر خرج چاپ كتابهای شرقی بشود و در نتیجه موسسه بریل در هلند شكل گرفت كه زمانی نیكلسون یا ادوارد براون ریاستش را داشتند، سالهای سال كتابهای بینظیر فارسی مثلا اولین متن تصحیح مثنوی در آنجا توسط نیكلسون در 8 جلد چاپ شد و بنابراین همینطوری كتاب فارسی در جایجای دنیا چاپ میشد. كنجكاویهای من باعث شد تا ریشه اینها را پیدا كنم و منجر به این شد كه یادداشتهایی جمع شود و این كتاب نوشته شود البته من دارم دوباره بسطش میدهم. این كتاب تاریخ چاپ و نشر تا انقلاب است اما همان هم كاستیهایی دارد كه آنطور كه پیدا كردم یك یا دو جلد تكمله همین بخش میشود. علاوه بر این بعد از انقلاب كه خیلی مفصل میشود برای اینكه ناشران بیشتر و تخصصیتر شدهاند، هم كیفیت كتابها متفاوت است و هم عناوین زیادتری چاپ میشود. قطعا متمایز با پیش از انقلاب است. این كتاب به همت آقای مجید جلیسه و دوست بسیار بزرگوار من سیدفرید قاسمی تدوین شده است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید