1391/11/7 ۰۱:۲۷
فراخوان همگانی برای برافراشتن نامهای خراسان بزرگ و توران
رد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی استاد محمد کاظم موسوی بجنوردی گرامی درود بر شما با آزرم، نوشتار پیوست هفتهنامه امرداد تاریخ 23 امرداد 1389 خیامی چاپ شده است. بدبختانه دستاندرکاران روزنامه بدون هماهنگی با نویسنده دستکاریهایی در آن کردهاند که سبب رنجش و کوتاه کردن فریاد وی شده است. خواهش میکنم پیوست را بخونید و مهربانی فرموده نگارنده را از دریافت آن و از دیدگاه خود آگاه فرمائید. امیدوارم همچون گذشته که یاور روانشاد استاد عنایت الله رضا بودید اینبار نیز در این کار فرهنگی از هر گونه تلاش و توتانایی خود و از هر راهی که درست میدانید فروگذار نفرمایید. به ویژه در نگارش گزارش واژههای توران و خراسان بزرگ در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و یا برگزاری نشتها و انجمنهایی برای شناخت این سرزمینها که نقش بزرگی در تاریخ و فرهنگ ایرانشهر در همه هنگامهای پیش از اسلام و دوران اسلامی داشتهاند. با سپاس دويم تيرماه 1389 خيامی فراخوان همگانی برافراشتن نام های خراسان بزرگ و توران به: مردمان، تلاشگران جرگه فرهنگ، حقوق بين الملل، رسانه و استادان نامدار و بياد استاد عنايت الله رضا که زندگی پربار خود را برای پرستاری جغرافيای تاريخی ايران ويژه کرد. روانش شاد مهران پور ابراهيم(شفيعی نسب لنگرودی) در درازای چند سده گذشته، افزون بر تباهی سرمايه های بسيارِ گيتييايی(مادی)، سرمايه های مينويی(معنوی) فرهنگی فراوانی نيز بسوخت که بهره هزاران سال تلاش نياکانمان بود که حتی برخی از آنها تا چند دهه پيش با پايمردی و از جانگذشتگی پاسداری شده و مانده بود اما اکنون از برای زخم کاری بيگانگان و ندانمکاری و کاهلی و سستی و کرخی و فرسودگی حاکمان بسختی خسته(مجروح) شده و ميراست. گزند سهمگين ويرانی اهريمنی چنگ و دندان نشان مي دهد. نياکان ما همه جهان هنگامِ کهن خود را با واژه های زيبا ناميده بودند. درياچه ای که امروزه بروسی آرال و دريايی که خليج ننگيده ميشود با درياچه خوارزم و دريای پارس ناميده مي شد و خاورميانه ی اروپاي غربی چيزی جز آسيای جنوب غربی نيست. ايرانيان حتی تنگه ای را که امروزه برينگ می خوانند مي شناختند و بهرنگ می ناميدند و پيشينه اين شناخت اگر کوچ سرخ چهرگان(پوستان) در 12-10 و شايد 15000 سال پيش(هنگام تهمورث و شايد در آغاز جمشيد) نباشد1، دستکم به دوره اسلامی در سده سيوم خيامی برمي گردد که ايرانيان از بندر سيراف در کناره دريای پارس تا خراسانی آ(شرقی)ترين جايها در کناره های بخشی از دريای فراخکرد ب که دريای چين کنونيست از راه کشتيرانی و دريانوردی سوداگری می کردند. از زنگبار تا خانفو(کانتون کنونی) بنگاه می ساختند و در کنار بازرگانی، مردمان دوردستها را به پذيرفتن کيش نويی که خود تازه به آن گرويده بودند فرامي خواندند. اينک تا يورش تيمور در سده هشتم خيامی بدرازا کشيد. از آنجايی که اين پيک را سرگشاده می نگارم تا همه مردم و خردمندان و دلسوزان خان و مان و فرهنگ ايران بتوانند بخوانند ناچار به نوشتن سخنانی هستم که استادان فرهيخته بس بيشتر از آن آگاهی دارند بدين ديدگاه پيشاپيش از ايشان پوزش می خواهم. اين داد مردمان(حقوق بشر) است که به فرهنگ خود سرزمينهای خود را بنامند. ديگرِ مردمان جهان بايد با آزرم، اين خواسته را بپذيرند و بکار گيرند. آنچه امروز به نامهای روسی آسيای ميانه(Middle Asia) و اروپايي غربی آسيای مرکزی(Central Asia) خوانده مي شود چيزی جز خراسان بزرگ و توران نيست. توران سرزمين فراسوی اَرنگ(گلزريون، سيردريا) تا رود ايرتيش و فراسوی درياچه خوارزم و فراسوی آبراه کهن دائيتی نيک(وهرود، جيهون، آمودريا) که به دريای کاسپين می ريخت، است. اکنون قزاقستان و قرقيزستان خوانده می شود. همچنين توران دربردارنده سرزمينهای کشمير و سنجان(کاشغرستان و ختن(آبريز تاريم)) و تورپان است. جغرافيای سياسی در درازای تاريخ مرزهای شناخته شده ای بر پايه مرزهای طبيعی داشته است. اکنون با وجود برخوردهای خودخواهانه و نابخردانه سياست کنندگان و همستار(برخلاف) پندار برخی، اين مرزها با کم و بيش سرپيچيهايی هنوز پابرجا و استوار مانده است. بايد آنگونه ساز کرد تا در ايران و سرتاسر جهان، وزارت امور خارجه، وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، وزارت ارشاد، رسانه های همگانی ديداری و شنيداری و خواندنی و سازمانهای بين المللی مانند سازمان مردمان همبسته(ملل متحد) به ويژه شاخه فرهنگی آن يونسکو در همه پيمان نامه ها، چَک(سند)های خود از نامها و واژه های راست و درست با پشتوانه فرهنگی و تاريخی سدها و هزاران ساله بهره ببرند. يونسکو مسئول نگهبانی خواسته(دارايی)های فرهنگی جهانی است که پيوندی تنگاتنگ با حقوق فرهنگی مردمان دارد. در اين باره به ويژه به «پيمان ميراث فرهنگی ناملموس جهانی» مُهر شده بسال 2003 ترسايی يا 1382 خيامی اشاره مي شود. يونسکو در دهه شست خيامی انجمنی از نمايندگان کشورهای اين بخش از جهان فراهم و کتابی به نام «تاريخ تمدنهای آسيای مرکزی» چاپ کرد. بدبختانه نمايندگان ما در انجمنهای اين بزرگترين ارگان فرهنگی جهانی نام توران را بپاکی بفراموشی سپردند که باوه آن چيزی جز از خود بيگانگی، سرگردانی، پريشانی و گمگشتگی نيست. گذشته از نادرستی جستارهايی مانند مهاجرت ايرانيان بربر به ايران، شکوه شهرنشينی(تمدن)، دانش و فناوری ايرانی در آن همچنان موج می زند و با اينکه سراسر اين کتاب دروغ و زبان برگشادن(توهين) به فرهنگ ايرانی است اما از آنجايی که فرهنگ ايران فروغمند و فرهمند است نويسندگان نتوانستند آن را بپوشانند و از چشم خوانندگان و جهانيان پنهان کنند. از اين ديدگاه با اينکه زمان و ميدان را واگذار کرده ايم همچنان کسانی چون من اميد به بازگردانندن آب رفته در جوی داريم. برای نمونه: "به ويژه تاثير ايران، اگرچه مرکز تمدن آن در آسيای غربی واقع شده، بسيار عميق است. عمق اين تاثير و نفوذ فرهنگی به ميزانی است که تفکيک تمدن سرزمين مادری ايران از آنچه در محدوده آسيای مرکزی جريان داشته است امری بسيار مشکل می باشد." 2 نخستين مهاجرت دسته جمعی هند و ايرانيان در هزاره دوم ق.م. مصادف بود با آغاز دامداری، مخصوصا نسل گيری از اسب، و با اختراع وسايل نقليه دوچرخ يا چهارچرخ. همزمان با مهاجرتشان به سمت قفقاز، نواحی استپی جنوب سيبری و آسيای مرکزی از ارابه های جنگی نيز استفاده می کردند. در نتيجه اين توانايی را پيدا کردند که به بين النهرين، فلات ايران، هند، ارتفاعات آلتايی و حتی چين و کره نيز برسند."3 "با طلوع امپراطوری هخامنشی که سير دريا را مرزهای شمالی خود در مقابل کوچ روهای سکايی قرار دادند، اين تقابل فرهنگی مشخص تر شد. در جنوب رودخانه، يعنی در داخل امپراطوری هخامنشی، جايگزينی کوچ روی به کشاورزی سرعت گرفت و اشکال مختلف همزيستی بين کوچ روها و دامداران ساکن در روستاها پديد آمد. در خارج از قلمرو امپراطوری نفوذ فرهنگی هخامنشی ها در آسيای مرکزی در بخشهای شرقی تا منطقه سکاهای آلتايی گسترش پيدا کرد."4 اين مرز به خيلی پيشتر و به هنگام فريدون برمی گردد. نگارنده نمی خواهد به بررسی اين کتاب بپردازد که در گنجايش اين کرتاس(کاغذ) نيست و تنها مي خواهد با آوردن چند نمونه، درستی گفتار خود و کژی گفتار نويسندگان را نشان دهد. توران نامی است که نه تنها ايرانيان آن را به آئين مي شناسند و در فروردين يشت به فْرَوَهر زنان و مردان پاکدين تورانی درود فرستاده مي شود5 و در فرهنگ ايرانی از اغريرث و پيران ويسه و فرنگيس و منيژه تورانی به نيکی ياد ميشود بلکه ترکان نيز به اين نام آفرين مي گويند و مي بالند. پايتخت و بهشتِ(بهترينِ) کند(شهر)های توران، کنگ افراسياب و قُجغارباشی همواره بر بار(کناره) رود چو و در بالادست آن بوده است که در شاهنامه آمده است. شگفت اينکه به رویِ بن مايه پيوستگی تاريخی زندگانی مردمان از ديدگاه فرهنگی، اجتماعی در همه دوران اسلامی و هنگام فرمانروايی ترکان، بلاساغون و اکنون بيشکک پايتخت قرقيزستان کنونی هر دو در نزديکی آن کهن دژها بنا شدند.6 همستار نام توران، آسيای مرکزی چنان نادرخور است که: "اولين مسئله ای که در دستور کار قرار گرفت تعريف حدود منطقه بود. به دنبال اين نشست در جلسه ديگر يونسکو که در 1978 منعقد گرديد چنين نتيجه گرفته شد که مطالعه آسيای مرکزی بايد دربرگيرنده تمدنهای افغانستان، شمال شرق ايران، پاکستان، شمال هندوستان، چين غربی، مغولستان و جمهوريهای آسيای مرکزی شوروی باشد."7 "هدف از اين طرح اوليه که در برنامه يونسکو گنجانيده شده بود، درک بهتر تمدنهای مردم ساکن مناطق آسيای مرکزی بر اساس باستان شناسی، تاريخ، زبان و ادبيات آنها بود. در مرحله آغازين کشورهای شرکت کننده در اين طرح عبارت بودند از افغانستان، هند، ايران، پاکستان و اتحاد شوروی. بعدا کشورهای مغولستان و چين نيز به طرح آسيای مرکزی يونسکو ملحق شدند. به اين ترتيب منطقه مورد نظر گسترده تر شد تا فرهنگهای مغولستان و بخشهای غربی چين را نيز در برگيرد. بايد يادآوری شود که منظور از آسيای مرکزی يک تصور فرهنگی است که طی تاريخ طولانی تمدنهای اقوام اين منطقه ظاهر شده و نبايد آن را با منطقه ای دارای مرزهای معين و محدود چه در حال حاضر و چه در آينده ارتباط داد."8 "از آنجا که تاريخ يک سلسله رويدادهای بدون وقفه است، تصميم بر اين شد که تاکيد زيادی بر تاريخ معينی که لزومی در آن نيست نشود. حوادثی که پيش يا پس از آنچه درباره آن گفتگو می شود بايد در مجلد مخصوص به آن زمان مطرح شود تا منطبق با يک کار علمی باشد."9 اما يونسکو هيچگاه نتوانست خود را از اين مرزبنديهای سياسی کنونی که باوه ناخجسته زورآزمايی غارتگران سده های 19 و 20 ترسايی يا 12 و 14 خيامی ت بود و بخش بنديهای نادرست زمانی رها سازد. يکی از گرفتاريهای بزرگ داستان نويسی(تاريخ نگاری) غربی که تنها روش دانشی(علمی) شناخته می شود! هنگام های خودخوانده است که هر چند هماننديهايی با فرهنگ ما دارد اما برای ما بيگانه است و مردمان حتی پژوهشگران را دوچار پريشانی مي کند. برای نمونه آنچه ما کاوه آهنگر می ناميم آنان هنگام مس و مفرغ و همين گونه لهراسب و گشتاسب را هنگام آهن می خوانند.10 اين چگونه بررسی زبان و ادبيات پيش گفته در بالاست که شاهنامه فردوسی و اين همه نسکهای ث پرشمار اوستا و ودا و پهلوی در آن ناديده است؟! بی پايه تر از آسيای مرکزی، آسيای ميانه است. روسيان به اندازه دوری و نزديکی به خود، قفقاز را آسيای نزديک، توران و خراسان بزرگ را آسيای ميانه و آسيای دوردست خراسانی را آسيای دور ناميدند. بنابراين آنچه تنها در پيوند با آنان است چه ارزش جهانی دارد؟ انديشمندان گرامی که در جرگه تاريخ، جغرافيا، حقوق بين الملل تلاش مي کنيد. از شما خواهش می کنم هر آنچه در توان داريد انجام دهيد و با نگارش يک دادخواست که خردمندان و مردمان ايرانی و تورانی و ديگر فرهنگ دوستان جهان از آن پشتيبانی کنند، خواسته بداد ايرانيان و تورانيان را- که خواندن سرزمينهای کهن خود براستی به نامهای خراسان بزرگ و توران بجای آسيای مرکزی و آسيای ميانه دروغ و جادوست- به فرجام رسانيد جغرافياي سياسي- تاريخی درست خراسان بزرگ و توران و ديگر سرزمينهای اين پَهْلو(منطقه) از جهان بر پايه جغرافياي طبيعي و تاريخ و فرهنگ مردمان برگرفته از فلش ارت با اندكي دستكاري آ- ايرانيان شمال را به فارسي باختر(پهلوي: اَپاختر)، مشرق را خراسان(پهلوي: خوراسان)، مغرب را خاوران(پهلوي: خوروران)، جنوب را نيمروز(پهلوي: نيمروچ) مي گفتند. در پي يورش مغول اين واژه ها گرديدند. ب - باور ايرانی دريای فراخ کرت(: پهلوی؛ فراخ کرد: فارسی دری) در هنگام داراب و دارا به يونان رفت و يونانيان آنرا اوکئانوس Ωκεανός ناميدند. اين واژه را برخی جغرافيدانان ايرانی دوران اسلامی که به زبان عربی می نگاشتند به اقيانوس معرب کردند. همچنين برخی ديگر آنرا بحرالمحيط نوشتند. به ويژه از هنگام رنسانس، واژه اقيانوس از سيسيل و اندلس به زبانهای ديگر اروپايی رفت و برای نمونه در زبان انگل وساکسونی Ocean شد. در گذشته نزديک فرنگيان دريای فراخ کرد را بخش کردند و بهر بخش بر اقيانوس نامی افزودند. ******* يونانيان، روميان و فرنگيان(اروپاييان) هماي را ماد، داراب(خاندان كورش بزرگ) و دارا(خاندان داريوش) را هخامنشيان مي خوانند. براي آگاهي بيشتر بنگريد به شاهنامه فردوسي، ويرايش فريدون جنيدي، دفتر پيش گفتار، بنياد نيشابور نشر بلخ، رويه 243-242 و داستان ايران از همين پژوهشگر در دست چاپ. ت - آن را بازی بزرگ (The Great Game) خواندند. ث - نسک(:پهلوی= کتاب)، نسخه معرب آن است. 1- "اين نام ايراني را براي اين دريا و تنگه به استناد نقشه جهاننمايي كه در سال 1329 هجري برابر با 1911 ميلادي به وسيله احمد بن سليمان ترسيم شده است آورديم. روشن است كه رسم آن براساس نقشه كهنتري بوده است." بختورتاش، نصرت الله، چاپ سيوم پاييز 1380، نشان رازآميز، انتشارات فْرَوَهر، رويه 126، همچنين رويه 125. 2-تاريخ تمدنهای آسيای مرکزی، بخش يکم از جلد دويم، يونسکو، ترجمه صادق ملک شهميرزادی، 1375، انتشارات وزارت امور خارجه، پيش گفتار، رويه نه. 3- همانجا، رويه بيست و يک. 4- همانجا، رويه بيست و دو. 5- فروردين يشت كرده 31 بند 143 يشت ها، جلد دويم، پورداود، انتشارات اساطير، رويه 108 6- برای آگاهی بيشتر در اين باره بنگريد به شهيدی مازندرانی(بيژن)، حسين، مرزهای ايران و توران بر بنياد شاهنامه فردوسی، بنياد نيشابور، نشر بلخ، رويه های 96-95 و ورهرام، غلامرضا، تاريخ آسيای مرکزی در دوران اسلامی، انتشارات آستان قدس. 7- تاريخ تمدنهای آسيای مرکزی، همانجا، رويه نه 8- همانجا، رويه سیزدهم. 9- همانجا، رويه پانزدهم. 10- بنگريد به شاهنامه فردوسی، ويرايش جنيدی، فريدون، بنياد نيشابور، نشر بلخ، همچنين زندگی و مهاجرت آرياييان نشر بلخ و داستان ايران در دست چاپ.
رد دائرةالمعارف بزرگ اسلامی استاد محمد کاظم موسوی بجنوردی گرامی درود بر شما بازگشت به نامۀ شمارۀ 4267 تاریخ 27/05/1389 از اینکه چوبکاری فرموده با داشتن گرفتاریهای فراوان به نامهام پاسخ دادید سپاسگزارم. استاد گرامی از شما خواهش میکنم دستور فرمایید این نامهها و دیدگاههای خوانندگان را در نشریه داخلی و تارنمای دائرةالمعارف بزرگ اسلامی http://www.cgie.ir جای دهند تا سرایی برای گفتگو و سگالش (همپرسگی) شود. بایسته است دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بر پی و ستونهای تنومندی استوار شود که توانایی نگاهداری آن را داشته باشند. از آنجایی که در ایران چاپ میشود و به باور من تنها این فرهنگ ایرانی است که چنین نیرویی دارد. سلمان فارسی و تنها یک نمونه پیشنهاد او برای کندن خندق در جنگ احزاب و کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام آیتالله مطهری را گواه میگیرم. گواهی میدهید که سامانیان امیران خراسان بودند نه آسیای مرکزی و آسیای میانه. ترکان قرهخانی و قرهختاییان نیز بر توران فرمان میراندند و خود را جانشینان افراسیاب میدانستند. مرو شاهگان پایتخت سلطان سنجر سلجوقی و مأمون عباسی و آرامگاه پیشوای هشتم شیعیاهن در سناباد و نوغان خراسان بود ــ که پسان مشهد نامیده شد ــ و نه در آسیای مرکزی! از شما خواهش میکنم این جستار را با همترازانتان و با کسان دیوانی و مردمان در قزاقستان کنونی و کاشغران و ختن در میان بگذارید. خواهش میکنم پروانه دهید آنها داوری کنند. من به گفته خود بیگمانم اما از آینده ایران بیمناکم. ایرانیانی که روزی بر جایها و انیرانیان نام میگذاردند و برای نمونه مردمان بهارات را هندوان و مردمان هان را چینیان خواندند که تا به امروز مورد پذیرش جهانیان است. دریای نیمروزی _جنوبی) راستویس ــ که به دریای فراخکرد پیوسته بود ــ و کوههای دو سوی ایران را ابرسن مینامیدند چرا امروز باید نامهای بیگانگان را بر سخن برانند و دریای عمان و کوههای هندوکش و زاگرس و... را بپذیرند!؟ چرا باید نام نابجای جمهوری آذربایجان را میپذیرفتیم در حالیکه یونان جمهوری مقدونیه یوگسلاوی پیشین را نپذیرفت! بدبختانه همزبانان ما نیز چنین کردند و نامهای تازۀ تاجیکستان و افغانستان را بر نامهای کهن سغد و کابلستان (نیمروز، سکستان، زابلستان) و باختر (بلخ) و هرات گرامیتر داتند و پیوند خود را با ایران سست کردند. این دگرگونی نامها ست که مردمان را در پاسخ به پرسش کیستیشان دچار پریشانی میکند تا آنجا که اسکندر را پاژنام کبیر میدهند و پروای آنرا ندارند که فرزندان خود را چنگیز و تیمور بنامند! اگر در گذشته نزدیک کم نبودند کسانی که یا روس فیل بودند یا انگوفیل که پسان فرنگی مآب و غربزده نام گرتند، بدبختانه امروز شمار بسیاری از مردمان ما شیفته هند و چین و یونان و ژاپن و حتی کرهاند. به افسانه (استوره)ها و پندارهای طالعبینی همه جای جهان آگاهند بجز داستانها و باورهای نیاکانشان! بایسته است شما را سپاس گویم که همایش کورش و ذوالقرنین را برگزار کردید. آنچه بیگانگان بسختی بدان پایبندند، باور بدان را برای ما پنداری فتاتیک و کهنهپرستی میدانند. چرا یک فرانسوی نیست که دریای مانش را کانال انگلیس بنامد و یا وارون آن یک انگلیسی نیست که دریای مانش بر زبان براند؟ پاسخ این است که حرمت امامزاده را متولی باید نگاه دارد و به ریشخند بد اندیشان نباید نگریست که بدبختانه ما اینگونه نکردیم! هیچ نوشتهای با پیشینه بیشتر از سی، چهل سال یافت نکردم که واژه آسیای مرکزی را بکار برده باشد و آسیای میانه نیز پیشینهای پیشتر از تزاران و خاندان رومانوف در روسیه ندارد. آیا باید نامهای کهن شش هزار ساله و دستکم سه، چهار هزار ساله اوستایی را در پای این نامهای ساختگی برخی (قربانی) کرد؟ اگر هر آنچه بیگانگان و فرنگیان بگویند درست و راست باشد چه نیازی به نگاشتن فرهنگنامههای ملی و میهنی است؟ چه بسیار شرقشناسان و بنیادهای شرقشناسی در فرنگ و چین و ماچین و اتازونی (ینگهدنیا) دستاندرکار ایرانشناسیاند! خواستۀ منِ ایرانی در این باره، تنها فارسی سرهنویسی نیست. خراسان بزرگ و توران ترجمۀ آسیای مرکزی و آسیای میانه نیست که من بر بکار بردن آن پافشاری دارم. خراسان بزرگ و توران تکه بزرگی از فرهنگی در گزند ویرانی و تباهی است که خوشبختانه یکی از مسؤولان پرستاریِ شما بزرگوار هستید. از این روی خواهش میکنم فرمان دهید مقاله شماره 6160 دفتر (جلد) 16 را به نشانی اینترنتی http://www.cgie.org.ir/shavad.asp?id=123&avaid=6160 که در خور دائرةالمعارف بزرگ اسلامی نیست، بازنگری فرمایند و گزارش درست و راست خراسان بزرگ و توران را بنگارند اگرچه به عربی باشد من همیدون خرسند (قانع)ام و یزدان را سپاس میگویم. مگر شاهنامههای بنداری و ثعالبی که فرهنگ ایرانی و ترجمۀ شاهنامه فردوسی است و یا ابنوهی از کتابهای نویسندگان ایرانی به زبان عربی نیست؟ سیبویه، روزبهپورِ دادویه (ابن مقفع)، پور سینا، زکریای رازی، ابوریجان بیرونی، ابن خردادبه، سهروردی، استخری و دیگران خدمات بسیاری به زبان عربی کردند و بر گردن تازیان حق بسیار دارند. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی شایستۀ سرفرازی پیشگامی در افراشتن نامهای خراسان بزرگ و توران است. برای همین درخواستم را برای شما فرستادم. اما شاید در آینده نزدیک فرهنگنامههای دیگری همچون دانشنامه جهان اسلام در درون مرز و ایرانیکا در برون مرز بر دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پیشی بگیرند، زنگ و غبار و تار خرقستران تنیده بر آنها بزدایند و دگربار فرهنگ جهانی را از درخشششان فروغمند و سرافرازی را از آن خود کنند. شاد و پیروز باشید مهران شفیعی نسب لنگرودی 15 شهریور 1389
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید