کارآمدی اعتدال در چشم انداز قرآنی / سید رضا حسینی امین

1393/9/9 ۱۰:۳۲

کارآمدی اعتدال در چشم انداز قرآنی / سید رضا حسینی امین

عدل از اصول مهم مذهب تشیع است به همین روی شیعه به نام دیگری هم شناخته می شود و آن عدلیه است. اعتدال همانا به کار بستن عدل در حوزه های مختلف زیست انسانی و از مهمترین آموزه های قرآن کریم بشمار می رود. استواری نظام خلقت بر پایه عدل است و صلاح و رشاد بشر و حیات وی در گرو این آموزه وحیانی است.

 

جهان چون خط و خال و چشم ابروست/که هر چیزی به جای خویش نیکوست

چکیده

عدل از اصول مهم مذهب تشیع است به همین روی شیعه به نام دیگری هم شناخته می شود و آن عدلیه است. اعتدال همانا به کار بستن عدل در حوزه های مختلف زیست انسانی و از مهمترین آموزه های قرآن کریم بشمار می رود. استواری نظام خلقت بر پایه عدل است و صلاح و رشاد بشر و حیات وی در گرو این آموزه وحیانی است.

اما  چرا این مهم بدیهی و آموزه نورانی چنان که بایسته و شایسته است از حوزه شعار و سخن به عرصه عمل وارد نمی شود؟ اسطوره عدالت علی (ع) نیز در اشارتی به همین مشکل میýفرماید: عدل وسیع ترین میدان را برای توصیف(سخن گفتن و شعار دادن) دارد و تنگ ترین عرصه را برای عمل.

قرآن که بی شک از مهم ترین جایگاه در هدایت بشر به ویژه  مومنان برخوردار است در معرفی اعتدال، اهمیت آن و شناسایی عوامل و موانع کارکردی شدن این مهم در جامعه راهنمای مناسبی است. بنابراین برای پاسخ مناسب به مساله پیشین به قرآن که سند افتخار و مهجور در میان مسلمانان است روی می کنیم تا راهی مناسب برای کارکردی کردن عدالت و اعتدال بیابیم. نخست باید مفهوم اعتدال از منظر قرآن را فهم کنیم سپس موانع کارکردی شدن آن را در جامعه از دیدگاه قرآن جستجو نماییم و در نهایت عوامل موثر در گسترش فرهنگ اعتدال در جامعه را از نگاه قرآن بیابیم.

مقدمه

موضوع اعتدال در درازای تاریخ اندیشه مورد توجه و نقد و نظر بوده است. ارسطو اعتدال را معیار فضیلت می داند و از آن به معنای میانه روی و حد وسط میان افراط و تفریط در اعمال و عواطف یاد می کند

پس از نهضت ترجمه این معنا (میانهروی) معادل اعتدال و واژگان مترادفی که بر زبان رهبران دینی جاری شده و یا در کلام الهی آمده به کار گرفته شد تا جایی که هرگاه کلمه اعتدال شنیده می شود میانه روی به ذهن متبادر می گردد. در حالی که اعتدال به طور قطع میانه روی یا حد وسط نیست گرچه این معنا را هم شامل می شود. گاهی ممکن است میانه روی از سر حق طلبی نباشد، نفاق، دنیا طلبی و نیرنگ برای رسیدن به خواهش‏های نفسانی گاهی منشا میانهýروی است که قرآن این نوع میانه روی را تذبذب نامیده است

 

معنا و مفهوم اعتدال

ریشه اعتدال عدل است که به باب افتعال در آمده، این باب برای مطاوعه یعنی پذیرش اثر فعل است؛ مثل انتقال  در پذیرش اثر نقل، و انتساب در پذیرش اثر نسب،و... . بنابراین اعتدال در هر کاری به معنای حضور و اثر  بخشی عدل در آن کار است، و عدل هم تنها به معنای حد وسط و میانه نیست اگر چه در مواردی بسیار آن دو را هم شامل می شود.

در قرآن اعتدال در واژگانی مختلف رخ نموده است چون: عدل، قسط، قصد، عرف، قوام، سواء، حنیف،و... و نقطه مقابل و متضاد آن نیز با واژگانی متفاوت؛چون جور،ظلم،فرط،سرف،اعتداء،و... حضور یافته اند. بنا بر این نه اعتدال و نه بی اعتدالی مصداق ثابتی ندارند، هر روشی که انسان را با لحاظ جهان بینی اش به نقطه مطلوب واصل یا نزدیک کند اعتدال است و هر روش یا بی روشی که انسان را از هدف دور کند بی اعتدالی است.

مفهوم اعتدال در قرآن آن چیزی است که بهترین نتیجه را در جهت رسیدن به هدف فراهم آورد، و یا  به تعبیر قرآن"احسن عمل"است. لذا توجه به روح هدف و مقصود مطلوب ،تفاوت روش ها در امور مختلف را به خوبی بیان می کند؛

به طور مثال اعتدال در مواجهه با افراد مختلف از منظر قرآن روش های متفاوتی را می طلبد؛ در مواجهه با پدر و مادر به گونه ای کریمانه سخن گفتن (اسرا23)1 و در مواجهه با مستکبران در قالبی ملایم حقایق را بیان کردن (طه44)1 و در مواجهه با مردم در دعوت به حق از کلام حکمت آمیز و پند نیکو بهره بردن و با مخالف جدال بهتر کردن و سخن محکم  گفتن (نحل125، نساء9، احزاب 70)2 و در مواجهه با جاهل سکوت اختیار کردن (فرقان 63)3 و در برابر ظلم ظالم زبان فریاد به ناسزا باز کردن (نساء148)4 و در مقابل منکر حق استفاده از برهانی قوی که او را مبهوت کند(بقره258)5 ، از توصیه های قرآن و مفهوم اعتدال است. ملاحظه شد که اعتدال یک نسخه ثابت ندارد، اگر چه تمام راه ها به یک جهت ختم می شود و آن هم در جهت سلامت جامع جامعه است.

 

اعتدال مکتب است یا گفتمان یا روش

به نظر می رسد اعتدال بیش از آنکه گفتمان یا مکتب باشد، یک روش است، روشی است که در هر امری برای رسیدن به مطلوب باید حضور پیدا کند تا با کمترین آسیب، بالاترین بهره وری را با خود به ارمغان آورد، تهدیدها را تحدید نماید و فرصت ها را توسعه بخشد.

در معنای کلی‌تر، روش هرگونه ابزار مناسب برای رسیدن به مقصود می باشد.

در جهان بینی قرآن،روش نباید بیگانه با هدف و مقصود باشد،بلکه باید تناسب روش با ارزش نهفته در مقصود رعایت شود.در این نوع جهان بینی بکارگیری هر روشی و ابزاری مجاز نیست زیرا ممکن است نقض غرض بوده و اساسا با روح و گوهر مقصود در تضاد باشد. اعتدال بیشترین قرابت را با روش دارد.

این که تحولات ایران را در چند گفتمان؛ دفاع مقدس،سازندگی،اصلاحات،عدالت و اعتدال تبیین می کنند، و قصد دارند اعتدال را در کنار آنها قرار دهند به نظر درست نمیýآید چرا که اعتدال می توانست در هر یک از تحولات یاد شده حضور داشته باشد و تاثیر  جدی بر هر یک از گفتمانýهای دفاع، سازندگی، اصلاحات و عدالت داشته باشد. اگر در فضایی به دور از جانبداری، گفتمان های پیشین را آسیب شناسی کنیم خواهیم دید فقدان یا نقصان اعتدال به چه میزان قابل توجهی جامعه را از نعمت‏های آنها محروم و گرفتار نقمت کرده است.

گفتمان در فهم معنا و توسعه معنایی یک مفهوم، کارایی دارد؛ اما در تحقق معنا نیازمند روش اجرایی هستیم. بنابر این مفهوم اعتدال به مفهوم روش نزدیک تر است تا گفتمان. اما رابطه اعتدال با مکتب، رابطه وسیله و هدف است،اگر چه اعتدال به عنوان روش لازم است متناسب با جهان بینی و طرح کلی مکتب باشد اما خود مکتب نیست.

استاد مطهری در تعریف مکتب می گوید: یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روشها، باید ها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمان ها، مسئولیت ها و تکلیف ها مشخص است و منبع الهام تکلیف ها و مسئولیت ها برای همه افراد می باشد.

 

غرض اعتدال

اعتدال به کار گرفتن وسایل و ابزار "مناسب" و "متناسب" است؛ نخست: برای رسیدن به هدف، دوم: با عالی ترین کیفیت، که به تعبیر قرآن "احسن عملا" است.

این که ما مکلف به تکلیف هستیم و نسبت به نتیجه و حتا کیفیت رسیدن آن هیچ مسئولیتی نداریم با فرهنگ اعتدالی قرآن سازگار نیست.

بازدارنده های اعتدال

مگر نه این است که قرآن خلقت انسان(تین،4)6 و هر چیز دیگری را برپایه فطرتی اعتدالی معرفی می کند؟ (ملک،3-4)7 و قوام و ماندگاری انسان و غیر آن را هم در گرو اعتدال می‏داند؟(شمس،7اعلی،2)8 اگر چنین است منشاء غفلت جوامع اسلامی چیست؟ نزدیک  به سی بار عدل و مشتقات آن که ریشه اعتدال است در قرآن آمده و به همین میزان واژه قسط آمده و نیز به تعداد بسیاری کلمات مترادف اعتدال در قرآن وارد شده که به این مهم پرداخته است.

بی توجهی جوامع اسلامی به قرآن، علت مهمی در گرفتار شدن ایشان در چنبره بی اعتدالی است، اگر چه آمار حافظان و قاریان قرآن روبه فزونی گذاشته است، اما از آنجا که روح قرآن که همانا تأمل و عمل و تعامل است، مغفول واقع گردیده، اعتدالی حاصل نمی شود، حتا اگر تمام مسلمان ها حافظ قرآن شوند.

فاصله گرفتن جوامع اسلامی از قرآن مانع بزرگی است بر سر راه زیست اعتدالی و رشد و اعتلای انسانی آنها، و تنها راه رفع این عقب ماندگی بازگشت به قرآن است، آن هم نه با ظاهرگرایی و توسعه تشریفاتی.توجه به روح قرآن،تامل درمفاهیم ومقاصد آن وعمل به توصیه های این کتاب حیات بخش و منشور زندگی بشر است که می تواند نجات بخش باشد.رسول گرامی اسلام فرمود:هنگامی که فتنه ها بر شما مستولی گشت بازگشت به قرآن کنید (حر عاملی، 1374)9. قرآن علت خروج از اعتدال را در چند امر بیان می کند مهمترین آنها را بررسی میýکنیم:

1-جهل و جهل مقدس

قرآن یکی از موانع رشد انسان و جامعه را جهل می داند. جهل گاهی در مقابل علم و دانش است و گاهی در برابر فهم فطری(شمس،8)10 و درک زلال حقیقت. گر چه جهل قسم اول ناپسند است اما آنچه اثر جدی تری  در خروج از اعتدال و انحطاط انسان و جامعه دارد جهل نوع دوم است. چه زیبا سروده است مولانا: چون غرض آمد هنر پوشیده شد/صد حجاب از دل بسوی دیده شد(مولانا،مثنوی معنوی) و در جستجوی فهم درست می گوید:اینچ می گویم بقدر فهم تست/مردم اندر حسرت فهم درست (همان).

جهل مقدس علاوه بر انحطاط و عقب ماندگی، مخرب نیز هست.صاحبان جهل مقدس بسیار موجودات خطر آفرینی هستند، نه تنها از اعمال نا شایست خود احساس وجدان درد نمی کنند بلکه آن را کاری خوب و خدا پسندانه می پندارند و توسعه آن را امری ضروری می دانند(کهف،103-104)11.

2-استبداد و استبداد مقدس

استبداد علاوه بر این که خود خروج از اعتدال است، نیز یکی از بازدارنده های مهم اعتدال بشمار می رود.

استبداد به هر میزان از قدرت سیاسی،مالی،نظامی و... بیشتری برخوردار شود زیانبارتر می شود و اگر از قدرت دین و نفوذ در ایمان مردم بهره مند شود زیانبار ترین خواهد بود.استبداد دینی تحمیل اراده مستبد و سازمان تحت امر اوست تحت پوشش ضوابط کلی دین و دینداری، بدون توجه به آرای دیگران

بنا بر این اولا استبداد خروج از اعتدال فطری است که فرد را با زیان مواجه می کند،و اگر با قدرت درآمیزد جامعه را نیز گرفتار آسیب می کند و اگر پشتوانه دینی پیدا کند دنیا و آخرت انسان را به جهنم بدل خواهد کرد.

قرآن هر چیزی که انسان را از اعتدال بازدارد مورد نکوهش قرار داده است.موارد دیگری از بازدارنده ها در قران وجود دارد که برخی از آنها را ذیل دو عنوان فوق و برخی دیگر را به طور مستقل می توان بررسی کرد.

پیش برنده ها

قرآن ارزش واقعی انسان را به تقوا می داند،فضیلت ها یی که انسان ها را از هم متمایز می کنند-تکوینی یا اکتسابی- فقط ارزش آلی دارند نه ارزش عالی، تا بتوانند حرکت چرخه نظام زندگی را بر مدار رضایت او تنظیم کنند و اساس هر عملی را بر خلاف رضای او بنا نکنند هر چند ساختن خانه خدا-مسجد-باشد(توبه،109)12 .خداوند را انسان کرامت بخشید و کریم ترین آنها را نزد خویش با تقوا ترین ایشان معرفی کرد (حجرات،13)13.عوامل اعتدال همان فضیلت های خدادادی یا اکتسابی است که باید در خدمت تقوای الاهی انسان قرار گیرد.

1- آگاهی

این آگاهی همان قوه دراکه و عقلی است که خداوند همگان را از آن بهره مند کرده است تا بتوانند با شناخت خوب و بد به آنها روی کرده یا از آنها پروا کنند14

رهبران موحد، خدا پروا و آگاه نه فقط از آگاهی مردم نمی هراسند که شرایط بالا رفتن آگاهی آنها را نیز فراهم می کنند،و جامعه موحد،خداپروا و آگاه نیز اجازه انحراف از مسیر اعتدال را به رهبران خود نمی دهد.

2- آزادی

یکی از حقوق مسلم هر انسانی آزادی او است.انسانی که در پرتو انتخاب، ظهور پیدا می کند و شکل می گیرد چگونه می تواند آزاد نباشد

انسان در پرتو آزادی است که می تواند مفاسد و مصالح خود را بشناسد و شرک و ایمان را از هم تمیز دهد.

اعتدال در هر جامعه ای در گرو توسعه  عقلانیت در آن جامعه است. قرآ ن کریم توسعه عقلانیت و رشد جامعه را در گرو بیان آزادانه آرا و افکار می داند تا امکان انتخاب بهترین فراهم شود (زمر،18)15.

3-امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر بهترین برنامه در جهت توسعه اعتدال  در جامعه است. امروزه در جوامع توسعه یافته یکی از راهکارهای عقلانی در جهت اصلاح،رشد و توسعه جامعه  نقد آراء،اندیشه ها و عملکردهاست،که به نوعی همان امر به معروف و نهی از منکری است که قرآن به آن توصیه کرده است و امت پیامبر را مفتخر به این افتخار دانسته که از میان امتها بهترین است چون امر به معروف و نهی از منکر می کند (آل عمران،110)16.اما هزار افسوس که این اکسیر خوشبختی در چنگال تفسیرهای تنگ نظرانه، قدرت طلبانه و متحجرانه گرفتار آمده،  نه تنها کارآمدی خود را از دست داده که در مواردی ضد خود شده است.چه زیبا فرمود علی علیه السلام:الله الله فی القرآن، مبادا دیگران-کسانی که به قرآن ایمان ندارند-در عمل به قرآن بر شما پیشی بگیرند17. امر به معروف و نهی از منکر بر مبنای آموزه های قرآنی کاری است الاهی، عبادی، حیات بخش،همگانی و روشمند.درالاهی بودن و اهمیت این آموزه قرآنی همین بس که خداوند خود عهده دار چنین مهمی می شود و امر به نیکی ها می کند و از بدی ها بر حذر  می دارد (نحل،90)18 و کسانی را که در اقوام پیشین از این مهم غفلت ورزیده اند سرزنش می کند (مائده،79)19 ، و علت انحطاط و هلاکت آنها  را  فراموش کردن امر به معروف و نهی از منکر معرفی  می کند(اعراف،165)20 پیامبران الاهی، ضمن امر به معروف و نهی از منکر  دیگران را نیز به این مهم توصیه و دعوت می کردند(اعراف 157 و لقمان17).قرآن این فریضه مهم الاهی را یک واجب همگانی معرفی می کند(آل عمران،110). پس اگر قرآن کریم یکی از وظایف صالحان صاحب قدرت یا حاکم را در کنار اقامه صلات و پرداخت زکات امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند (حج،41)21 نمی خواهد این وظیفه عمومی را در انحصار ایشان در آورد بلکه این وجوب هم ذیل همان واجب عمومی است که با وجود تمکن و قدرت به عنوان یک فرصت،امکان اجرای بهتر آن فراهم گردیده است،اینان تکلیفشان نسبت به غیر متمکنین سنگین تر است. همین گونه است موضوع توصیه قرآن به تشکیل گروه از میان مسلمانان جهت اجرای این فریضه مهم الاهی(آل عمران،104)22.بنا بر این چون بر آحاد مسلمین و اهل ایمان امر به معروف و نهی از منکر واجب است باید جهت کسب آگاهی نسبت به کارهای درست و مصالح امت(معروف)و کارهای غلط و نادرست(منکر)،کسب توانمندی های سیاسی و تشکیلاتی به عنوان مقدمه واجب تلاش کرد. امر به معروف و نهی از منکر اگر از تعریف انحصارگرایانه خارج شود، مبانی عقلانی آن استحکام پیدا کند و در نهایت روش های اجرایی آن بر اساس قواعد علمی و عقلایی اصلاح و اجرا گردد جامعه به سامان خواهد شد.

جمع بندی

اعتدال لزوما به معنای میانه روی یا حد وسط نیست گرچه این معنا را هم شامل می شود. گاهی ممکن است میانه روی از سر حق طلبی نباشد، نفاق، دنیا طلبی و نیرنگ برای رسیدن به خواهش های نفسانی گاهی منشا میانهروی است که قرآن این نوع میانه روی را تذبذب نامیده است (نساء،141-143). اعتدال در هر کاری به معنای حضور و اثر بخشی عدل در آن کار است. اعتدال بلحاظ مفهومی به مفهوم روش نزدیک تر است تا مفاهیم  مکتب یا گفتمان، لذا اعتدال به کار گرفتن وسایل و ابزار "مناسب" و "متناسب" است.

اعتدال، بازدارنده و پیش برنده هایی دارد. مهم ترین بازدارنده های اعتدال عبارتند از جهل و بدتر از آن جهل مقدس، نیز استبداد و استبداد مقدس. مهم ترین پیش برنده های اعتدال عبارتند از آگاهی و آزادی و امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از عالی ترین جلوه های آزادی.

 

[1] . وَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ (اسراء، 23)

[2]. فَقولا لَه قَولاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَو يَخشى (طه، 44)

[3] . ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ (نحل، 125)

وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً (نساء،9)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا (احزاب، 70)

[4] . وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(فرقان، 63)

[5] . لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً(نساء، 148)

[6] . أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذي حَاجَّ إِبْراهيمَ في‏ رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّيَ الَّذي يُحْيي‏ وَ يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيي‏ وَ أُميتُ قالَ إِبْراهيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتي‏ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِها مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذي کَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (بقره، 258)

[7] . ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ (تین، 4)

[8] . الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً ما تَرى‏ في‏ خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى‏ مِنْ فُطُورٍ (ملک، 3) و ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسيرٌ (ملک، 4).

[9] .  الَّذي خَلَقَ فَسَوَّى (اعلی، 2)

[10] . اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ (تفصیل وسایل الشیعه)

[11] . فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (شمس، 8).

[12] . قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً (کهف، 103) و الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً (کهف، 104).

[13] . أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ في‏ نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (توبه، 109).

[14] . يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ (حجرات، 13).

[15] . لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولاً لِيَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَيِّنَةٍ (انفال، 42).

[16] . الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر، 18).

[17] . کُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (آل عمران، 110).

. اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لاَ يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ (نامه 47).[1]

[18] . إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (نحل، 90).

[19] .کانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا يَفْعَلُونَ (مائده، 79).

[20] . فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما کانُوا يَفْسُقُونَ (اعراف، 165).

[21] . الَّذينَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (حج، 41).

[22] . وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران، 104).

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: