1391/11/7 ۰۱:۲۷
عطایش را به لقایش ببخشند
کاظم موسوی بجنوردی درباره کتاب و معانی حقیقی و مجازی آن در انبوه آثار دینی و ادبی و عرفانی سخن بسیار راندهاند. ترکیباتی چون کتاب آسمانی، کتاب لوح، کتاب عقلی، کتاب تفصیلی، کتاب تکوینی، کتاب جامع، کتاب آسمانی و بسیاری دیگر، نمایانگر حضور این واژه و معانی مبسوط آن در عمق فرهنگ ما است. در سراسر دوران دراز فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، نه فقط حیات علمی دانشمندان عرصههای مختلف علم و ادب، بلکه حیات اجتماعی و سیاسی بسیاری از فرمانروایان و دولتمردان هم با کتاب گره خورده و عنایت به کتاب و کتابخانه و کتابخوانی از فضایل آنان به شمار آمده است. تعدادی از این دولتمردان خود در زمره مصنفان و مولفان بودهاند. غالب آنها ادیبان و مورخان و فقیهان و دیگر فضلا را به تصنیف و تألیف تشویق میکردند و بسیاری از آنها کتابخانههای بزرگ و معتبر ایجاد کردند که تعداد کتب هر یک از آنها را گاه ارقامی حیرتانگیز گفتهاند. جز آن، بسیاری از جواغمع و مدارس نیز کتابخانه های معتبر و مهم داشتهاند که از سوی واقفان و متولیان و مدرسان و ائمه آن و چهبسا دولتمردان روزگار ایجاد یا تکمیل میشد. ادیبان و دانشمندان هم البته کتابخانههای خصوصی داشتند که آنها را معمولاٌ پس از مرگ وقف جوامع و مدارس میکردند. با توجه به کمبود و گرانی کاغذ و صعوبت حمل و نقل آن، میلیونها جلد کتاب تألیف و تصنیف شده در عصر اسلامی و وجود بازارهای متعدد کتابفروشان و صحافان و نساخان در شهرهای بزرگ و کوچک بیانگر شوق بیمانند مسلمانان به تقیید علم به قید کتابت، تعلیم و تربیت و انتشار دانشهای گوناگون است. در این ادوار تحصیل علم و دستیابی به کتابخانهها و تردد به راسته صحافان و کتابفروشان که خود محلی مطبوع برای خواندن و استنساخ کتاب به شمار میرفت، برای هیچکس منعی نداشت و طالبان علم به سادهترین وجوه میتوانستند به حلقههای درس جوامع و مدارس و بیمارستانهایی که جنبه آموزشی هم داشت، و حتی خانه استادان وارد شوند و از کتابخانههای آن مراکز نیز بهرهمند شوند. بنابراین حضور در حلقههای درس و مباحثه و خواندن کتاب، شغل کسانی بود که به تحصیل دانش برمیخاستند. اما کتابخوانی میان برخی از دیگر طبقات هم رواج داشت: استادان و مدرسان فنون مختلف و خاصه استادانی که به تألیف و تصنیف دست میزدند، دیوان سالاران که ناچار بودند در فنون مختلف خاصه قرآن و فنون ادب و محاسبات سخت چیرهدست باشند و اینها جز با ممارست در خواندن قرآن و کتب ادب و فقه و حساب و ... دست نمیداد، و فرمانروایان که به خصوص به آثار ادب و تاریخ بیشتر عنایت داشتند تا حدی که چهبسا اطلاع بر شعر و ادب و تاریخ را از لوازم فرمانروایی میدانستند. تقریباً در سراسر قلمرو اسلام به روزگاری دراز غالب وزیران و دیوانیان بزرگ، خود از جمله ادیبان و نویسندگان و دانشمندان بودهاند که بیگمان اوقاتی معتنابه از عمر خود را صرف خواندن و آموختن کرده بودند. مثل سائر «خذوا العلم من افواه الرجال» الزماً و همواره به معنی آموختن از راه شنیدن نیست بلکه مراد از آن دیدن و داشتن استاد و حضور در مجالس درس و بحث استادان فن است. اگر هم شبهه را قوی گرفته و مفهوم را مطابق منطوق بدانیم، ناچار باید این «علم» را محصور و منحصر در شعر و مواعظ و خطیب و حدیث، آن هم برای عامه خلق بدانیم والا پیدا است که تبحر در هر یک از رشتههای دانش و ادب بدون استفاده از محضر استاد و خواندن کتابهای متعدد بسیار ناممکن است. بنا بر شواهد بسیار و به رغم آنکه اکثریت مردم امکان تحصیل و کتابخوانی نمییافتند، اما اوقاتی که اهل علم و فضل و ادب صرف خواندن کتاب به خصوص بعضی کتابهای دینی و ادبی و تاریخی میکردند، بسیار بود. کثرت نسخههایی از اینگونه کتابها که در اکثریت قریب به اتفاق کتابخانههای کهن جهان اسلام وجود داشته است و رواج و کثرت حواشی که فضلا بر این کتابها میزدند، از جمله آن شواهد است. امروزه کتابخوانی یکی از مهمترین معیارهای رشد فرهنگی کشورها و ملتها به شمار میرود. درست است که کثرت انتشارات و ارزانی کتاب به خصوص کتابهای همهخوان و وجود کتابخانههای عمومی و تخصصی و ارائه خدمات به همه طالبان، مشوق اصلی برای رشد کتابخوانی به شمار میرود، اما بنا بر آنکه سلایق و طبایع آدمی سخت متنوع است، محدود کردن انتشارات به انواع خاص یا حساسیت بیوجه نسبت به مندرجات و موضوعات و عنوانها از سوی نهادهای فرهنگی، بزرگترین مانع و رادع گسترش کتابخوانی است. تحقیقات نهادهای بینالمللی فرهنگی درباره اوقاتی که مردم در کشورهای مختلف صرف مطالعه میکنند، این معنی را اثبات میکند. طبیعی است که یکی از حقوق مردم در دنیای آزاد، امکان انتخاب نامحدود یا تقریباً نامحدود مطلبی یا نشریهیی یا کتابی و حالا کتابخانهها و اطلاعات مکتوب دیجیتال است که مایلند بخوانند. اگر این امکان از آنها سلب شود یا کاملاً محدود شود، اوقات خود را صرف اموری دیگر میکنند که درباره مضرات دراز مدت یا حتی جبرانناپذیر فرهنگی و اجتماعی آن کتابها میتوان نوشت. از آن گذشته کتابخانههای عمومی ما کمآ و کیفاً بسیار فقیرند و هزار و یک مخارجی که برای واردات اجناس تجملی یا برای خرید پرتقال و انگور و موز و انار و حتی زغال اخته از کشورهای دیگر، یا تجدید بنا یا ساختن فلان اداره و وزارتخانه و نوسازی بانکهای ریز و درشت دولتی در اطراف و اکناف کشور میشود، هرگز خرج ایجاد یا تکمیل کتابخانهها نمیشود. نه تنها در شهرها و شهرستانها ـ به استثنای دو سه مرکز استان ــ هیچ محقق شهرستانی نمیتواند با تکیه بر کتابخانههای شهر و استان خود در زمینهیی از علایق خود به تحقیقی متوسط بپردازد، بلکه در خود تهران هم استفاده از برخی کتابخانهها مستلزم داشتن شرایطی است که چهبسا موجب میشود طالبان عطایش را به لقایش ببخشند. داستان ورود و وجود کتابها و نشریات تحقیقی غیرایرانی در داخل کشور هم خود سخت تاسفانگیز است. گذشته از آنکه برای وارد کردن کتاب مشکلات بسیار وجود دارد و بسیاری از کتابها، به خصوص در علوم انسانی، به طور انبوه و عمومی اجازه ورود نمییابند، تعداد زیادی نشریات اسلام شناسی و ایرانشناسی در اکناف جهان و به زبانهای مختلف منتشر میشود که قدمت بعضی از آنها از یک قرن درمیگذرد ولی یافتن مجموعهیی به روز، حتی از معدودی از مهمترین این نشریات و بلکه نیمی مجموعهیی از آنها در کتابخانههای ایران ناممکن است و نهادهای فرهنگی و دانشگاهی بودجهیی بری آبونهشدن و واردکردن این نشریات اختصاص نمیدهند و البته برای نهادهای خصوصی فرهنگی هم خرید همه آنها ممکن نیست. از اینروست که جز معدودی از محققان، بقیه از تحقیقات جدید در زمینههای تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام اطلاعی ندارند و هنوز در دانشگاهها و مراکز تحقیقی و آموزشی همان حرفها و تحلیلهای چندین دهه و بلکه یک قرن و دو قرن پیش رایج است. خواندن تحقیقات جدید الزاماً به معنای قبول آن نیست ولی اینقدر هست که افقها و عرصههای تو پیش چشم خواننده محقق میگشاید. متأسفانه هنوز بسیاری از متولیان فرهنگ این نکته ساده را نمیتوانند دریابند. یکی از راکدترین طبقات مردم ما از حیث اوقاتی که باید به طور طبیعی به کتابخوانی اختصاصدهند، دانشجویانند. علم و اطلاع غالب دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهها لااقل در علوم انسانی بسی ناامید کننده است، در حالی که شغل دانشجو باید کتاب خواندن و تحصیل علم باشد. علل اصلی این ضعف علمی که گاه تا مرز ناتوانی تأسفبار دانشجوی ادبیات و تاریخ از فارسینویسی ساده و دانستن بدیهیات تاریخ ادبیات فارسی هم پیش میرود، بر ناظران آگاه پوشیده نیست. یکی از علل آن فقدان انگیزههای راستین و مشوقهای اساسی برای مطالعه است. دانشجویی که میبیند و میداند که با خواندن یک جزوه 30 صفحهیی میتواند نمره بگیرد و به همین ترتیب فارغ (بلکه: فارق) التحصیل شود، معلوم است که زحمت خواندن چند کتاب کامل را در یک موضوع برای یک ترم به خود نمیدهد و کسی هم از او نمیخواهد یا او را وادار نمیکند که جز همان جزوه را بخواند. در مقیاس عمومیتر همچنین است. البته باید تأکید کرد که اگر کسی اهل مطالعه باشد یا پیشرفت علمی و اجتماعی و آگاهی عمومی خود را در گرو مطالعه ببیند، به هر حال اوقاتی را به این کار اختصاص میدهد، ولی این فرع بر ایجاد امکانات گسترده از جمله حق انتخاب موضوع و کتاب، ایجاد کتابخانههای عمومی بیشتر و تجهیز آنها برای مطالعه و تأمین تنوع در نوع کتابها و انتشارات و تبلیغ محسنات مطالعه البته با صرف مخارج لازم است. منبع: اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید