1399/6/19 ۰۴:۳۰
پژوهشگر، نویسنده و مترجم معاصر نامور در حوزه فلسفه، تاریخ و ادب فارسی و عربی، شادروان استاد عبدالمحمد آیتی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال ۱۳۰۵ در شهر دانشمندپرور بروجرد به دنیا آمد. پس از تحصیلات متعارف، خوشبختانه وارد جهان علم و ادب شد و تا آخر عمر پربارش، دست از فعالیت فرهنگی نکشید؛ از این رو برای ترجمه کتاب تاریخ ادبیات زبان عربی برگزیده دومین دوره «کتاب سال» شد.
نگاهی به زندگی استاد عبدالمحمد آیتی به مناسبت سالگرد درگذشتش
پژوهشگر، نویسنده و مترجم معاصر نامور در حوزه فلسفه، تاریخ و ادب فارسی و عربی، شادروان استاد عبدالمحمد آیتی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال ۱۳۰۵ در شهر دانشمندپرور بروجرد به دنیا آمد. پس از تحصیلات متعارف، خوشبختانه وارد جهان علم و ادب شد و تا آخر عمر پربارش، دست از فعالیت فرهنگی نکشید؛ از این رو برای ترجمه کتاب تاریخ ادبیات زبان عربی برگزیده دومین دوره «کتاب سال» شد. در سال ۱۳۸۱ نیز به پاس دهها سال کار علمی، منتخب دوره دوم همایش «چهرههای ماندگار» شد. آیتی تا پایان عمر، عضو فرهنگستان بود و ریاست شورای علمی دانشنامه تحقیقات ادبی را بر عهده داشت.
آثار علمی
مرحوم آیتی حدود بیستهزار بیت سروده بود که بر اثر بیاحتیاطی یکی از نزدیکان، همه از بین رفت و به تعبیر خودش الهه شعر رنجید و از او فاصله گرفت. در عوض نثر روان و پربارش به چرخش آمد و آثاری آفرید که از جملۀ آنهاست:
ـ کشتی شکسته (ترجمه)، ۱۳۴
ـ تحریر تاریخ وصاف، ۱۳۴۴.
ـ آمرزش ابوالعلا معری (ترجمه)، ۱۳۴۷.
ـ درباره فلسفه اسلامی: روش و تطبیق آن، نوشته ابراهیم بیومی مدکور، ۱۳۶۰.
ـ گزیده و شرح خمسه نظامی، ۱۳۵۵ ـ ۱۳۷۳.
ـ تاریخ ابنخلدون (العبر)، ۱۳۶۳ـ ۱۳۷۱.
ـ شکوه قصیده، ۱۳۶۴.
ـ تاریخ دولت اسلامی در اندلس، محمد عبدالله عنان (ترجمه)، ۱۳۶۶–۱۳۷۱.
ـ قرآن مجید (ترجمه فارسی)، ۱۳۶۷.
ـ شکوه سعدی در غزل، ۱۳۶۹.
ـ شرح و ترجمه معلقات سبع، ۱۳۷۱.
ـ الغارات در حوادث سالهای معدود خلافت علی(ع)، ۱۳۷۱.
ـ گنجور پنج گنج، ۱۳۷۴.
ـ شرح منظومه مانلی و پانزده قطعه دیگر، ۱۳۷۵.
ـ بسی رنج بردم، بازنویسیشده از فردوسی، ۱۳۷۶.
ـ شاهنامه بنداری، ۱۳۸۰.
ـ قصه باربد و بیست قصه دیگر از شاهنامه، ۱۳۸۰.
ـ معجمالأدباء، یاقوت حموی (ترجمه)، ۱۳۸۱.
ـ داوری حیوانات نزد پادشاه پریان (ترجمه)، ۱۳۸۳.
ـ گزیده شرح مقامات حمیدی، ۱۳۸۳.
ـ در تمام طول شب، شرح چهار شعر بلند نیما، ۱۳۸۳.
این دانشمند کوشا در ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ درگذشت. یکی از کارهای آن مرحوم، ترجمه روان نهجالبلاغه به پارسی است که اینک به پاس تعلق خاطر او به حضرت امیرالمؤمنین(ع)، بخشی از مقدمه سید شریف رضى(ره) گردآورنده نهجالبلاغه تقدیم میشود:
شیوهنامۀ بلاغت
چون از نوشتن اوصاف خاص و فضایل امیرالمؤمنین على علیهالسلام بپرداختم، در پایان کتاب، فصلى بود متضمن سخنان شیوا و کوتاه آن حضرت در مواعظ و حکم و امثال و آداب، و این غیر از خطبههاى بلند و نامههاى مبسوط او بود.
جمعى از یاران و برادران، آنچه را که در آن فصل آمده بود، پسندیدند و نیکو شمردند، در حالى که از آنهمه الفاظ بدیع و معانى بلند و تابناک در شگفت شده بودند، از من خواستند که تألیف کتابى را بیاغازم که گزیدهاى از سخنان او را در بر داشته باشد، از همه انواع سخن او، اعم از خطبهها و نامهها و مواعظ و آداب؛ زیرا یقین داشتند که چنین مجموعهاى همۀ اسرار بلاغت و شگفتیهاى فصاحت کلمات گوهرآساى عرب را در بر خواهد داشت و از سخنان روشنگرى که دنیا و آخرت را به کار آید، مشحون خواهد بود. آنچه در هیچ کلام یا کتابى فراهم نیامده است؛ زیرا امیرالمؤمنین سرچشمه و آبشخور فصاحت و منشأ و مولد بلاغت است و راز این دو، در کلام او آشکار گردیده و قواعدش را از کلام او اقتباس کردهاند. هر گوینده یا سخنورى بدو اقتدا کند و هر واعظ بلیغى در سخن خود از او یارى جوید.
على(ع) گوى سبقت از همگان درربوده و آنان هر چند کوشیدهاند، به او نرسیدهاند. على(ع) پیش افتاده بود و آنان واپس مانده بودند؛ زیرا در کلام على(ع) جلوهاى است از کلام الهى و بویى است از سخن رسولالله(ص).
من خواهش آنها را اجابت کردم که این کار بیاغازم و مىدانستم که کار من چه فواید بزرگى را در بر دارد، هم در دنیا سبب بلندى نام و آوازه من مىشود و هم ذخیرهاى است براى آخرتم. و هم بدین آهنگ که عظمت قدر امیرالمؤمنین را در این فضیلت که اوراست، به دیگران بنمایم که آن حضرت افزون بر همه فضایل و مناقب که دارد، در فصاحت و بلاغت هم گوى سبقت از همه پیشینیان ربوده است.
از کلام فصیح و بلیغ گذشتگان اندکى به ما رسیده است؛ ولى امیرالمؤمنین دریایى است بىکرانه که هیچ سخنورى را یاراى برابرى با او نیست و مجموعهاى است از فضایل که کسى را یاراى همسرى با او نباشد.
مىخواهم بر خود ببالم و فرا نمایم که نسب من هم به آن حضرت منتهى مىشود. و بدین شعر فرزدق تمثل جویم:
اولئک آبائى فجئنى بمثلهم
اذا جمعتنا یا جریر المجامع
آنهایند پدران من؛ اگر توانى، همانندشان بیاور، اى جریر، آنگاه که انجمنها ما را با هم به یک جاى گرد آورَد.
دیدم سخنان على(ع) بر سه محور است: نخست خطبهها و فرمانها، دیگر نامهها و رسالهها و سه دیگر، حکمتها و موعظهها. به توفیق خداوندى به گزینش خطبههاى اعجابانگیز و سپس، نامههاى دلپذیر و سپس، حِکم و آداب نیکوى او پرداختم و براى هر یک بابى گشودم و میان هر باب، ورقههاى نانوشته قرار دادم، تا اگر مطلبى که اکنون به دست نیامده و در آینده به دست آید، در آنها بنویسم؛ و اگر کلامى از آن حضرت به دست آمد که در ضمن گفتگو با کسى بر زبان آورده یا پاسخ پرسشى بوده یا به غرض دیگرى خارج از آن مقاصدى که یاد کردم، بیان شده است، براى آنها هم جایى قرار دادم؛ یعنى آن را در جایى که بیشتر با آن متناسب بود و بهتر سازگارش یافتم، نوشتم.
در میان آنچه از کلام على(ع) برگزیدهام، گاه فصلهایى است ناهماهنگ و در آنها سخنانى دلپذیر آمده که در آن سلک، انتظام نمىیابد. سبب این است که من نکتهها و سخنان دلاویز را آوردهام و قصدم پیوستگى و انتظام آنها نبوده است.
از شگفتیهاى شخصیت على(ع) که در آن نه همتایى دارد و نه شریکى، یکى این است که چون زبان به سخن زهد و موعظه و تذکیر و منع از قبایح مىگشاید، کسى که سخن او بشنود، هرگز نپندارد که آنها از آن مردى است همانند على(ع)، با منزلتى رفیع و فرمانى نافذ و حکومتى گسترده که گردنها در ربقه طاعت اوست، بلکه تردید نکند که آنها گفتار زاهدمردى است از دنیا بریده که کارى جز عبادت ندارد و در کنج سرایى یا دامنه کوهى در گوشهاى خزیده که صدایى جز صداى نفس خویش نشنود و جز خود انسانى به چشم نبیند.
یقین نتواند کرد که این سخنان زهدآمیز از آن دلیرمردى است رزمآور که شمشیر آخته است و سرها مىافکند و پهلوانان را به خاک هلاک مىاندازد و در حالى که از تیغش خون دل دلیران مىچکد، از میدان نبرد بازمىگردد و او با این احوال، زاهد زاهدان است و برگزیدۀ ابدال و اولیاى خدا.
اینهاست شمهاى از فضایل شگفتانگیز او و ویژگیهاى او که اضداد را در خود گرد آورده و پراکندهها را پیوند داده است.
بسیار مىشود که با برادران در فضایل على(ع) گفتگو مىکنم و آنها را به شگفتى وامىدارم. الحق جاى آن دارد که در شگفت شوند و به اندیشه فروروند.
دیده مىشود که در اثناى این گزینش، لفظى مردد و معنایى مکرر آمده است. در چنین مواردى، عذر ما این است که سخنان امام(ع) به چند گونه روایت شده و میان روایات هم اختلاف زیادى هست. چه بسا، اتفاق افتاده که سخنى از او در روایتى آمده باشد و ما آن را بدانگونه که یافتهایم، نقل کردهایم، سپس روایت دیگر به دست آمده که آن سخن را به گونه دیگرى بیان کرده است، یا چیزى بر آن افزوده و یا لفظ بهترى در عبارت به کار برده است. حال چنان اقتضا مىکند که آن صورت هم ذکر شود تا بر گزینش نخستین، تأکیدى دیگر باشد و هم قصد ما در نوشتن بهترین و شیواترین صورت کلام امام برآورده گردد.
و نیز ممکن است که مطلبى در جایى نوشته شده، ولى پس از چندى در جاى دیگر باز هم آن را تکرار کرده باشم؛ ولى این کار به سبب سهو و فراموشى بوده نه از روى قصد و عمد.
من با اینهمه، ادعا نمىکنم که بر همه سخنان امام(ع) احاطه یافتهام و هیچ چیز فوت نشده باشد. بعید هم نمىدانم که آنچه به دست من نرسیده، بسى بیشتر از آن باشد که به دست من رسیده است و آنچه به تصرف من درآمده، کمتر از آن باشد که بدان دست نیافتهام. اما بر من لازم بود که تا آنجا که توان داشتم، بکوشم و خداى سبحان است که راه بر من مىگشاید و مرا راه مىنماید.
پس از فراهم آمدن کتاب بر آن شدم که آن را «نهجالبلاغه» بنامم؛ زیرا درهاى بلاغت را به روى کسى که بخواهد در آن نظر کند، مىگشاید و طالبان آن را بدان فرا مىخواند. هم دانشمند را بدان نیاز است و هم دانشپژوه را، هم مطلوب اهل بلاغت است و هم منظور اهل زهد و پارسایى.
در اثناى آن بسى سخنان شیوا و شگفتانگیز که در توحید و عدل و منزه ساختن بارى تعالى از شباهت به آفریدگان آمده است. در سلک عباراتى که تشنهکامان را سیراب کند و بیماران را شفا بخشد و هر شک و شبههاى را از دل بزداید.
از خداوند سبحان توفیق مىخواهم و مىخواهم که مرا از هر بد نگه دارد و پایدارى دهد و یارى نماید و به او پناه مىبرم از خطاى در اندیشه پیش از خطاى در گفتار و از لغزش در سخن، پیش از لغزش در قدم. هو حسبى و نعم الوکیل.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید