نگاهی دوبارە به حکیم عمر خیام / میرحسن ولوی

1399/5/29 ۰۴:۳۰

نگاهی دوبارە به حکیم عمر خیام / میرحسن ولوی

در تاریخ ادبیات ایران مواردی یافت می‌شود که بر اثر اشتباهی کوچک در نقل سخنی یا خوانش غلط یا نوشتاری که به درستی استنساخ نشده است،نکته ای،شعری و یا واقعه ای به شخص دیگری انتساب یافته است که سهوا خشت اول بنایی کج نهاد شده و تا ثریا ‌همچنان کج می‌رود. البته باید افزود که گویش و بیان عمومی‌در دامن زدن به این قبیل موضوعات نقشی بسزا دارند و صد البته در دوران ما که میدان تاخت و تاز، از آنِ دنیای مجازی است طبعاً این قبیل مسائل و مطالب پر رنگ‌تر و پر بسامدتر نشر پیدا می‌کنند.

 

 

در تاریخ ادبیات ایران مواردی یافت می‌شود که بر اثر اشتباهی کوچک در نقل سخنی یا خوانش غلط یا نوشتاری که به درستی استنساخ نشده است،نکته ای،شعری و یا واقعه ای به شخص دیگری انتساب یافته است که سهوا خشت اول بنایی کج نهاد شده و تا ثریا ‌همچنان کج می‌رود. البته باید افزود که گویش و بیان عمومی‌در دامن زدن به این قبیل موضوعات نقشی بسزا دارند و صد البته در دوران ما که میدان تاخت و تاز، از آنِ دنیای مجازی است طبعاً این قبیل مسائل و مطالب پر رنگ‌تر و پر بسامدتر نشر پیدا می‌کنند.

 

مثلا بارها و بارها در نوشته های غیر پژوهشی و به دور از تحقیق می‌خوانیم که حافظ معشوقه ای به نام شاخ نبات داشت که به دنبال آن معجزه ای رخ داد و او یکباره شاعری شد توانا یا عطار نیشابوری در دیداری که با پدر مولانا و فرزندش داشت،کتاب اسرار نامۀ خود را به جلال الدین محمد بلخی تقدیم کرد و گفت که زود باشد که این کودک آتش در سوختگان عالم بزند.

 

اشعار و مطالبی بسیار به مولانا و حافظ منتسب می‌کنند که اساسی ندارند اما همچنان و بی پروا تکرار و منتشر می‌شوند.نمونه ای دیگر انتساب نوروزنامه که موضوع آن پیدایش جشن نوروز و آدابش است به عمر خیام نیشابوری که به گمان من غلطی است مشهور.۱

 

موضوع این مقاله مردود دانستن انتساب رباعیاتی است به حکیم عمر بن ابراهیم خیام۲ نیشابوری ریاضی دان، فیلسوف و اخترشناس که نویسندۀ کتاب مهم جبر و مقابله بوده است.

 

این انتساب غلط در طول چند صد سال گذشته همچنان نوشته و تکرار و پراکنده می‌شود. انتساب رباعیاتی چند به خیام فیلسوف و ریاضی‌دان به ویژه از زمانی شهرۀ آفاق شد که ادوارد فیتز جرالد انگلیسی(درگذشتۀ ۱۸۸۳میلادی) در سال ۱۸۵۹ میلادی۳ برخی از آن رباعیات را به نام خیام ترجمه و در اروپا منتشر کرد و بعدها به زبان‌های مختلف نیز ترجمه شد و در این میان ایرانی ها بیشتر به خود بالیدند و در دامن زدن به آن کوتاهی نکردند.

 

در حالی که واقعیت آن بود که شخصی به نام «علی بن محمد خلف خراسانی»۴ مشهور به خیام چند رباعی در طول حیات خود که از قضا با دوران زندگانی خیامی‌ریاضی دان حدودا همزمان بود سرود که هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند.این رباعیات به تدریج در نوشته ها و تذکره ها(یادنامه ها) رسوخ کردند و چون ابن خلف خیام آنچنان مشهور نبود بنابراین رباعی ها به نام شخص شاخصی به نام عمر خیامی‌نیشابوری ضرب شد و البته بعدها به تدریج هر رباعی سروده شدۀ دیگری که توسط اشخاص ناشناخته ای به ذهن و زبان می‌آمد به دلیل اشتراک در سبک و مضمون بر دوش خیامِ مشهور نهاده می‌شد و اینگونه خشت اول کج نهاده شد و اکنون این رباعی ها که بیشترشان را باید رباعیات سرگردان نامید،بالغ بر هزار مورد شده است و همچنان به نام حکیم مورد نظر تبلیغ و منتشر می‌شود.۵

 

نگاهی گذار به زندگی حکیم عمر خیامیِ فیلسوف و ریاضی دان

غیاث الدین ابوالفتح عمر خیامی‌نیشابوری در حدود ۴۳۹ قمری متولد و در حدود ۵۱۷ قمری درگذشت.آرامگاه او در محوطۀ مزار امام زاده محروق زیدی،در شهر نیشابور است و استاد معمار معاصر هوشنگ سیحون، بنایی زیبا برای آن طراحی و اجرا کرده است.

تحصیلات خیام در خراسان،اصفهان و ری سپری شد. از استادان او می‌توان از امام موفق نیشابوری، امام الحرمین جوینی و احتمالا از ابن سینا(غیر مستقیم) نام برد.

 

خیام در ۳۰ سالگی به دستور جلال الدوله ملکشاه سلجوقی،توسط وزیر او که خواجه نظام الملک بود به اصفهان احضار شد تا با ریاست گروهی از دانشمندان به کار اصلاح گاه‌شمار یا تقویم اقدام کند که بعدهااین اثر مهم، به تقویم جلالی مشهور شد.۶

خیام در سال ۴۶۷ قمری کتاب جبر و مقابله را نوشت و در ۴۷۰ قمری شرح مشکلات اقلیدس را تالیف کرد و در ۴۷۲ قمری خطبۀ ابن سینا در توحید را به فارسی ترجمه کرد و کتاب‌های دیگرش را به ترتیب نوشت که تعداد قابل توجهی از آن‌ها به دست ما رسیده است.

 

خیام در خراسان صاحب مقام و منزلتی بود و در حد یک وزیر منطقه ای نفوذ کلام و عمل داشت بطوری که سنایی غزنوی،از وی در بارۀ اجحافی که در نیشابور به او رفته است استمداد و یاری طلبیده است.۷

از مجموع نوشته های برجای مانده می‌توان چنین استنباط کرد که عمر خیامی‌ازدواج نکرد و خانواده ای تشکیل نداد.۸

 

خلط میان خیامی‌ریاضی دان با خیام رباعی سرا در پایان سدۀ ششم و آغاز سدۀ هفتم قمری رخ داده است و طبعا آیندگان نسبت به این خلط و مشکل حساسیت لازم را نداشته و موضوع بدون توجه به اصل و اساس کار به ویژه پس از دوران ایلغار مغولان و تیموریان که فضایی مملو از بی مسئولیتی و شادخواری را بر زندگی ایرانیان تحمیل کرد، ادامه یافت و در زبان و ذهنیت عموم مردم جای خود را باز کرد.۹

 

اما موضوع انتساب رباعیات به خیامی‌حکیم با نام مختصر خیام از هنگامی‌اوج گرفت که ترجمۀ انگلیسی رباعیات توسط فیتز جرالد در انگلستان منتشر شد و متعاقب آن ایرانیان اهل اندیشه پیش از آنکه توجه به صحت انتساب رباعیات به عمر خیامی‌فیلسوف و ریاضی دان را مورد بررسی و کنکاش قرار دهند، بیشترین همت خود را صرف تشخیص رباعی های اصل از نا اصل کردند و اصل و اساس موضوع بکلی به فراموشی سپرده شد.

 

علامه قزوینی در بارۀ آن رباعیات و نقش فیتز جرالد چنین می‌نویسد:

«…شهرت خیّام در اروپا و به ویژه در انگلستان و امریکا به مراتب بیشتر از شهرت او در وطن خود یعنى ایران می‌باشد و علّت عمدۀ این اشتهار فوق العاده آنست که یکى از مشاهیر و اعاظم شعراء انگلیس موسوم بادوارد فیتز جرالد رباعیّات عمر خیّام را باشعار انگلیسى که در نهایت سلامت و عذوبت است و در فصاحت لفظ و بلاغت معنى تقریبا معادل اصل فارسى آنست ترجمه نموده و در سنۀ ۱۸۵۹ در لندن منتشر ساخت و این ترجمه چنان مطبوع طباع خواصّ و چندان قبول عامّه به هم رسانید که پس از آن چندین مرتبه کرّۀ بعد اخرى و مرّۀ بعد اولى در انگلستان و امریکا طبع شد و نسخ آن بزودى تمام گردید و جمعى کثیر از ادبا و فضلا بترجمۀ رباعیّات او پرداختند و بسیارى دیگر به‌ تقلید و سبک رباعیات خیّام رباعیّات ساختند و طبع نمودند باندازۀ که می‌توان گفت از حیّز احصا بیرون است …»۱۰

 

در سالهای گذشته برخی از پژوهشگران و به ویژه استاد محیط طباطبایی این موضوع را به میدان نقد برده و آن را مورد کنکاش قرار دادند اما ظاهرا دیواری که بر اساس خشتِ کج اولیه بنا نهاده شده بود ستبرتر از آن بود که فرو ریزد یا رخنه ای در آن ایجاد شود.

 

تلاش راقم این سطور در مطالبی که ارائه خواهد کرد، بر این اصل استوار است که ایرانی ها نباید نگران فرو ریزش این توهم بزرگ باشند چرا که اولا رباعیات خیام و افتخار آن اندیشه های پرسشگر برای یک ایرانی همچنان باقی خواهد ماند اما نه به نام حکیم عمر خیامی‌فیلسوف و ریاضی دان،بلکه به نام صاحب و سرایندۀ اصلی آن یعنی بطور خلاصه «علی خیام خراسانی» .

 

اکنون مواردی که نویسندۀ این مقاله بر اساس یافته‌ها و پژوهش‌های مستند به آنها دست یازیده است به شرح زیر ارائه می‌نماید.:

عروضی سمرقندی در کتاب بسیار مهم چهار مقالۀ نظامی عروضی که در سال ۵۵۱ هجری قمری تالیف کرده است و شاید اولین اثر کهنی باشد که از خیامی‌نیشابوری نام برده شده است،سخن از ملاقات و دوستی با وی دارد.سمرقندی مطالب مربوط به خیامی‌را نه در بخش تراجم احوال شاعران که در بخش مربوط به دانشمندان آورده و هیچ شأن ادبی و شعری برای خیامی‌قائل نیست.

 

«در سنۀ ستّ و خمس‌مایه[۵۰۶] بشهر بلخ در کوى برده فروشان در سراى امیر بو سعد جره خواجه امام عمر خیّامى و خواجه امام مظفّر اسفزارى نزول کرده بودند و من بدان خدمت پیوسته بودم در میان مجلس عشرت از حجۀ الحقّ عمر شنیدم که او گفت گور من در موضعى باشد که هر بهارى شمال بر من گل‌افشان می‌کند مرا این سخن مستحیل نمود و دانستم که چنویى گزاف نگوید چون در سنۀ ثلثین[۵۳۰] بنشابور رسیدم چهار سال بود تا آن بزرگ روى در نقاب خاک کشیده بود و عالم سفلى ازو یتیم مانده و او را بر من حقّ استادى بود آدینۀ به زیارت او رفتم و یکى را با خود ببردم که خاک او بمن نماید مرا به گورستان حیره بیرون آورد و بر دست چپ گشتم در پایین دیوار باغى خاک او دیدم نهاده و درختان امرود و زردآلو سر از آن باغ بیرون کرده و چندان برگ شکوفه بر خاک او ریخته بود که خاک او در زیر گل پنهان شده بود و مرا یاد آمد آن حکایت که به شهر بلخ ازو شنیده بودم گریه بر من افتاد که در بسیط عالم و اقطار ربع مسکون او را هیچ جاى نظیرى نمی‌دیدم ایزد تبارک و تعالى جاى او در جنان کناد بمنّه و کرمه، »۱۱

 

بعد از چهار مقاله عروضی،کهن ترین اثری که نامی‌از خیامی‌نیشابوری به میان آمده است، اشعار خاقانى شیروانى است که در سال ۵۹۵ قمری درگذشته است. او در یکی از قصاید خود شخصی را در علم هم رتبۀ عمر خیامی‌دانسته است و طبعا شأن شاعری برای او قائل نگردیده است:

«زان عقل بدو گفت که اى عمّر عثمان

هم عمّر خیّامى و هم عمّر خطّاب

‌یعنى هم در علم داراى اوّلین رتبه مانند عمر خیّامی‌و هم در عدل صاحب نخستین درجه می‌باشی،مانند عمر بن خطّاب (دومین از خلفای راشدین).»

 

عبدالرحمن خازنی که در کار گاهشماری با عمر خیامی‌همکاری می‌کرد و ظهیرالدین بیهقی(ابن فُنُدق) که مورخ بود و با عمر خیامی‌دوستی داشت و همچنین امام اسفزاری؛ نیز که در کار تقویم جلالی یار و همکار عمر خیامی‌بود و با یکدیگر دیدار و گفتگوها داشته‌اند، هیچ‌کدامشان از عمر خیامی‌به عنوان شاعر و یا رباعی سرا یاد نکرده‌اند.۱۲

 

کتاب معتبر و از قضا اولین تذکرۀ مهم به زبان فارسی کتاب لُباب‌الاَلباب۱۳ عوفی است که در حدود ۶۱۸ قمری نوشته شده است و حاوی شرح حال شاعران سدۀ سوم تا سدۀ ششم قمری می‌باشد.موضوع این کتاب شرح حال شاعران نامدار ایرانی و نقد آثار آنها است اما هیچ سخن و مطلبی از عمر خیامی‌به میان نیاورده است در حالیکه اگر خیامی‌شاعر بود و اشعاری سروده بود بطور حتم در این کتاب مهم از او سخن می‌رفت و اشعارش درج می‌شد.۱۴

 

تذکره‌الشعرا که نوشتۀ دولتشاه سمرقندی است و از مهم‌ترین تذکره های شاعران و نویسندگان ادبی و برخی دانشمندان است، از حکیم عمر خیام نیشابوری سخن به میان آورده است اما نه به عنوان شاعر بلکه به نام دانشمندی که نجوم را خوب می‌دانست و نیز چگونگی رابطه اش با خواجه نظام الملک. بدیهی است چنانچه هر گونه شعر و رباعی از خیامی‌صادر شده بود می‌بایست در تذکره الشعرا درج می‌شد.۱۵

 

شاید در اولین جایی که از خیامی‌ یا خیام با دو رباعی سخنی به میان آمده است،کتاب «مرصاد العباد من المبدا الی المعاد» اثر نجم‌الدین رازی به زبان فارسی باشد که در قرن هفتم قمری نوشته شده است. نجم الدین رازی دربارۀ دیدگاه عمر خیام که فلسفی است مطالب انتقادی آورده و در ذیل آن مطلب، دو رباعی می‌آورد که اساسا تصریحی بر انتساب آن دو رباعی به حکیم عمر خیامی(ریاضی دان) نیست، بلکه ضمن انتقاد از فلسفیون می‌نویسد: در برابر تفکرات خیام نیز باید این بیت ها را آورد که معادلی است برای اندیشه های فلسفی وی و امثال او.

 

عین مطلب نجم الدین رازی چنین است:

«بیچاره فلسفى و دهرى و طبایعى که ازین هر دو مقام محرومند و سرگشته و گمگشته، تا یکى از فضلا که به نزد ایشان به فضل و حکمت و کیاست معروف و مشهورست و آن عمر خیام است از غایت حیرت در تیه ضلالت او را جنس این بیت‌ها مى‏باید گفت و اظهار نابینایى کرد:

در دایره‏اى کآمدن و رفتن ماست

‌او را نه بدایت نه نهایت پیداست‏

کس مى نزند دمى درین عالم راست

‌کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟

***

دارنده چو ترکیب طبایع آراست

‌باز از چه قِبَل فکندش اندر کم و کاست‏

گر زشت آمد پس این صور عیب کر است

ور خوب آمد خرابى از بهر چراست‏»۱۶

 

کتاب مهم دیگر «نزهه الارواح و روضۀ الافراح فى تواریخ الحکماء» شّهرزوری است که اثرش را در میان سال‌های‌۶۱۱ – ۵۸۶ قمری تألیف کرده است. شهرزوری دربارۀ عمر خیام چنین می‌نویسد:

«نیشابورى به حسب اصل و مولد، و او نظیر ابو على بود در فنون علم حکمت، الا آنکه بد خلق بود، و از آن ممر تردد اهل علم پیش او کمتر بود. کتابى را در اصفهان هفت مرتبه به نظر در آورده، و همه را حفظ نمود، چون به نشابور رجوع نمود از لفظ خود آن کتاب را نوشت، و به نسخه اصل مقابله کرد [ند] اندک تفاوتى پیدا شد.در تعلیم و تصنیف ضَنِّت مى‏نمود. و او را مختصرى هست در طبیعیات و رساله در وجود و رساله در کون و تکلیف و او عالم بود به فقه و لغت و تاریخ.

 

روزى عمر خیام پیش عبد الرزاق وزیر در آمد، امام قاریان ابو الحسن الغزال پیش او بود، و در اختلاف قرائت مباحثه داشتند.وزیر گفت به دانایى رسیدیم، و عمر خیام را از آن سؤال کرد. عمر اختلاف قراء را مذکور ساخت، و علت هر یک را بیان کرد، قرائت شاذه را ذکر کرد با سبب آنها، و یک وجه را تفضیل کرد.

 

غزالى گفت: حق سبحانه و تعالى مثل تو علما را زیاده گرداند، به درستى که ما گمان نداریم که احدى از قراء مثل این حفظ نموده باشد چه جاى حکما.و اما اقسام حکمت از ریاضیات و معقولات در خزانه خاطر او بود…. حکایت مى‏کنند که عمر به خلال طلا دندان پاک مى‏نمود، الهیات شفا را مطالعه و تأمل مى‏نمود، و چون به فصل واحد و کثیر رسید خلال را در میان ورق نهاد و برخاست و نماز گزارد و وصیت کرد، دگر چیزى نخورد و نیاشامید. چون نماز را ادا نمود سجده کرد و در سجده گفت: «اللهم انى عرفتک على مبلغ امکانى، فاغفرلى، فان معرفتى ایاک وسیلتى الیک». یعنى خدایا به درستى که من شناختم تو را به قدر و اندازه‏اى که ممکن بود مرا، پس بیامرز مرا که شناخت من وسیله آمرزش منست به سوى تو. و رحلت نمود.»۱۷

 

از آثار مهم و کهن دیگری که از خیام نام می‌برد «آثار البلاد و اخبار العباد» زکریای قزوینی است. وی عمر خیام را فیلسوف و ریاضی دان می‌خواند و هیچ شأن شاعری و رباعی سرایی برای او قائل نیست:

«از حکیمان که بدانجا منسوبند عمر خیام است. فیلسوفى عارف به دانش‌هاى گوناگون بویژه ریاضیات بود و به روزگار ملکشاه سلجوقى مى‏زیست. سلطان بودجه‏اى در اختیار او نهاده بود تا ابزار رصد خانه فراهم ساخته به رصد ستارگان پردازد لیکن با مرگ این شاه، کار انجام نشده ماند.آورده‏اند که چون در برخى از رباط‌ها فرود آمد و ساکنانش از بسیارى پرندگان آنجا که فضولاتشان لباس‌ها را پلید مى‏سازد شکوه نمودند، وى نمونه‏اى از آن پرندگان، با گل ساخت و بر یکى از کنگره‏هاى رباط نهاد و آمدن پرندگان، از ترس آن کاهش یافت.»۱۸

 

کتاب مهم «نفحات الانس من حضرات القدس» که به نثر فارسی توسط عبدالرحمان جامی‌در ۸۸۳ قمری نوشته شده است و حاوی شرح حال شاعران می‌باشد، هیچ سخنی از خیام شاعر به میان نیاورده است.۱۹

 

در کتاب مهم سخن و سخنوران که از آثار مهم استاد بدیع الزمان فروزانفر است و موضوع کتاب دربارۀ شعرای بزرگ ایران است هیچ سخنی از خیام شاعر به میان نیامده است.اینجانب فکر می‌کنم ماجرای رباعیات خیام برای استاد فروزانفر نیز دارای ابهام و شاید موضوعی حل نشده باقی مانده بود وگرنه امکان نداشت که از قلم چنان استادی رباعیات منسوب به خیام فراموش شود.۲۰

 

موضوع مهم دیگر آن است که در آثار شعرای بزرگ ایران مانند،سنایی،ناصر خسرو،نظامی،عطار،سعدی،مولانا و حافظ هیچ اشاره و سخنی از خیام و یا رباعیات او در میان نیست و این نمی‌تواند تصادفی بوده باشد زیرا حکیم عمر خیامی(خیام) دانشمند برجسته بود اما شاعر و رباعی سرا نبود.

نکتۀ حائز اهمیت دیگری که باید بدان اشاره کرد،توافق و تجانسی است که می‌بایست میان آراء و اندیشه های یک متفکر و آثار باقی مانده از او به دست باشد یا حداقل رنگ و بوی اندیشه های شخصیت مورد نظر در آثار و نوشته ها و حتی شاگردان او متجلی و متبلور شده باشد. ‌برای مثال عین القضات همدانی از شاگردان عمر خیام نیشابوری بود.آیا هیچ توافق و تفاهم و وجه اشتراکی میان اندیشه های غالب بر رباعیات مشهور و مورد بحث،با آثار عین القضات می‌توان یافت؟ نه تنها مجاورت فکری میان آن دو نیست بلکه بعضا ۱۸۰ درجه با هم در تضاد و تخالف هستند.از سوی دیگر می‌دانیم که از عین القضات همدانی اشعاری باقی مانده است که به هیچ وجه با روح رباعیات خیام قابل جمع نیستند.اگر گفته شود که بر ملا کردن رباعی های استاد بر شاگرد فرض نبوده است،باید جواب گفت که شخص عین القضات در آشکار گویی و بیان مطالب تا آنجا پیش رفت که جان خود را بر آن گذاشت و طبعا این نظر مورد پذیرش چنین فردی نمی‌توانست باشد.

 

گذشته از همۀ اینها باید افزود که ساختار فکری و اندیشه های عمر خیامی‌فیلسوف که در آثار برجای مانده اش موج می‌زند با مفاهیم رباعیاتی که به وی منسوب کرده اند تضاد و اختلاف اساسی و ماهیتی وجود دارد.

 

خیامی‌فیلسوف و ریاضی دان که مشرب فکری ابن سینا را دنبال کرده است،با روح اندیشه های رباعیات به هیچ وجه قابل جمع نیست و این خود به تنهایی نشان می‌دهد که اندیشمندی چون عمر خیامی‌نیشابوری نمی‌توانسته است رباعیاتی بسراید که با وقار و ساحت فکری وی در تزاحم و تخالف باشد.۲۱

 

در پایان جمله ای از دکتر محمد علی موحد در بارۀ خیام می‌آوریم که حسن ختامی‌باشد بر این مقال:

« … خیام، شاعر رباعی‌گوی اصلاً برای کسی مطرح نبود و آن خیام مورد تکریم و بزرگداشتِ خاص و عام، خیامِ حکیم و عالم و منجم بود که به روایت بیهقی با شمس‌الملوک،خاقان بخارا بر یک تخت می‌نشست و مقرب ملکشاه سلجوقی بود و سرانجام نیز در حال سجده و مناجات پس از نماز عِشا جان به جان آفرین تسلیم کرد.»۲۲

 

بنابر مطالبی که ارائه شد شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد:

شخص «عمر خیامی‌نیشابوری» ریاضی دان و فیلسوف و ستاره شناس که طراح تقویم جلالی بود،هیچ شان شاعری نداشت و رباعیات معروف از او نیست.۲۳

شاعر رباعیات مشهور شخصی است به نام «علی بن محمد خیام خراسانی» که اگر افتخاری برای رباعیات اولیۀ او و رباعیات افزودۀ بعدی قائل هستیم همچنان می‌تواند پابرجاست باشد اما بدانیم که اینها ربطی به حکیم عمر خیامی‌ندارد.

 

پی نویس:

۱ – در حال حاضر معلوم شده است که نوروز نامه به احتمال قوی متعلق به عبدالرافع هروی است. عوفی در کتاب لباب‌الالباب از عبدالرافع هروی نام برده و نوشته است که وی نوشته ای به نام رسالۀ نوروزیه تالیف کرده است.نک.حکیم عمر خیام،علیرضا ذکاوتی قراگزلو،ص۱۲٫

۲ – خیام در لغت عرب یعنی خیمه دوز که برابر فارسی آن چادر دوز می‌شود.این لقب نشان از آن دارد که پیشینیان خیام به کار چادر دوزی اشتغال داشتند.متذکر می‌شود که نام کامل و درست خیام مشهور « ابو الفتح عمر بن ابراهیم

الخیّامى النّیشابورى» است و بطور خلاصه خیامی‌ و نه خیام منتهی از آنجایی که او به خیام شهره است ما نیز بطور معمول خیام را بکار می‌بریم.نک.چهارمقالۀ عروض،بخش تعلیقات،ص۴۸۹٫

۳ – کسی که رباعیات خیام را به فیتز جرالد انگلیسی معرفی کرد شخصی بود به نام پروفسور ای.بی.کاول، استاد زبان عربی و سانسکریت دانشگاه کمبریج .

فیتز جرالد که خود شاعر بود تعداد ۱۱۰ رباعی به نام خیام منتشر کرد.این کار منجر به آن شد که در سال ۱۸۹۲ میلادی انجمنی به نام عمر خیام در لندن تشکیل شود که همچنان ادامه فعالیت دارد؛ نک.رباعیات عمر خیام،حسین دانش،ترجمه و توضیح ه.سبحانی،انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،ص ۵۹٫

۴ – برای آگاهی دقیق از اینکه چه شد که خیامی‌ریاضی دان نامش با خیام ابن خلف در هم آمیخت و اشعار این شاعر به نام آن فیلسوف و ریاضی دان مشهور منتسب شد رجوع کنید به مقالۀ بسیار ارزشمند استاد محیط طباطبایی تحت عنوان «از عمر خیامی‌حکیم تا علی خیام شاعر»،نشریۀ گوهر، تیر ۱۳۵۲ شماره ۶.

۵ – نک. مقدمۀ رباعیات خبام،محمد علی فروغی و مقدمۀ صادق هدایت بر کتاب ترانه های خیام.

۶ – نک.مقدمه ای بر تاریخ علم،جورج سارتن،ج۱،ص۷۴۳٫

۷ – مکاتیب سنایی، نامه‌های ۸ و۹و۱۰،به کوشش نذیر احمد،بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار،صص ۲۱۳ – ۲۱۶٫

۸ – نک. ۸٫‌ رباعیات عمر خیام،حسین دانش،ترجمه و توضیح ه.سبحانی،انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،ص۹۹٫

۹ – نک. به مقالۀ « از عمر خیامی‌حکیم تا علی خیام شاعر»،محیط طباطبایی،نشریۀ گوهر، تیر ۱۳۵۲ شماره ۶.

۱۰ – چهارمقالۀ عروضی سمرقندی،ص ۲۲۲٫

۱۱ – چهارمقالۀ عروضی سمرقندی، صص ۶۲ – ۶۳٫

۱۲ – همان ص ۱۲۵ به بعد.

۱۳ – کتاب لباب الالباب از روی چاپ پروفسور ادوارد بروان با مقدمه و توضیحات علامه محمد قزوینی و سعید نفیسی به چاپ رسیده است.انتشارات هرمس،تهران ۱۳۹۵٫

۱۴ – نک.همان.

۱۵ – نک.تذکره الشعرا،دولتشاه سمرقندی،تصحیح فاطمه علاقه،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران ۱۳۸۵٫

۱۶ – مرصاد العباد،نجم الدین رازی،به اهتمام محمد امین ریاحی،انتشارات علمی‌فرهنگی،ص۳۱

۱۷ – ‌نزهه الارواح و روضه الافراح(تاریخ الحکماء)،صص ۳۹۴ – ۳۹۶٫ جالب این است که در پایان متن اصلی تاریخ الحکماء شهرزوری دربارۀ عمر خیام،مترجم فارسی اثر که مقصود علی تبریزی است،و در سال ۱۰۷۷ قمری آن را کتابت کرده است،دو رباعی از همان رباعی های مشهور ابن خلف آورد است که ربطی به نوشتۀ اصلی یعنی تاریخ الحکماء که در قرن هفتم نوشته شده است، ندارد و این یعنی الحاق و انتساب آن شعرها به خیامی‌ریاضی دان بدون دقت لازم!.

۱۸ – آثار البلاد و اخبار العباد،زکریای قزوینی، ترجمه میرزا جهانگیر قاجار،ص ۵۴۹٫

۱۹ – نک. نفحات الانس من حضرات القدس،عبدالرحمان جامی،تصحیح محمود عابدی،انتشارات اطلاعات،تهران ۱۳۷۰٫

۲۰ – نک.سخن و سخنوران،بدیع الزمان فروزانفر،انتشارات خوارزمی،تهران ۱۳۵۰٫

۲۱ – در این باره استاد مطهری چنین اظهار نظر کرده اند:

«… ما در عدل الهى قسمت‌هایى از شعرهاى خیام را در همین زمینه نقل کرده‏ایم:

‌گر بر فلکم دست بدى چون یزدان

‌برداشتمى من این فلک را ز میان‏

‌از نو فلکى چنان همى ساختمى

‌کآزاده به کام دل رسیدى آسان‏

…خود همین خیام رساله‏اى دارد به نام «الکون و التکلیف» که موضوع آن همین است که نظام عالم نظام احسن است، یعنى موضوع رساله فلسفى‏اش ضد همان حرفهایى است که در این شعرها از او نقل شده و نقل مى‏شود…».نک.عرفان حافظ(مجموعه آثار شهید مطهرى)، ص ۴۱۰٫

۲۲ – نک. خیام در مقالات شمس،محمد علی موحد.نک.سایت شهر کتاب : http:ررwww.bookcity.orgرdetailر۲۱۷۸۳

۲۳ – لازم به ذکر است که شاید در آینده چند شعر و رباعی، همانطور که برای ابن سینا پیدا شده است،برای خیامی‌ریاضی دان هم کشف شود، اما سخن در این است که رباعیات معروفی که در قالب کتاب به نام خیام چاپ و منتشر می‌شود از آنِ او نیست .

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: