1393/8/11 ۰۹:۵۹
طاهره صفارزاده؛ شاعری كه در ابتدای دهه 40 به عرصه شعر و ادبیات ورود كرد و در ادامه با شعرهای متفاوتش، نظر همگان را به خود جلب كرد. دومین كتابِ او «چتر سرخ» از اساس به زبان انگلیسی نوشته شده بود و این نشان از تسلط شاعری جوان به زبان غیر مادری داشت و گویا شعرهای خیرهكنندهاش در آن كتاب دو شاعر بزرگِ قرن، بورخس و پاز را هم به تحسین وا داشت. در ایران نیز، بسیاری از منتقدان از او به عنوان یكی از استعدادهای درخور تامل شعر یاد میكردند، به ویژه با دفتر شعر «طنین در دلتا».
شعرهایی برای بیداری خواننده
وحید احمدی: طاهره صفارزاده؛ شاعری كه در ابتدای دهه 40 به عرصه شعر و ادبیات ورود كرد و در ادامه با شعرهای متفاوتش، نظر همگان را به خود جلب كرد. دومین كتابِ او «چتر سرخ» از اساس به زبان انگلیسی نوشته شده بود و این نشان از تسلط شاعری جوان به زبان غیر مادری داشت و گویا شعرهای خیرهكنندهاش در آن كتاب دو شاعر بزرگِ قرن، بورخس و پاز را هم به تحسین وا داشت. در ایران نیز، بسیاری از منتقدان از او به عنوان یكی از استعدادهای درخور تامل شعر یاد میكردند، به ویژه با دفتر شعر «طنین در دلتا». همچنین طاهره صفارزاده و علی موسوی گرمارودی، دو شاعری بودند كه جوانتر از دیگران. صفارزاده پس از انقلاب علاوه بر شعر، رو به كارهای پژوهشی و ترجمه نیز آورد، وی در این زمینه نظریاتی در باب ترجمه و چگونگی آن دارد و نیز از قرآن مجید ترجمه مشهوری به انگلیسی دارد. صفارزاده در سال 2005 ، از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، به عنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد. خانم طاهره صفارزاده شاعر و قرآن پژوه، پنجم مهرماه سال 1387بهعلت ضایعه مغزی صبح روز 4آبان در همان بیمارستان در سن 72 درگذشت. برخی از آثار وی عبارتاند از: «رهگذر مهتاب» (1341)، «چتر سرخ (به انگلیسی) » (1347)، «طنین در دلتا» (1349)، «سد و بازوان» (1350)، «سفر پنجم» (1356)، «حركت و دیروز» (1357)، «بیعت با بیداری» (1366)، «مردان منحنی» (1366)، «دیدار با صبح» (1366)، «اصول و مبانی ترجمه: تجزیه و تحلیلی از فن ترجمه ضمن نقد عملی آثار مترجمان»از 1358 (چاپ هشتم)، «ترجمههای نامفهوم» و...
دكتر «اسماعیل امینی» -متولد 1342-، شاعر، منتقد و مدرس ادبیات در دانشگاه، درباره كارهای بسیاری تاكنون نقدهای بسیاری درباره شاعران انقلاب قلمی كرده و با آنها مراودات بسیاری داشته است، با وی درباره شعر و كار شاعری طاهره صفارزاده به گفتوگو نشستهایم كه در ادامه میخوانید:
***
صفارزاده بعد از «رهگذر مهتاب» كه در سال 1341 و در قالبهای رباعی و چهارپاره و غزل و با نام مستعار چاپ میشود دومین مجموعهاش را هم در سال 1349 به زبان فارسی چاپ میكند؛ «طنین در دلتا». این مجموعه از بابت شكل و اجرا با «رهگذر مهتاب» و حتی دیگر آثار او متفاوت است. اساسا اهمیت شعر صفارزاده با تمركز بر این كتاب در شعر معاصر چیست؟
خانم صفارزاده خودش در این باره بسیار توضیح داده است. هم در نوشتهها و هم در گفتوگوهایش. خلاصه سخن این است كه شعر نمیتواند فقط به عواطف بسنده كند و در حوزه احساسات باقی بماند و به اندیشه بیاعتنا باشد و دیگر اینكه همه اجزای شعر كه به نحوی آرایش شعر محسوب میشوند از جمله وزن و قافیه و موسیقی و صورتهای مختلف فرم، همه اینها اگر در خدمت اندیشه شعر نباشند مزاحم كار شاعر هستند. در واقع خانم صفارزاده تلاش میكند گونهیی از زبان و فرم را نشان بدهد كه پس زمینه بر اندیشه باشند نه اینكه مقدم بر آن. تصور ایشان این بوده كه به هر حال كار شعر بیدار كردن است، تعبیری كه خودشان به كار میبرند این است كه «گوش عادت كرده به وزن عروضی و طنین قافیه و آوای سجع و جناس بیشتر لالایی میشنود تا ندای بیداری». از این بابت «شعر طنین» پیشنهادكننده نوعی از برانگیختگی و بیداری است برای خوانندهاش، یعنی دقیقا همان چیزی كه در فلسفه هنر مدرن هم بسیار تكرار شده است. به عبارتی هنر سنتی از فضاها و قالبها و مضامینی استفاده میكند كه برای مخاطب كاملا آشنا و ملموس است، در حالی كه در هنر مدرن از فضاها و المانهایی كار گرفته میشود كه نا آشنا و غریب هستند. برای اینكه مخاطب هم بتواند پا به پای مولف حر كت بكند و تجربههای جدیدی را از سر بگذراند. خانم صفارزاده پیشنهادی كه داشته این است، حالا اینكه چقدر توفیق داشته خودش بحث دیگری است. به هرحال تاثیرگذار بوده این رویكرد ایشان و توانسته نگاهی باز كند برای آنهایی كه در آن دوره میخواستند قالبها و شیوههای جدید را امتحان كنند، كه البته خیلیها هم علاقهمند شدند و این راه و شیوه را ادامه دادند.
وقتی به شعر صفارزاده اشاره میكنیم، دو پسوند مشخصا خیلی برجسته میشوند. «طنین» و «كانكریت». اساسا شعر طنین كه اواین قدر به اصرار از آن دفاع میكند چه مختصاتی دارد؟ مثلا وقتی میگوید «طنین حركتی است كه حرف من در خواننده میآغازد» به كدام خاصیت شعرش اشاره میكند؟
پیشنهادی كه ایشان دارد این است كه شعر باید انگیزهیی در مخاطب ایجاد بكند كه به اتكای آن بتواند حوزههای مختلف معنایی و دلالت كلمات را در ذهن خود فراخوان كند و با توجه به آن در هر بار خوانش به ساحت معنایی جدیدی دست پیدا كند. مقصودشان از شعر طنین همین است. خودشان تعبیری كه به كار میبرند این است كه «مثل طنین انداختن صدای ناقوس است كه از هر طرفی بخواهید آن را بشنوید یك جور دیگر شنیده خواهد شد و تمام هم نمیشود، اگرچه به مرور محو و كمرنگ میشود اما از بین نمیرود». نوعی از برانگیختگی و فوران كه پس از اتمام خواندن شعر، شعر تمام نشود بلكه تازه شروع شود. انگیزهیی برای تاویلهای مختلف از متن. اگرچه تفاوتی هست بین پیشنهادات هنر مدرن و رویكرد خانم صفارزاده در نفس مساله تاویل. در هنر مدرن اندیشه و محتوا آنقدرها هم مهم نیست و شكل و فرم كار است كه در درجه اول اهمیت پیدا میكند. اصلا حرف فرمالیستها هم همین است كه میگویند كار هنری ساخت فرمهایی است كه آن فرمها بعدا خودشان ممكن است معناهایی را به وجود بیاورند. در واقع معنی مابعدی فرم است، به حدی كه حتی خود مولف هم نمیتواند در معنی دخالت بكند. اما رویكرد خانم صفارزاده با این تئوری زاویه پیدا میكند، چرا كه ایشان بسیار نسبت به ابلاغ اندیشه و حضور معنا متعهد هستند. در واقع حرفشان این است كه نفس این طنین باعث میشود كه خواننده در همان حوزه خاص و نه بیرون از آن به تاویل برسد و درگیر با آن شود. تفاوت ایشان در همان «حوزه خاص» تعریف میشود، حالا اینكه چقدر این تئوری نظر منتقدان را جلب میكند امر دیگری است.
استفاده از تعابیری مثل «هدف ادبیات»، «هنر مردمی» یا «روشنفكر متعهد» او را از این بابت خیلی به جلال آل احمد نزدیك میكند. در جایی میگوید «شعر پالاینده و سازنده است... شاعر متعهد حق ندارد پوچی بپراكند. هرچند در غمزدگی و دل شكستگی او تردید نیست. اما چون در جبههیی قرار گرفته، یعنی خودش را در جبههیی قرار داده، حتی در ناگوارترین شرایط هم باید رهبری باشد رزمنده نه غمزدهیی ناامید». مشخصا دو برخوردش با شاملو و سهراب این قضیه را شاید روشنتر میكند. در یك گفتوگو به شاملو خرده میگیرد كه «او نسبت به اشعار پندآموز بیمحبتی نشان میدهد. وارد كردن حكمت یا مفاهیم پندآموز را در شعر نمیپسندد. این پیچیدگی شعر «حرفی» و تجریدی و ذهنی با اساس شعر سپید كه آمده راحت حرف زدن را به شاعر عرضه كند تناقض دارد. كسی كه شعر آزاد و سپید مینویسد باید به چرایی این شیوهها توجه داشته باشد و الا دستوپاگیری عروض و قافیه را با عوامل دستوپاگیر دیگر جایگزین كرده است». آنچه مسلم است او روشنگری یا به تعبیر خودش «روشنفكری» را از كار شاعریاش بیرون نمیداند. ضرورت چنین تعهدی برای او در كجاست؟
هنر تجلیات مختلفی دارد. مثلا «جنگل» را فرض كنید هر كسی برای كار خاصی به جنگل میرود، یك نفر برای تماشا و قدم زدن دیگری برای چیدن میوه یا تهیه هیزم و كسی هم برای شكار. هنر هم همینطور است، همه این امكانات مختلف را در اختیار شما قرار میدهد. شعر سپهری هم میتواند در حوزه هنر باشد، نمیشود از این محدوده بیرونش كرد. برای اینكه او زیبایی میآفریند، لحظات خاص و تاملبرانگیز درونیات انسان را نشان میدهد. شعر شاملو هم میتواند هنر باشد، میتواند كه یعنی باید باشد، چون او نیز امكانات پنهان زبان را آشكار میكند. قدرت زبان فارسی را به معرض نمایش میگذارد و در عین حال اندیشه را هم بارور میكند، آن هم بدون استفاده از موسقی و وزن عروضی. شعر متعهد خانم صفارزاده نسبت به اندیشه هم بخشی از هنر است. نمیشود هنر را فقط به یكی از اینها منحصر كرد. این رسم همیشه از قدیم بوده است كه تقریبا همه آنهایی كه در رشتههای مشترك هنری فعالیت میكردند نسبت به رویكردهای یكدیگر خیلی نظر مساعدی نداشتهاند. مثلا ممكن است كسی كه نقاشی آبستره كار میكند نقاش فیگوراتیو را اصلا به رسمیت نشناسد، از این بابت قضیه تازهیی نیست. ولی فرق منتقد اینجاست كه بیرون از همه اینها میایستد و نوع این برخوردها را دستهبندی میكند و توضیح میدهد.
با این تفسیر آیا «شعریت» شعر زیر سوال نمیرود؟ یعنی خود شعر برای خودش نمیتواند كافی باشد ؟ حتما باید به چیزی بیرون از خودش تكیه كند؟
من بهشدت معتقدم كه هنر به وجود آمده تا در خدمت انسان باشد. یعنی فرآیند خلق زیبایی مادامی كه برای انسان نباشد هرچه میتواند باشد غیر از هنر. شاعر با این انگیزه شعر مینویسد كه كسی آن را بخواند و ارتباط بگیرد. تئاتری ساخته میشود كه یك عده بروند بنشینند و آن را تماشا بكنند. اگر این طور نباشد كه دیگر چه فایدهیی دارد ؟ یكسری حرف توی ذهنمان میچرخد و آخر هم هیچ. این شعار «هنر برای هنر» به نظر من راه خطایی است كه یك دورهیی به وجود آمده و دیگر هم برچیده شده است. هر اثری مادامی كه با مخاطب برخورد نكند نمیتواند به هنر تبدیل بشود.
صفارزاده خواندن و نوشتن به یك زبان دیگر را برای كسی كه ادبیات كار اوست نه یك امتیاز بلكه ضرورت میداند. این را هم در گفتوگوهایش و هم در شكل برخورد خودش با ادبیات ابراز میكند. تا جایی كه در 32 سالگی مجموعه شعری به زبان انگلیسی چاپ میكند با عنوان چتر سرخ (Red Umbrella) كه استقبال شاعران بزرگی مثل بورخس و پاز را هم برمیانگیزد، در حالی كه هنوز در كشور خودش آنچنان كه باید شناخته شده نیست. فكر میكنید چرا؟
خب این نظر ایشان است. من فكر نمیكنم كه خواندن و نوشتن به یك زبان دیگر ضرورت كار یك شاعر یا نویسنده باشد. اگرچه دریافت و دقت در امكانات زبانهای دیگر میتواند شناخت او را در مفهوم به آن توسعه بدهد و حتی به كشف امكانات پنهان زبان هم منجر بشود، آن هم برای شاعر كه ماده اصلی او زبان است. اما وقتی به عقب نگاه میكنیم شاعران زیادی را میبینیم كه به چند زبان مسلط بودهاند و حرفی برای گفتن نداشتهاند، یا از آن طرف شاعران بسیاری بودهاند كه فقط به یك زبان اشراف داشتهاند اما نامشان همیشه بر سر زبانها خواهد ماند. از این بابت من فكر میكنم بیشتر این ویژگی در حد یك امتیاز است و نه ضرورت. اما درباره سوال دومتان، خب چون زمینه فرهنگی آنجا با كشور ما فرق میكند. آنجا شعر تعریف دقیق خودش را دارد اما اینجا شعری بیشتر همه گیر میشود و طرفدار پیدا میكند كه سهل باشد و خواب آرام مخاطب را نیاشوبد. شاعرانی مثل خانم صفارزاده كه كارشان مبتنی بر نوعی به چالش كشیدن ساختار و ماده شعر است طبیعی است كه در محاق بمانند. كما اینكه این وضعیت فقط هم به شعر منحصر نیست، در همه انواع هنری همین طور است. مثلا نگاه كنید كه موسیقی بیكلام چقدر در كشور ما مهجور است. در حالی كه موسیقی اصیل و واقعی همان است، صدای ساز، كلام مازاد بر آن است. شاید تعجب كنید من كه به عنوان شاعر باید از شعر دفاع كنم چرا این حرف را میزنم اما حقیقت همین است. در سینما هم همین طور، قصه خودش را تحمیل كرده است به سینما. چرا ؟ چون مخاطب ما تیپ دوست دارد، تیپ قهرمان، «تیپ» عاشق شكست خورده و... «شخصیت» هنوز در سینما همه گیر نشده است. طبیعی است كه همه با شعر خانم صفارزاده ارتباط نگیرند!
كاملا مشخص است كه او جدای از بحث نوشتن به زبانی دیگر كه شعرش را از حدود مخاطب فارسی زبان فراتر میبرد، با انواع و اقسام اتفاقات جهانی و منطقهیی نیز در خود متن درگیر میشود. از جنگ اعراب و اسراییل گرفته تا جریانات شیلی و اسپانیا و... دو شعر «سفر اول» و «تشییع جنازه ژنرال» نمونههای برجسته توجه به این موتیف هستند. همه این ارجاعات هم حول چند محور خاص محور میچرخند: ظلمستیزی، تقابل با خودكامگی و عدالت خواهی. از این بابت جایگاه او را با معاصرانش چگونه ارزیابی میكنید. آیا كسی از آنها تا این اندازه با اتفاقات جهانی درگیر شده است ؟ از دیگر سو فكر میكنید آیا صفارزاده توانسته این درگیریها را درونی شعرش كند یا در حد اشاره باقی مانده است ؟
این مساله لزوما به این دلیل كه شاعری جهانی باشند و در هر جای دنیا مخاطب داشته باشند نبود. بیشتر از این بابت بود كه همه این اتفاقات را جدای از هم نمیدیدند و نمیتوانستند كه ببینند. در دیداری كه پیش ایشان رفته بودیم به همین نكته اشاره كردند كه استعمار جهانی یك مساله واحد است و همه این نمودهایش در گوشه و كنار جهان از آن آب میخورند. واقعا برایشان فرقی نمیكرد كه این ظلم در فلسطین اتفاق افتاده است یا آن سر دنیا. اعتقاد داشتند كه رهایی از این وضعیت جز در رهایی همه مظلومین جهان میسر نخواهد شد. این از تفكرات اسلامی و دینی ایشان میآمد و به نظر من نگاه بسیار زیبایی هم بود.
نمیشود به كارنامه فعالیت صفارزاده اشاره كرد و درباره «كارگاه نقد عملی» او و ترجمههای فارسی و انگلیسیاش از قرآن حرفی نزد. صفارزاده در كتاب «ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن كریم» به یكی از كاستیهای مرسوم در در ترجمههای پیشین فارسی از قران اشاره میكند و بحث عدم ارتباط بین نامهای خداوند (اسماء الحسنی) با آیات قرآن را پیش میكشد. دقیقا منظور او از این ارتباط چیست؟
بله. ایشان در خصوص نقد عملی ترجمه و شكلگیری سری مجموعه كتابهای زبان تخصصی در دانشگاهها نظرات بسیار مهمی را ارایه كردند و خیلی از این كتابها هم مستقیما زیرنظر ایشان تدوین شد. اما درباره ارتباط بین اسماءالحسنی و آیات كه گفتید، نظر ایشان این بود كه مثلا معنای عبارت «انالله سمیع علیم» از یك سوره تا سوره دیگر متفاوت است و بسته به ساحت معنایی همان سوره باید ترجمه بشود، به نحوی كه بعضی از مفسران اعتقاد دارند آیه شریفه «بسمالله الرحمن الرحیم» هم در هر سوره معنای خودش را پیدا میكند. جرقه این دریافت را ایشان مثل اینكه نخستین بار در ترجمههای انگلیسی قرآن مشاهده كرده و با مقایسه در ترجمههای فارسی متوجه این اشكال شده بودند.
روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید