خاورشناسی كه ایران را سرزمین جاویدان نامید/ روایتگر کشوری که چون سنگ‌خارا ماندگار است

1393/7/22 ۱۲:۰۴

خاورشناسی كه ایران را سرزمین جاویدان نامید/ روایتگر کشوری که چون سنگ‌خارا ماندگار است

21 مهرماه برابر با سالروز درگذشت کنت آرتور دوگوبینو است؛ خاورشناس، مورخ و دیپلمات فرانسوی كه در بحبوحه عصر ناصری قدم به خاك ایران گذاشت و چنان شیفته و دلبسته فرهنگ پرشاخ و برگ آن شد كه گزارش‌ها و یادداشت‌های فراوانی در ستایش آن نوشت و آن را سرزمین جاویدان نامید.

21 مهرماه برابر با سالروز درگذشت کنت آرتور دوگوبینو است؛ خاورشناس، مورخ و دیپلمات فرانسوی كه در بحبوحه عصر ناصری قدم به خاك ایران گذاشت و چنان شیفته و دلبسته فرهنگ پرشاخ و برگ آن شد كه گزارش‌ها و یادداشت‌های فراوانی در ستایش آن نوشت و آن را سرزمین جاویدان نامید.

سرزمین كهنسال ایران در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود همواره مسافران و سیاحان زیادی را به سوی خود كشاند و جذب فرهنگ و هنر پربار خود كرد. مسافران این سرزمین هركدام از دیدگاه خود امور جاری را دریافتند و سفرنامه‌هایی رابه رشته تحریر درآوردند كه از منابع مهم تاریخی و جغرافیایی به‌شمار می‌روند. آرتور دوگوبینو در شمار این سیاحان است. «مكاتبات تاریخ ایرانیان» و «سه سال در ایران» از مهم‌ترین آثار اوست كه تماما به ایران اختصاص دارد.

گوبینو در نامه‌ای كه به خواهرش نوشت، ایران را سرزمینی نامید كه در آن همه‌چیز هست؛ زندگی، خدا، هستی و نیكی. شاید به همین دلیل بود كه گوبینو پا‌یبند ایران شد و دو اثر خود را به این سرزمین و مردمان آن اختصاص داد. آرتور به ایران آمد تا ببیند مردم این سرزمین پهناور و باستانی چطور زندگی می‌کنند و چطور می‌اندیشند تا دانسته‌های خود را برای جهانیان مكتوب و مستند كند.

 

ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد!

گوبینو مورخی تیزبین و موشكاف بود. وی روایت‌های مختلفی از ایران عهد ناصری دارد و برخی از تجربیات خود را مكتوب كرد. مرور خاطرات گوبینو درباره مردم عهد ناصری به ما كمك می‌كند تا دریابیم مردم ایران در آن دوره تا چه میزان برای مقوله تاریخ و هویت ملی خود اهمیت قائل بودند و دیدگاه شان درباره معیارهای ملیت چه بود.

گوبینو ایران را سنگ خارایی می‌نامد كه با وجود ناملایمات بسیار در طول تاریخ هم‌چنان همان است كه بود: «ایرانیان خود را در كشورشان و كشور را در خودشان دوست دارد. آنان با بی‌اعتنایی به آمد و شد حكومت‌های گوناگون نظر می‌كنند، بی‌ آن‌كه علاقه‌ای به یكی از آن حكومت‌هایی كه از بالای سر آنها می‌گذرند، نشان دهند. بدین‌سان، آنان مردمانی عاری از حس وطن‌پرستی سیاسی به نظر می‌آیند، اما كشورگشایی‌ها و چیره‌شدن‌ها، بی‌آن‌كه به فردیت ایرانی آسیبی برسانند، نیروی خود را از دست داده و نابود می‌شوند. به عبث، می‌توان بخشی از ایران را جدا یا سرزمین آن را تقسیم كرد؛ می‌توان نام ایران را از آن گرفت، ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مُرد.

ایران در نظر من، چونان سنگ خارایی است كه موج‌های دریا آن را به اعماق رانده‌اند، انقلابات جوی آن را به خشكی انداخته، رودی آن را با خود برده و فرسوده كرده است؛ تیزی‌های آن را گرفته و خراش‌های بسیاری بر آن وارد آورده، اما سنگ خارا كه پیوسته همان است كه بود، اینك، در وسط دره‌ای بایر آرمیده است. زمانی كه اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش از سر خواهد گرفت. اهمیتی ندارد كه كدام عنصر طبیعی پیروز شده یا چه حوادثی رخ داده باشد؛ تا زمانی كه او از میان نرفته باشد، همان سنگ خارا خواهد بود و به جای نیرویی كه بخواهد در درازای یك سده اندك آسیبی بر او وارد كند، او بر هزار نیروی مشابه چیره خواهد شد.»

گوبینو می‌نویسد: «ایرانیان قومی باستانی‌اند و چنان‌كه خود می‌گویند، شاید، كهن‌ترین ملت جهان‌اند كه حكومتی منظم داشته‌اند و بر روی زمین هم‌چون ملتی بزرگ عمل كرده‌اند. این حقیقت در ذهن هر خانواده ایرانی حضور دارد و تنها گروه‌های درس خوانده نیستند كه این مطلب را می‌دانند و آن را بیان می‌كنند. حتی مردمان طبقات بسیار پایین نیز همین سخنان را تكرار می‌كنند و آن را موضوع گفتگوهای خود قرار می‌دهند. این مطلب شالوده استوار حس برتری آنان و یكی از اندیشه‌های عمومی و بخش ارجمندی از میراث معنوی آنان است. گاه شنیده‌ام كه به تعارف می‌گویند كه فرانسویان عالی‌ترین نمونه نظام پادشاهی كهن اروپایی را به وجود آورده‌اند و از این حیث به ایرانیان شباهت دارند.»

 

روایت گوبینو از تاریخ‌دوستی ایرانیان

در نظر گوبینوی فرانسوی مردمان ایران‌زمین از تاریخ خود باخبرند اما در عین حال معتقد است داوری ایرانیان درباره بسیاری واقعیت‌ها خطاست و اعمالی را به برخی از شخصیت‌های تاریخی نسبت می‌دهند كه از آنها سر نزده است: «در نظر آنان چهره جمشید درخشش بیشتری دارد، رستم پهلوانی بس بزرگ است و به گفته قاطرچیان نیز همه كاروانسراهای ایران را شاه عباس بزرگ بنا كرده است. من این نكته را از این حیث نقل نمی‌كنم كه برای دانستن روایتی درست از سلسله‌های ایران، باید به عوام مراجعه كرد، بلكه تنها می‌خواهم بگویم كه گذشته ملت حتی برای عوام نیز از جالب‌ترین موضوعات گفتگوست و در نظر آنان این گفتگوها برای صرف وقت، روشی مناسب‌تر و دلپذیرتر از گوش دادن به قرائت كتابی یا ... شنیدن داستان‌های برخی مردمان دانشمندی است كه می‌خواهند چیزهایی را به دیگران بیاموزند كه هنوز خود به درستی نمی‌دانند. من انجمن‌های بسیاری را دیده‌ام كه گویندگان و شنوندگان آن همه از عامی‌ترین گروه‌ها بودند. این انجمن‌های علمی، در بن دیواری خرابه یا در گودالی، درحالی‌كه جمعیت روی زمین نشسته بودند، تشكیل می‌شد، اما همگان به همان اندازه به مطالب گفته شده توجه می‌كردند كه اگر آن انجمن در تالاری تشریفاتی برگزار می‌شد و شركت‌كنندگان در مبل‌هایی كه دور فرشی یشمی رنگ چیده شده‌اند، نشسته‌اند باشند.»

گوبینو خاطره‌ای را نقل می‌كند تا اهمیت تاریخ در نظر ایرانیان را بیشتر نمایان كند: «در طول چهار ماهی كه من در بیابانی در بیست فرسخی تهران در چادری به سر می‌بردم، خدمتكاران من، هر شب، در چادر یكی از پیش‌خدمت‌ها یا آبدارباشی جمع می‌شدند و در آنجا كتاب می‌خواندند و درباره حوادث تاریخ باستان بحث می‌كردند، افراد بومی محل اردوگاه از حاضران همیشگی این انجمن بودند؛ آنان كه چیزی می‌دانستند، درباره آن سخن می‌گفتند و كسانی كه دانشی نداشتند، گوش می‌دادند و كوشش می‌كردند تا چیزی یاد بگیرند. حتی سربازان نیز از این فراغت بهره‌ای داشتند. گاهی پیش من می‌آمدند تا میان آنان داوری كنم. آشكار است كه قومی كه تا این اندازه به گذشته بها دهد، از اصلی حیات‌بخش و نیرویی بزرگ برخوردار است.»

 

گوبینو و نظریه اصالت نژادی

گوبینو از جمله افرادی بود آرا و عقایدش تاثیرات مهمی بر قرن بیستم داشت. جامعه‌شناسان حوزه هویت گوبینو را به‌عنوان نخستین كسی می‌شناسند كه به اصالت نژادی اهمیت داد و به صراحت مخالفت خود را با اختلاط نژادها بیان كرد.

کنت دوگوبینو مبتکر مکتب فلسفی مخصوصی به نام گوبینیسم و معتقد به برتری نژاد آریایی بوده است که در آغاز قرن بیستم به‌ویژه در سال‌های بعد از جنگ جهانی اول طرفداران بسیاری در اروپا پیدا کرد. این مکتب بیشتر مورد توجه و احترام نویسندگان و متفکران آلمانی بود تا فرانسوی، به‌گونه‌ای که آلمانی‌ها مقالات و کتاب‌های متعددی را درباره افکار و عقاید وی منتشر كردند. وی معتقد بود اگر نژاد سامی با نژادهای آریایی آمیخته شود، در نتیجه این آمیزش آریایی‌نژادان همه صفات اصلی خود را که زیبایی، استواری اندام و دلیری، رادمردی و عدم گرایش به سازش و دروغ است از دست می‌دهند و تبدیل به مردانی حریص، فریبکار و ترسو و سخت‌جان می‌شوند و صفات درجه‌ دوم، سرانجام جایگزین صفات درجه‌ اول نژاد عالی‌تر می‌شود. گوبینو با این عقاید به نتایج آمیزش ایرانیان با تازیان خوشبین نبود و می‌گفت: «شاهنشاهی ایران را نژاد آریایی که مظهر نجابت و دلیری بی‌باکی بوده است، در آغاز تشکیل داده و سپس بر اثر تماس مستمر با نژادهای مختلف مانند تورانیان و تازیان، ارزش معنوی خود را به تدریج از دست داده است.»

گوبینو درباره ایرانیان بارها گفته بود: «ممالکی که در دوره‌های مختلف به ایران حمله کردند حتی اگر به ایران هم تسلط پیدا می‌کردند به جای این که تمدن خود را در مردم ایران نفوذ دهند، تمدن ایرانی در آن‌ها نفوذ می‌کرد به همین دلیل در اکثر ممالک دنیا خصوصیات ایرانی رخنه کرد. ایران همیشه روی پای خود ایستاد و تمدن و فرهنگ خود را به دیگر اقوام شناساند و این نشانه فرهنگ و تمدن غنی ایرانی است که حتی در قوم فاتح هم اثر می‌گذاشت.» گوبینو در بحث نژادیِ خود، نژاد ایرانیان را نژاد منتخب و گزیده قوم آرین می‌دانست و تمامی خصوصیاتی را که برای یک نژاد قوی و منتخب در کتاب خود طبقه‌بندی کرده بود را در قوم ایرانی سراغ می‌گرفت و از این روست که تاریخ این مملکت را نوشت و آن را «مكاتبات تاریخ ایرانیان» نام نهاد.

 

کنت آرتور دوگوبینو در یك نگاه

گوبینو در یك خانواده اصیل در ویل‌داوری فرانسه به دنیا آمد. گوبینو در سوئیس به مدرسه بی‌ین رفت. در این مدرسه بود که مقدمات زبان‌های شرقی را فراگرفت. بعد از مدتی به علت اخراج پدرش از ارتش فرانسه به شهر لوریان رفت و در این شهر به تاریخ و ادبیات علاقه پیدا کرد و از همان دوران شیفته زیبایی‌های مشرق‌زمین شد. گوبینو در 19 سالگی به پاریس رفت. در پاریس به کارهای اداری و روزنامه‌نگاری مشغول شد و اولین منظومه خود را با نام «دلفزا» را که همه بازیگران آن ایرانی بودند، به رشته تحریر درآورد. در سال ۱۸۴۹ توکویل وزیر امور خارجه فرانسه او را رئیس دفتر خود کرد و به این ترتیب راه برای سفرهای گوبینو به مشرق‌زمین هموار شد.

گوبینو در سال ۱۸۵۵ به همراه همسر و دخترش از طریق بندر بوشهر به ایران آمد و از طرف دربار استقبال باشکوهی از او به عمل آمد. در طول اقامت خود در ایران به زبان فارسی مسلط شد و به کارهایی از قبیل سکه‌شناسی و مطالعه تاریخ و فلسفه و ترجمه متون فارسی به فرانسه مشغول شد. گوبینو در طول زندگی پرماجرای خود در سال ۱۸۵۸ بار دیگر به فرانسه بازگشت و به امریکا رفت و بعد از مدتی بار دیگر در مقام سفیر فرانسه به تهران اعزام شد و تا سال ۱۸۶۳ در این مقام باقی ماند. سال‌های آخر عمر او در سفر به سرزمین‌های اروپایی به‌ویژه آلمان و ایتالیا سپری شد و در اواخر عمر هم در پاریس زیست و سرانجام در شهر تورین درگذشت.

خبرگزاری ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: